eitaa logo
( 🌹جاده آرامش 🌹)
111 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
296 ویدیو
16 فایل
🛤 جاده آرامش🏕 جاده آرامش راهی برای رسیدن به آرامش درون به لطف و مدد الهی❤ عزیزان دل خوش آمدید♥😍 📱ارتباط با مدیر کانال: @zahraes070 @jadeharamesh http://zil.ink/zahraes070 لینک کوتاه کانال https://20l.ir/LIIcE
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🔴حکایت کورونا و جنگ ایران و عراق: کورونا را هنوز جدی نگرفته ایم. چون نامرئی است و ‌بی سر و صدا می کشد. اگر کووید 19 قیافه ای داشت مانند نظامیان سبیل دار بعثی و کشت و کشتارش صدای انفجار داشت، حتماً جدی ترش می گرفتیم. جنگ ایران و عراق 2888 روز طول کشید و طبق آمار رسمی، 190 هزار ایرانی در جبهه های جنگ به شهادت رسیدند؛ یعنی به طور متوسط هر روز 66 نفر. از آغاز کورونا در ایران -طبق اعلام رسمی- حدود 110 روز می گذرد و باز طبق آمار رسمی، در این مدت 8134 نفر جان خود را از دست داده اند؛ یعنی به طور متوسط هر روز 74 نفر. به بیان دیگر، کورونا بیش از جنگ تحمیلی از ایرانیان قربانی می گیرد ولی سر و صدا ندارد و همین جاست که فریب می خوریم. ما با دشمنی خطرناک تر از بعثی های مجهز به توپ و تانک و موشک و جنگنده و بمب شیمیایی روبرو هستیم؛ آن وقت خیلی هایمان به خودمان زحمت نمی دهیم بیرون از خانه، فاصله ها را رعایت کنیم ، یک ماسک بزنیم، ... 🌑.موضوع کشندگی کرونا جدی ست.🌑 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸 ╭─٠٠٠~-~-~✨┅═🌱═┅✨~-~-~٠٠٠─╮ https://eitaa.com/jadeharamesh ╰─٠٠٠~-~-~✨┅═🌱═┅✨~-~-~٠٠٠─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃 🍃 *بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیٰمْ* 📘 *سه دقیقه در قیامت...* 🔳 *قسمت هجدهم:* .... عجیب اینکه افراد بسیاری که آنها را می‌شناختم در اطراف رهبر بودند و تلاش می کردند تا به ایشان صدمه بزنند اما نمی توانستند... اتفاقات زیادی را در همان لحظات دیدم و متوجه آنها شدم، اتفاقاتی که هنوز در دنیا رخ نداده بود. خیلی ها را دیدم که به شدت گرفتار هستند حق الناس میلیون‌ها انسان به گردن داشتند و از همه کمک می خواستند اما هیچ کس به آنها توجهی نمی‌کرد. مسئولینی که روزگاری برای خودشان کبکبه و دبدبه ای داشتن و غرق رفاه و راحتی در دنیا بودند حالا با التماس غرق در گرفتاری بودند... سوالاتی را از جوان پشت میز پرسیدم و جواب داد. مثلاً در مورد امام عصر و زمان ظهور پرسیدم ایشان گفت: باید مردم از خدا بخواهند تا ظهور مولایشان زودتر اتفاق بیفتد تا گرفتاری دنیا و آخرتشان برطرف شود. اما بیشتر مردم با وجود مشکلات امام زمان را نمی خواهند...اگر هم بخواهند برای حل گرفتاری دنیای به ایشان مراجعه می‌کنند... بعد مثال زد و گفت: مدتی پیش مسابقه فوتبال بود، بسیاری از مردم در مکان های مقدس امام زمان را برای نتیجه این بازی قسم می دادند... از نشانه های ظهور سوال کردم،از اینکه اسرائیل و آمریکا مشغول دسیسه چینی در کشورهای اسلامی هستند و برخی کشورهای به ظاهر اسلامی با آنها همکاری می‌کنند... جوان پشت میز لبخندی زد و گفت: نگران نباش اینها کفی برآب هستند و نیست و نابود می شوند، شما نباید سست شوید باید ایمان خود را از دست ندهید. نکته دیگری که آنجا شاهد بودم انبوه کسانی بود که زندگی دنیای خود را تباه کرده بودند آنها فقط به خاطر دوری از انجام دستورات خداوند... جوان گفت: آنچه حضرت حق از طریق معصومین برای شما فرستاده است در درجه اول زندگی دنیای شما را آباد می کند و بعد آخرت را می سازد. به من گفتند اگر آن رابطه پیامکی را ادامه می‌دادیم گناه بزرگی در نامه عمل از ثبت می‌شد و زندگی دنیایی تو را تحت شعاع قرار می داد. در همین حین متوجه شدم که یک خانم با شخصیت و نورانی پشت سر من البته کمی با فاصله ایستاده‌اند. از احترامی که بقیه به ایشان گذاشتن متوجه شدم که مادر ما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هستند. وقتی صفحات آخر کتاب اعمال من بررسی می‌شد و خطا و اشتباهی در آن مشاهده می شد خانم روی خودش را برمی گرداند، اما وقتی به عمل خوبی می رسیدیم با لبخند رضایت ایشان همراه بود. اما توجه من به مادرم حضرت زهرا بود،در دنیا ارادت ویژه به بانوی دو عالم داشتم و در ایام فاطمیه روضه خوانی داشته و سعی می‌کردم که همواره به یاد ایشان باشم. ناگفته نماند که جد مادری ما از علما و سادات بوده و ما نیز از اولاد حضرت زهرا به حساب می‌آمدیم. حالا ایشان در کنار من حضور داشت و شاهد اعمال من بود. کم کم تمام معصومین را در آنجا مشاهده کردم...برای شیعه خیلی سخت است که در زمان بررسی اعمال امامان معصوم در کنارش باشند و شاهد اشتباهات و گناهانش... از اینکه برخی اعمال من معصومین علیه السلام را ناراحت می کردم می خواستم از خجالت آب شوم خیلی ناراحت بودم... بسیاری از اعمال خوب من از بین رفته بود چیز زیادی در کتاب اعوالم نمانده بود... از طرفی به صدها نفر در موضوع حق الناس بدهکار بودم که هنوز نیامده بودند. برای یک لحظه نگاهم افتاد به دنیا و به همسرم که ماه چهارم بارداری را می‌گذراند و بر سر سجاده نشسته بود و با چشمان گریان خدا را به حق حضرت زهرا قسم می‌داد که من بمانم. نگاهم به سمت دیگری رفت داخل یک خانه در محله ماه دو کودک یتیم خدا را قسم می دادند که من برگردم. آنها می گفتند:خدایا ما نمی‌خواهیم دوباره یتیم شویم.. این را بگویم که خدا توفیق داد که هزینه‌های این دو کودک یتیم را می دادم و سعی می‌کردم برای آنها پدری کنم. آنها از ماجرای عمل خبر داشتند و با گریه از خدا می خواستند که من زنده بمانم‌.... *ادامه دارد......* 🍃 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ˙·٠•●♥ @jadeharamesh ♥●•٠·˙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا