eitaa logo
جهادیسم
308 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
778 ویدیو
18 فایل
درودی‌گرم‌و‌دوستانه‌به‌شما‌حکیمی‌فرهیخته😍 خوش‌اومدی‌به‌کانال‌خودت،جهادیسم☺️ اینجا‌حکم‌یک‌دست‌انداز‌ُداره😁 چون‌قراره‌به‌کلی‌از‌سوالات‌ذهنی‌مون‌پاسخ‌داده‌بشه‌ موضوعات‌اطرافمون‌رو‌به‌چالش‌بکشیم‌و‌ساده‌از‌کنارشون‌ردنشیم ادمین کانال 👈🏻 @ar_am_k
مشاهده در ایتا
دانلود
📕📗📘📙 📙📘📗 📕📗 📙 ۞﴾﷽﴿۞ ➡️ آنچه گذشت... اگر خاطرتان باشد، در یکی از پارت ها توضیح دادیم، که هدف از دین این است که انسان با عمل به دستوراتش، بتواند با عالم غیب مرتبط شود و اگر نتواند به این سطح برسد، به جوانی اش خیانت کرده. حالا با این مقدمه، بریم سراغ یه مبحث جذاب که باب میل جوانانه، یعنی ورزش🤼، که قرار است از دید دیگری به آن نگاه کنیم. ان شاءاللّه که پارت های قبلی رو خوندین اما تحت هر شرایطی این پارت رو از دست ندید. ما باید از چیزهایی که ما را از "خود"(نفس و روحمان) ‌دور کرده و به دنیا و "تن" مشغول می کند، بپرهیزیم، بهتر بگویم، دل نبندیم (که هر وقت حضرت عزرائیل(ع) برای قبض روح اومدند، بهش بگیم: برو تا بریم😊)، حال می خواهد، نوع پوشش، دکوراسیون، مد، دوستان و... باشد و یا حتی پرخوری😳 تعجب نکنید، پرخوری هم ما(روح) را به "تن" مشغول می کند 😉 و به همان میزانی که مشغول جسم است، به همان میزان از توجه به عالم غیب، عقب می ماند. چطوری؟🧐 ان شاءاللّه که قبول داریم، آدم تا وقتی که زنده است و سالم، گردش خون در جریان است، عمل هضم غذا به موقع انجام می شود، می بیند، می شنود و... اما وقتی از دنیا رفت، نه گردش خونی اتفاق می افتند، نه عمل دیدن و شنیدنی اتفاق می افتد و نه.... پس چه اتفاقی افتاده که این اعمال انجام نمی شود؟ مگر این جسم همان جسم نیست؟🧐 چیزی که تغییر کرده، این است که روح دیگر این جسم را مدیریت نمی کند. پس حقیقت ما روح ماست نه جسم ما. روح می ماند و پس مرگ همچنان هست، نه جسم. خب، ان شاءاللّه قبول خواهیم کرد که عمل هضم هم باید تحت مدیریت روح انجام شود، چون آدم مرده که نمی تواند غذا هضم کند. حال اگر به اندازه غذا خوردیم، که بدن ما تحت مدیریت روح، این غذا را هضم خواهد کرد، اما اگر پرخوری کنیم، روح باید بیشتر به بدن توجه کند تا این غذا در نهایت هضم شود و به همان اندازه از توجه به عالم غیب دور می شود.🤦 حالا فهمیدید چرا در روایات، پرخوری نهی شده و فرموده شده، قبل از اینکه سیر بشید دست از غذا بکشید؟😉 برای اینکه توجه خود را به عالم غیب بندازیم، لازم است، روح بر بدن مسلط شود. تا به راحتی هر کاری که دلش خواست انجام دهد. یکی از بهترین کارها برای مسلط شدن روح بر بدن، ورزش کردن است. اگر ورزش کنیم برای اینکه قهرمان 🏆 بشیم یا شکم شش تیکه تحویل بدیم، بعد از مدتی تمرین نکردن، این بدن ول می شود یا روی تناسب خودش رشد نمی کند اما اگر ورزش کنیم برای اینکه این بدن را به حرکت درآوریم تا روح بر بدن مسلط شود، این بدن روی تناسب خودش رشد خواهد کرد نه اینکه بازو بزرگ شود و شکمش به پشتش بچسبد.( یک تیر و دو نشان، از ورزش کردن، هم بدنمان را خوش فرم درآورده ایم ، هم احتمال قهرمانی دارد و هم سعی در مسلط شدن روح بر بدن شده ایم( این مگر جز عبادت است؟🧐) ولی اگر برای قهرمانی و اینا ورزش کردیم، دیگر سعی در تسلط روح بر بدن نکرده ایم. شما دو نفر را در نظر بگیرید که یکی با درنظر گرفتن معرفت النفس و دیگری بدون درنظر گرفتن معرفت النفس ورزش می کنند. به نظر شما کدام آرامش بیشتری خواهند داشت؟🧐 خودتان تحلیل کنید. 💠برگرفته از کتاب ″جوان و انتخاب بزرگ″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده ✍🏻 •°مَـسیح‌°• ☑️باما همراه باشید... 🆔@Jahaddism
