eitaa logo
آموزش هزار موضوع معارف اسلامی
27 دنبال‌کننده
24 عکس
10 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
موضوع : ✅ وجود خدا 📘داستان جالب « آرایشگر و خدا » مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردند. وقتی به موضوع خدا رسید آرایشگر گفت: «من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.» مشتری پرسید: «چرا باور نمی کنی؟» آرایشگر جواب داد: «کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا می شد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.» مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده و ظاهرش هم کثیف و به هم ریخته بود. مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: «میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.» آرایشگر گفت: «چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین الان موهای تو را کوتاه کردم.» مشتری با اعتراض گفت: «نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.» آرایشگر گفت: «نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.» مشتری تاکید کرد: «دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد!» •✾📚 @Dastan 📚✾• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
موضوع : وروزی 🌸 داستان پيامبر(ص) و شبان🌸 ☘️رزق وروزی به اندازه، از عنایات پروردگار ☘️ 🌹رسول خدا صلي الله عليه و آله با عده اي از بيابان عبور مي كردند. در اثناي راه به شترچراني رسيدند. حضرت كسي را فرستاد تا مقداري شير از او بگيرد. شترچران گفت: شيري كه در پستان شتران است براي صبحانه قبيله است و آنچه در ظرف دوشيده ام براي شام آنهاست. با اين بهانه به حضرت شير نداد. 💥پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله او را دعا كرد و گفت: خدايا! مال و فرزندان او را زياد كن! سپس از آن محل گذشتند و به گوسفند چراني رسيدند. پيامبر كسي را فرستاد از او شير بخواهد. چوپان گوسفندها را دوشيد و با آن شيري كه در آن ظرف حاضر داشت همه را در ظرف فرستاده پيامبر صلي الله عليه و آله ريخت و يك گوسفند نيز براي حضرت فرستاد و عرض كرد: - فعلا همين مقدار آماده است، اگر اجازه دهيد بيش از اين تهيه و تقديم كنم؟ 🌹رسول خدا صلي الله عليه و آله درباره او نيز دعا كرده، گفت: خدايا! به اندازه نياز او روزي عنايت فرما! يكي از اصحاب عرض كرد: - يا رسول الله! آن كس كه به شما شير نداد درباره او دعايي نمودي كه همه ما آن دعا را دوست داريم و درباره كسي كه به شما شير داد دعايي فرمودي كه هيچ يك از ما آن دعا را دوست نداريم! 🌹رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: مال كمی که نیاز زندگي را برطرف مي سازد، بهتر از ثروت بسياري است كه آدمي را غافل نمايد. 👌سپس اين دعا را نيز كردند: - خدايا به محمد و اولاد او به اندازه كافي روزي عنایت فرما! 📚بحارالانوار جلد ۲ •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ موضوع : الهی 🔴 اگر خدا بخواهد... ✍️اگر خدا بخواهد اشرف مخلوقات، پیامبر(صلی‌الله علیه وآله وسلم) را در غار با سست‌ترین خانه «أوهن البیوت» که همان تار عنکبوت است، حفظ می‌کند! 