eitaa logo
تشکل جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه آزاد قم
279 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
279 ویدیو
39 فایل
در جنگ نرم، شما جوانهای دانشجو، افسران جوان این جبهه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اید. ارتباط با ادمین ها: @admin_jad @admin_jad2 🌐 ble.im/JADAZADQOM 🌐 Eitaa.com/jadazadqom
مشاهده در ایتا
دانلود
#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام : 🌺 مسئولی كه بار مردم را به دوش نكشد، قدرت خود را سزاوار انتقال به ديگرى كرده است. 📚غررالحکم، ح۱۳۲۸ #مسئولیت_پذیری #مسئول #رئیس @JADAZADQOM
با هرسلام صبح به آقای بی کفن، انگار روبروی حرم ایستاده ایم... با نوکری خانه ی ارباب باوفا، احساس می کنیم که ارباب زاده ایم... ♥️السلام علیک یا اباعبدلله♥️ @JADAZADQOM
🇮🇷۱۲ تيـر مـاه ١٣٦٧🇮🇷 اصابت #مــوشـك نـاو وينسنس #آمـريكا بـه هـواپيماى #مسافـر_بـرى ايـر باس بـر فــراز #خليـج_فـارس ...😔😔 يـاد و خـاطـره ٢٩٠ هـم وطـن #شهـيـد گـرامـى باد. @JADAZADQOM
🔴 چند نکته در مورد سفر به دو کشور 🔻 سفر روحانی به دو کشور و در برهه زمانی کنونی حایز نکات و ملاحظاتی است. 1⃣ با توجه به نزدیک بودن اعلام بسته اروپایی شامل راهکارهای عملی برای ، چشم انداز روشن و امیدوارکننده ای برای حفظ وجود ندارد و در این شرایط روحانی شخصا آخرین رایزنی ها را انجام می دهد. 2⃣ اروپایی ها سه موضوع توقف ، و ادعاهای را در قبال حفظ برجام مطالبه می کنند. برای حفظ برجام نیز چندان جدی نیست. دولت مستقیما شرکت های اروپایی را خطاب قرار داده و نسبت به همکاری با تهدید کرده است. در این شرایط دولت مذاکره گرای!!! روحانی با دولت های اروپایی ، غیر موثر و تا حدی نامرتبط است. 3⃣ همانطور که در بیانیه صدراعظم اتریش قید شده بود اروپایی ها برجام را پنجره ای برای در مسایل گسترده تری نظیر منطقه و حقوق بشر می دانند. چه بسا دل بستن به اروپا یک جدید باشد و زمان طلایی برای تدابیر جدی و مستحکم سازی درونی را از سلب کند. 4⃣ سوای و توافق های و محدود ، پیش بینی می شود بن بست برجام ِ بدونِ پشتوانه با  سفر  اخیر روحانی هم حل نشود. در چشم انداز کلان و راهبردی؛ تفکیک آمریکا از اروپا همانطور که سریع القلم مشاور سابق روحانی گفته است؛ یک است. @JADAZADQOM
تشکل جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه آزاد قم
✨#بـدون_تـو_هـرگـز ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت ســے و چـهـارم با خوشحالی پیشونی
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت ســے و شـشــم حالم خراب بود ... می رفتم توی آشپزخونه ... بدون اینکه بفهمم ساعت ها فقط به در و دیوار نگاه می کردم ... قاطی کرده بودم ... پدرم هم روی آتیش دلم نفت ریخت ... برعکس همیشه، یهو بی خبر اومد دم در ... بهانه اش دیدن بچه ها بود ... اما چشمش توی خونه می چرخید ... تا نزدیک شام هم خونه ما موند ... آخر صداش در اومد ... - این شوهر بی مبالات تو ... هیچ وقت خونه نیست ... به زحمت بغضم رو کنترل کردم ... - برگشته جبهه ... حالتش عوض شد ... سریع بلند شد کتش رو پوشید که بره... دنبالش تا پای در رفتم اصرار کنم برای شام بمونه ... چهره اش خیلی توی هم بود ... یه لحظه توی طاق در ایستاد ... - اگر تلفنی باهاش حرف زدی ... بگو بابام گفت ... حلالم کن بچه سید ... خیلی بهت بد کردم ... دیگه رسما داشتم دیوونه می شدم ... شدم اسپند روی آتیش ... شب از شدت فشار عصبی خوابم نمی برد ... اون خواب عجیب هم کار خودش رو کرد ... خواب دیدم موجودات سیاه شبح مانند، ریخته بودن سر علی ... هر کدوم یه تیکه از بدنش رو می کند و می برد ... از خواب که بلند شدم، صبح اول وقت ... سه قلوها و دخترها رو برداشتم و رفتم در خونه مون ... بابام هنوز خونه بود ... مادرم از حال بهم ریخته من بدجور نگران شد ... بچه ها رو گذاشتم اونجا ... حالم طبیعی نبود ... چرخیدم سمت پدرم... - باید برم ... امانتی های سید ... همه شون بچه سید ... و سریع و بی خداحافظی چرخیدم سمت در ... مادرم دنبالم دوید و چادرم رو کشید ... - چه کار می کنی هانیه؟ ... چت شده؟ ... نفس برای حرف زدن نداشتم ... برای اولین بار توی کل عمرم... پدرم پشتم ایستاد ... اومد جلو و من رو از توی دست مادرم کشید بیرون ... - برو ... و من رفتم ... ادامه دارد... @JADAZADQOM
: ✨شمارا از می ترسانم ، زیرا آنها گمراه و ، خطاکار و به خطاکاری تشویق کننده اند، وبه های گوناگون ظاهر می شوند✨ 📚 ۱۹۴ @JADAZADQOM
⚠️ ‼️ : 🌀من و شما همان طلبه یا معلم پیش از انقلابیم؛ 📍یکی از شماها بود، 📍یکی بود، 📍یکی بود، 📍یکی بود، همه‌مان این‌طور بودیم؛ اما حالا مثل عروسی عروسی بگیریم، مثل خانه‌ی خانه درست کنیم، مثل حرکت در خیابانها حرکت کنیم! اشراف مگر چگونه بودند❓ چون آنها فقط ریششان تراشیده بود، ولی ریشمان را گذاشته‌ایم، همین کافی است⁉️ ، ما هم مترفین میشویم. 📌والله در جامعه‌ی اسلامی هم ممکن است مترف به وجود بیاید. 🌷وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفيها فَفَسَقُوا فيها🌷 اسرا/۱۶ . تُرف، فسق هم دنبال خودش می‌آورد.❗️ ۷۰/۰۵/۲۳ @JADAZADQOM
اینکه واسه یه لایحه مستقیما به دبیر نامه میزنه، یعنی شی تزیینی است یا چی؟ @JADAZADQOM
#حدیث_روز #امام_علی_علیه_السلام : وَدَعِ الْقَوْلَ فِيمَا لاَ تَعْرِفُ، وَالْخِطَابَ فِيمَا لَمْ تُکَلَّفْ درباره آنچه #نمیدانی سخن مگو و نسبت به آنچه موظف نیستی دخالت منما #نامه ۳۱ @JADAZADQOM
یا پارچه چادری ایرانی جنس خوب، و مردونه در قم کجا می‌تونیم تهیه کنیم؟طفاً آدرس بدین. - نمایندگی قم، با هدف ترویج گفتمان و با رویکرد توزیع کالاهای ایرانی-اسلامی، توسط جمعی از و ایجاد شده است. مکان فروش : بنیاد(بلوارشهیدکریمی)کوچه پنج؛جنب جوجه سرای کریمی @JADAZADQOM
#طنز #لاریحانی : #ارز 4200 تومانی به #واردات نیازهای اولیه اختصاص میابد. خب #آیفون_ایکس هم که #نیاز_اولیه هر انسانیه. @JADAZADQOM
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت ســے و هـفـتــم احدی حریف من نبود ... گفتم یا مرگ یا علی ... به هر قیمتی باید برم جلو ... دیگه عقلم کار نمی کرد ... با مجوز بیمارستان صحرایی خودم رو رسوندم اونجا ... اما اجازه ندادن جلوتر برم ... دو هفته از رسیدنم می گذشت ... هنوز موفق نشده بودم علی رو ببینم که آماده باش دادن ... آتیش روی خط سنگین شده بود ... جاده هم زیر آتیش ... به حدی فشار سنگین بود که هیچ نیرویی برای پشتیبانی نمی تونست به خط برسه ... توپخونه خودی هم حریف نمی شد... حدس زده بودن کار یه دیدبانه و داره گرا میده ... چند نفر رو فرستادن