📕📗📘📙 📙📘📗 📕📗 📙 ۞﴾﷽﴿۞ ➡️ آنچه گذشت... اگر انسان در طول زندگی به معنویات پرداخت، از اضطراب های درونی و سوال های آزاردهنده مصون می شود. کل عمر را همانند روز جمعه در نظر بگیرید.😊 در روز جمعه، شخص احساس می کند در درونش احساس ناآرامی می کند 😏 و دقیقا این حس را درک می کند. حال برای اینکه به این احساس، پاسخ دهد خود را مشغول کارهایی می کند. به گردش می رود، کمی خوش است اما آن احساس همچنان هست، کمی تخمه می شکند کمی از این بابت خوش است ولی حس می کند که همچنان آن احساس نارضایتی وجود دارد. برای اینکه این احساس را سرکوب کند، خود را به کارهای دیگر مشغول می کند، مثلا کمی قدم می زند، تلویزیون می بیند، بستنی می خورد و... .کمی با این ها خوش است. غروب می شود اما باز حس می کند آن احساس در درونش فریاد می زند که من امروز را نمی پسندم. این ندای درونی که شخص دقیقا آن را حس کرده، ندای فطرت است. هر کسی در درون "خود"، اصلی دارد که آن فطرت است و فطرت، حق طلب است. یعنی چه؟🧐 یعنی اینکه اگر در پاسخ به ندای فطرت، معنویت دادی، او را آرام کرده ای و آنگاه احساس آرامش می کنی😍 ولی اگر در پاسخ به آن، شهوت و ... دادی، آرام نمی شود و به تبع آن، شخص احساس ناآرامی و نارضایتی می کند.😫 این کارهایی که شخص مد نظر مثال ما انجام داده را "جایگزینی" می گویند. در عمل جایگزینی، شخص به جای اینکه کاری که باید انجام دهد را عمل کند تا به مقصود اصلی برسد، به جای آن کار دیگری انجام می دهد. حالا این شخص را مقایسه کنید با رزمندگان هشت سال دفاع مقدس که از صبح تا شب در حال جنگ بودند و وقتی بر می گشتند، بسیار خسته بودند اما احساس رضایت داشتند، چرا که به ندای درونیشان به درستی پاسخ داده اند.😍 اما شخص اول، به جای اینکه پاسخ درستی به ندای درونی اش بدهد، به او لذات مادی داد، و در نتیجه احساس نارضایتی کرد.😫 ✅ انسان، یک "تن" دارد و یک "من" که این "من" حقیقت انسان است. این "من" یک جان و درون دارد و آن فطرت است. یعنی "جان جان" ما، فطرت ماست. ✅ علت غم عصر جمعه، برای اهل ایمان و معرفت، عدم ظهور حضرت حجت(عج) است، زیرا هدف، تماس فطرت با حضرت حجت(عج) است. برای کسانی که در مسیر فطرت قرار نگرفته اند، این غم ملموس تر است چرا که هم غم ناشی از عدم پاسخ به ندای درونی را دارند و هم غم عدم ظهور حضرت حجت(عج). پیرمردان و پیرزنانی هستند که آخر عمرشان، به دلیل اینکه پاسخ درستی به ندای فطرتشان نداده اند، احساس پوچی می کنند😔 و از طرف، پیرمردان و پیرزنانی هستند که آخر عمرشان، بسیار پرمحبت هستند و سرشار از نشاط و آرامش اند. انگار از یک پروژه و عملیات ۷۰ ساله به سلامتی گذر کرده اند.💪 علت این آرامش این است که آنها در طول زندگی، به ندای فطرتشان که حق طلب بوده و طالب معنویت، جواب درست داده اند🌹. اگر انسان، آنچه او را از فطرت و ندایش، غافل می کند را کنار بزند و جواب فطرتش را بدهد یعنی خود را مشغول معنویات کند، آنگاه خود را می تواند نزد خداوند بیابد‌. زیرا خداوند در وجود انسان است.( ان شاالله در آینده در این خصوص بیشتر صحبت می کنیم) در یک کلام: پس آنچه باعث شور و نشاط انسان است، تبعیت از فطرت است.☘ 💠برگرفته از کتاب ″آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده ✍🏻 •°مَـسیح‌°• ☑️باما همراه باشید... 🆔@Jahaddism
