📕📗📘📙
📙📘📗
📕📗
📙
#پارت_۲۳
#معرفت_النفس
۞﴾﷽﴿۞
➡️ آنچه گذشت...
من انسان فقط هست و تن او در حقیقتش نقشی ندارد...
اگر دست ما قطع شود، "من" ما که ناقص نمی شود بلکه تن ما ناقص می شود. در واقع روح مدیریت آن دست را دیگر بر عهده نخواهد داشت. در واقع می بینیم که دست ما قطع شده. اگر بدن در تصادف نصف شود، هیچگاه نمی گوییم ما نیم من شده ایم بلکه "تن" ما نصف شده و همچنان می گوییم "من"، تن ماست که نصف شده، در واقع روح مدیریت نصف بدن را دیگر بر عهده نخواهد داشت. پس ما می بینیم که نصف بدن ما قطع شده. حال اگر کل بدن از مدیریت روح خارج شود، در آن صورت می گوییم این بدن، مرده است. روح دیگر مدیریت کل بدن را از دست خواهد داد. در واقع می بینیم که می میریم. کسی که از دنیا رفته، بدن او مرده است نه روح او. روح او فقط هست، چیزی که تغییر کرده این است که این بدن دیگر به درد "من" ما نمی خورده که بخواهد به این زندگی در دنیا ادامه دهند.
در پارت قبل عرض کردیم که روح نسبت به بدن تعلق دارد. بدن ما محل ظهور برخی حالات و احوالات روح ماست. کسی که از چیزی ناراحت است، روح است که ناراحت شده اما بدن آن ناراحتی را بروز می دهد. در بدن ما، صورت نسبت به کف دست بیشتر می تواند احوالات روح ما را ظاهر کند. کسی که عصبانی شده، روح است که عصبانی شده اما صورت بدن این عصبانیت را بروز می دهد نه کف دست. پس حالات غیبی می تواند به این صورت در عالم ماده ظاهر شود.با توجه به این نکته مشخص می شود که معنی ظهور صفات الهی در عالم ماده یعنی چه. بعضی مکان ها نسبت به مکان های دیگر قابلیت بیشتری نسبت به ظهور صفات الهی دارند مثل مسجد الحرام و بعضی زمان ها نسبت به زمان های دیگر دارای برکت بیشتری هستند مثل شب قدر (مثل مثال ظهور حالات روح در بدن و مقایسه ظرفیت صورت یا کف دست در بروز احوالات روح).
در انتها یک نکته را عرض می کنم:
اگر دست مان را بالا ببریم، در واقع روح ماست که اراده کرده که دست بالا برود و دست بدن بالا می رود، یعنی تن در قبضه روح است و هیچ اراده ای در برابر اراده روح ندارد. حال اگر روح اراده کند، بدن هیچ نافرمانی در برابرش نخواهد داشت و طبق اراده ش عمل خواهد کرد، اگر خداوند اراده کند، روح ما هیچ اراده ای در برابرش نخواهد داشت و طبق فرمان عمل می کند. اگر خداوند اراده کاری کند، عالم و اموراتش در برابرش نمی توانند نافرمانی کنند و طبق اراده خدا عمل خواهند کرد. در اینجا متوجه معنی این جمله می شویم که یک برگ بی اذن خدا از درخت نمی افتد یعنی چه.
امان از وقتی که خدا بخواهد کاری کند. اگر کسی در حق شما دعایی کند یا شما دعا کنید، برای خداوند اجابتش هیچ کاری ندارد، فقط کافی است اراده کند، زمین و زمان دست در دست هم خواهند داد تا کار شما درست شود.
پس دعا برای خود و دیگران فراموش نشود. برای من هم لطفا دعا کنید.
این🌹 تقدیم به نگاه پر محبت شما
💠برگرفته از کتاب ″ آشتی با خدا از طریق آشتی با خودِ راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده
✍🏻 •°مَـسیح°•
#ایستگاه_خودشناسی
☑️باما همراه باشید...
🆔@Jahaddism
📕📗📘📙
📙📘📗
📕📗
📙
#پارت_۲۴
#معرفت_النفس
۞﴾﷽﴿۞
➡️ آنچه گذشت...
بدن مادی، حالاتی از "من" انسان را نمایان می کند
"من" انسان زمانی می تواند تمام حالات خود را ظاهر کند که از بدن مادی رها شده و دارای بدنی از جنس خود شود.انسان ها در قیامت نیز دارای بدن هستند، بدنی که شکل دارد اما بدنی از جنس "من". یعنی آن بدن تمام عقاید و اخلاقیات "من" آن شخص را ظاهر می کند.
مثلا در قیامت بدن هایی هستند که زشت تر از میمون و خوک هستند. در واقع اخلاق زشت آن شخص، در قیامت، بدنش شده است. در آن روز، با دیدن بدن هرکس، می توان فهمید که او بهشتی است با جهنمی.
