eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
527 ویدیو
75 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 مجموعه کتاب 📕📘📔📙 (کآشوب، رستخیز، زان تشنگان، رهیده) ✍🏻 مجموعه‌ی «کآشوب» روایت‌های واقعی و مستند از نسبت نسل‌های متفاوت امروز با واقعه‌ی سال ۶۱ هجری است. http://eitaa.com/istadegi
مه‌شکن🇵🇸
#معرفی_کتاب 📚 مجموعه کتاب #کآشوب 📕📘📔📙 (کآشوب، رستخیز، زان تشنگان، رهیده) ✍🏻 #جمعی_از_نویسندگان #نشر
📚 مجموعه کتاب 📕📘📔📙 (کآشوب، رستخیز، زان تشنگان، رهیده) ✍🏻 مجموعه‌ی «کآشوب» روایت‌های واقعی و مستند از نسبت نسل‌های متفاوت امروز با واقعه‌ی سال ۶۱ هجری است. نویسنده‌ی این مجموعه که شغل‌ها و گرایش‌های مختلفی دارند، با لحن توصیفی، نسبت شخصی و زیسته‌ی خودشان با مجالس گذشته و امروز را گزارش کرده‌اند. روایتگرانی با شغل‌های مختلف؛ از پژوهشگر، پزشک، گرافیست و کتابدار گرفته تا معلم، خانه‌دار، طلبه و جهانگرد. در این روایت‌ها از تجربه‌هایی صحبت شده که در دل این سنت و عزا و در همین کوچه‌ها و تکیه‌ها شکل گرفته و دریافت و برداشت تازه با خودش آورده. آمیختن طعم و لحن خرده‌روایت‌های شخصی، روایت‌هایی خواندنی آفریده است. اگر دنبال روایت‌هایی متفاوت از نسبت آدم‌های امروزی با واقعه‌ی عاشورا می‌گردید، خواندن مجموعه‌ی سه‌جلدی «کآشوب» را از دست ندهید. نویسنده‌ها در «کآشوب» تلاش کرده‌اند گزارشی صادقانه و عینی از روضه‌هایی زندگی‌شده بدهند. 📖 محرم برای اغلب مردم، محرمِ تقویمی است. سالی یک بار در گردش ماه‌ها و روزها می‌آید و می‌رود. محرمِ من ولی تمام نمی‌شود. اول و آخرش معلوم نیست. همیشگی است. هر روزه است. حالا سال‌هاست مطالعه‌ی محرم، عاشورا، امام حسین، روضه، مداحی و عزاداری نه بخشی از علایق و رفتار دینی که کار و شغل و حرفه‌ی من شده است. بعضی‌های دیگر هم هستند که محرم‌شان تقویمی نیست. که کل یوم برایشان عاشوراست واقعاً. مثل روضه‌خوان‌ها، مثل مداح‌ها، مثل منبری‌ها، مثل نوحه‌سراها. اما ورود آن‌ها از درِ ادبیات است و هنر. ورود من از درِ تاریخ است و جامعه‌شناسی. سر و کار آن‌ها با دل است و سر و کار من با عقل. ابزار آن‌ها باور است و ابزارِ من، شک. می‌دانی حفظ باور چقدر دشوار است وقتی سر و کار آدم با خط‌کش و ترازو و ذره‌بین باشد؟ به قول خواجه «صعب کاری، بوالعجب روزی، پریشان عالمی» ست. برای من روزی چند بار عباس راهی شریعه می‌شود. روزی چند بار قاسم با بند کفشِ باز به میدان می‌رود. روزی چند بار امام به جوانش می‌گوید قبل از رفتن مقابلش قدم بزند. روزی چند بار شمر خنجرکشیده پا می‌کشد سمت گودال. اگر روضه‌خوان آن صحنه‌های مگو را به کنایه برگزار می‌کند از بیم آن‌که حق مطلب ادا نشود، از بیم آن‌که «مُصیبَةً مَا اَعظَمَها...» اصلاً مگر می‌شود حقش ادا شود، اگر مقتل را می‌خواند ولی بعضی جاها را ترجمه نمی‌کند که مبادا قساوت قلب بیاورد، من بی‌مقدمه، بی‌کنایه، بی‌وقت باید بروم داخل متن. داخلِ داخلش. مجبورم. کارم چنین اقتضا می‌کند. باید قدم‌های اکبر را بشمارم. زخم‌های «از ستاره بر تنش افزونِ» امام را شماره کنم. فاصله‌ی کمانِ حرمله تا گلوی اصغر را اندازه بگیرم. آن‌جا که در فیلم «روز واقعه» دشتِ پرجنازه در پلانی کوتاه می‌آید و می‌رود، من باید stop کنم ببینم تعداد اجساد چقدر است. غبار جنگ که فرو نشست، سنگ‌ها را از زمین بردارم ببینم خون جاری می‌شود؟ به شفق خیره شوم ببینم سرخ شده یا نه؟ کمین کنم ببینم بنی‌اسدی‌ها کی از راه می‌رسند؟ از این مقتل به آن مقتل. از این روایت به آن روایت. کدامش معقول است؟ کدامش صحیح‌السند است؟ کدامش راویان ثقه دارد؟ کدام ضعیف است؟ کدام تحریف است؟ اصلاً مقتل‌نویس کیست؟ استادش که بوده؟ سلسله‌ی راویانش چه کسانی‌اند؟ منابعش چه بوده؟ با چه عینکی به عاشورا نگریسته؟ فقیه بوده یا صوفی؟ اصولی بوده یا اخباری؟ واعظ بوده یا محدث؟ به فرموده‌ی سلطان نوشته یا به حکم دل؟ توی مجلس تا بیایم ردِّ روضه را بگیرم که مستند است یا نه، روضه‌خوان رسیده است به «وَ سَیعلَمُ الذینَ ظَلَمُوا». تا بیایم چرتکه بیندازم که نوحه ضعیف است یا قوی، مداح دارد «بِالنَّبی و آلِه» می‌گوید. تا بیایم مضمون دعاها را بسنجم از نظر معرفتی، بغل‌دستی‌ام رفته تحت قبه و حاجتش را گرفته و برگشته. و هنوز به جمع‌بندی نرسیده‌ام که بشقاب قیمه را می‌دهند دستم. هزارها حسین، هزارها عاشورا، هزارها کربلا در ذهنم، صبح تا شام با هم در بحث و ستیزند. هر بار یکی غالب می‌شود. هر بار یکی حقانیتش را اثبات می‌کند و من حیرانم آن وسط که حسینِ من کجاست؟ برای همین است که خیلی وقت‌ها غبطه می‌خورم به حال همین پیرمردروضه‌ای‌ها که نمی‌دانند مقتل معتبر و نامعتبر چیست و نمی‌دانند عاشوراپژوهی دیگر چه صیغه‌ای‌ست و نمی‌دانند آسیب‌شناسی با سین است یا صاد و از خط‌کشی‌های سیاسی و باندی مداحان و منبری‌ها و مجالس بی‌خبرند، اما همان پای سماور یا دم کفش‌کن تا «السلام علیک یا اباعبدالله» به گوش‌شان می‌رسد اشک‌شان به پهنای صورت جاری می‌شود. http://eitaa.com/istadegi