📕📗📘📙 📙📘📗 📕📗 📙 ۞﴾﷽﴿۞ «اول کار یه عذرخواهی بابت دیر شدن پارت امروز 🙏 دانشجوییه و هزار تا مشغله دیگه 😅 به بزرگی خودتون ببخشید 😚✋» ➡️ آنچه گذشت... آنچه باعث نشاط انسان می شود، تبعیت از فطرت است. انسان یک "تن" دارد که جسم اوست و یک "من" که روح و حقیقت اوست. حال، "من" انسان، یک "اصل و من" دارد که آن فطرت است و فطرت نیز حق طلب است. هرچه انسان خود را به دنیا مشغول کند و یک خانه 🏡را دوتا 🏡🏡کند، دو ماشین🚗🚙 را سه 🚗🚙🛻 تا کند و کلا درگیر دنیا 💰باشد، از حقیقت خود دور شده و به دنیا که پوچ است، نظر دارد. چنین انسانی در آخر عمر، احساس شکست 😢🤦 می کند. در واقع برای هر کدام از این مثال هایی که زدم یه مدت خاصی خوش ☺️ است اما می بیند که راضی نمی شود، چرا که همیشه حرص می خورد که چرا به جای ۲ خانه، ۳ تا ندارد.😫 چنین انسانی هیچگاه روی آرامش حقیقی نمی بیند.😫 چرا که آرامش حقیقی در این دنیا نیست و انسان فقط با تبعیت از فطرت، زیر سایه شریعت به آرامش می رسد. نمی خواهیم بگوییم که ۲تا خانه داشتن بد است، بلکه هدف را این ها گذاشتن بد است. اما اگر به چشم ابزاری برای بندگی دیدیم، خوب است، در غیر این صورت خیر.😉 اگر انسان نظر خود را از دنیا و "تن" برداشت و به "من" خود نظر کرد، در واقع خدا را می یابد. چون خداوند در وجود انسان است. خداوند فرموده، من با کسی هستم که مرا یاد کند. و دقت داشته باشید هر چه از دنیا دل کندیم و به حقیقت خود نظر کردیم آرامش می یابیم(أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ) قرآن می گه آی مردم! فقط با خدا آرام می شوید(چرا دنبال چیزهای دیگر برای آرامش می گردید😢). جنس چنین نظرهایی این است که هر چه بیشتر در این زمینه پیشرفت کند، بیشتر خدا را می یابد و بیشتر به مقصد خود می رسد و در واقع آرامش حقیقی بیشتری می گیرد، دقیقا بر عکس دنیا. 💠برگرفته از کتاب ″ آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده ✍🏻 •°مَـسیح‌°• ☑️باما همراه باشید... 🆔@Jahaddism
📕📗📘📙 📙📘📗 📕📗 📙 ۞﴾﷽﴿۞ ➡️ آنچه گذشت... روح انسان، "من" اوست و جسم انسان،" تن" او که البته حقیقت انسان همان "من" اوست نه تَنَش .آنچه باعث نشاط انسان می شود، تبعیت از فطرت است. فطرت، "منِ من" انسان است. یعنی در درون "منِ" انسان، چیزی به اسم فطرت وجود دارد که حق طلب است. اگر به کسی، تمام زمین های یک روستا را بدهند، قبول کرده و چون مالک آنهاست، دوست دارد زمین های بیشتری داشته باشد. اگر زمین های یک شهر را هم به او بدهند، قبول می کند و البته بیشتر از آن را می خواهد. و... اینها نشان دهنده کمال طلبی انسان است و اینکه به محدود راضی نمی شود. دنیا امری محدود است چون سر و ته آن با توجه به بزرگیش بالاخره تمام می شود و انسان نیز مدت محدودی در آن زندگی می کند اما خداوند، بی نهایت است. پس آنچه می توان کمال مطلق نامید، خداوند است. پس اگر انسان به خداوند رسید، به آنچه می خواسته رسیده. در واقع خدا، نیاز انسان را پاسخ می دهد. زمانی که "کارتر" رئیس جمهور آمریکا شده بود، امام خمینی فرمود: "کارتر هم خدا می خواهد!" بعد فرمود: اگر حکومت همه کشورهای کره زمین🌎 را به او بدهند، می پذیرد و احساس می کند بیشتر از این می خواهد. حتی اگر بفهمد که کره مریخ را هم می شود مالک شد دوست دارد مالک و حاکم آنجا باشد. به طور کلی او خواهان نامحدود یعنی خدا است و هر انسانی چنین است. اگر انسان آنچه باعث غفلت او از "خود" می شود را کنار بزند، خدا را نزد خود می یابد.