مهشکن🇵🇸
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️ب
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰
📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب
جلد دوم شهریور
(درام، معمایی، تریلر)
✍️به قلم: فاطمه شکیبا
قسمت 145
عروسک هلوکیتی روی میز نشسته و با نگاه و سکوتش به من هشدار میدهد وارد محدوده ممنوعه نشوم. انگار صدای هاجر را از دهان نداشتهی عروسک میشنوم که برایم خط و نشان میکشد: کنجکاوی الکی نکن. سعی نکن عوامل شهادت عباسو پیدا کنی. سرخود کاری انجام نده. الکی خودتو با آدمای خطرناک درننداز. کسی رو نسبت به کارت حساس نکن. نمیتونی تنهایی انتقام بگیری، پس کاری که بلد نیستی رو شروع نکن و به کاری که بهت گفتیم برس.
من همان موقع که هاجر داشت اینها را میگفت هم تصمیم نداشتم به حرفش گوش کنم. فقط میخواستم از بابت من خیالش راحت شود و بفرستدم اینجا تا به کارم برسم. البته نقشه او هم برایم مهم است، چون بخشی از عملیات انتقام حساب میشود، ولی کافی نیست. من واقعا دارم از خشم میترکم که نتوانستم ناعمه را با دوتا دست خودم خفه کنم.
هماورد عباس و اسرائیل نباید نتیجهاش یک-یک باشد.
میخواهم از طرف عباس یک امتیاز دیگر هم بگیرم و پیروزی قطعی به نفع او باشد.
غلتک موشواره را زیر انگشتم میچرخانم و تصاویری که دانیال گذاشته را بالا و پایین میکنم، بلکه چشمم به نام گالیا لیبرمن بخورد. چشمانم دارند گرم خواب میشوند و مقاومتم دربرابر خواب بیفایده است. سرم روی دست چپم که زیر چانهام بود رها میشود و دربرابر لپتاپ روشن به خواب میروم.
***
هوا سرد است. تاریک است همهجا و سکوت مطلق؛ سکوتی وهمانگیز که دارد پرده گوشهایم را پاره میکند. یک نفر دنبالم است. به سختی فقط چند قدم دور و برم را میبینم. باید بروم؛ نمیدانم به کجا. فقط حس میکنم باید فرار کنم. از سرما و ترس همه بدنم دارد میلرزد.
چند قدم جلوتر، مردی پشت به من دارد راه میرود. مردی بلند بالا که میدانم عباس است، هرچند صورتش را ندیدهام. صدایش میزنم، جواب نمیدهد. اصلا نمیشنود. تندتر میدوم، نمیرسم. صدای دویدن کسی را از پشت سرم میشنوم. برمیگردم و قبل از این که ببینمش، از ضربه سنگین دستش، با صورت زمین میخورم.
حس وقتی را پیدا میکنم که داشتم در کوچه، پابرهنه میدویدم از ترس و هیچکس صدایم را نمیشنید. سرم را بلند میکنم. کسی را که به سمت عباس میدود میشناسم؛ یک زن است، ناعمه. آتش در جانم شعله میکشد و با وجود درد از جا بلند میشوم. به سمتش خیز برمیدارم و به شال سیاهی که روی سر انداخته چنگ میاندازم.
قسمت اول رمان:
https://eitaa.com/istadegi/9527
⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمیباشد⛔️
#مه_شکن ✨
🌐https://eitaa.com/istadegi
مهشکن🇵🇸
🔰 بسم الله قاصم الجبارین 🔰 📚 داستان بلند #خورشید_نیمه_شب جلد دوم شهریور (درام، معمایی، تریلر) ✍️ب
خواهرم همین الان دادش رفته هوا میگه ماوس یعنی چی؟ موشواره😌🇮🇷
#امید_جلوداریان 😂
🌙رمضان امسال قصد دارم انشاءالله این سه تا کتاب رو بخونم؛
البته بجز «رابطه عبد و مولا» دوتای دیگه رو قبلا خوندم.
مخصوصا «چگونه یک نماز خوب بخوانیم» کتابیه که باید چندین بار خوندش و اصلا باید دائم دم دستت باشه...
#معرفی_کتاب #ماه_رمضان
http://eitaa.com/istadegi
سلام
ویکیپدیا در زمینههای اعتقادی و سیاسی قابل اعتماد نیست و از این خطاهای مغرضانه زیاد داره. مخصوصا درباره بهائیت چرت و پرت زیاد نوشته.
اگه میخواید بهائیت رو بشناسید، کتابهای خانم مهناز رئوفی رو بخونید، مخصوصا کتاب «سایه شوم».
ایشون خودشون یه زمانی بهایی بودن و بعداً مسلمان شدند و دارن علیه بهائیت روشنگری میکنند.
سلام
بله، اتفاقا ماه رمضان مصادف شده بود با امتحانات نهایی. یادمه تا نزدیک سحر درس میخوندم، یکم مونده به سحر میخوابیدم، بعد دوباره بیدار میشدم برای سحری و بعدش نماز. بعد هم میخوابیدم تا یه ساعت مونده به امتحان و میرفتم سر جلسه، امتحان میدادم و میاومدم میخوابیدم تا ظهر و بعد از ظهر. و درسخواندن رو از بعد افطار شروع میکردم.
من مجتهد نیستم، باید حکمش رو از مرجع تقلیدتون بپرسید.
عذاب وجدان مهم نیست، این که روزههای قبلی رو گرفتید هم مهم نیست، مهم اینه که ببینید حکم شرعی چیه و طبق اون عمل کنید.
مهشکن🇵🇸
سلام بله، اتفاقا ماه رمضان مصادف شده بود با امتحانات نهایی. یادمه تا نزدیک سحر درس میخوندم، یکم مون
حکم روزه برای دانشآموزان(آقای خامنهای):
🌙ماه خدا با فرشتگان✨
برای نمازش لباس جداگانهای داشت و هر وقت از او میپرسیدم که چرا موقع نماز، لباست را عوض میکنی، میگفت: چطور موقعی که میخواهی به مهمانی بروی لباس آراسته میپوشی؟ چه مهمانی و دعوتی بالاتر از گفتوگو با خدا؟ نماز مهمانی بزرگی است که خداوند بندگانش را در آن میپذیرد. پس بهترین وقت برای مرتب و پاکیزه و منظم بودن است.
🥀شهید شهناز حاجیشاه
#لشگر_فرشتگان #رمضان
http://eitaa.com/istadegi
چرا نسل این آدمهای ... که سنت اصیل ایرانیِ چهارشنبهسوری رو به یه مراسم بیمعنی و مردمآزارانه و ضداجتماعی تبدیل کردن منقرض نمیشه؟😒