🔸اگر خدا بخواهد فرعون صاحب قدرت را؛ «وَفِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ»، به وسیله آب که به آن می‌نازید؛ «وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی»، غرق می‌کند. 🔹اگر خدا بخواهد درخت خشک، میوه‌دار می‌شود؛ «وَهُزِّی إِلَیْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْكِ رُطَبًا جَنِیًّا». 🔸اگر خدا بخواهد برادران یوسف او را به ته چاه می‌اندازند، «اقْتُلُواْ يُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضًا» اما او عزیز و حاکم مصر می‌شود. 🔹اگر خدا بخواهد ابراهیم را از آتش سخت نمرود نجات می‌دهد، «قُلْنا يا نارُ کُوني‏ بَرْداً وَ سَلاماً عَلي‏ إِبْراهيمَ» ما خطاب كرديم كه ای آتش سرد و سالم برای ابراهيم باش. 💠 فقط باید کاری کنید تا خدا بخواهد. •✾📚 @Dastan 📚✾•
موضوع : ✅تأثیر همنشینی زغال های خاموش را درکنار زغال های روشن میگذارند تا روشن شود. چون همنشینی اثردارد... ماهم مثل همان زغال های خاموشیم٬اگرکنار افرادی روشن بشینیم که گرما وحرارت دارند٬ مابه طبع آنها نور وحرارت و گرما پیدا میکنیم. پس همیشه آدمی را انتخاب کنید که به شما انرژی مثبت ببخشد. "غرور " هديه ى شيطان است و "دوست داشتن " هديه ى خداست ؛ و چه زشت و قبیح است وقتی : هديه ى شيطان را به رخ هم ميكشيم و هديه ى خداوند را از يكديگر پنهان ميكنيم... •✾📚 @Dastan 📚✾•
موضوع : و حرام ✍️ مال حرام، ماندنی نیست 🔹مردی در بصره، سال‌ها در بستر بیماری بود؛ به‌ طوری که زخم بستر گرفته و اموال زیادی را فروخته بود تا هزینه درمان خود کند و همیشه دست به دعا داشت. 🔸روزی عالمی نزد او آمد و گفت: می‌دانی که شفا نخواهی یافت! آیا برای مرگ حاضری؟ 🔹گفت: به‌خدا قسم حاضرم. 🔸داستان مرد بیمار به این طریق بود که در بصره بیماری وبا آمد و طبیبان گفتند: دوای این بیماری آ‌ب‌لیموست. 🔹این مرد، تنها آب‌لیموفروش شهر بود که آب‌لیمو را نصفه با آب قاطی می‌کرد و می‌فروخت. چون مشتری زیاد شد، کل بطری را آب ریخته و چند قطره‌ای آب‌لیمو می‌ریخت تا بوی لیمو دهد. 🔸مردی چنین دید و گفت: من مجبور بودم بخرم تا نمیرم، ولی دعا می‌کنم زندگی تو بر باد برود، چنانچه زندگی مردم را بر باد می‌دهی و خونشان را در شیشه می‌کنی. 🔹عالم گفت: از پول حرام مردم، نصف بصره را خریدی! و حالا ۱۰ سال است برای درمان و علاج خود آن‌ها را می‌فروشی. 🔸می‌دانی از آن همه مال حرام چه مانده است؟ دو کاسه! آن دو را هم تا نفروشی و از دست ندهی، نخواهی مرد و زجرکش خواهی شد. پس مالت را بده که بفروشند تا مرگت فرا رسد. 🔹پیرمرد به پسرش گفت: ببر بفروش، چون مال حرام ماندنی نیست. 🔸چون پسر کاسه‌ها را فروخت، پدر جان داد. •✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨ موضوع : ✍️ راز موفقیت ✍️مرد جوانی از سقراط پرسید: رمز موفقیت چیست؟ سقراط به مرد جوان گفت: صبح روز بعد به نزدیکی رودخانه بیا. وقتی هر دو به رودخانه رسیدند، سقراط از مرد جوان خواست که همراه او وارد رودخانه شود. بعد از اینکه وارد رودخانه شدند و آب به زیر گردنشان رسید، سقراط سر مرد جوان را زیر آب برد و او را شگفت‌زده کرد. مرد تلاش می‌کرد تا خود را رها کند اما سقراط قوی‌تر بود و او را تا زمانی که رنگ صورتش کبود شد، محکم نگاه داشت. سقراط سر مرد جوان را از آب خارج کرد و اولین کاری که مرد جوان انجام داد، کشیدن یک نفس عمیق بود. سقراط از او پرسید: در آن وضعیت تنها چیزی که می‌خواستی چه بود؟ پسر جواب داد: هوا. سقراط گفت:این راز موفقیت است! اگر همان طور که هوا را می‌خواستی در جست‌وجوی موفقیت هم باشی، به دستش خواهی آورد. رمز دیگری وجود ندارد. •✾📚 @Dastan 📚✾•
موضوع : ✍️ دریاب کزین جهان گذر خواهد بود 🔹عارفی از بازاری عبور می‌کرد که دید پیرمردی با کارگرِ باربری بر سر یک درهم جنگ می‌کند و با شلاق بدهی خود را از او می‌خواهد. 🔸جمعی آن صحنه را نگاه می‌کردند. عارف شلاق از دست پیرمرد گرفت و بدهی جوان را در دستش گذاشت. 🔹سپس گفت: ای پیرمرد! بر خود چقدر عمر می‌بینی که چنین در سن پیری به دنبال درهم و دیناری؟! 🔸به خدا قسم من می‌ترسم ذکر ‌«لا إله إلّا الله» را بر زبان بیاورم و نمی‌گویم. چون‌ ترس دارم «لا إله» را بگویم و بقیه را اجل امانم ندهد تا بر زبان آورم و کافر بمیرم. 🔹من به اندازۀ فاصله «لا إله» تا «إلّا الله» گفتن که چشم برهم‌زدنی زمان لازم دارد، بر خود عمری نمی‌بینم. 🔸در این بین، جوانی چون این سخن شنید بی‌هوش شد و افتاد و جان داد. 🔹عارف گفت: ای پیرمرد برو و در کسب دنیای خود مشغول باش، آن کس که باید پند مرا می‌گرفت، گرفت. •✾📚 @Dastan 📚✾•
موضوع : 🌷اهمیت باور ✍️ حق را باور کن 🔹روزی واعظی به مردمش می‌گفت: «ای مردم! هرکس دعا را با اخلاص بگوید، می‌تواند از روی آب بگذرد. مانند کسی که در خشکی راه می‌رود.» 🔸جوان ساده و پاکدلی پای منبر بود که خانه‌اش خارج از شهر بود و هر روز می‌بایست از رودخانه می‌گذشت. 🔹چون این سخن از واعظ شنید، بسیار خوشحال شد. 🔸هنگام بازگشت به خانه، دعاگویان، پا بر آب نهاد و از رودخانه گذشت. 🔹روزهای بعد نیز کارش همین بود و در دل از واعظ بسیار سپاسگزاری می‌کرد. آرزو داشت هدایت و ارشاد او را جبران کند. 🔸روزی واعظ را به منزل خویش دعوت کرد تا از او به شایستگی پذیرایی کند. 🔹واعظ نیز دعوت جوان پاکدل را پذیرفت و با او به راه افتاد. 🔸چون به رودخانه رسیدند، جوان «دعا» گفت و پای بر آب نهاد و از روی آن گذشت، اما واعظ همچنان برجای خویش ایستاده بود و گام برنمی‌داشت. 🔹جوان گفت: «ای بزرگوار! تو خود، این راه و روش را به ما آموختی و من از آن روز چنین می‌کنم. پس چرا اینک برجای خود ایستاده‌ای؟ دعا را بگو و از روی آب گذر کن!» 🔸واعظ، آهی کشید و گفت: «حق، همان است که تو می‌گویی. اما دلی که تو داری، من ندارم.» •✾📚 @Dastan 📚✾•
موضوع : عزت نفس 💠 عزت در لغت به معنای شأن و احترام است. عزت نفس یعنی من برای خودم احترام قائل باشم. اصلا عزت نفس چه تفاوتی با اعتماد به نفس داد؟ اعتماد به نفس اعتماد به توانایی ها، دانایی و عملکردهایمان است. یعنی من به خودم اعتماد دارم آنچه را می خواهم با تلاش و استفاده از امکاناتم می توانم به آن برسم اما عزت نفس حالتی کاملا درونی است، درباره ی احساسات ما نسبت به خودمان، نگرشمان، طرز فکرمان و … پس عزت نفس احترام به نفس خود، ارزشهای درونی خود است. یعنی برای خود بعنوان یک انسان حرمت قائل شویم. و بُعد انسانی وجود خود را با پرورش ندادن آن، یا فقط پرورش دادن بُعد حیوانی خود به صورت افراطی و از طرق حرام؛ بی حرمت نکنیم… لذا می بینیم افرادی که عزت نفس دارند و به جایگاه انسانی خود واقفند، نیازی نمی بینند که خود را با دستاوردهایشان، یا خود نمایی و از این قبیل موارد ارزشمند جلوه دهند. زیرا آنان از درون احساس ارزشمندی می کنند. در مکتب انبیا و اولیا خدا، تمام عزت ها از آن خداوند متعال است، چنانکه همه قدرت ها از اوست. قرآن هم می فرماید: «فَإنَّ العِزَّهَ لِلَّهِ جَمیعَاً» (نساء،139) ، و از کسانی که به سراغ غیر خدا می روند انتقاد می کند که آیا از غیر خدا عزت می خواهید؟ در بحث نماز و عبادات، که یکی از مباحث آن اتصال به خداوند متعال است، طبیعی است که اتصال به عزیز مطلق و قدرت بی نهایت به انسان عزت می دهد. لذا قرآن به ما دستور می دهد که در سختی ها و مشکلات از نماز و عبادت کسب قدرت و قوت کنیم؛ « وَ استَعینُوا بِالصَّبرِ و الصَّلاهِ». اولیای خدا نیز در مقاطع حساس، خود را با نماز تقویت می کردند. به عنوا مثال درعصر روز نهم محرم در کربلا لشکر یزید به خیمگاه امام حسین علیه السلام حمله کرد، امام فرمود: «یک شب جنگ را به تاخیر بیندازید که من نماز را دوست دارم و می خواهم امشب را تا صبح عبادت کنم.» پ ن : کسی که عزت نفس دارد، درواقع نفوذ ناپذیر است و هر چیز کوچکی او را متزلزل نخواهد کرد. ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
موضوع : تجسس 💠 تجسّس و لا تجسّسوا؛ تجسس از اوضاع داخلی و زندگی شخصی یک شخص حرام است، من حق ندارم در امور شخصی دیگران دخالت کنم، از درز در نگاه کنم و… یک زنی از خادمش تشکر کرد که تو مدتی است خادم ما هستی و من بعضی اوقات کم‌لباس‌ترم، یک دفعه در رو باز نکردی که با وضع نامناسبی از من روبه‌رو بشی! گفت: بله بله، ما همین جوریم، اول از جاکلیدی نگاه می‌کنم، اگه نامناسب بود نمیام! حالا که الحمدلله از سماء و ارض همه‌جا تجسس می‌بارد، آدم به ستاره هم نمی‌تواند اعتماد کند که آیا ستاره است یا چیز دیگر! امیرالمؤمنین ع: آنچه را که نمی‌خواهی کسی بداند، اصلا انجامش نده. در احوال آخرالزمان داره: بند کفش انسان از ما وقع منزل به او خبر می‌دهد! البته برادر باید از حال برادرش خبر داشته باشد که مشکلی دارد یا خیر. اینجا جای لا تجسسوا نیست، جای تعاون و همکاری است. در امور شخصی، سخنانش رو نباید گوش بدی، نباید ازش عکس برداری و… [ابن ابی الحدید- عبد الرحمن عوف نقل نموده که من با عمر شبی نزدیک خانه‏‌ای رسیدیم، چراغی می‏‌سوخت و آوازی از آنجا بیرون می‏‌آمد. عمر گفت: خانه کیست؟ گفتم: خانه امیه‌بن‌ربیعه. پس به بالای دیوار برآمدیم و تفحص نمودیم، دیدیم امیه با یاران مشغول خوردن خمر بودند، عمر ایشان را نهی و تهدید نمود ایشان گفتند: ای عمر، ما یک فعل منکر نمودیم، و تو چهار فعل منهی مرتکب شدی: به تجسس اقدام نمودی و حال آنکه حق سبحانه فرماید (وَ لا تَجَسَّسُوا). آنکه از درب خانه داخل نشدی بلکه از بالای دیوار آمدی و خدای تعالی فرمود (و لا تؤتوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها … وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها). بدون اذن صاحب خانه داخل شدی و خدای تعالی فرموده (لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّی تَسْتَأْنِسُوا) آنکه سلام بر ما نکردی و مخالفت قول خدای تعالی نمودی که (فَإِذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَلی‏ أَنْفُسِکُمْ) [اهلها] عمر بعد از استماع این قول خجل شده از آنجا بیرون آمد. شرح نهج، ج۱۲، ص۱۷-۱۸] 💠 غیبت و لا یغتب بعضکم بعضا؛ غیبت نکنید…؛ وقتی انسانی بمیرد و گربه‌ای صورت او را بدرد و چرک و خون بیرون بزند، او خودش که نمی‌تواند از خودش دفاع کند، وقتی پوست او جمع شد، معایب زیرش آشکار می‌شود؛ اگر در حضور زید مطلبی را بگویید، از خودش دفاع می‌کند و توضیح می‌دهد و… ولی اگر پشت سرش غیبت کنی، مثل انسان مرده، نمی‌تواند از آبروی خودش دفاع کند. اگر در عالم معنا، چشم برزخی پیدا شود، حقیقت غیبت همین است. 💠 غیبت از سلمان سلمان، خازن بیت المال بود (البته پیامبر نمی‌گذاشتن چیزی در بیت المال بماند). دو نفر آمدند تقاضای کمک و حواله‌ای از بیت‌المال کردند، پیامبر به سلمان فرمود: برو ببین اگر در بیت المال چیزی مانده به اینان بده، رفتند و دیدند چیزی نمانده، بین خودشان گفتند: اگر سلمان پایش به دریا برسد خشک می‌شود! آمدند خدمت پیامبر، حضرت: چقدر گوشت خوردید؟ گوشت نخوردیم! چرا شما گوشت مرده سلمان را خوردید، اشاره‌ای کردند و حالت تهوع به آنها دست داد و تکه‌های گوشت از دهانشان بیرون ریخت! البته این را با چشم برزخی و مثالی دیدند. رسول الله می‌تواند هر نشأه‌ای را به نشأۀ دیگر تبدیل نماید. 💠 شیخ اشراق مراتب ضعیفۀ عالم مثال را به آینه تشبیه کرده، مثلا درباره وسعت قبر، روایاتی وارد شده در حالی که در ظاهر، میت در نهایت فشار است! وقتی حاج علی بغدادی با حضرت بقیه الله تشریف می‌بردند به سمت حرم حضرت موسی‌بن‌جعفر ع جاده‌ای بود که کنارش همه درخت‌های پرتغال بود! اما بعدش که تنها بر می‌گشت درختی وجود نداشت. و ان جهنم لمحیطه بالکافرین؛ لکن احساس نمی‌شود، چون مربوط به نشأۀ دیگر است. 🔻 ادامه دارد👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
تکرار ✅ تمسخر ؛ سوءظنّ ؛ تجسّس ؛ غیبت ؛ عُجب إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (۱۰) یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی‏ أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی‏ أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإیمانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (۱۱) یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحیمٌ (۱۲) یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ (۱۳) حجرات۴۹ آیا اخوت و برادری جسمانی با اهمیت‌تر است یا اخوت ایمانی که رسول اکرم فرمود: انا و علی ابوا هذه الامة؟ همان مقدار که روح بر جسم برتری دارد، پدر روحانی بر پدر جسمانی برتری دارد. دو برادر جسمانی، فقط در گذرگاه‌هایی با هم اشتراک داشته‌اند، هر دو از پشت یک پدر و از رحم یک مادر متولد شده‌اند؛ ولی اشتراک دو برادر ایمانی تمام حقایق عالم را فرا می‌گیرد، در توحید و نبوت و… مشترکند. پس باید آداب بین دو برادر را رعایت کنید تا به کمال برسید و مورد ترحم خداوند؛ اولین مصداق، کنترل زبان. همدیگر را مسخره نکنید، شاید آنهایی که مورد استهزا قرار گرفته‌اند، بهتر از شما باشند! و چون این صفت در بین زنان بیشتره، اختصاص داده شده به ذکر… و لا تلمزوا انفسکم؛ خودتان را هم عیب نکنید، دو معنا احتمال دارد: اول: خدا به کسی که مسخره می‌کند می‌فرماید خودتو مسخره نکن. دوم: چون مؤمنین کنفس واحده، پیامبر: مثل دانه‌های شانه؛ سعدی: بنی‌آدم اعضای یکدیگرند… یعنی تو که به برادر مؤمنت اهانت می‌کنی، داری به خودت جسارت می‌کنی! و لا تنابزوا بالالقاب؛ فلانی اره، فلانی دنبه و… 💠 سوءظنّ اجتنبوا کثیرا من الظنّ؛ سوءظنّ به برادر مؤمنتان نبرید. یک زمانی، تشک‌های مدرس ما را شسته بودند، رویه‌ها رو عوض کرده بودند و…، ابر بعضی تشک‌ها خیس، یک عده بزرگان آمده بودند داخل همین اتاق ما، یک آقایی معروف بود که پروستات داره، تا از جا حرکت کرد، قسمت نشیمن‌گاهش تر بود، لباس‌هایش هم کذلک، افراد هم محترم بودند، به شدت خودشان را گرفتند که چیزی نگن، بعد متوجه شدیم که ابر داخل تشک هنوز تر بوده، پرس شده، نم زده بالا! [امیرالمؤمنین علیه‌السّلام: ضع امر اخیک علی احسنه حتی یأتیک منه ما یغلبک و لا تظنن بکلمه خرجت من اخیک سوء و انت تجد لها فی الخیر محملا. سفینه، ج۲، ص۱۱۰] 🔻ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d
🌺 شرح خطبه همام یا خطبه متقین ؛ خطبه ۱۹۳ نهج البلاغه بعضی از خطبه‌های نهج البلاغه در زمینه خاصی دارای ویژگی است؛ مثلا خطبه اشباح در توحید و معرفت‌الله؛ در مسایل اجتماعی و سیاسی، خطبه شقشقیه؛ در مسایل اخلاقی، بی‌نظیرترین خطبه، همین خطبه متقین است. این خطبه حاوی رؤوس مطالب اخلاقی است و جزئیات صفات متقین را بیان می‌کند. رُوِیَ أَنَّ صَاحِباً لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یُقَالُ لَهُ هَمَّامٌ کَانَ رَجُلًا عَابِداً فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صِفْ لِیَ الْمُتَّقِینَ حَتَّى کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَیْهِمْ. صاحب، یعنی کسی که مستمرا با شخصی باشد، جمعش، اصحاب. امیرالمؤمنین، صفت ویژه و اختصاصی فرزند ابی‌طالب است. همام به معنی شیر و انسان سخاوتمند. همام‌بن‌شریح یا همام‌بن‌عباده‌بن‌خصیم. خواجه ربیع‌بن‌خصیم (یکی از زهاد ثمانیه صدر اسلام)، عموی همام است. نگفت «من المتقین؟» توصیف به معنای تبیین جامع الافراد است، بیانی که بتوان آنها را شناخت و به تمام ابعاد زندگی ایشان پی برد، تا خود را در آن آینه نگاه و اصلاح و منطبق کنم. آنچنان پرسشی باید که چنین جوابی در آید. خیلی طرح سؤال، جالب و عمیق است. آنچنان توضیحی بدهید که در تقواشناسی و متقی‌شناسی ابهامی برایم باقی نماند. سرآمد واژه‌های قرآن، تقوا و متقین است. تقوا از وقایه می‌آید، یعنی سپری که انسان را از آسیب و خطر حفظ می‌کند؛ متقی کسی است که سیستم امنیتی و حفاظتی دارد. راه‌کارهای حفظ درون و بیرون را می‌داند. در هر آن، دو نوع از شرور، انسان را تهدید می‌کند؛ شرور برونی «قل اعوذ برب الفلق» و شرور درونی «قل اعوذ برب الناس». فَتَثَاقَلَ علیه السلام عَنْ جَوَابِهِ ثُمَّ قَالَ یَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ فَ «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ» فَلَمْ یَقْنَعْ هَمَّامٌ بِهَذَا الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَیْهِ. گاهی شخصی خود را به مریضی می‌زند، می‌گویند: تمارض، خود را به نادانی می‌زند، می‌گویند: تجاهل؛ مطلبی برایش سنگین نیست اما خود را به مشکلی می‌زند، می‌گویند تثاقل. ولی از باب اینکه او را ردّ نکرده باشد، آیه ۱۲۸ نحل را برایش خواندند. خدا با متقین و محسنین است. مراد از این معیّت، معیت بالعلم و معیّت بالقدره نیست، معیت بالنصره و الحمایه است. لکلّ مقال مقام؛ الامور مرهونه باوقاتها؛ اولیاء خدا می‌دانند که هر سخنی، کی و کجا بهترین بهره‌وری را دارد. هنوز زمانش نیست که لب به سخن باز کند. در وادی علم، متعلم واقعی باید کوچکی کند و ناز استاد بکشد. گاهی ما به کم یسنده می‌کنیم و از بسیار می‌مانیم. درود خدا بر همام که اصرار کرد و این معارف ژرف را به ما رساند. فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ثُمَّ قَالَ علیه السلام أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّاً عَنْ طَاعَتِهِمْ آمِناً مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ لِأَنَّهُ لَا تَضُرُّهُ مَعْصِیَهُ مَنْ عَصَاهُ وَ لَا تَنْفَعُهُ طَاعَهُ مَنْ أَطَاعَهُ؛ فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعَایِشَهُمْ وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا مَوَاضِعَهُمْ. مراد از خلق در اینجا، انسان‌هاست. این عبارت امام، پاسخ یک ذهنیت است، که گویا این همه تأکید بر روی تقوا، یک نگاه سودجویانه است و خدا از تقوا بهره می‌برد! نه، خداوند از طاعت خلق بی‌نیاز است و تقوای مردم هیچ سودآری برای او ندارد. خلقت عالم لغو و عبث و لعب و لهو نیست؛ بلکه فایده دارد، او که غنی بالذات است، پس بازگشت سودش به مخلوق است. من خلق ناکردم که تا سودی برم × بلکه تا بر بندگان جودی کنم. 💠 آیا ایمان انسان‌ها، توفیق کار خداوندی است؟ افعال باری‌تعالی عین اغراض اوست؛ یعنی همین کاری که دارد انجام می‌دهد، هدف اوست؛ نه مثل ما که کاری را انجام می‌دهیم تا به هدفی برسیم؛ چون هدف یعنی نداشتن و در مورد خدای سبحان، چنین مطلبی وجود ندارد. لذا در آیه «ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»، فرمودند: ای: لیأمرهم بالعباده، آفرید تا اراده و اختیار بدهد تا او را عبادت کنند. حال عبادت کنند یا خیر. خدا اسباب عیش و زندگی را هم برایشان فراهم کرد. هر چه نیاز روحی و جسمی انسان است، برایش قرار داد. از این نعمت‌ها استفاده کنید، ولی درست. برای هر انسانی را در یک موقعیت خاص قرار داد، عوامل شکوفایی هر کسی را در وجودش قرار داده تا از آن موقعیت استفاده کنند و به کمال برسند. البته خدا اسباب فزونی رزق مادی و معنوی را برای همه یکسان قرار داده است. فَالْمُتَّقُونَ فِیهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الِاقْتِصَادُ وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ نُزِّلَتْ أَ