5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 هنر آسمانی زندگی کردن در خانه
💞 @jahadalmarah
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
امام صادق علیه السلام:
شايسته نيست كه زن مسلمان، آن گاه كه از خانه خويش بيرون مىرود، لباس خود را وسيله جلب توجّه ديگران نمايد. [خوشبو و يا جذاب نمايد].
كافى، ج ۵، ص ۵۱۹، ح ۳
هدیه به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ✅
آجرک الله یابقیه الله یاصاحب الزّمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🏴
🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️🔹️
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
🔹️🔸️🔸️🔸️🔸️🔸️
💞 @jahadalmarah
13.mp3
10.72M
#شادی_و_نشاط
در پرتوی #انسان_شناسی
🎭 تا به حال به آینه باطن خودت نگاه کردی؟
🌌 تا چه زمانی طبیعی هستی؟
🧭و درست حرکت میکنی؟
#استاد_شجاعی
@jalasate_ostad🌸🍃
|♥️|
#خانوادهدرمانے♥️
♥️زندگیتان را به میدان
غر زدنهای دائمی تبدیل نکنید.
⚠️میدانیم که همسرتان باز هم کمد را به هم ریخته اما به جای غر زدن یا جنجال به پا کردن برای موضوعات ساده، به این فکر کنید که آیا خودتان بیعیب و نقصید؟
⚠️ مطمئن باشید که همهٔ ما گاهی به خاطر کاستیهایمان دیگران را رنجانده یا ناامید میکنیم.
⚠️پس به جای آنکه مدام خودتان را در مقام قاضی یا معلم قرار دهید، از کنار مشکلات کوچک آسانتر بگذرید و صحبت کردن در مورد آنها را به زمانی که آرامترید موکول کنید.
باور کنید انتخاب کلمات بهتر در زمان آرامش تأثیر حرف شما را چندبرابر خواهد کرد.
💞 @jahadalmarah
💕 جهاد زنان💕
💚 قسمت #بیستوهشتم #رمان_آموزشی ❣خانه مریم و سعید❣ مسئولیتهای بچهها تغییراتی کرده بود. بردن زباله
💚 قسمت #بیستونهم
#رمان_آموزشی
❣خانه مریم و سعید❣
سعید دنبال بهانه.ای بود تا بچهها این سوال رو بپرسند. نیم نگاهی به مریم کرد. بعد نگاه پر از آرامش و محبتش رو چرخوند سمت فاطمه و گفت:
_آفرین به دختر خوشگل خودم که این سوال به جا رو پرسید.
بعد رو به بقیه بچهها ادامه داد:
_کی میتونه جواب بده؟ البته مامان نباید جواب بده.
و چشمکی زد و خندید.😉
علی جواب داد:
_چون خدا گفته.
بابا در جوابش گفت:
_آفرین به حاج علی. حالا ببینم میتونی بگی خمس دادن یعنی چی؟
علی آره کشداری گفت که در واقع میخواست نشون بده کاملاً به موضوع آگاهه. بعد ادامه داد:
_ ما اینا رو تو کتاب احکام نوجوان تو مدرسه خوندیم.
مریم گفت:
_ خب بگو تا بقیه هم یاد بگیرند.
علی گفت:
یک پنجم اضافه خرج یکسال را باید به مرجع تقلیدمون بدیم.
_مثلاً شما امروز میری سر کار و حقوق میگیری. همون روزی که حقوق میگیری میشه سر سال خمسی شما. یعنی تا سال دیگه همین موقع هرچی درآمد داشته باشی و خرید کنی مال خودت. اما به این روز که رسیدی هرچی برات مونده باشه باید یک پنجم اون رو بدی به مرجع تقلیدت. اون یک پنجم اصلاً مال خودت نیست. و اگه ندی از چهار پنجم مالی که برای خودت هست هم نمیتونی استفاده کنی چون باید خمسشو میدادی و ندادی. مثلا سر سال خمسی شما 100 هزار تومن تو جیبت هست. باید 20 هزار تومن رو خمس بدی به مرجع تقلید خودت.
فاطمه از بابا پرسید:
_چرا باید به مرجع تقلیدمون بدیم؟🤔
سعید رو به علی کرد و گفت:
_داش علی شما جواب بده.
علی گفت:
_دیگه جواب اینو خودمم نمیدونم.
مریم سریع وارد بحث شد و گفت:
_چون خدا گفته خمس رو به امام معصوم بدیم تا برای مخارج اسلام و نیازمندان جامعه هرطور که صلاح بدونه هزینه کنه. الان که امام معصوم زمان ما در غیبت هستند باید به مرجع تقلیدمون بدیم تا او به نیابت از امام زمان(عج) هزینه کنه.
سعید گفت: بچهها خمس دادن خیلی برکت داره ها. مثلا اولین باری که خمس دادیم، همون سال امام رضا(ع) ما رو طلبید و رفتیم زیارتش.
