❇️ چه وقت میخواهیم این حقیقت را بفهمیم؟
🌺 اگر خدا یک لحظه ما را رها کند، به سادگی نابود خواهیم شد. ما چه وقت میخواهیم این حقیقت را بفهمیم؟ آیا باید خدا ما را رها کند تا متوجه بشویم درآغوش گرم خدا چه امنیتی داشتیم؟
🔶 به ما فرصت دادهاند که با معرفت و تفکر این حقیقت را درک کنیم والّا در کوران بلا، قدر نعمت را خواهیم دانست.
💞 @jahadalmarah
💕 جهاد زنان💕
🔶 عوامل شکننده اقتدار مرد 3⃣ ادامه بحث: ☘️ از قهر بدتر چیه؟ گریه😭 از دست مرد 🧔 ♦️ خانمها چرا گ
🔶 عوامل شکننده اقتدار مرد 4⃣
ادامه بحث:
💠 خانم🧕 یکجا دارد گریه بکند همین شکسته ام مرا دریاب را اون طرف هم اثرش را در مرد بگذارد و تأمین بیشتری هم بگیرد.✨✨✨
کجا؟
☘️ خب وقتی جاشو بلد نیستید برای چی گریه میکنید؟ یعنی تا حالا هر چی گریه کردید که مرد🧔 شکستید، منتظر هم هستید تازه؟ مدعی هم هستید؟
🌺 جاش سر شونه مرد هست، در آغوش مرد.💖
🔶 بعضی خانمها🧕 میگن پس پیش خودمون نگه دارین، بریم سر سجاده و حرم گریه😭 کنیم؟
_ خیر، حتماً به مرد🧔 بگو، اینطوری انباری میشی از عقده ها که بعد فاصله عاطفی ات رو با شوهرت زیاد میکنه.
روش گریه ات😭 رو درست کن...
🔴 زن باید این رو میگفت: من خیلی شکسته و داغونم، دلم میخواد گریه😭 کنم، میشه یک دقیقه سرم رو روی شونه شما بذارم؟
🌺 اینجا بعید نبود مرد🧔 تأمین اش رو اضافه هم بکنه. این شکسته است، حمایت بیشتری میخواد، تأمین اضافه تری بدهم.✨
و وقتی سرش رو گذاشت بفهمه چی بگه. نه اینکه سرش رو بذاره بگه علی تو خیلی بیخودی.⚡
_ خب اینکه دوباره با کلامش مرد🧔 را شکست.
💠 دیدید خداوند این رو به طفل👶 یاد داده؟ به طور فطری و غریزی میاد عمل میکنه؟✨✨
مامان بچه دو ساله اش رو میزنه اولین درخواست این بچه از مادر چیه؟ آغوشش رو میخواد. داره با این پیام الهی به مادر میگه اگر چه از دست✋ تو شکسته ام ولی برای آرام شدن پناهی جز تو ندارم.😔
🔷 اینجا هم زن باید به مرد🧔 بگه اگرچه از دست تو آزرده ام ولی مأمنم تویی، پناهم تویی.✨
☘️ وای به حال اون زنی که داره گریه میکنه بعد به مرد بگه برو، به من دست✋ نزن، با من حرف نزن، اصلا نمیخوامت ⬅️ اووف، خیلی کشنده است. خیلی، خیلی.🔥
🔴 بترسید که همونجا مرد یک تصمیم خیلی سخت و زشتی بگیره یا از کوره در بره ضربهای به خودش، دیگری، شما بزند.⚡⚡
❇️ خانمها این رو برای خودتون یادداشت کنید: به مرد نگویم با من چه کردهای ﴿ ⬅️ این مردت🧔 رو میشکنه، شکایت کردی، اینجا دو کار میکنه اول از خودش دفاع میکند بعد هم هجوم به تو میاره، مثلاً میگه تقصیر خودته، اگر سر به سر آدم نذاری برای چی...
یا میگه: اصلا میدونی تو فقط با داد میفهمی﴾⛔
🌺 به مرد🧔 بگویم در من چه میگذرد ⬅️ وقتی این جوری عمل بکنی بیان نیاز کردی، ارزش و اقتدار مرد چی بود؟ تأمین. هر چی نیازت بزرگتر بود تأمینش بیشتر میشه، اگر زبان درست انتخاب کنید.💓💓
❇️ دکتر حبشی
#اقتدار_مرد
ادامه دارد...
💞 @jahadalmarah
📌 با این سه ذکر با خدا صحبت کنید
✍مرحوم حاج اسماعیل دولابی:
➊ همین که گردی بر دلتان پیدا میشود،
↞یک سبحان الله بگویید، آن گرد کنار میرود.
➋ هر جا هم فیضی و نعمتی به شما رسید،
↞الحمدلله بگویید، چون شکرش را به جا آوردی گرد نمیگیرد.
➌ هر وقت خطایی انجام دادید،
↞استغفرالله چارہ است.
💠با این سه ذکر با خدا صحبت ڪنید.
صحبت کردن با خدا غم و حزن را از بین میبرد.
💞 @jahadalmarah
❤️ #پیامبر_اکرم (ص) فرمودند:
🍃 دنیا زندان مومن است، کدام زندان است که از آن خوبی برسد؟
📚 اصول کافی ج۲ ص ۲۵۰
💞 @jahadalmarah
🔴 #رفتار_پلیسی_ممنوع
💠 یکی از کارهایی که عامل لجباز شدن همسر میشود رفتار پلیسی و تفتیشهای بیجاست! جستجو در گوشی یا جیب همسر و یا ژست تفتیش از همسر که کجا بودی چرا دیر آمدی و ... از لحاظ روانشناسی، همسرتان را #لجباز میکند!