(در این باره ان شاءاللّه در آینده توضیح خواهیم داد). یکی از کارهایی که باعث می شود انسان موانع را کنار بزند، نماز است. وقتی شخصی نزد بزرگی نشسته، سعی می کند آداب نشستن را رعایت کند و تمام حواس و حضورش نزد آن باشد. وقتی انسان نزد خداوند و در حال نماز،الله اکبر می گوید، یعنی خداوند از تمام آنهایی که ما بزرگ می پنداریم، بزرگتر است. پس سعی می کند تمام حواس و حضورش نزد خداوند باشد. یکی دیگر از چیزهایی که باعث می شود انسان تمام آنچه باعث غفلت از خود می شود را کنار بزند، موقع خطر🚨 است. آن زمانی که احساس می کند لحظات آخر عمرش است⚰. در خاطرات یکی از فضانوردان روسیه آمده که : در سفر فضایی، سفینه ام خراب شد و آنچه در توان داشتم صرف کردم اما درست نشد. از همه جا ناامید شدم. اما در آن خلوت تنهایی انگار به کسی امیدوار بودم، کسی که انگار او را می شناختم اما از او غافل بودم. به او رجوع کردم و گفتم :"خدا" و او نیز مرا کمک کرد و به زمین🌏 برگشتم. 💠برگرفته از کتاب ″آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده ✍🏻 •°مَـسیح‌°• ☑️باما همراه باشید... 🆔@Jahaddism
📕📗📘📙 📙📘📗 📕📗 📙 ۞﴾﷽﴿۞ ➡️ آنچه گذشت... جان(روح)همه انسان ها با خداوند آشناست و برای درک خداوند، کافی است آنچه باعث می شود انسان به آن مشغول شود و از "خود" غافل شود کنار رود. آنگاه خداوند را درک می کند. قرآن کریم، آیه ای دارد که در آن می فرماید، مشرکین زمانی که در دریای طوفانی در حال غرق شدن هستند، خدا را می خوانند و زمانی که به خشکی رسیدند، همان شرک خود را ادامه می دهند. در رابطه با این آیه امام صادق(ع)، سخنانی دارند که متناسب بحث ماست. ✅ زمانی که شخصی در دریا🌊 در حال غرق شدن است، اگر به مال ثروت 💰 خود، به اصل و نسب خود، به شهرت خود و... می نازد، همه اینها در آن لحظه کنار می رود. چون به هیچ عنوان آنها در آن لحظه، او را نجات نمی دهند. مثلا دریا نمی گوید چون تو مدرک کارشناسی از دانشگاه حکیم داری، پس من تو رو غرق نمی کنم😂😂 پس چون انسان می بیند که اینها به کار او نمی آیند، تماما کنار می روند. آنگاه احساس می کند یک قدرتی مافوق تمام قدرت ها وجود دارد. حضرت صادق(ع) می فرماید: "آن قدرت لا یزال، خداوند است." وقتی انسان، خداوند را با جان خود احساس کرد، او را صدا می زند و به او توسل می جوید و سپس نجات پیدا می کند. وقتی همه چیز آرام شد، دوباره خانه🏡،پول💰، مدرک و... او را به خود مشغول کرده و باعث می شود انسان از "جان" خود غافل شود. دین و دستوراتش برای این است که انسان از "جان و من" خود غافل نباشد.( حالا فهمیدین چرا برای روز های مختلف، ساعت های مختلف و... دستور و ذکر دینی وجود دارد؟😉) ✅ خداوند برای انسان ها کاملا آشناست، چون طبق آیه قرآن، زمانی خداوند به وسیله "جان" انسان ها، از او تعهد گرفته که او پروردگار آنهاست. "جان" انسان ها برای مرد و زن، کوچک و بزرگ، پیر و جوان، باهوش و کم هوش، یکی است. پس اصلا اینکه محیط زندگی من به گونه ای بوده که کافر باشم قابل پذیرش نیست، چون "جان" تمام انسان ها با خداوند آشناست و فقط کافی است آنچه باعث غفلت انسان از "خود" می شود را کنار بزند و فطرت خود را زنده نگه دارد. ✅✅ در یک کلام: خداوند اثبات کردنی نیست، بلکه یافتنی است. 💠برگرفته از کتاب ″آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده ✍🏻 •°مَـسیح‌°• ☑️باما همراه باشید... 🆔@Jahaddism
📕📗📘📙 📙📘📗 📕📗 📙 ۞﴾﷽﴿۞ ➡️ آنچه گذشت... اگه خانم سعادتی خسته نمی شن😂، عرض شد که ما یک "من" داریم و یک "تن"... ✅ فرض کنید در کلاس درس نشسته اید و تمام حواس شما به مسافرتی است که سال گذشته انجام داده اید، به عبارت دیگر با اینکه در کلاس نشسته اید اما "نفس" شما صحنه های مسافرت سال قبل را در خود حاضر می بیند. آنگاه معلم می گوید: شخصی ادعای پیامبری کرد. مردم از او پرسیدن: هر پیامبری یه کتاب داره، تو کتابت کجاست؟؟🧐 اون شخص گفت: حالا جزوه ش📝 رو بنویسین تا بعد کتابش📖 بیاد. مردم:🙄😐 و جمعیت کلاس شروع به خندیدن می کنند.😂😂😂😂 سپس شما به خود می آیید و می پرسید: چی شد؟؟ یه سوال: مگه شما گوش نداشتین؟چرا نشنیدین؟ مگه شما چشم نداشتین؟چرا ندیدین چه اتفاقی افتاده؟ جواب این هست که با توجه به اینکه مکانیسم شنیدن و دیدن از نظر علمی به درستی انجام شده اما نه شنیدنی اتفاق افتاد و نه دیدنی. چون آن کسی که می شنود و می بیند حاضر نبود، یعنی "خود" شما، یا همان "من و روح" شما. ✅ تا به حال خواب دیده اید که مثلا از خیابان در حال عبور بودید، ناگهان ماشینی به شما می زند🥴 و شما فریاد می کشید و از خواب بیدار می شوید؟؟ چه می گویید؟ می گویید من خواب دیدم که ماشین می خواست به من بزند. شما که در رختخواب بودید اما بدون در نظر گرفتن "تن" خود، شما باز همان کسی که در خواب بود را "من" خود در نظر گرفتید و نه کسی که در رختخواب بود. ✅ تا به حال شده، یه صحنه ای برای شما آشنا باشد، به گونه ای که انگار قبلا این صحنه را دیده اید؟ به این می گویند رویای صادقه، یعنی شما قبلا در خواب، بدون "تن" خود، به وسیله "من" خود، به آینده ای رفته اید و در آن حاضر شده اید که هنوز در عالم ماده آن صحنه اتفاق نیفتاده. وقتی که به وسیله "تن" خود با آن حادثه رو به رو می شوید، آشنا به نظر می رسد. ☘ خلاصه مطلب این شد، تمام ادراکات مثل دیدن، شنیدن و... مربوط به "من" یا همان روح انسان است. "من" انسان، به وسیله زبان، حرف می زند، به وسیله گوش، می شنود، به وسیله چشم، می بیند و... 🌹در یک کلام: انسان، همان "من" انسان است و "تن" برای او صرفا یک ابزار است. ⬅️ آنچه در آینده ان شاءاللّه خواهید دید... "من" انسان، زن است یا مرد؟؟؟🧐 💠برگرفته از کتاب ″آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده ✍🏻 •°مَـسیح‌°• ☑️باما همراه باشید... 🆔@Jahaddism
📕📗📘📙 📙📘📗 📕📗 📙 ۞﴾﷽﴿۞ ➡️ آنچه گذشت... تمام ادراکات مثل دیدن و شنیدن، تماما مربوط به "من" انسان است و "تن" صرفا ابزاری در خدمت روح است. از آنجایی که روح انسان، فراتر از زمان⏱ و مکان🏠 است و اصطلاحا "مجرد" است، باید عرض کنیم که علاوه بر اینها، روح زن👩 و مرد👱‍♂، کوچک و بزرگ، بلند قد و کوتاه قد، ناقص الخلقه و کامل الخلقه، عرب و عجم و... نیز ندارد😳 یک زن، می گوید "من"، مرد هم می گوید"من" و عرب هم می گوید"من"، عجم هم همینطور. کسی که یک دست ندارد، می گوید "من" ، کسی هم که دو دست دارد هم می گوید "من" حتی اگر کسی هم نصف جسمش را در تصادف از دست دهد، نیم "من" نمی شود و او نیز همچنان می گوید "من". قرآن می گوید : "وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوّاهَا" و قسم به نفس و آنچه موجب تعادلش شده. منظور از نفس، همان روح و "من" انسان است که تعادل دارد و هیچگاه ناقص نخواهد شد. کسی که زن👱‍♀است، صرفا از نظر بدنی و تن، زن است. مرد👨 هم از نظر بدن و تن، مرد است. کسی که اسمش اکبر است، اسم تن او اکبر است. در واقع اکبر، کسی است که تنش اسم اکبر دارد. پس با همه این تفاسیر، "من" انسان شبیه چیزی نیست که بگوییم مثل فلان چیز است، فقط می توان گفت "هست". ("من" انسان فقط "هست"). انسان که همان "من" انسان است، همیشه "هست" و هیچگاه نمی تواند از خود فرار کند. در خواب می توان از جسم فرار کرد اما در خواب و بیداری، "من" انسان، خودش،خودش است و هیچگاه نمی تواند از خودش فرار کند. در برنامه زندگی پس از زندگی، یکی از تجربه گران، در حین تجربه اش یکی از اقوام خود را که از دنیا رفته بود، دیده بود و با او صحبت کرده بود. فرض کنید آن کسی که از دنیا رفته، مرد بوده. مجری از او پرسید، آیا آن شخص، واقعا "مرد" بود یعنی به صورت همان "مرد" هایی که در دنیا می بینیم، بود؟ تجربه گر گفت: شبیه "مرد" های اینجا نبود. (کمی صبر کرد به گونه ای که نمی توانست توصیفی از ظاهر او داشته باشد) و ادامه داد: فقط بود!!! اگر متوجه این نکته شویم که "من" انسان فقط "هست" می توانیم به خداشناسی معقولی که ان شاءاللّه در آینده در موردش توضیح می دهیم، رسید. 💠برگرفته از کتاب ″آشتی با خدا از طریق آشتی با خودِ راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده ✍🏻 •°مَـسیح‌°• ☑️باما همراه باشید... 🆔@Jahaddism
