eitaa logo
جهاد تبیین
19.2هزار دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
7هزار ویدیو
334 فایل
جهاد تبیین *مطالبه گری* آرمانهای امام خمینی ره ، انقلاب شهداء عزیزمان ، منویات رهبر عزیزمان و ارائه تحلیل های روز سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و بین المللی بمنظور روشنگری و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
سوره مبارکه از کتاب تفسیر یک جلدی مبین
263-hejr-ta-1.mp3
5.64M
سوره مبارکه بخش اول مفسر: استاد قرائتی
263-hejr-ta-2.mp3
6.68M
سوره مبارکه بخش دوم مفسر: استاد قرائتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️عاشق امام زمان(عج) بود 🌷باید تأکید کنم که مسلماً ذکر و یاد امام مهدی(عج) در رفتارهای ایشان تاثیر فوق العاده‌ای داشت. به عنوان مثال من گاهی می‌دیدم که ایشان نیت شان را از پرداخت صدقه، سلامتی امام زمان(عج) عنوان می‌کرد و معتقد بود که این نیت، موارد دیگر را نیز دربر می‌گیرد و بالاترین مسئلت‌ها است. بنابراین، دعای فرج و دعا برای سلامتی امام عصر(عج) همیشه ورد زبان ایشان بود. امکان نداشت بدون دعای فرج، شروع به خواندن دعا، قرآن (حتی سوره‌ای از قرآن) یا زیارت عاشورا کند؛ اگر هم فراموش می‌کرد، تلاوت را قطع می‌کرد و بعد از دعای فرج، ادامه می‌داد. گویا احساس می‌کرد که بدون دعای فرج اعمال اش مقبول نیست و باید آن مقدمه و آن دعا برای سلامتی حضرت حجت(ع) همیشه وجود داشته باشد. این مسئله برای ما هم عادت شده و حتی بچه‌ها نیز از ایشان یاد گرفته‌اند که همیشه اعمال و دعاهایمان را با دعا برای سلامتی امام عصر(عج) آغاز کنیم. بسیار دیده بودم که ایشان در شرایط و موقعیت‌های مختلف، نشسته یا ایستاده، در حال تماشای تلویزیون یا حین راه رفتن، گویی ناخودآگاه چیزی از ذهن و دلشان می‌گذشت و دست بر سر می‌گذاشت و به امام زمان(عج) سلام می‌داد. نمی‌دانم در آن شرایط چه چیزی به دل ایشان خطور می‌کرد ولی این برای من همیشه جای تعجب بود که چطور همیشه و در هر حال، ارتباط شان برقرار است. اینگونه نبود که فقط در موقعیت‌های خاص به یاد حضرت (عج) بیفتد یا دیگران به ایشان یادآوری کنند، بلکه در هر شرایطی در زندگی روزمره گویا این ارتباط حفظ می‌شد... ☀️مراسم عروسی بدون گناه 🌷عروسی ما ۱۸ فروردین ۸۶ همزمان با میلاد پیامبر اکرم (ص) بود. جشن عروسی در یک سالن برپا شد. مراسم عروسی‌مان به لطف خدا ذره‌ای گناه نداشت. دلمان می خواست شب اول زندگی مان همراه با نور معنویت باشد و اهل بیت (ع) مهمان مجلس‌مان شوند. آن شب نمازمان را قبل از آمدن مهمان‌ها در اتاق عقد سالن، اول وقت خواندیم. آقا جواد جلو ایستادند و من به ایشان اقتدا کردم و بعد مراسم همراه با مولودی برگزار شد. آن شب آقا جواد برخلاف آنچه مرسوم است، به مجلس خانم‌ها نیامدند. از قبل قرارمان همین بود. گفته بودند: «من اصلا در مجلس خانم‌ها پا نمیگذارم. اصلا نمی‌پسندم. هم خانم‌ها به سختی می‌افتند و هم من معذبم». عکسی از ایشان را که همان روز در عکاسی گرفته بودیم، آماده کردند و در مجلس خانمها گرداندند. کتاب زندگی به سبک شهدا، ناصرکاوه راوی : همسر شهید مدافع حرم، جواد الله کرمی ۱۹ اردیبهشت