در یک کلام:
بدن مادی حالاتی از "من" را ظاهر می کند و بدن قیامتی که از جنس "من" است، تمام حالات روح را آشکار می کند.
💠برگرفته از کتاب ″ آشتی با خدا از طریق آشتی با خودِ راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده
✍🏻 •°مَـسیح°•
#ایستگاه_خودشناسی
☑️باما همراه باشید...
🆔@Jahaddism
📕📗📘📙
📙📘📗
📕📗
📙
#پارت_۲۵
#معرفت_النفس
۞﴾﷽﴿۞
➡️ آنچه گذشت...
"من" انسان مرگ نمی پذیرد بلکه بدن اوست که می میرد و در واقع می بیند که می میرد.
در پارت های گذشته توضیح داده ایم که گاهی اوقات با صحنه هایی مواجه می شویم که انگار برایمان آشناست. در واقع زمانی که ما خوابیده ایم، درست است که بدن در رختخواب است اما روح در عالم خواب، آینده دنیا را می بیند.آینده ای که هوز در عالم ماده تحقق نیافته. سپس در دنیا، زمانی که این پدیده اتفاق افتاد، آن را می بینیم و برایمان آشناست چون قبلا بدون بدن، آنرا مشاهده کرده ایم. در عالم رویا، ما خواب می بینیم که در آن با کسی حرف می زنیم، می شنویم و می بینیم اما با اعضای مخصوص به روح خود، در صورتی که چشم و گوش و زبان بدن ما در رختخواب بیکار بوده. با توجه به این نکات، نتیجه می گیریم که "من" ما هرگز نمی میرد و فقط "هست" و بدون بدن زنده تر است، در واقع وقتی از بدن مادی رها شود، چیزهایی می بیند و می شنود که وقتی درگیر بدنش است هرگز آنها را درک نمی کند.
کسی که از دنیا می رود، با حقایقی رو به رو می شود که هرگز در عالم دنیا آنها را درک نمی کرده. و روایاتی هم در این خصوص وارد شده که مثلا موقع غسل دادن بدن مومن، از روح او پرسیده می شود که می خواهی به این بدن برگردی و او در جواب این درخواست را رد می کند چون بازگشت به بدن خود را همراه غم و اندوه می داند و حرف های یک آدم گناهکار که بعد از مرگ خطاب به تشییع کنندگان پیکرش می گوید و آنها را از غفلت هایی که کرده انذار می دهد، همگی حاکی از این است که این بدن، دست و پای روح را از درک بسیاری از حقایق بسته است.
درست است که "من" انسان بدون بدن زنده تر است اما حتی پس از مرگ، نسبت به بدن خود علاقه دارد. اینکه می گویند جنازه را سریع دفن نکنید و ابتدا روی زمین بگذارید، کمی صبر کنید و اینکار را ادامه دهید حاکی از این است که درست است که بدن در خاک دفن می شود اما روح می بیند و در او اثر می گذارد، پس به گونه ای عمل دفن کردن را انجام دهید تا روح آمادگی این موقعیت را پیدا کند. یا مثلا هنگام تلقین، بدن را محکم تکان می دهند تا اگر توجه روح به جای دیگر است، به بدنش بیفتد و آن عقیده ها را که احتمالا به خاطر سکرات موت فراموش کرده مجددا یادآوری شود. یا مثلا هیچگاه روی بدن خاک نمی ریزند، چون در روح اثر منفی می گذارد، بالاخره عمری با این بدن بوده و تعلق خاطر دارد، به خاطر همین بدن را درون لحد می گذارند و خاک را روی سنگهای لحد می ریزند. تمامی موارد ذکر شده نشاندهنده تعلق روح نسبت به بدن است.
💠برگرفته از کتاب ″ آشتی با خدا از طریق آشتی با خودِ راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده
✍🏻 •°مَـسیح°•
#ایستگاه_خودشناسی
☑️باما همراه باشید...
🆔@Jahaddism
📕📗📘📙
📙📘📗
📕📗
📙
#پارت_۲۶
#معرفت_النفس
۞﴾﷽﴿۞
💥 خواندن این متن از شما ۱ دقیقه و ۴۵ ثانیه زمان می گیرد!!
➡️ آنچه گذشت...
"من" انسان، بدون بدن زنده تر است و البته نسبت به بدن علاقه دارد...
خداوند طبق آیات قرآن، روح انسان را چه در خواب و چه در مرگ، می گیرد. تنها فرقش در این است که در خواب بعد از مدتی معین، روح به سمت بدن و دنیا و... آزاد می شود اما در مرگ خداوند روح را نگه می دارد.
اگر به دست خود نگاه کنید، در واقع توجه شما به دستتان است اما در عالم خواب، به چیزی نگاه یا فکر نمی کنید پس توجه از این بدن و طبیعتا دنیا برداشته شده و می تواند بهتر سیر کند. انسان در عالم خواب،نزد خودش است مثلا اگر در طول روز شاهد دعوایی بوده ممکن است همین را در خواب ببیند که نشاندهنده این است انسان از "خودش" نمی تواند فرار کند. حال اگر در طول شبانه روز، خوب باشد در عالم خواب نیز که نزد "خودش" است هم خوب است و اگر بد بود، بد است. دقیقا چنین اتفاقاتی بعد از مرگ هم هست یعنی اگر در دنیا خوب باشی، بعد از مرگ نیز چون نزد "خودت" هستی و از "خودت" نمی توانی فرار کنی، آنجا هم خوبی و احساس خوبی داری، و اگر بد باشی، آنجا هم حس بدی داری.
اما در مورد مرگ و انواعش جالب است بدانید که زمانی که روح دیگر به این بدن مادی نیاز نداشته باشد، آن را به طور طبیعی و نه اختیاری رها کرده که می شود "مرگ طبیعی" و گاهی بر اثر تصادف، بدن تکه تکه شود به گونه ای که روح نمی تواند آنرا جمع کند و مدیریت کند، در آن صورت آنرا رها کرده که می شود "مرگ غیر طبیعی". این امر مانند نجار و تبرش است. نجاری قصد دارد یک در چوبی بسازد، برای این کار از تبر استفاده می کند. وقتی که در را ساخت دیگر به این تبر نیازی ندارد و آنرا رها می کند(شبیه مرگ طبیعی) اما ممکن است وسط کار، تبرش بشکند و دیگر نتواند از آن استفاده کند، طبیعتا آنرا کنار می گذارد.(شبیه مرگ غیر طبیعی)
💠برگرفته از کتاب ″ آشتی با خدا از طریق آشتی با خودِ راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده
✍🏻 •°مَـسیح°•
#ایستگاه_خودشناسی
☑️باما همراه باشید...
🆔@Jahaddism
📕📗📘📙
📙📘📗
📕📗
📙
#پارت_۲۷
#معرفت_النفس
۞﴾﷽﴿۞
..............................................
💥 این متن، حدود ۲ دقیقه از شما وقت می گیرد!!!!
..............................................
➡️ آنچه گذشت...
روح انسان هیچگاه مرگ نمی پذیرد. آن چیزی که می میرد بدن مادی است نه روح...
..............................................
روح انسان، از طریق به کارگیری "تن"، تکامل می یابد. مثلا موقع نماز صبح، تن میل دارد به خوابش ادامه دهد اما "نفس" برای اینکه به هدفی که خدا محقق کرده برسد، تن را به حرکت در می آورد و از رختخواب بلند کرده و به نماز می ایستد. یا برای ورزش کردن،همانطور که در پارت های ابتدایی توضیح داده شده، روح باید تکامل یابد اما با به کارگیری تن، در واقع هم تن سرحال می شود و هم روح، کامل.
با این وجود، تن ابزاری برای تکامل روح است. روح در دو صورت این ابزار را رها می کند:
۱) روح به آن حد از کمال که باید می رسیده، رسیده است و دیگر نیازی به این بدن ندارد، پس آن را رها می کند.
"سوار چون که به منزل رسد پیاده شود"
۲) بدن به قدری بیمار شده که روح نمی تواند آن را مدیریت کند، پس آن را رها می کند.
طبق دو مورد گفته شده، هر دو نوعی مرگ است. در مرگ، بدن می میرد و نه روح.
چون بدن، ابزار روح است، روح نسبت به آن علاقه دارد. مثل دوچرخه ای که ما را به خانه می رساند، ما این دوچرخه را دوست داریم چون به وسیله آن کارهایمان را انجام می دهیم.
🚨اما زمانی این علاقه خطرناک است که ما بدن را به قدری دوست داشته باشیم که دیگر به چشم ابزار به آن نگاه نکنیم بلکه او را "خودمان" تصور کنیم.
وقتی که روح، بدن را رها کرد، نزد "خودش" باز می گردد. همانطور که اگر در طول روز، موردی ذهن ما را آشفته کرد، در خواب نیز همان ها را مشاهده می کنیم، چون نمی توانیم از خود فرار کنیم. روز قیامت نیز، همه کارهای ما نزد خودمان حاضر است و اینجاست که قرآن کریم می فرماید: " اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا"
آیه فوق را کسانی که تجربه نزدیک به مرگ(NDE) را تجربه کرده اند، خیلی خوب درک می کنند.
✅ برای مطالعه و درک بیشتر موضوع گفته شده، کتاب ۳ دقیقه در قیامت را حتما بخوانید.( فایل های صوتی آن هم موجود است.)
..............................................
💠برگرفته از کتاب ″ آشتی با خدا از طریق آشتی با خودِ راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده
✍🏻 •°مَـسیح°•
#ایستگاه_خودشناسی
☑️باما همراه باشید...
🆔@Jahaddism
📕📗📘📙
📙📘📗
📕📗
📙
#پارت_۲۸
#معرفت_النفس
۞﴾﷽﴿۞
➡️ آنچه گذشت...
روح به دو دلیل می تواند از بدن منصرف شود و به اصطلاح بدن بمیرد:
۱) بدن دیگر توانایی فرمان پذیری از روح را ندارد: مرگ غیر طبیعی
۲) روح به آن حد از کمال که باید از طریق بدن به آن می رسیده، رسیده است و این جسم دیگر به کارش نمی آید: مرگ طبیعی
...............................................
در خواب و بیهوشی نیز همانند مرگ، روح، بدن را رها می کند اما این رها کردن ها با یکدیگر فرق می کنند. مثلا بدن توانایی فرمان پذیری از روح را دارد، اما آنقدر روح به او فرمان داده که دیگر خسته شده و نیاز به استراحت دارد. از همان ابتدای روز، مدام از طرف روح فرمان های مختلفی از جمله پلک زدن مداوم چشم ها، حرکت بدن، نگاه کردن، شنیدن و... (برای درک این موضوع به پارت های قبلی مراجعه فرمایید) دیده که دیگر حال هیچ کاری ندارد. طبیعتا روح می بیند که این بدن خسته شده و هرچه می خواهد به او فرمان دهد، انگار نه انگار، بدن مثل انسان های بلغمی رفتار می کند. به او اجازه استراحت می دهد و برای مدت کوتاهی او را رها می کند. در این هنگام( در حال رهاکردن بدن توسط روح ) پلک ها می افتد، گردن خم می شود و زمانی که به طور کامل روح، بدن را رها کرد، بدن به خواب می رود.
❗️ دقت بفرمایید، با توجه به مطالب گفته شده، روح هم چنان زنده است و صرفا بدن خوابیده.
در خواب، بدن به صورت طبیعی می خوابد و زمانی که روح، بدن را آماده اجرای فرمان دید، در آن هنگام بدن بیدار می شود. در بیهوشی هم یه چنین اتفاقاتی رخ می دهد اما نه به صورت طبیعی، بلکه مصنوعی.
بعد از مرگ، انسان با خودِ واقعی اش رو به رو می شود و تمام اعمال و نیات و... خود را حاضر می بیند.
اما موقع خواب، روح درست است که به خود برمی گردد اما تفاوتش با رو به رو شدن بعد از مرگ در این است که موقعی که به خود بر می گردد، معمولا رفتار روز مره را حی و حاضر می بیند. یعنی از موضوعی نگران بوده، همان موضوع را در خواب می بیند.
این رو به رو شدن به خود، زمان بیهوشی هم هست اما آن هم با دو مورد قبلی تفاوت دارد. یک سری مواد هستند که اگر به بدن تزریق شوند، انسان را خیالاتی می کنند مثل مواد مخدر یا مواد بیهوشی. یعنی پس از تزریق، توجه روح از بدن خارج شده باعث می شود به خیالات توجه کند.
‼️ مجدد تاکید می کنم که روح هیچ گاه نمی میرد و همیشه هست...
.....................................
💠برگرفته از کتاب ″ آشتی با خدا از طریق آشتی با خودِ راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده
✍🏻 •°مَـسیح°•
#ایستگاه_خودشناسی
☑️باما همراه باشید...
🆔@Jahaddism
📕📗📘📙
📙📘📗
📕📗
📙
#پارت_۲۹
#معرفت_النفس
۞﴾﷽﴿۞
آنچه گذشت...
شباهت و تفاوت بین خواب، بیهوشی با مرگ در پارت قبل توضیح داده شد.
...............................................
همانطور که در پارت های گذشته مفصل توضیح داده ایم که یک تن و یک من داریم(نشون به اون نشون که یکی از دوستان خسته شده بود که چرا اینقدر اینو میگی 😂 اما خب مجبور بودیم).
تن ما صرفا ابزار است و چیزی که می ماند روح انسان است. پس هرچه به منِ خود، توجه کنیم، زمانی که از دنیا رفتیم و به نزد خود، برگشتیم دستمان پر است و حرفی برای گفتن داریم اما اگر به تن خود بیشتر از منِ خود توجه کردیم، از حقیقت خود(روح که جاودانه می ماند و مرگ ندارد) دور می شویم و درنتیجه پس از مرگ که به نزد خود بر می گردیم، طبق قواعد آنجا، پر از هیچ هستیم.
نکته دیگر که باید به آن توجه کنیم این است که:
جانِ ما، روح ماست. جانِ جان ما، فطرت ماست. و جانِ جانِ جان ما، خداوند است.