📕📗📘📙 📙📘📗 📕📗 📙 ۞﴾﷽﴿۞ ➡️ آنچه گذشت... "من" انسان فقط هست. کسی که بگوید پدر من پولدار است، پدر "تن" او پولدار است نه پدر "من" او. "تن" پدر در شکل گیری "تن" او نقش داشته و نه در شکل گیری "من" او. این نکته،"من" انسان فقط "هست"، بسیار مهم است و باید به آن توجه بسیار شود، چون اگر متوجه این موضوع شویم، هرگز به "من" خود شک نمی کنیم. اگر کسی از خود سوال کند " من کیستم؟ " در جواب به او می گوییم تو همانی هستی که پرسیده ای "من کیستم ". چون "من" انسان فقط هست و هیچ گاه نمی تواند از خود فرار کند. توجه به این نکته همان طور که عرض شد، حایز اهمیت است. اگر بفهمیم که " من" فقط هستم، با نظر کردن به همان "من" ، می توانیم با خداوند ارتباط بگیریم و این ارتباط گیری بدون شک و تردید خواهد بود. همان طور که اگر ما شک کنیم، کسی که شک کرده و با شک سوال پرسیده همان "من" ماست چون او فقط هست، پس نمی توان این را نقض کرد. روایت از معصوم(ع) داریم که می فرماید : "من عرف نفسه فقد عرف ربه" هرکس خود را شناخت، خدای خودش را هم می شناسد. همانطور که "من" انسان فقط هست، خداوند نیز فقط "هست". فرق "هست" خدا با "هست" ما در این است که "هست" خدا شدیدترین "هست" هاست و در واقع هستی مطلق است و هستی ما تجلی "هست" خداوند است. آیه قرآن می فرماید "لیس کمثله شی"، همان طور که "من" انسان شبیه هیچ چیز نیست، چون فقط هست، خداوند نیز شبیه هیچ چیز نیست، چون فقط هست. یعنی شبیه سیب و پرتقال نیست، چون سیب و پرتقال یک چیستی دارند و یک هستی، اما خداوند چیستی ندارند بلکه چیستی اش همان هستی اش است. ☘ در یک کلام: خداوند فقط "هست" و همانطور که "من" ما فقط هست، با نظر کردن به آن "من"، می توانیم خداوند را بیابیم (درک کنیم) و با او چنان آشتی کنیم که هرگز به او شک نکنیم زیرا خداوند فقط "هست" و شبیه چیزی نیست که بخواهیم او را تصور کنیم. ( با عرض معذرت از خانم سعادتی که اینقدر من و تن کردیم. چاره ای نبود😁 (ایشون خسته نشن صلوات😁) 💠برگرفته از کتاب ″آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده ✍🏻 •°مَـسیح‌°• ☑️باما همراه باشید... 🆔@Jahaddism
📕📗📘📙 📙📘📗 📕📗 📙 ۞﴾﷽﴿۞ ➡️ آنچه گذشت... خداوند فقط "هست" و در عین حال شبیه هیچ چیز نیست. در رابطه با تن و من، به این نکته توجه کنید که اینگونه نیست که بخشی از من انسان در دست او باشد، بخشی دیگر در چشم او، بخشی در گوش او و... اگر اینگونه بود که من انسان محدودیت داشت و این خلاف آن چیزی است که تا حالا گفته ایم و خانم سعادتی را خسته😂، بلکه تمام روح در دست انسان، تمام روح در چشم اوست،تمام روح در گوش اوست با این تفاوت که من انسان با صفت بینایی در چشم ظاهر می شود و تجلی می کند، تمام من انسان با صفت شنوایی در گوش انسان ظاهر می گردد و... . من انسان، شنوایی و بینایی نیست اما شنوایی و بینایی متعلق به من انسان و از او جدا نیست. حال دید خود را وسعت دهید. دنیا، خداوند نیست ولی جدا از خدا هم نیست. هر چیزی که در دنیا مشاهده می کنید مثل کوه و دریا و درخت و... تماماً تجلی صفات خداوند هست که در حد خاصی از خداوند تجلی یافته اند. پس دنیا، خدا نیست اما جدا از او هم نیست. نور خورشید، جدا از