☀️روضه پهلوی شکسته نشنیدم! 🌷«در حین خونریزی که می‌خندید گفتم: حسن چیزی نمی‌خوای بگی؟ فقط گفت: خوشحالم که یک سر سوزن از درد خانم فاطمه زهرا (س) رو چشیدم.» حسن همیشه به من می‌گفت: دوست دارم یک سر سوزن از دردی را که حضرت زهرا (س) درک کردند، قسمت من هم بشه. به من می‌گفت: شما دهه فاطمیه که روضه می‌رید چکار می‌کنید؟! من نمی‌تونم تو روضه بشینم! نمی‌تونم قبول کنم، قلبم نمی‌پذیره. روضه که شروع می‌شه، میام بیرون. می‌گفت: هنوز تا این سن، روضه حضرت زهرا (س) رو نشنیدم، نمی‌تونم بشنوم. گوشامو می‌گیرم و از مجلس میام بیرون. نمی‌تونم بشنوم که با ناموس خدا چکار کردن. حسن در نهایت به آرزویش رسید.   کتاب شهدا و اهل بیت، ناصرکاوه برشی از زندگی شهید حسن قاسمی دانا راوی: شهید سیدابراهیم صدرزاده ☀️مردم دار بود!؟ 🌷حسن خیلی شوخ طبع بود و در کنار کمک‌هایش آن‌قدر شوخی می‌کرد و ما را می‌خنداند که فراموش می‌کردیم مریض داریم. بعد از شهادتش متوجه شدم به سه دختر یتیم جهیزیه داده. درآمد خوبی داشت. من می‌گفتم: تو چرا پس‌انداز نمی‌کنی؟ می‌گفت: چرا، جایی که لازمه پس‌انداز می‌کنم. چند دختر یتیم را به سرپرستی قبول کرده بود. ماشین، یک موتور تریل و یک سلاح شکار داشت، اهل شکار بود. چند ماه قبل از شهادتش یک روز آمد منزل و گفت: سند ماشینو می‌خوام. گفتم: می‌خوای چکار؟ گفت: لازم دارم. ماشین را برد و فروخت. گفتم: چرا فروختیش؟ گفت: لازم بود. من هم که معمولا خیلی سؤال نمی‌کردم، دیگر چیزی نگفتم. بعد از شهادتش یکی از دوستانش آمد و گفت: همسر من باردار بود و به مشکل برخورده بودیم، هزینه بیمارستان هم زیاد بود. خیلی به این در و آن در زدم که بتوانم وامی تهیه کنم، اما نشد. از دوستانم کمک خواستم، اما باز هم کار به جایی نبردم. یک روز به حال درد دل به حسن گفتم: نزدیک زایمان همسرمه و به مشکل مالی برخوردم. حسن سوئیچ ماشین را به من داد و گفت: همین الان ماشین رو بفروش و هزینه کن. گفتم: من دارم با تو درد دل می‌کنم و اصلا توقعی ندارم. سوئیچ را برگرداندم. حسن هم خودش ماشین را فروخت و پولش را به من داد. آن شخص بعد از شهادت حسن گفت: می‌خواهم این پول را به شما برگردانم. گفتم: او خودش این پول را به شما هدیه کرده، پس من هم آن را نمی‌گیرم.  کتاب زندگی به سبک شهدا، ناصرکاوه شهید مدافع حرم حسن قاسمی دانا راوی مادر شهید ۱۹ اردیبهشت
۱۹ اردیبهشت، سالگرد شهادت مدافعان حرم، شهید جواد الله کرمی و حسن قاسمی دانا، گرامیباد، شادی روح امام ، شهدا و درگذشتگان بخوانید، فاتحه مع الصلوات ارادتمند: ناصرکاوه