حال، فطرت بالفعل ما همان پیامبر و امامان معصوم است. پس تبعیت از پیامبر و امامان، نظر کردن به جان خودمان است.
حال با درک این موضوع و البته پارت های قبلی به زیارت امام رضا بروید که قطعا با دفعات قبلی، کیفیت زیارتتان متفاوت خواهد بود.☘
🚨 توجه:
مطالب دارای تکرار برخی مفاهیم است اما چون مطالب مهم است نیاز به تکرار دارد. ممکن است که ما هزار بار یک مطلبی را بشنویم اما دفعه هزار و یکمین بار متوجه آن شویم.
پس در ادامه مسیر با توجه بیشتر مطالب را دنبال کنید.🌹
..............................................
💠برگرفته از کتاب ″ آشتی با خدا از طریق آشتی با خودِ راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده
✍🏻 •°مَـسیح°•
#ایستگاه_خودشناسی
☑️باما همراه باشید...
🆔@Jahaddism
📕📗📘📙
📙📘📗
📕📗
📙
#پارت_۳۰
#معرفت_النفس
۞﴾﷽﴿۞
➡️آنچه گذشت...
انسان فقط هست و مرگ نمی پذیرد و تا ابد باید با "خودش" زندگی کند
...............................................
خداوند موقع خواب و مرگ، انسان را از بدن و آنچه بیرون از آن است دور می کند و به خود برمی گرداند. پس هرچه انسان در طول زندگی بتواند از "غیر خود" فاصله بگیرد و به بیشتر به "خود" ش توجه کند، زمانی که نزد "خودش" برمی گردد با "خود حقیقی اش" رو به رو می شود، شادتر است و بیشتر می تواند خودش را بپذیرد ولی اگر در طول زندگی از "خودش" فاصله گرفت و بیشتر با بدن و غرایز و دنیا زندگی کرد و از "خود" ش غافل بود، در واقع با "خود غیر واقعی " رو به رو خواهد شد و نمی تواند پس از مرگ، "خود" را بپذیرد. نمونه ملموس این رو به رو شدن را، در عصر جمعه ها می تواند حس کرد. اگر در روز جمعه، با غرایز زندگی کنیم، در عصر جمعه از خودمان بدمان می آید ولی اگر در روز جمعه دیگر، بیشتر به "خود" توجه کنیم، در عصر آن روز احساس خوبی داریم. در حالی که پس از مرگ و در قیامت، انسان برای ابد، باید با "خودش" زندگی کند و سر سفره "خودش" بنشیند.
عرض شد که اگر در طول زندگی به دنیا توجه کردیم و از "خود" غافل شدیم، پس از مرگ با "خودِ" سراسر پوچ رو به رو می شویم که اصلا تمایل به پذیرشش نیستیم. در همین راستاست که پیامبران، ائمه و به خصوص امیرالمومنین، دنیا را مذمت کرده اند، دنیایی که در آن حرص و ولع و غرایز حاکم است و باعث می شود انسان از "خودش" دور شود نه دنیایی که مزرعه آخرت است.
نکته مهم:
انسان ابتدا باید معارف الهی را بیاموزد و سپس قلبش را متذکر معارف الهی کند و قرآن و انس با آن و کتابهایی مثل نهج البلاغه، صحیفه سجادیه،... برای همین است.
...............................................
💠برگرفته از کتاب ″ آشتی با خدا از طریق آشتی با خودِ راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده
✍🏻 •°مَـسیح°•
#ایستگاه_خودشناسی
☑️باما همراه باشید...
🆔@Jahaddism
📕📗📘📙
📙📘📗
📕📗
📙
#پارت_۳۱
#معرفت_النفس
۞﴾﷽﴿۞
➡️ آنچه گذشت...
روح انسان فقط هست و هرچه بیشتر از بدن و دنیا فاصله بگیرد(دل نبندد) می تواند بیشتر به "خود" نظر کند و تمامی اعمال عبادی نیز برای همین امر مهم است.
...............................................