خورشید نیست اما خود خورشید هم نیست. همه این مطالب عرض شد تا بگوییم، ما نیز تجلی خداوند هستیم. "هست" ما تجلی یافته "هست" خداوند است که از ما نسبت به خداوند، با شدیت کمتر است. اگر ما از چیستی ها مثل دانشجو بودن، پول دار بودن، مدرک و... جدا شویم(یعنی دل بکنیم و دل نبندیم، نه اینکه بی خیال این چیزا بشیم و گوشه نشین بشیم، اینجوری که خاکم به سرمون می شه😂) و توجه خود را به "هست" خود بیندازیم، خداوند را می یابیم و در این مسیر سیر می کنیم. تمام دستورات دین و عبادات نیز برای این است که بتوانیم "هست" خود را به "هست مطلق" که خداوند است متصل کنیم و این یعنی حضور قلب و قرب الهی. منظور از حضور قلب در نماز این نیست که ما تصور کنیم که خداوند یک پیرمرد بزرگی است و ما رو به روی او ایستاده ایم. اینگونه عبادات کارساز نیست چون ما برای خدا، چیستی تصور کرده ایم با توجه اینکه خداوند چیستی ندارد و فقط هست. عبادتی کارساز است که در آن بدانیم ما فقط هستیم و تجلی یافته هست خداوندیم و باید با این عبادت (مثلا نماز ظهر) هست خود را به هست خدا گره بزنیم تا در مسیر تکامل روح خود قدم بگذاریم و این یعنی قرب الهی. ✅ از این به بعد که می خوای نماز بخونی و موقع تکبیره الاحرام بگی قربه الی اللّه، حالا با این دیدگاه بگو قربةً الی اللّه 💠برگرفته از کتاب ″ آشتی با خدا از طریق آشتی با خودِ راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده ✍🏻 •°مَـسیح‌°• ☑️باما همراه باشید... 🆔@Jahaddism
📕📗📘📙 📙📘📗 📕📗 📙 ۞﴾﷽﴿۞ ➡️ آنچه گذشت... خداوند فقط "هست" و در عین حال چیز خاصی نیست.... حقیقت ما که همان "من و روح" ماست، تجلی یافته "هست" خداوند است. مثل نور خورشید، این نور چون به خورشید متصل است، نور است و اما اگر از خورشید جدا شد، دیگر هستی و وجود ندارد. "من" ما نیز چون از "هست" خداوند است پس هستی و وجود دارد. همانطور که قبلا نیز عرض شد، روح انسان چیستی ندارد یعنی به گونه ای نیست که بتوان دور تا دورش خط کشید و بگوییم روح من در این ابعاد است، نخیر اینگونه نیست، چیستی ندارد و فقط فقط می توان گفت "هست". من ما فقط هست. خداوند نیز همینطور است. چیستی ندارد و فقط هست. تفاوت ما و خدا مثل تفاوت خورشید و نورش است. هر چه نور از منشا خود که خورشید است فاصله بگیرد ‌و دور شود، شدتش کم می شود و هر چه به خورشید نزدیک باشد، شدتش زیاد می شود. ما به وسیله عبادات، هست خود را با هست خداوند متصل می کنیم. هر چه بیشتر به خدا وصل باشیم، این وجود و هست ما، شدیدتر می شود. یکی از علما (آقای هاشم حداد(ره)) به شهید مطهری(ره) گفته بود چگونه نماز می خوانی؟ شهید مطهری گفت سعی می کنم معانی را در ذهن خود بیاورم و با توجه به آنها الفاظ را بگویم. آقای حداد گفت، پس کی نماز می خوانی؟؟؟!!!! نمازی که در آن فکر خود را در صحنه بیاوریم تا معانی را در خود بیاورد که نماز حقیقی نیست، چون معانی در فکر می آید و فکر یعنی چیستی و هستی نیست. زمانی که انسان در حال فکر کردن است یا در گذشته به سر می برد که دیگر گذشت یا در آینده است که هنوز نیامده و معلوم نیست که برای ما باشد یا خیر. در صورتی که باید هنگام نماز، در زمان حال بود. در همین لحظه، فقط هست ما با هست خدا رو به رو است و باید سعی کنیم هست ما به هست خدا متصل شود. به قول بزرگی، در هنگام نماز باید به گونه ای بود که خداوند فقط یک بنده دارد و آن هم ماییم. 💠برگرفته از کتاب ″ آشتی با خدا از طریق آشتی با خودِ راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده ✍🏻 •°مَـسیح‌°• ☑️باما همراه باشید... 🆔@Jahaddism