💞 @jahadalmarah
🔴 #افکار_اکسیژنی
💠 مردی شبی را در خانهای روستایی میگذراند. پنجرههای اتاق باز نمیشد. نیمه شب احساس خفگی کرد و در تاریکی به سوی پنجره رفت اما نمیتوانست آن را باز کند. با مشت به شیشه پنجره کوبید، هجوم هوای تازه را احساس کرد و سراسر شب را راحت خوابید. صبح روز بعد فهمید که شیشه کمد کتابخانه را شکسته است و همه شب، پنجره بسته بوده است!
💠 او تنها با فکر اکسیژن، اکسیژن لازم را به خود رسانده بود!!
💠 افکار از جنس انرژیاند و انرژی، کار انجام میدهد.
💞 @jahadalmarah
💕 جهاد زنان💕
🔶 عوامل شکننده اقتدار مرد 4⃣ ادامه بحث: 💠 خانم🧕 یکجا دارد گریه بکند همین شکسته ام مرا دریاب را اون
💠 عوامل شکننده اقتدار مرد 5⃣
ادامه بحث:
🔵 گفتیم گریه مرد شکنه، حالا یک مورد براتون توضیح بدم:
🔶 خانمی اومد گفت آقای دکتر شوهر من عاطفه نداره.
گفتم شما قبل اینکه قضاوت بکنید موضوع رو توضیح بدید. گفتن:
_ خونه ما حاشیه شهره، سگ ها🐕 ساعت8شب که میشه پارس میکنن، منم یک زن باردارم تو خونه تنهام، ایشونم جلسه و کار و برنامه داره ساعت ۱۲ یا ۱ شب 🌃 میاد، وقتی میاد هر چی میگم تو منو تو این خونه گذاشتی با این وضع بارداری، آخر منو بچه👶 رو میکشی... میدونید چی جواب میده؟
میگه سگ🐕 تا حالا کی رو خورده که تو رو بخوره، از لای درز خونه ما میخواد بیاد داخل؟ یاهجوم میاره: اصلا میدونی چیه تو باید بترسی که آدم بشی...⛔
🔷 گفتم خانم روش شما غلطه، تو رفتی شکایت کردی، مرد رو به هم ریختی، واکنش اش اینه.
_ من چکار کنم؟❓
_ این دفعه که اومد بگو سلام اومدی؟
اشک😢 هم گوشه چشم ات باشه.
مرد میگه: گریه کردی؟ بگو آره خیلی زیاد، علی میشه سرم رو بذارم رو شونه شما؟❓
سرت رو گذاشتی بگو ساعت از 8که میگذره، صدای سگ ها 🐕 که میاد یه ترسی منو میگیره، هر چی هم میخوام خودمو آروم کنم مگه میشه؟ هی به خودم میگم سگ 🐕 که به من کاری نداره، اینقدر میترسم تا تو میای. نمیدونم از بارداریه، ترسو هستم، چیه؟❓
_ آقای دکتر ایشون اصلا عاطفه ندارن درش هیچ اثری نمیکنه.⚡
_ شما برو اینجوری که میگم عمل بکن، اگر جواب نداد دفعه بعد که اومدی یک قفل هم با خودت بیار.
_ قفل برای چی؟
_ در این مشاوره ما بزنیم و بریم.
_ یعنی اینقدر از اثرش مطمئنید؟⁉️
_ بله.
خانم رفت جلسه بعد با شیرینی🍰 اومد گفت دکتر حل شد فقط دارم غصه میخورم.😪
_ باز چرا؟
_ کاش گفته بودم از 4 بعدازظهر. رأس ساعت 8 خونه است.
❇️
#اقتدار_مرد
#دکتر_حبشی
ادامه دارد...
💞 @jahadalmarah
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
💠 خاطره آیت الله بهلول از مادرش:
🔶 ما با کاروان و کجاوه به «گناباد» میرفتیم. وقت نماز شد. مادرم کارواندار را صدا کرد و گفت: کاروان را نگهدار میخواهم اول وقت نماز بخوانم.
کاروان دار گفت: بیبی! دوساعت دیگر به فلان روستا میرسیم. آنجا نگه میدارم تا نماز بخوانیم.
مادرم گفت: نه! میخواهم اول وقت نماز بخوانم. کارواندار گفت نه مادر.الان نگه نمیدارم.
مادرم گفت: نگهدار. او گفت: اگر پیاده شوید، شما را میگذارم و میروم. مادرم گفت: بگذار و برو.
من و مادرم پیاده شدیم. کاروان حرکت کرد. وقتی کاروان دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟
من هستم و مادرم. دیگر کاروانی نیست. شب دارد فرا میرسد و ممکن است حیوانات حمله کنند.
ولی مادرم با خیال راحت با کوزهی آبی که داشت، وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد، رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند.
لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر میشد. در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم. دیدم یک دُرشکه خیلی مجلل پشت سرمان میآید.
کنار جاده ایستاد و گفت: بیبی کجا میروی؟ مادرم گفت: گناباد. او گفت ما هم به گناباد میرویم. بیا سوار شو.
یک نفس راحتی کشیدم. گفتم خدایا شکر. مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده. به سورچی گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمینشینم.
سورچی گفت: خانم! فرماندار گناباد است. بیا بالا. ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد.
مادرم گفت من پهلوی مرد نامحرم نمینشینم! در دلم میگفتم مادر بلند شو برویم. خدا برایمان درشکه فرستاده است؛ ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و تسبیح میگفت!
آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست. گفت مادر بیا بالا. اینجا دیگر کسی ننشسته است. مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم و رفتیم.
در بین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم.
(الیس الله بکاف عبده)زمر/۳۶
اگر انسان بنده ی خدا شد خداوند امور او را کفایت و کفالت می کند.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💞 @jahadalmarah