🦋💐💚💐 💐💚💐🦋
رمان شب #بدون_تو_هرگز 19
هم راز علی
🔺حسابی جا خورد و خنده اش کور شد ...
زینب رو گذاشت زمین ...
- اتفاقی افتاده؟ ...😢
رفتم تو اتاق، سر کمد و علی دنبالم ...
از لای ساک لباس گرم ها، برگه ها رو کشیدم بیرون ...
- اینها چیه علی؟ ...😒⁉️
رنگش پرید ...
- تو اونها رو چطوری پیدا کردی؟ ...😢
- من میگم اینها چیه؟ ... تو می پرسی چطور پیداشون کردم؟😤
🔷 با ناراحتی اومد سمتم و برگه ها رو از دستم گرفت ...
- هانیه جان؛ شما خودت رو قاطی این کارها نکن ...☺️
💢 با عصبانیت گفتم ... یعنی چی خودم رو قاطی نکنم؟😤
می فهمی اگر ساواک شک کنه و بریزه توی خونه مثل آب خوردن اینها رو پیدا می کنه ... بعد هم می برنت داغت می مونه روی دلم ... 💔
🔺نازدونه علی به شدت ترسیده بود ... اصلا حواسم بهش نبود... اومد جلو و عبای علی رو گرفت ...
بغض کرده و با چشم های پر اشک خودش رو چسبوند به علی ...
با دیدن این حالتش بدجور دلم سوخت ... بغض گلوی خودم رو هم گرفت...😓
🔷خم شد و زینب رو بغل کرد و بوسیدش ... چرخید سمتم و دوباره با محبت بهم نگاه کرد ... اشکم منتظر یه پخ بود که از چشمم بریزه پایین!
- عمر دست خداست هانیه جان ... اینها رو همین امشب می برم ... شرمنده نگرانت کردم...دیگه نمیارمشون خونه...زینب رو گذاشت زمین و سریع مشغول جمع کردن شد...حسابی لجم گرفته بود... 😤
- من رو به یه پیرمرد فروختی؟ 😒
خنده اش گرفت ... رفتم نشستم کنارش ...
- این طوری ببندی شون لو میری ... بده من می بندم روی شکمم ... هر کی ببینه فکر می کنه باردارم ...
- خوب اینطوری یکی دو ماه دیگه نمیگن بچه چی شد؟ ⁉️😊
خطر داره ... نمی خوام پای شما کشیده بشه وسط ...
توی چشم هاش نگاه کردم ...
- نه نمیگن ... واقعا دو ماهی میشه که باردارم ...😊❣️
📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
به عوام فریبان رای ندهید!
🔸️بزرگ ترین و جبران ناپذیرترین اشتباه و خطای مردم این است که وقتی مرحله پیروزی نظامی و سیاسی انقلاب فرا رسید، کار را به فرجام رسیده تلقی کنند و فکر کردند که انقلاب به همه اهداف و مقاصد خود دست یافته است. اگر مردم وظیفه خود را پایان یافته بدانند و برای تحقق بخشیدن به اهداف انقلاب با دستگاهِ حاکمِ انقلابی همدلی و همکاری نکنند، نه فقط انقلاب از دستیابی به اهداف خود محروم خواهد شد بلکه زمینه قدرت یافتن فرصت طلبان، عوام فریبان، منافقان و خائنان مهیا خواهد گشت.
📚 جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، صفحه ۳۸۰
#انتخابات
شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
‹🎥✨› ''جهـــــاد ابـن العـــــماد ♥️ ... '' "قسمت⁴📺" "سخنان #سیـدجوادنصرالله🎙 فرزندِ سیدحسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹🎥✨›
'' تاثیـر شہــ🕊ـــادت💔 ... ''
"قسمت آخـر این بخـش📺"
"سخنان #سیـدجوادنصرالله🎙 فرزندِ سیدحسننصـرالله در مورد شہید🌤"
『#جہادشناسے♥️🌿』
|•🎞•|jihadmugnie|
#مفاتیح_گرافی | اعمال عید سعید غدیر
🔹روز هیجدهم ذیالحجه روز عید غدیر و عید اللّٰه الأکبر و عید آل محمّد علیهمالسلام و عظیمترین عید است و خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده جز آنکه این روز را عید دانسته، نام این روز در آسمان روز «عهد معهود» و در زمین روز «میثاق مأخوذ» و «جمع مشهود» است.
التماس دعای فرج
شکر در سختی ها 37.mp3
7.44M
#شکر_در_سختی_ها 37
چه میدونی❗️
شاید یه دقیقه،یه روز،یا یه سال دیگه؛
سوت پایانو زدن!
و باید بارِسفر ببندی و...خداحافظ!
اونجا؛بزرگترین مصیبت
آرزوهای درازی بودن
که ازتولدت غافلت کردن
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
"💚🎉"
شکر خدا که
نام علی در اذان ماست !
ما شیعه اوییم ، عشق علی
هم از آن ماست …(:
#عید_غدیر✨
#غدیر🎊
『 @jahadesolimanie 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
《🌕🕌》
این زمانه برای ما که شبانهروز،
شوق غدیر داریم ،
یک علی بدهکار است !
#عید_غدیر✨
#غدیر🎉
『 @jahadesolimanie 』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•
•
اصلاح طلبا وقتی میخوان همدیگه رو بترسونن:
بشین وگرنه میگم زاکانی بیادا :😂
#انتخابات
『 @jahadesolimanie 』
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ💛🌸'!