📕📗📘📙 📙📘📗 📕📗 📙 ۞﴾﷽﴿۞ ➡️ آنچه گذشت ما در نماز و دیگر عبادات، باید هست خود را به هست خدا متصل کنیم نه فکر خود را... ما باید از طریق هست خود به هست مطلق(خداوند) متصل شویم. کسی که به سمت نور حرکت کند، هر چه بیشتر در این مسیر قدم بگذارد، دیگر به نور شک نمی کند. دیگر نمی گوید:نور کو؟؟!! شاید گاهی مواقع پرتو نور را نمی بینیم اما وجود نور را درک و حس می کنیم. موقع صبح همه جا روشن است، می دانیم که حضور نور خورشید باعث روشنایی است اما شاید اصلا اصل این نور را نبینیم. ولی هیچگاه وجودش را انکار نمی کنیم. کسی هم که از طریق حضور قلب یعنی اتصال هست خود به هست مطلق، به سمت خدا حرکت کند دیگر نمی شود که به خدا شک کند. اما اگر از طریق فکر بخواهد خدا را اثبات کند ممکن است به خداوند شک کند اما از طریق معرفت النفس هیچگاه نمی توان به وجود خدا شک کرد چون روح خود را درک می کنیم و طبق مطالب گفته شده، این روح تجلی خداوند است. اگر از طریق هست خود، به خداوند متصل شدیم حتی می توان کارهای خود را به صورت معجزه آسا انجام دهیم چون از زمان و مکان رها شده ایم و وابستگی به آن نداریم. مثل آصف بن برخیا که قبل از یک پلک به هم زدن، تخت بلقیس را به محضر حضرت سلیمان آورد. این کار ها شدنی است اما لازمه اش اتصال هست خود به هست خداوند است. کسانی که چشم برزخی و یا طی الارض دارند، از طریق اتصال هست خود به هست مطلق به این جا رسیده اند. در زمان خواب، انسان از زمان و مکان رها شده و چیستی ها فارغ، و برای همین است که در آن واحد از مکانی به مکان دیگر می رود. حالا این افراد در بیداری نیز توانسته اند از چیستی ها فارغ شوند و از زمان و مکان رها شده، پس می توانند در آن واحد از مکانی به مکان دیگر بروند. 💠برگرفته از کتاب ″ آشتی با خدا از طریق آشتی با خودِ راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده ✍🏻 •°مَـسیح‌°• ☑️باما همراه باشید... 🆔@Jahaddism
📕📗📘📙 📙📘📗 📕📗 📙 ۞﴾﷽﴿۞ سلام بر دوستان محترم🌹 پارت امروز رو به صورت چندتا نکته مفصل😂 تقدیم می کنم ✅ اگر انسان بتواند درک درستی از خود داشته باشد، می تواند خدا را به درستی و با معرفت بشناسد. چون خدا شبیه انسان است. همان طور که انسان نه زن است و نه مرد، در واقع غیر از جسمش است و فقط و فقط هست، خدا نیز همینطور است. انسان شبیه چیزی نیست، یعنی چیستی ندارد، چیزی نیست که بتوان برای او محدوده مرزی ترسیم کرد، خدا نیز همینطور است. فرق ما و خدا در این است که ما(انسان) مخلوق خداییم و "هست" ما(بودن ما) تجلی "هست" خداست. ✅ برای اینکه "هست ما" شدت یابد، باید به "هست مطلق" متصل شویم و این با عبادات و انتخاب بزرگ که در پارت های اولیه توضیح داده شده باید انجام شود با این شرط که به قصد اتصال به خداوند انجام شود. ✅ همانطور که "روح و من" ما با جسم ما متفاوت است، اما روح نسبت به جسم یک تعلق خاطری دارد. مثلا وقتی بدن ما نیاز به غذا پیدا می کند، روح احساس گرسنگی می کند. گرسنگی، تشنگی، شنوایی، بینایی و... که از جنس ماده نیستند تماما مربوط به روح است نه جسم. مثلا وقتی تیغ جراحی به بدن برخورد کند، آن چیزی که درد می کشد روح است نه بدن، بخاطر همین موقع عمل جراحی بیهوشی تزریق می کنند و به وسیله آن مدیریت روح بر بدن را کم می کنند و در آن صورت روح دیگر درد را احساس نمی کند. حقیقت ما همان روح ماست و بدن ما در حقیقت ما دخالتی ندارد. ⬅️ آنچه در آینده خواهید دید... هستی انسان مرگ نمی پذیرد. منتظر پارت های جذاب آینده باشید☘ 💠برگرفته از کتاب ″ آشتی با خدا از طریق آشتی با خودِ راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده ✍🏻 •°مَـسیح‌°• ☑️باما همراه باشید... 🆔@Jahaddism