✅ گزارش روز (یکشنبه 19 مرداد)
لبنان صحنه تقابل دو دیدگاه
بندر بیروت اصلیترین بندر تجاری و مهمترین مرکز واردات و صادرات لبنان است و سالانه بیش از ۳ هزار کشتی در آن پهلو میگیرد. در این بندر نزدیک به تمامی ذخایر گندم، دارو، مواد غذایی و مایحتاج روزانه مردم لبنان نگهداری میشد که در اثر انفجار اخیر از بین رفت؛ بنابراین میتوان گفت، انفجار روز سهشنبه (14 مردادماه) در این بندر، انفجار در اقتصاد لبنان هم بود. لبنان در چند دهه اخیر بحرانهای اقتصادی متعددی را تجربه کرده است، اما در سالهای اخیر کشورهای غربی با هدف تضعیف حزبالله و رویگردانی مردم لبنان از جبهه مقاومت، این فشارها را شدت دادهاند. لبنان بدهی خارجی نزدیک به 100 میلیارد دلاری دارد و جزو بدهکارترین کشورها به صندوق بینالمللی پول محسوب میشود. همچنین بر اساس پیشبینیها، لبنان رشد منفی 12 درصدی را در سال جاری میلادی تجربه خواهد کرد. جالب است بدانیم که این حجم از بدهیهای خارجی در دوره حکومتداری غربگرایان بر این کشور تحمیل شده است؛ اما در حادثهای که شدت خسارات اقتصادی آن بین 10 تا 15 میلیارد دلار برآورد میشود، همین غربگرایان لبنانی باز هم انگشت اتهام را به سمت حزبالله، تنها نماد اقتدار مردم این کشور نشانه رفتهاند.
گزارههای خبری: اتهامزنی به جبهه مقاومت از همان ساعات ابتدایی حادثه بندر بیروت با نشر شایعات خبری از سوی رسانههای وابسته به جریانهای غربگرای داخلی لبنان و برخی رسانههای عربزبان منطقه آغاز شد و عنوان شد که این حادثه ناشی از انفجار انبارهای تسلیحاتی حزبالله در این بندر بوده است! سید حسن نصرالله در سخنرانی روز جمعه (17 مرداد) با رد این شایعه، افزود: «هدف این رسانهها و شخصیتهای سیاسی از مطرح ساختن ادعاهایی ازایندست، این بود که ملت لبنان را علیه حزبالله تحریک کنند. هدف، تخریب حزبالله بود. من صراحتاً و با قاطعیت وجود هرگونه انبارهای تسلیحاتی و مواد منفجره متعلق به حزبالله در بندر بیروت را رد میکنم.» سید مقاومت مدیریت بندر بیروت توسط حزبالله را نیز دروغی بیش ندانست و گفت؛ این حزب و همه نیروها و کادر و تجهیزات آن در اختیار دولت است تا این بحران را پشت سر بگذارد.
گزاره تحلیلی: در خصوص چرایی هدف دشمنان حزبالله در تضعیف این حزب میتوان به مواضع مردمی و مستقلانه حزبالله در عبور لبنان از مشکلات اقتصادی اشاره کرد؛ ملت لبنان دو انتخاب برای عبور از مشکل اقتصادی شدت یافته با حادثه بیروت پیش روی خود دارد؛ یا همچون دهههای اخیر صحنه مدیریت کشورشان را به غربگرایانی بسپارند که مدیریت عبور از مشکلات را پیش از این با تکیه بر کمکها و بدهیهای کشورهای غربی نشان دادهاند؛ موضوعی که در حال حاضر موجب فشار بیشتر بر مردم شده است، یا بر توان و اراده بومی متوسل شوند، ارادهای که منجر به استقلال این کشور از فرانسه طی 77 سال پیش شد و توانست با سرکوب دشمن صهیونیستی در چندین برهه، بر اشغالگری این سرزمین خاتمه دهد. نگاهی که معتقد است عبور از مشکلات نه صرفاً با وادادگی و دست به دامان اینوآن شدن، بلکه با وحدت ملی، تکیه بر توان داخلی و حفظ روحیه مقاومت در برابر دشمنان امکانپذیر است. (نویسنده: اکبر کریمی)
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فاجعه بندر بیروت و دامنه های آن
👈 رسانه های معاند جبهه مقاومت از ساعات اولیه انفجار بندر، خط متهم سازی حزب الله لبنان را دنبال کردند و برخی رسانههای دیگر، آن را مشکوک دانسته و دست اسرائیل و آمریکا را در پس ماجرا دیدند.
اما دولت لبنان همچنان در حال جمع آوری داده ها و تحقیق میدانی است و بر اساس مستندات اولیه این فاجعه بزرگ را معلول یک حادثه می داند، لذا به نظر می رسد برای دانستن حقیقت ماجرا نباید عجله کرد.
از طرفی فاجعه آنقدر بزرگ و پیچیده است که دشمنان مقاومت و بدخواهان مردم لبنان (چه در آن دست داشته باشند یا نه) آن را یک فرصت کم نظیر برای پیگیری اهداف خود بدانند و با عملیات فریب و اغوای رسانهای در پی تضعیف مقاومت باشند، لذا چند پرده را بعد از این فاجعه دنبال می کنند:
پرده اول؛ ایجاد ترس و وحشت
امپراطوری رسانه های غربی، عربی و عبری به گونهای این فاجعه را پردازش می کنند که جبهه مقاومت، از متهم شدن در این فاجعه بزرگ دچار ترس و وحشت شده و ابتکار عمل مقابل نقش آفرینی مثلث شوم ذکر شده را از دست بدهد و دچار خطاهای محاسباتی و عملیاتی گردد.
پرده دوم؛ تحقیر نظام سیاسی لبنان
سفر ماکرون به لبنان و اظهارات عجیب و مداخلهجویانه او در کنار فضاسازیهای رسانهای، نمونه روشنی از تحقیر طرف مقابل می باشد. در پس این تحقیر آنها انتظار دارند مردم و مسئولان لبنانی قدرت تحرک و پویایی خود را در مواجهه با این مشکل بزرگ از دست بدهند و مقابل غربی ها و اسرائیل تسلیم شوند.
پرده سوم؛ بهره گیری از خشونت
سازماندهی و جهت دهی به اعتراضات مردمی که ناشی از کم کاری های انباشته شده توسط دولتهای پیشین بوده است و تحریک مردم به خشونت مرحله سوم سوء استفاده از این فاجعه می باشد که نمونههای آنرا در اخبار اعتراضات لبنان مشاهده میکنیم.
پرده چهارم؛ دخالت خارجی
به میزانی که آنها بتوانند اعتراضات مردمی را گسترش داده و ادارات دولتی را مختل نمایند و قوه تصمیمگیری در این کشور را فلج کنند، زمینه برای دخالت های خارجی فراهم می شود و از آنجا که قبلاً به صراحت از خلع سلاح مقاومت سخن گفتند، هدف غایی این دخالت از هم اکنون مشخص است.
پرده آخر
ظاهر پرده آخر به نفع اهداف مثلث شوم غربی، عبری و ارتجاع عربی است، اما در پس آن و با روشن شدن حقایق، کنار رفتن پرده های تزویر ، فریب و ریا خواهد بود و به موازات دخالت های سیاسی یا نظامی آنها، امکان باز شدن درهای مقابله به مثل جریان مقاومت، فراهم می شود و نباید فراموش کرد که تحولات شگرف از دل بحران های عمیق پدیدار می شود ولی با این اطمینان که خداوند فرمود: "و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم وارثین" ( ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم) و اینها طلیعه پیش بینی حکیمانه رهبر معظم انقلاب اسلامی است که چند سال قبل فرمود: اسرائیل قطعاً ۲۵ سال آینده را نخواهد دید.
کیش و مات
از هیمنه لشکر دشمن، حالا فقط یک طبل تو خالی باقی مانده است. اگر سری به میدان جنگ و نقشه شوم «فشار حداکثری» برای زانو زدن مردم ایران در برابر گروه تبهکاران امریکایی، عبری و عربی بزنیم، خواهیم دید که آنها تقریباً صحنه را ترک کردهاند.
گویی جنگ «احزاب» دوباره تکرار شده و بدون هیچ صدمه چشمگیری به بدنه مقاومت، گرگها یک به یک به لانههای خود بازگشتهاند. عناصر شروری مثل جان بولتون جنگطلب و برایان هوک شیاد، با بیحیثیتترین شکل ممکن کاخ سفید را ترک کردهاند و دولتهای متخاصم همراه با نقشه آنها، با مخاطرات بزرگی در حفظ بقا و ناکارآمدی در حکمرانی، دست و پا میزنند. اما ترسیم چنین وضعیتی به معنای بازگشت به نقطه آرامش برای منطقه ما نیست! یهود آجیل، افسر عالیرتبه اسرائیلی در سازمان موساد در شرح نحوه عملکرد سازمان مطبوعش نوشته است: «ما با کشورهای خاورمیانه شطرنج میکنیم، گاهی با حرکتی آنها را کیش میکنیم، گاهی هم که وضعیت سخت میشود با جادویی در مهرههای خودشان، شکل بازی را عوض میکنیم.»
این جمله اگرچه همراه با گزافهگویی فراوان است، اما قطعاً نشانه شیوه عملکرد امنیتی صهیونیستها در منطقه نیز میباشد. برای نشان دادن روش تاکتیکی موساد بهتر است به تابستان سال ۱۹۸۵ برویم، در آن سال حافظ اسد تصمیم گرفته بود، در یک عملیات برقآسا تمامی اراضی اشغالی در جولان را به خاک سوریه بازگرداند. این ضربه محکم نظامی میتوانست ریشه صهیونیستها در منطقه را خشک کند، برای همین موساد و سازمان اطلاعات ارتش اسرائیل تمام انرژی خود را برای شناسایی وضعیت ارتش نیروهای سیاسی و موقعیت مکانی تجهیزات نظامی سوریها گذاشته بودند. جالب آنکه سازمانهای امنیتی اروپایی هم به صورت شبانه روزی به اسرائیلیها سرویس میدادند، از جمله سازمان اطلاعات دانمارک (دی. سی. اس. اس) که لیست مسافران ورودی به فرودگاه کپنهاگ را برای دفتر موساد در بیروت با نام «کوسه» ارسال میکرد. آن زمان از طریق همین مراودات اطلاعاتی دانمارکیها به برادر یکی از مشاوران رفعت اسد رسیده و از طریق این مرد سادهلوح و طمعکار به اطلاعات وسیعی از ارتش سوریه دست یافتند. از آن روز صهیونیستها با شناسایی موقعیتهای نظامی سوریها دائم دمشق را تحریک میکردند تا جرقه جنگ را بزند. در جلسه ستاد فرماندهی ارتش اسرائیل آنها به این جمعبندی رسیده بودند که اگر ارتش سوریه در جولان تحرکی انجام دهد، اگرچه ضربه اول آنها سهمگین است، اما دوام زیادی نخواهد داشت و بعد از یک جنگ چندماهه میتوان وسعت مناطق اشغالی را افزایش داد. تحلیل صهیونیستها بر این نکته بود که پس از آغاز جنگ، سازمان ملل وارد عمل شده و به سود آنها با چند قطعنامه، تحرکات را کنترل میکند و میتوان جنگ را در نقطهای داخل خاک سوریه حفظ کرد، اما صهیونیستها در این نقشه سیاه یک حرکت را نخوانده بودند؛ هر قدر که جاسوسهای اسرائیلی کارشان را بلدند، سازمان اطلاعات سوریه نیز روی طعمهها اشراف دارد. برای همین هر قدر اسرائیلیها ضریب اتمسفر جولان را بالا بردند، حتی یک تانک سوری هم از جایش تکان نخورد و فتنه در نطفه خفه شد.
اگر کمی هوشمندانه به وضعیت این روزهای خاورمیانه نگاه کنیم به خوبی متوجه میشویم اتاق جنگ دشمن پس از دومینوی شکست در برابر مقاومت دوباره سعی کرده همان نقشه قدیمی «بازی شطرنج» را پیاده کند. آنها در خفا و با روشهای ناجوانمردانه سردار مقاومت را در فرودگاه بغداد در حالی که میهمان عراقیها بود به شهادت رساندند یا گاه حملات کور به پایگاههای ارتش سوریه انجام میدهند.
به صورت واضح دشمن سعی دارد برخوردهای مارپیچی را افزایش دهد و احتمال درگیری نظامی غیر حرفهای را بالا ببرد، حتی برای رسیدن به این هدف ستاد جنگ روانی آنها به شدت مشغول کار است و دائم در شبکههای اجتماعی برای مقاومت رجزخوانی میکند. وضعیت آنقدر آشفته است که اخیراً یک کاربر توئیتر نوشته بود: «آرزوی آزادی فلسطین به دلش خواهد ماند» و نیز بسیار جملات احساسی از این دست! در چنین شرایطی باید به این سؤال پاسخ داد که آیا مقاومت شریف و مردمی در برابر تحرکات روانی و گاه عملیاتی دشمن سکوت کرده یا به تعبیر رئیسجمهور «صبر استراتژیک» پیشه نموده است؟
آنهایی که فهم دقیقی از تحولات خاورمیانه دارند میدانند که پاسخ منفی است. اخیراً پایگاه اینترنتی امریکن هرالد تریبون در وصف شرایط منطقه نوشته است: «واقعیت آن است که بدون در نظر گرفتن تلفات، حزبالله لبنان در تمامی جبههها بر اسرائیل پیروز شده است.» از نگاه این رسانه امریکایی پاسخهایی که حزبالله به صهیونیستها میدهد، قواعد جنگی را عوض کرده و مقاومت این روشها را به متجاوزان تحمیل نم
وده است. اخیراً آموس یادلین رئیس سابق اطلاعات ارتش اسرائیل هم با تأیید این وضعیت گفته است که وضعیت برای صهیونیستها حتی از سال ۱۹۶۷ نیز سختتر شده است. اگر تحلیل پایگاه امریکایی و اخبار داخلی ارتش عبری را کنار هم بگذاریم و با واقعیتهای منطقه مقایسه کنیم، به نتایج جالب توجهی میرسیم. صهیونیستها در دو محور از پنج منطقه پیرامونیشان تحت محاصره شدید قرار دارند و ۱۲۵ پایگاه مقاومت از مرز اردن تا عراق و داخل خاک سوریه در کنار مزرعههای موشکی مخفی برایشان جهنمی وصف نشدنی پدید آورده است و اگر تحرکی غلط از آنها یا متحدانشان سر بزند با خاک یکسان خواهند شد. از همین رو رهبر انقلاب با قاطعیت تمام و در یک پیشبینی الهی از حذف صهیونیستها از صحنه روزگار پرده برداشتهاند، اما برای رسیدن به آن نقطه عظیم و آن جهاد مقدس چند ملاحظه نیز وجود دارد. مهمترین آن اینکه «شطرنج» بازیگران با حوصله میخواهد. نپیوستن به اردوگاه هلهلهکشی یا تن ندادن به توصیههای بیپایه رفتن به میز مذاکره به معنای آن نیست که درجا ایستادهایم بلکه به مفهوم پاسخ به پرسشهای دشوار و توصیههای سختی است که عدهای در جبهه دشمن و با پرچم بیگانهباوری و صلحطلبی آن را در دست دارند. در برابر این جریان سادهدل یا واداده، راهحل درست در دست ماست؛ «نه جنگ میشود، نه مذاکره میکنیم» و تکیه بر صلح مسلح، زاویه ورود ما نسبت به جهان و منطقه را تغییر داده است. این استراتژی ایران را پرتحرک و مدافع در برابر دستاوردهای خود کرده است، از همین رو سیدحسن نصرالله حتی به دشمن مکاری، چون ماکرون هم اجازه میدهد به صحنه آمده و عمق حیلهگریاش را در برابر چشم جهانیان نشان دهد. دشمن ما خوب میداند اگر شاهمهره را اشتباه تکان دهد، چشم که باز کند، مات شده است، نتیجه بازی شطرنج را چند مهره سرباز تعیین نمیکنند!
منبع: روزنامه جوان
📌 پدر و مادر خاورمیانه را بشناسید❗️
لورنس و گرترود بل، دو جاسوس بزرگ انگلیس که در تقسیم خاورمیانه و زایش خاورمیانه جدید نقش اساسی داشتند.
گرترود بل، معروف به «مادر عراق» به جهانگردی، کاوشگری، تاریخنگاری و باستانشناسی مشهور است اما در واقع از زبدهترین و کارآمدترین مأموران «سازمان اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا» (SIS) در زمان خود بود. وی بخاطر خدماتش به استعمار انگلیس، نشان #شوالیهگری بریتانیا را دریافت کرد.
🔻 گرترود بل توانست به موازات #لورنس عربستان، سرنوشت سازترین عملیات «کشور سازی» و «کشور زایی» را در خاور میانه انجام دهد. ایندو توانستند با برنامهای دقیق، قبیلههای عرب را برای دوره کوتاهی متحد کرده و علیه دولت عثمانی به شورش وادارند.
🔻 گرترود بل توانست سران قبایل مختلف منطقه را با «روشهای ویژه» راضی نگهدارد و در برابر خدمات ایشان، آنها را «صاحب کشور» نماید. در این باره میتوان کشورهای نو بنیاد سوریه جدید، عراق، اردن هاشمی (پادشاههای عراق و اردن دو برادر بودند: فیصل اول و عبدالله اول) و کویت را برشمرد که الزاماً در به وجود آمدن مرزهای جدید عربستان نقش بازی کردهاند.
نامهای برای دوشیده شدن بیشتر
در حالی که این روزها لبنان به عنوان یک کشور عربی با گرفتار شدن در حادثهای عمدی یا سهوی نگران فردای خود است که چگونه باید این خسارت بزرگ را جبران کند و با درآمد ۱۲ میلیارد دلاری سالانه خود- تازه اگر تحریمهای ظالمانه امریکا اجازه تحقق همین میزان را نیز بدهد- خسارت ۱۵ میلیاردی این حادثه را بدهد، روز گذشته شورای همکاری خلیج فارس بار دیگر به جاده خاکی زد و با صدور بیانیهای، خواستار تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران شد تا هم به ظن باطل خود با فضاسازی علیه ایران اسلامی بتواند در رأیگیری امروز شورای امنیت سازمان ملل برای قطعنامه ضد ایرانی امریکاییها تنفس مصنوعی داده باشد، هم اینکه چشمان خود را بر واقعیت لبنان که این روزها نیاز شدید به همدردی و کمک دارد، بسته باشد. بدبخت مقامات امریکایی که به بیانیه شورایی دل خوش کردهاند که متزلزل است و تک تک آنها خرخره هم را میجویند. از یک طرف، قطر را تحریم کردهاند و از سوی دیگر، اختلافات اساسی بین یکدیگر مانع اتخاذ تصمیمات مهم در این شورا شده است. حالا این امریکا با صدور یک بیانیه مضحک و نامه اعضای چنین شورایی، برای تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران ابراز خوشحالی میکند.
پمپئو، وزیر خارجه امریکا در توئیتی، این نامه را یک بیانیه برجسته تلقی میکند و خطاب به شورای امنیت سازمان ملل میگوید: شورای امنیت باید انتخاب کند که در کنار کشورهای خلیج فارس میماند یا خیر، اما سؤال اینجاست که این خرده کشورهای شورای همکاری خلیج فارس چرا از پایان تحریمهای تسلیحاتی ایران در مهر ماه نگران هستند؟ مگر چه اتفاقی افتاده است؟ کشورهایی که به مدد دلارهای کثیف، تک تکشان تا بن دندان مسلح شدهاند و کشورهای غربی و در رأس آنها امریکا با دوشیدن شیوخ مرتجع و متوّهم عرب، میلیاردها دلار سلاحهای بنجل و بلا استفاده خود را به آنها تحمیل کردهاند، از چه چیزی نگران هستند که نمیخواهند تحریم تسلیحاتی ایران برداشته شود. اگر بحث آزادی خرید سلاح توسط ایران مطرح است که این کشورها به مراتب بیشتر خریداری کردهاند که نمونه آخر آن قرارداد ۱۱۰ میلیارد دلاری سال گذشته عربستان از امریکا و نزدیک به این رقم توسط دیگر کشورهای عضو این شورا بوده است. پس خرید سلاح چندان نمیتواند موضوع نگرانی آنها باشد بلکه آنچه باعث اضطراب و نگرانی شیوخ عرب در این مقطع شده، این است که پیشرفت ایران در تولید فناوریهای پیشرفته نظامی از جنگنده گرفته تا انواع موشکهای نقطه زن و ... دلهره را در وجود بی ارزش آنها انداخته و از این رو میخواهند با تزریق دلار و فشار سنگین به برخی اعضای شورای امنیت سازمان ملل، قطعنامهای به تصویب رسانده شود تا مانع از فروش سلاحهای ایرانی به متقاضیان منطقهای و غیرمنطقهای شود.
کشورهایی که امروز نگران پایان تحریمهای تسلیحاتی ایران هستند و با صدور نامه یا بیانیه به شورای امنیت سازمان ملل میخواهند بر شکستهای خود در منطقه با دلار پاشی و فشار سیاسی سرپوش بگذارند، در سراشیبی سقوط فکری، تصمیمگیری و عدم مقبولیت در نزد افکار عمومی قرار دارند. عربستان سعودی در سطح بینالمللی یکی از سختترین شرایط را از بدو تأسیس نظام پادشاهی سعودی خود طی میکند، به گونهای که حجم انتقاداتی که از ناحیه افکار عمومی بینالمللی به این کشور در خصوص جنایت در یمن روانه شده تا حدی بالا است که حضور محمد بن سلمان در برنامههای سیاسی و عادی را تحت تأثیر خود قرار داده و او در انزوای کامل به سر میبرد.
شورایی که امروز برای تمدید تحریم تسلیحاتی ایران نامه مینویسد، سال گذشته قدرت آن را نداشت تا یک نشست منسجمی را تشکیل دهد، تا آنجا که قطر عضو تأثیرگذار این شورا تصمیم گرفت در نشست این شورا در ریاض شرکت نکند و بیانیه پایانی آن را نیز به سخره بگیرد.
بنابراین عربستانی که نتوانست قطر را مجاب کند در نشستی که در ریاض برگزار شد، شرکت کند و عملاً حکام ریاض را در انزوای سیاسی قرار داد چگونه میتواند مدعی همگرایی کشورهای عربی برای موضوعی باشد که اساساً در آن حیطه اختیاری ندارد و قدرتهای بزرگی همچون روسیه و چین از پیش نظر خود را اعلام کرده و تمدید تحریم تسلیحاتی ایران را خلاف مقررات و قوانین بینالمللی دانستهاند.
یکی از مسائلی که در شورای همکاری خلیج فارس همیشه مطرح بوده است، درخواست سعودیها برای ایجاد یک ائتلاف نظامی از دولتهای عربی با امریکا علیه ایران بوده است؛ موضوعی که سابقه آن را بایستی در ایجاد تمنای به بازی گرفته شدن کشورهای عربی و خصوصاً عربستان توسط امریکا در رویارویی با ایران مشاهده کرد. به عبارتی تمنای به بازی گرفته شدن اعراب مربوط به برهه زمانی کنونی نیست و ا
ساساً به رویکردهای بلندمدت امریکاییها در برابر اعراب برمیگردد که تلاش میکند «ایران را برای اعراب تبدیل به یک تابو و یک هیولا سازد، تا بهواسطه آن ثروتهایی را با فروش سلاح به آنها برای خود دست و پا کند.
عربستان سعودی و امارات عربی، ایران را به عنوان مانع بزرگی برای تداوم سیاستها و حکمرانیهای تمامیت خواهانه خود بر مردمشان بر میشمرند و از این رو، در تلاش هستند مانع از تسری الگوی جمهوری اسلامی و مکانیسم حکمرانی مردمی و مذهبی در کشورهای خود شوند. محمد بن سلمان در مصاحبه جنجالی خود با مجله آتلانتیک گفته بود که «ما با ایدئولوژی رژیم ایران (ولایت فقیه) مشکل داریم و مشکل ما این است که ما باور داریم آنها حق دخالت در امور ما را ندارند و در هر حال، این اجازه را به آنها نمیدهیم.»
مشکلی که سعودیها، اماراتیها و بحرینیها دارند، مشکل مطالبات مردمسالارانهای است که شهروندان سعودی از حاکمان خود دارند و نه مشکلات امنیتی و نظامی، چون آنها به لحاظ استراتژیک واقف هستند که ایران بهدنبال منازعه نظامی با آنها نیست و اگر آنها شروع کننده نباشند هیچگاه وارد چنین فضایی نخواهد شد.
کشورهای عربی در دو قالب فکری که توسط امریکا برای برداشتشان نسبت به ایران ساختهاند، گرفتار آمدهاند، از یک سو تصور میکنند که نظام سیاسی و الگوی مردمسالار ایران تهدیدی برای موجودیت آنها محسوب میشود و از این رو، باید «مشکل ایدئولوژیک» ناشی از تسری گفتمان ایران در منطقه را از بین برد و از طرف دیگر، به لحاظ استراتژیک در چنبره سیاستهای تنش زا و آشوب امریکاییها قرار گرفتهاند و نمیتوانند راهی برای برون رفت از این فضا پیدا کنند. بنابراین امریکاییها با «تهدید سازی از ایران» برای کشورهای عربی و متعاقباً، بزرگنمایی از «تهدید ایران» ابتدا در ذهنیت اعراب این موضوع را نهادینه کردهاند که ایران مانعی برای موجودیت شماست و همواره به آنها میگوید: برای مقابله با ایران، باید حجم خرید تسلیحات خود را از امریکا بالا ببرند. به همین دلیل است که کشورهای حاشیه خلیج فارس جزو بزرگترین خریداران سلاح از امریکا و غرب هستند و حالا با فشار به این کشورها میخواهند ایران اسلامی را یک تهدید جدی برای آنها قلمداد و عدم تمدید تحریم تسلیحاتی ایران را خطر بزرگ برای اعراب معرفی کنند. از این رو، امریکاییها شیوخ کوتهفکر شورای همکاری خلیج فارس را به نگارش چنین نامه احمقانهای وادار کردهاند تا بتوانند در این قالب باز آنها را بیشتر بدوشند.
منبع: روزنامه جوان
مردم از اصلاحطلبان ناامید شدهاند
سرویس سیاسی-
روزنامه سازندگی ارگان حزب اصلاحطلب کارگزاران در شماره روز گذشته خود در یادداشتی به قلم سید افضل موسوی از اعضای این حزب نوشت: «متأسفانه اصلاحطلبان در مواجهه با مسائل انتخاباتی گاه دچار افراط و گاه دچار تفریط میشوند و چون یک سیاست متعادل و مشخصی را در پیش نمیگیرند عمدتاً دچار حرکتهای سینوسی هستند. گاهی جلو میروند گاهی عقب میمانند گاهی کمکاری میکنند و گاهی هم بیشازحد سینه چاک میکنند. مهمترین پیامد این عدم تعادل، ناامیدی جامعه از ما اصلاحطلبان است. طبیعی است که با این ناامیدی ما نمیتوانیم از مردم انتظار داشته باشیم، پای صندوق رأی بیایند. در ادامه مطلب آمده است: اگر ما ادعای اصلاحطلی داریم، اصلاح با قهر و تحریم و...صورت نمیگیرد.»
سازندگی نوشت: «آنچه تا اینجا گفتم و نقص مهم اصلاحطلبان محسوب میشود موجب ناامیدی مردم از اصلاحطلبان شده است».
گفتنی است پیش از این نیز غلامحسین کرباسچی دبیرکل این حزب با انتقاد از عملکرد این جریان، مجموعه عملکرد دولت، مجلس، شورای شهر و همه مجموعه نیروهای اصلاحطلب و معتدل را عامل اصلی نا امیدی مردم از این جریان دانست و گفت: « بازگرداندن امید و اعتماد خیلی کار سختی است. وقتی یک جامعه امیدوار با آن شور وحرارت میآید و با استقبال خود در انتخاباتهای ۹۲، ۹۴ و ۹۶ پای کار اصلاحطلبان میایستند و بعد مجموعه دولت، مجلس، شورای شهر و همه مجموعه نیروهای اصلاحطلب و معتدل کاری میکنند که آنها ناامید شوند؛ بازیابی سرمایه اجتماعی کار سادهای نیست».
دبیرکل کارگزاران درباره عملکرد دولت روحانی و عدم مسئولیتپذیری اصلاحطلبان در قبال او گفته بود: ما باید خیلی عاقلانه و عادلانه پای این ناتوانیها بایستیم و بگوییم که ما دولتی را آوردیم و افراد متخصصی هم در آن بودند اما ناتوانیهایی داشته است. این ناتوانیها نیز بیشتر به اشخاص برمیگردد، افراد سالخورده که بالاخره بعد از ۶۰، ۶۵ سالگی اراده فعالیت جدی ندارند یا آن جوانگرایی که باید در سطوح عالی میشد، نشد.
همچنین محمد کیانوشراد، فعال سیاسی اصلاحطلب نیز اذعان کرده بود:« مهمترین بحران امروز اصلاحطلبان، دامنگستری بحران ناامیدی مردم از اصلاحات است... اصلاحطلبان با شرایطی مواجه شدهاند که نه راه پس دارند و نه راه پیش؛ رنج اصلی، شرایط کنونی کشور و اصلاحطلبان است. مشکل اصلی حل نشدن مشکلات مردم و کشور از نظر بینالمللی و اقتصادی است.»
تقلای بانیان خسارت محض برجام برای بزک آمریکا
صادق زیباکلام، فعال سیاسی مدعی اصلاحات در مصاحبه با روزنامه آرمان گفت:«نگاه دموکراتها با جمهوريخواهان درباره ايران متفاوت بوده است. به عنوان مثال نگاه آقاي اوباما و جان کري در زمينه برجام نسبت به ايران مثبت بود و همين نگاه مثبت نيز زمينه را براي توافق برجام فراهم کرد. با اين وجود ترامپ براساس ملاحظات و انگيزههايي که داشت توافق برجام را به هم زد».
زیباکلام در ادامه گفت:«اوباما و جان کري که مانند ترامپ و پمپئو شمشير را عليه ايران از رو نبسته بودند. با اين وجود هيچ تغيير ملموسي در رابطه ايران و آمريکا رخ نداد. دو کشور پس از 21 ماه مذاکره بر سر برجام در نهايت به توافق رسيدند و برجام به عنوان يک توافق بينالمللي امضا شد. پس از برجام نيز شرکتهاي بزرگ اروپايي و ژاپني وارد ايران شدند و سرمايهگذاريهايي نيز صورت گرفت. با اين وجود بهاندازهاي تيغ و تيشه در مسير برجام ريختيم که چه ترامپ در آمريکا به قدرت ميرسيد و چه نميرسيد برجام مرده بود و عملا کارايي خود را از دست داده بود».
طیف مدعی اصلاحات به عنوان بانیان اصلی خسارت محض برجام بجای پذیرش اشتباه و عذرخواهی از مردم و تلاش برای جبران خسارت، همچنان مشغول فرافکنی و دروغ پردازی هستند.
علت اصلی بیدستاوردی برجام، اعتماد بلاوجه دولت روحانی به آمریکا بود. دولت اوباما در اولین روز اجرای توافق، برجام را به صورت فاحش نقض کرد. توافق هستهای هم در دولت اوباما و هم دولت ترامپ به دفعات لگدمال شد.
با اینحال بانیان خسارت محض برجام همچنان چهره کریه آمریکا را بزک و قصور و تقصیرهای خود را به گردن منتقدان میاندازند.
مسببان وضع فعلی؛ بر مدار دروغ و فرافکنی
روزنامه دولتی ایران دیروز ادعاهای نخنمای علی شکوریراد، از متهمان فتنه 88 را منتشر کرد. دبیرکل حزب اتحاد ملت(اصحاب فتنه و بازماندگان حزب منحله مشارکت) با بیان اینکه بخش مهمی از وضعیت امروز ناشی از به سر انجام نرسیدن برجام است و این ناکامی حاصل مسائل داخلی و خارجی بود، مدعی شد: بخشی از نیروهای داخلی پس از به نتیجه رسیدن برجام تلاش کردند آن را تبدیل به برد و باخت کنند و به