دیگه بحث این نیست که تو راجبش چیزی نگفتی ، تو گفتی و اطرافیانت ترجیح دادن گوش هاشون رو بگیرن
اگر فقط بپذیری که هیچوقت برای آدم ها دوست داشتنی نیستی دیگه هربار که اتفاق میوفته واست جدید نیست
خیلی وقتا به این فکر میکنم که شاید همین الان توی یه دنیای دیگه من کنن گری باشم
کاش یه خونهی تابستونی کنار یه دریاچه داشتم و هیچکدوم از اطرافیانم ازش باخبر نبودن
اون مثل یه نوره ، یه نور کوچیک توی یه اتاق تاریک که حتی فکر کردن بهش این اتاق تاریک رو روشن تر میکنه