‹ 📸 ›
.
.
فرازی از فرمودههای پیامبر(صلواتاللهعلیهوآله) در روز غدیر:
بدانید که مهدی(علیهالسلام) ولی خدا در زمین و حاکم او در میان مخلوقات است و امین خداوند درباره امور پنهان و آشکار الهی است.
📚 بحار الأنوار، ج۳۷، ص: ۲۱۴.
『عیـدتـونمبـارکعشـقجـانم』
السَّلامُعَلَیکیاخَلیفَةَاللهِفےارضِھ^^!
‹ ↵#سلامباباجان🌤 ›
•
.
jihadmoghnie⁵⁹
هدایت شده از شهید جهاد مغنیه 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛🎉|••
•
.
«و آختیک فی الله و صافیتک فی الله و صافحتک فی الله و عاهدت الله و ملائکته و رسله و انبیائه و ائمة المعصومین (ع) علی أنی إن کنت من اهل الجنة والشفاعة و أذن لی بأن أدخل الجنة لا ادخلها الا و أنت معی»
پ.ن: قرائت عقد اخوت توسط برادر
شهیدمون ، شهید جهاد مغنیه به تاریخ
عید غدیرِ سال ۱۴۳۶ ♥️🌼••
#کلیپخام 🎞🌸
#شهید_جهاد_مغنیه💕🌿!
⤑𝓳𝓪𝓱𝓪𝓭𝓮𝓼𝓸𝓵𝓲𝓶𝓪𝓷𝓲𝓮 ↵
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋
رمان #بدون_تو_هرگز 20
"شکنجه های ساواک"
🔷 سه ماه قبل از تولد دو سالگی زینب، دومین دخترمون هم به دنیا اومد ...👼🏻
این بار هم علی نبود ... اما برعکس دفعه قبل... اصلا علی نیومد ...
🔺 این بار هم گریه می کردم ... اما نه به خاطر بچه ای که دختر بود ...
به خاطر علی که هیچ کسی از سرنوشت خبری نداشت ...
🔷 تا یه ماهگی هیچ اسمی روش نگذاشتم ... کارم اشک بود و اشک ...😭
🔸مادر علی ازمون مراقبت می کرد ... من می زدم زیر گریه، اونم پا به پای من گریه می کرد ...
زینب بابا هم با دلتنگی ها و بهانه گیری های کودکانه اش روی زخم دلم نمک می پاشید ...
🔸از طرفی، پدرم هیچ سراغی از ما نمی گرفت ... زبانی هم گفته بود از ارث محرومم کرده ... توی اون شرایط، جواب کنکور هم اومد ... تهران، پرستاری قبول شده بودم ...
💢یه سال تمام از علی هیچ خبری نبود ...
هر چند وقت یه بار، ساواکی ها مثل وحشی ها و قوم مغول، می ریختن توی خونه ...
همه چیز رو بهم می ریختن ... خیلی از وسایل مون توی اون مدت شکست ... زینب با وحشت به من می چسبید و گریه می کرد ... 😭
🔸 چند بار، من رو هم با خودشون بردن ولی بعد از یکی دو روز، کتک خورده ولم می کردن ...
🔷 روزهای سیاه و سخت ما می گذشت ...
پدر علی سعی می کرد کمک خرج مون باشه ولی دست اونها هم تنگ بود ...
درس می خوندم و خیاطی می کردم تا خرج زندگی رو در بیارم ... اما روزهای سخت تری انتظار ما رو می کشید ...
ترم سوم دانشگاه ... سر کلاس نشسته بودم که یهو ساواکی ها ریختن تو ... دست ها و چشم هام رو بستن و من رو بردن ...
اول فکر می کردم مثل دفعات قبله اما این بار فرق داشت ...
چطور و از کجا؟ ... اما من هم لو رفته بودم ... چشم باز کردم دیدم توی اتاق بازجویی ساواکم ... روزگارم با طعم شکنجه شروع شد ...
کتک خوردن با کابل، ساده ترین بلایی بود که سرم می اومد ...
💢 چند ماه که گذشت تازه فهمیدم اونها هیچ مدرکی علیه من ندارن ... به خاطر یه شک ساده، کارم به اتاق شکنجه ساواک کشیده بود ...
⭕️ اما حقیقت این بود ... همیشه می تونه بدتری هم وجود داشته باشه ... و بدترین قسمت زندگی من تا اون لحظه ... توی اون روز شوم شکل گرفت ...
💢 دوباره من رو کشون کشون به اتاق بازجویی بردن ...
🔺 چشم که باز کردم ... علی جلوی من بود ... 😢
بعد از دو سال ... که نمی دونستم زنده است یا اونو کشتن ... زخمی و داغون ... جلوی من نشسته بود ...
📝(نوشته همسر وفرزند شهید سیدعلی حسینی)🥀
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」
شکر در سختی ها 38.mp3
6.02M
#شکر_در_سختی_ها 38
💠آخه این سجده شکــر
در آخــر زیارت عاشورا، برا چیه؟
اینهمه مصیبت به اهل بیت رسید؛
بعد ما برای اون مصیبتها
شُکـــر می کنیم❗️
خنــده دار نیست؟
「➜•ᴊᴀʜᴀᴅᴇsᴏʟɪᴍᴀɴɪᴇ 」