همانطور که در پارت های گذشته توضیح دادیم که روح انسان، فقط هست، باید عرض کنیم که حتی برایش زمان و مکان نیز معنایی ندارد. این سخن غلط است که "روح انسان، در همه جا و همه زمان هاست" زیرا روح انسان محدود نیست و نمی توان برایش جایی در نظر گرفت، بلکه باید گفت "روح انسان، مکان و زمان برایش معنایی ندارد". مثلا اگر دست را بالا بیاوریم، آیا "منِ" ما، در دستمان است؟؟ اگر همزمان دست و سر را تکان دهیم، آیا بخشی از "منِ" ما در دست و بخشی دیگر در سر ماست؟؟ خیر اینگونه نیست. در عین اینکه تمام اینکارها را انجام داده ایم اما باز می گوییم من دستم را بلند کردم، من سرم را تکان دادم. در حقیقت چون به دست نظر کردیم، روح خودش را در دست حس کرد، یا به سر نظر کرد و خود را در سر حس کرد. پس اگر انسان، "خود" را در عالم برزخ، تصور کند(به شرطی که از بدن رها شده باشد، نه اینکه از دنیا رفته باشد، بلکه بر اثر دل نبستن به دنیا و بدن، توانسته باشد با عالم غیب ارتباط بگیرد) خود را در عالم برزخ حس می کند. علامه طباطبایی در اتاق خود نشسته بود و نگران آینده خود شده بود که قرار است چگونه از پس خرج و مخارجش برآید که ایشان می گوید: "در همان حال دیدم شخصی در می زند. در را باز کردم. جوانی را دیدم که لباس های نسبتا کهنه پوشیده بود. سلام کردم و ایشان جواب سلام مرا داد. به من گفت، خداوند سلامت می رساند و گفت که همان خدایی که در این ۱۸ سال روزی ات را داده از این پس هم خواهد داد ... . خود را "شاه حسین ولی" معرفی کرد و رفت. ناگهان به خودم آمدم و دیدم تمام این مدت روی صندلی اتاقم نشسته بودم و اینها خیالات هم نبوده. و وقتی فکر کردم که منظور از ۱۸ سال چیست فهمیدم که مدت معمم بودن من است. و بعدها در قبرستانی در تبریز بودم که دیدم صاحب یکی از قبر ها شخصی به نام شاه حسین ولی بوده که ۳۰۰ سال قبل از دنیا رفته است." نکته ای که از این داستان باید به آن توجه کرد این است که شاه حسین ولی که نمی تواند از قبر برخیزد و با بدن مادی اش به ملاقات علامه طباطبایی بیاید پس علامه با نظر کردن به عالم برزخ، "خود" را در آنجا حس کرد در حالی که بدنش در همین دنیای مادی روی صندلی بوده است.
تمام موارد فوق برای این گفته شد که عرض کنیم، روح انسان به هر جا نظر کند خود را آنجا حس می کند و این سخن را کسانی که تجربه نزدیک به مرگ دارند خیلی خوب درک می کنند.
...............................................
💠برگرفته از کتاب ″ آشتی با خدا از طریق آشتی با خودِ راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده
✍🏻 •°مَـسیح°•
#ایستگاه_خودشناسی
☑️باما همراه باشید...
🆔@Jahaddism
📕📗📘📙
📙📘📗
📕📗
📙
#پارت_۳۲
#معرفت_النفس
۞﴾﷽﴿۞
➡️ آنچه گذشت...
روح انسان به هر جا نظر کند، خود را در آنجا حس می کند.
..............................................
روح انسان با توجه به وسعت بی نهایتش، اما خود را متناسب با چیزی که به آن نظر کرده محدود می کند. مثلا اگر به قیامت نظر کند، به معنویات نظر کند، چون آنها نامحدود هستند،خود را در همان حد و اندازه احساس می کند یعنی بی نهایت که متناسب با اوست اما اگر به دنیا و مادیات نظر کند، چون آنها محدود هستند خود را نیز محدود می کند. فرض کنید شما پر از شور و نشاط و استعداد هستید اما به جای اینکه آنها را شکوفا کنید، خود را در قفسی زندانی کنید. محدوده استعدادی شما این چهارگوشه زندان نیست بلکه عالم بیرون از زندان است که می توانید با استعداد هایی که دارید یک زندگی خوب و خوشی داشته باشید اما چون خود را درگیر همین چهارگوشه زندان کردید، خواسته های خود را محدود کرده اید و زمانی که از آن خارج شوید متوجه کوچکی آن فضا در مقایسه با بیرون از آن می شوید.