شکارش اما هیچ کدوم برنگشتن ... علی و بقیه زیر آتیش سنگین دشمن ... بدون پشتیبانی گیر کرده بودن... ارتباط بی سیم هم قطع شده بود ... دو روز تحمل کردم ... دیگه نمی تونستم ... اگر زنده پرتم می کردن وسط آتیش، تحملش برام راحت تر بود ... ذکرم شده بود ... علی علی ... خواب و خوراک نداشتم ... طاقتم طاق شد ... رفتم کلید آمبولانس رو برداشتم ... یکی از بچه های سپاه فهمید ... دوید دنبالم ... - خواهر ... خواهر ... جواب ندادم ... - پرستار ... با توئم پرستار ... دوید جلوی آمبولانس و کوبید روی شیشه ... با عصبانیت داد زد ... - کجا همین طوری سرت رو انداختی پایین؟ ... فکر کردی اون جلو دارن حلوا پخش می کنن؟ ... رسما قاطی کردم ... - آره ... دارن حلوا پخش می کنن ... حلوای شهدا رو ... به اون که نرسیدم ... می خوام برم حلوا خورون مجروح ها ... - فکر کردی کسی اونجا زنده مونده؟ ... توی جاده جز لاشه سوخته ماشین ها و ... جنازه سوخته بچه ها هیچی نیست... بغض گلوش رو گرفت ... به جاده نرسیده می زننت ... این ماشین هم بیت الماله ... زیر این آتیش نمیشه رفت ... ملائک هم برن اون طرف، توی این آتیش سالم نمیرسن ... - بیت المال ... اون بچه های تکه تکه شده ان ... من هم ملک نیستم ... من کسیم که ملائک جلوش زانو زدن ... و پام رو گذاشتم روی گاز ... دیگه هیچی برام مهم نبود ... حتی جون خودم ... 🌹قــسـمـت سـے و هـشـتـم و جعلنا خوندم ... پام تا ته روی پدال گاز بود ... ویراژ میدادم و می رفتم ... حق با اون بود ... جاده پر بود از لاشه ماشین های سوخته... بدن های سوخته و تکه تکه شده ... آتیش دشمن وحشتناک بود ... چنان اونجا رو شخم زده بودن که دیگه اثری از جاده نمونده بود ... تازه منظورش رو می فهمیدم ... وقتی گفت ... دیگه ملائک هم جرات نزدیک شدن به خط رو ندارن ... واضح گرا می دادن... آتیش خیلی دقیق بود ... باورم نمی شد ... توی اون شرایط وحشتناک رسیدم جلو ... تا چشم کار می کرد ... شهید بود و شهید ... بعضی ها روی همدیگه افتاده بودن ... با چشم های پر اشک فقط نگاه می کردم ... دیگه هیچی نمی فهمیدم ... صدای سوت خمپاره ها رو نمی شنیدم ... دیگه کسی زنده نمونده که هنوز می زدن ... چند دقیقه طول کشید تا به خودم اومدم ... بین جنازه شهدا دنبال علی خودم می گشتم ... غرق در خون ... تکه تکه و پاره پاره ... بعضی ها بی دست... بی پا ... بی سر ... بعضی ها با بدن های سوراخ و پهلوهای دریده ... هر تیکه از بدن یکی شون یه طرف افتاده بود ... تعبیر خوابم رو به چشم می دیدم ... بالاخره پیداش کردم ... به سینه افتاده بود روی خاک ... چرخوندمش ... هنوز زنده بود ... به زحمت و بی رمق، پلک هاش حرکت می کرد ... سینه اش سوراخ سوراخ و غرق خون ... از بینی و دهنش، خون می جوشید ... با هر نفسش حباب خون می ترکید و سینه اش می پرید ... چشمش که بهم افتاد ... لبخند ملیحی صورتش رو پر کرد ... با اون شرایط ... هنوز می خندید ... زمان برای من متوقف شده بود ... سرش رو چرخوند ... چشم هاش پر از اشک شد ... محو تصویری که من نمی دیدم ... لبخند عمیق و آرامی، پهنای صورتش رو پر کرد ... آرامشی که هرگز، توی اون چهره آرام ندیده بودم ... پرش های سینه اش آرام تر می شد ... آرام آرام ... آرام تر از کودکی که در آغوش پر مهر مادرش ... خوابیده بود... ادامه دارد... @JADAZADQOM