May 11
📣 اولین مأموریت،تماشای بچهها !
بعد از دیدار امام ایشان فرمودند:((خواهر طاهره، مدتی نیاز نیست شما کاری انجام دهید. بروید و سیر بچههایتان را تماشا کنید و در کنار خانواده باشید!))
همین کار را کردم. سه ماه تمام توجه خود را روی خانواده گذاشتم. دلم میخواست این همه رنج ، سختی و دوری را میشد جبران کرد؛ لحظههای تلخی که مادر بالای سرشان نبود.
آخرین باری را که دستگیرم کردند خوب به یاد دارم. دختر کوچکم پستانک به دهان داشت و کنار حوض مشغول بازی بود. اصلاً متوجه نمیشد مادرش را دارند کجا می برند.
دلم میخواست بتوانم همهی خاطرات بد بچگیشان را پاک کنم؛ اما این کار غیر ممکن بود.
📝 خاطرات خانم دباغ برگرفته از کتاب زنی از تبار الوند
https://eitaa.com/isva_ir