همانطور که در پارت های گذشته توضیح دادیم، خداوند هستی مطلق است. باید این نکته را نیز اضافه کنیم که خداوند علیم مطلق هم هست. استاد شدن و یا مطالعه علومی مثل فیزیک و شیمی و معارف اسلامی و... برای راحتی در زندگی دنیا و کمتر به زحمت افتادن است اما هیچ کدام علوم حقیقی نیستند. علم حقیقی علمی است که مرتبط با عالم غیب باشد و آنرا درک کنیم نه اینکه استدلال کنیم. حتی مطالب معرفتی مثل پارت هایی که تقدیم شما می کنیم یا کتب و سخنرانی های معرفتی نیز برای رام شدن عقل است که خدایی وجود دارد اما صرفا دانستن اینها خیلی به کار نمی آید. علتش را در ادامه توضیح می دهیم. یک نفر از راه استاد شدن در دانشگاه نان می خورد، یکی از طریق فروش لباس و دیگری از راههای دیگر. هیچکدام نسبت به دیگری برتری ندارد چون هدف هرکس کسب درآمد و نان خوردن است اما کسی که تعلقات را کنار بزند و "خود" را متوجه هستی مطلق(خداوند) کند، "جانِ" او عالم می شود و هرچه قدر بیشتر ارتباط بگیرد، علم او نیز بیشتر می شود و زمانی که به این علم برسد، نماز ها و دستورات شریعت را ترک نمی کند برای اینکه این علم را از دست ندهد و آنرا زیاد کند. طبیعتا طبق آیات قرآن، کسی که تقوا رعایت کند، می تواند عالم حقیقی شود (وَ التَّقُوا الله وَ یُعَلِّمُکُمُ الله). هرچه تقوا بیشتر، علمش بیشتر. و اینجاست که هرکه تقوای بیشتری داشته باشد نسبت به دیگران برتری دارد( اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَاللهِ اَتقَاکُم) چون چیزی دارد که دیگران ندارند.
در یک کلام: علم حقیقی علمی است که به "جان" نور می دهد وگرنه دیگر علوم با توجه به اینکه لازمه زندگی دنیا هستند اما علم حقیقی نیستند.
...............................................
💠برگرفته از کتاب ″ آشتی با خدا از طریق آشتی با خودِ راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده
✍🏻 •°مَـسیح°•
#ایستگاه_خودشناسی
☑️باما همراه باشید...
🆔@Jahaddism
📕📗📘📙
📙📘📗
📕📗
📙
#پارت_۳۳
#معرفت_النفس
۞﴾﷽﴿۞
...............................................
ما بر این باوریم که اگر در مباحث معرفت النفس قدم بگذاریم و آن مفاهیم را درک کنیم، دیگر در برابر شبهات تن و بدنمان نمی لرزد، شاید کنجکاو شویم برای اینکه به جواب صحیح برسیم اما به این سادگی ها با آن شبهه ایمانمان از دست نمی رود. در ادامه دو شبهه که در فضای مجازی گسترش پیدا کرده و یکی از آنها را شاید بین بعضی از مردم خصوصا ملی گراها رواج داشته باشد را عرض می کنیم و در حد توان و با استفاده از ۳۲ پارت گذشته سعی می کنیم به آنها جواب بدیم.
شبهه ۱: حسین بن علی می گوید : «ما از تبار قریش هستیم و شیعیان ما (پیروان ما) عرب و دشمنان ما عجمان (ایرانیان) هستند.روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است.(العجم المذموم من کان عدونا) ایرانیان را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد، زنانشان را بفروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.(…الرجال عبید العرب)»
شبهه ۲: اسلام برای عربهاست و مربوط به ۱۴۰۰ سال پیشه، ما آریایی هستیم و باید دین آریایی ها را داشته باشیم...
جواب شبهات فوق در فضای مجازی وجود دارد و می توانید با یک سرچ ساده به آنها برسید و هدف اصلی ما از نقل این شبهات، این است که ثابت کنیم از طریق معرفت النفس می شود در برابر شبهات واکسینه شد.
برای شبهه اول همانطور که گفتیم جوابهایی وجود دارد و برخی از آنها را خیلی مختصر عرض می کنیم و در ادامه از نظر معرفت النفس با توجه به ۳۲ پارت گذشته جواب خواهیم داد.
۱) در متن عربی شبهه اول، نوشته شده "قال سَمِعتُ اباعبدالله...". هرجا که نوشته شود قال اباعبدالله، منظور امام صادق است نه امام حسین، چون برای امام حسین نوشته می شود، قال حسین بن علی.
۲) اشتباه در ترجمه وجود دارد.
۳) عجم به معنی غیر عرب است نه فقط ایرانی.
۴) اصلا این روایت سند معتبری ندارد.
۵) امام صادق (ع) فرموده اند که هرگاه خواستید ببینید روایتی که از ما نقل شده از ما بوده یا جعلی، با قرآن مطابقت دهید. اگر با قرآن همخوانی داشت در آن صورت از ماست و در غیر این صورت آنرا به دیوار بکوبید که اعتباری ندارد و از ما نیست. در قرآن ملاک برتری، تقواست نه عرب و عجم بودن. پس این روایت که عربها را بر عجمان ملاک برتری قرار داده، درست نیست و نه از امام حسین است و نه از امام صادق.
اما جوابی که قصد داریم برای شبهه اول و دوم با توجه به ۳۲ پارت گذشته عرض کنیم:
همانطور که قبلا گفته بودیم، ما یک "تن" داریم و یک "من". حقیقت ما "من یا روح" ماست و تن در حقیقت ما دخالتی ندارد و صرفا یک ابزار است. روح ما، نه مرد است و نه زن، نه پیر است و نه جوان، نه عرب است و نه ایرانی و نه آسیایی، نه اروپایی.