_ مریم ادامه داد و گفت خب حالا پاشید برید اتاقتون رو مرتب کنید که شتر با بارش اونجا گم میشه. علی آقا شما هم سفره رو جمع کن بعد برو وسایلت رو مرتب کن.
علی از اول صبحونه تلویزیون رو روشن کرده بود و نیم نگاهی به شبکه ورزش داشت. در مقابل صحبت مامان سری تکون داد و گفت:
_باشه مامان الان جمع میکنم.
مریم کمی صداش رو بلندتر کرد و گفت:
_علی آقا مگه قرار نبود فقط مسابقات تیم ملی رو ببینی؟
علی جواب داد:
_خب اینم یه جورایی تیم ملیه. تیم باشگاهی ایران و تیم باشگاهی عربستان.
سعید گفت:
_انشاءالله که این عربستانیا لوله بشن.
و خندید.😁
بعد از علی پرسید:
_حالا کدوم تیم باشگاهی ایرانه؟
_استقلاله.
_حالا اگه تیم ملی بود ارزش داشت ببینیم ولی استقلال، پرسپولیس و این تیمای باشگاهی ارزشش رو نداره وقتمونو براش بذاریم. اگه خودمون پاشیم گل کوچیک بازی کنیم بیشتر میارزه.
بعد دو بار آروم زد به پشت شونهی علی و ادامه داد:
_پاشو باباجون. وقتی مامان میگه خاموش کنیم فقط باید بگیم چشم. پاشو سفره رو جمع کن و وسایل اتاقتو مرتب کن تا بعدش خودمون با هم بازی کنیم.
صدای زنگ تلفن بلند شد. محمد دوید سمت گوشی. طبق معمول هم یادش رفت سلام کنه.
_الو. بفرمایید...... _شما؟......... _مامانم داره صبحونه میخوره.الان گوشیو میدم بهش.
دوید سمت مامان و یواش گفت:
_خاله عارفهست.
مریم گوشی رو برداشت و سلام علیک کرد.
صدای عارفه اما نشاط همیشگیشو نداشت. با بغض و ناراحتی سلام و احوالپرسی کرد.
_مریمجون یه اتفاق بدی افتاده که نمیدونم چی کار کنم.😞
مریم با آرامش و ملاطفت جواب داد:
_چی شده عزیزم؟🤔
بغض عارفه ترکید و گریهکنان به مریم گفت:😭
_امروز دیدم شوهرم داره تو گوشیش با یه خانمی چت میکنه. آسمون رو سرم خراب شد. حالم خیلی بده. نمیدونم باید چی کار کنم. تو رو خدا بگو من چی کار کنم.😭
مریم آرام و خیلی با آرامش گفت:
_نگران نباش عزیزم. الان بچهها اینجان نمیتونم صحبت کنم. تا چند دقیقه دیگه از تو اتاق، خودم باهات تماس میگیرم.
عارفه با هق هق گفت:
_باشه مریمجان منتظرم.
و قطع کرد.
❤️ ادامه دارد...
💜 ارسال نظرات 👇
@Manamgedayefatemeh7
نویسنده: محسن پوراحمد خمینی
ویراستار: ح. علی پور
💞 @jahadalmarah
⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحبالزمـان(عج)⚘
مولاےمهربانم
کاش به اندازهے گلهاے آفتابگردان معرفت داشتم
و همواره رو به سوئے که شما هستید مےگرداندم
و گردش عمر و زندگیم را به دستان پدرانهے شما مےسپردم
اما
افسوس
از این دنیاے فانے و بازیچههایش
که سخت سرم را گرم کرده
و حواسم را پرت
سلامے عرضه مےدارم به محضرتان
شاید بیشتر رو به سویتان آورم
السلام علیک یا قطب العالم✋
در افق آرزوهایم
تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم...
#سلاممولاےمهربانم
@Emamkhobiha🌹
💛ヅ
ســــــــــلام مھــــــــــــــــــــربونا 😁👋
لبت به روے غمهاے جهان بخنده ڪه هیچ غمے موندنےنیست♥️
صبحت بخیر 😍
خب پاشیم صبحمون رو قشنگش ڪنیم 😎
صبحونہ خوشمزه🍳
ماچ لپ آقایی 😘
چاے تازه دم 🛁
آرایش ملیح💄
عطࢪ دلانگیز بانو💕
دیگه خلاصه یه عالمه چیزای قشنگ دنیا😍
پاشو نذار دنیا بهت زور بگه 💪
بگو زور ما بندههای خدا بیشتره
آخه پشتمون بہ خدا گرمه
با یہ صلوات هدیہ بہ امامموسیکاظم(ع)، امامرضا(ع)، امامجواد(ع) و امام هادی(ع)
بریم ڪه طلب برڪت کنیم از این انواࢪ الهے🌱
#لبخندبزنعزیزدل😁
#دنیاارزشخطپیشونےتونداره
💞 @jahadalmarah