، نه اسم آن اکبر است و نه اصغر، نه فاطمه و نه زهرا، بلکه فقط و فقط "هست". تمام خصوصیاتی که گفته شد تماما مربوط به جسم ماست. هرچه از تن و دنیا فاصله بگیریم یعنی تعلق خاطر نداشته باشیم و به وجود خود و در کل به خداوند نظر کنیم وجود ما شدت بیشتری می گیرد، مثل پرتو نور خورشید که هرچه نزدیکتر به خورشید شود، نورش شدت می گیرد و هرچه دورتر، شدت نورش کم می شود. حال برای اینکه شدت بگیریم لازم است دستورات دین را انجام دهیم که یکی از آنها تقواست. و هرچه تقوای بیشتری داشته باشیم، طبیعتا وجودمان شدت بیشتری می گیرد و در آن صورت نسبت به دیگران برتری داریم، چون چیزی داریم که دیگران با کسب و کار بیشتر نمی توانند به آن دست پیدا کنند. پس آن چیزی که اصل است، روح ماست نه بدن ما. پیامبران از آدم تا خاتم، تماما جسم هایی داشته اند مانند جسم من و شما. آن چیزی که آنها را پیامبر کرده، روح قوی آنهاست. ما وقتی به امام رضا متوسل می شویم، به روح او متوسل شده ایم چون به وسیله روح قوی ای که دارد می تواند با اشاره ای به اذن خدا، عالم را کن فیکون کند، و این توسل اصلا توسل به جسم ایشان نیست. حال اگر امام رضا، به جای عرب، اروپایی بود توانایی اش بیشتر می شد؟خیر اصلا اینطور نیست. چون روح اصلا عرب و اروپایی سرش نمی شود و عرب و عجم بودن برای بدن است تا بتوانیم نسبت به دیگران شناسایی شویم و یکدیگر را بشناسیم. پس اینکه ما آریایی هستیم و نباید دین عربها را قبول کنیم یا شبهه اول را باید علی القاعده طبق توضیحاتی که گفتیم، به جواب رسیده باشید.
هیچگاه امام حسین یا امام صادق، حرف خلاف قرآن نمی زنند.
..............................................
✍🏻 •°مَـسیح°•
#ایستگاه_خودشناسی
☑️باما همراه باشید...
🆔@Jahaddism
📕📗📘📙
📙📘📗
📕📗
📙
#پارت_۳۴
#معرفت_النفس
۞﴾﷽﴿۞
➡️ آنچه گذشت...
انسان، به هرجا نظر کند، در حد همانجا می شود.
انسان فوق زمان و مکان است و این دو برایش معنا ندارند.
...............................................
انسان می تواند همزمان که در این دنیاست، صحنه هایی را ببیند که برای دیگران، پس از مرگ ظاهر می شود. شبیه "زید بن حارثه" که در مسجد نشسته بود اما در حال مشاهده حشر و قیامت و اهل بهشت و جهنم بود. چون انسان فوق زمان و مکان است می تواند همزمان که در این دنیاست، صحنه های گذشته را نیز مشاهده کند مثل آیت الله بهاالدینی که واقعه کربلا را به صورت مکاشفه مشاهده کرد. چنین اموری همانطور که در پارت های گذشته به صورت مفصل توضیح داده ایم، کاملا شدنی است لازمه چنین اموری، آزاد شدن از بند دنیا و مادیات و نظر کردن به عالم غیب است. اگر انسان به دنیا نظر کند، چون "خودِ" انسان نامحدود است و دنیا محدود، احساس رضایت از خود ندارد چون می خواهد وجود نامحدود را با محدود خشنود کند که چنین امری نشدنی است، شاید کمی سرگرم دنیا شود اما بعد از مدتی خسته می شود و تمایل دارد دنیایش را تغییر دهد(تغییر دکوراسیون، مسافرت و ... البته اینها اگر به دلیل این باشد که از "خود" و حقیقت فرار کند، بد است). در واقع دل بستن و نظر کردن به دنیا و مادیات باعث می شود که "نفس" انسان که می تواند در حد بی نهایت(قیامت) وسعت یابد، در بند دنیا زندانی شود و در این صورت است که از زندگی و خود رضایت ندارد و حتی ممکن است دیگران را مقصر این امر بداند، در صورتی که باید "خودش" را مقصر بداند که جهت "خود" را به جای امور نامحدود(خداوند) به سمت امور محدود(پول و شهرت و دنیا) کرده.
...............................................
💠برگرفته از کتاب ″ آشتی با خدا از طریق آشتی با خودِ راستین″ اثر جناب آقای اصغر طاهرزاده
✍🏻 •°مَـسیح°•
#ایستگاه_خودشناسی
☑️باما همراه باشید...
🆔@Jahaddism