🚨 با توجه به انتشار تصاویر حضور بی حجاب کارکنان، ساختمان اداری دیجی کالا به دستور مقام محترم قضایی پلمپ گردید
#حجاب #برخورد_قاطع
#نیروی_انتظامی
🔰 سازمان اطلاعات فراجا
خداقوت، ارادتمند: ناصرکاوه
📌 شرط مرخصی #امام_خمینی(ره) به #شهید_بابایی: در هیات به نیت منهم یک استکان بشوی
🔹️ شهید بابایی در زمان دفاع مقدس که همزمان با ایام محرم حسینی بود خدمت امام خمینی(ره) رسیدند.
◇ از حضرت امام برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمیخورد، به صورت محرمانه مرخصی خواستند.
◇ وقتی حضرت امام راجع به دلیل مرخصی گرفتن در آن بحبوحهی جنگ پرسیدند.
◇ حالا که شهید بابایی که مجبور بود دلیل مرخصی را اعلام کند، به حضرت امام گفتند: من در دهه اول محرم برای شستن استکانهای چای عزاداران به هیئتهای جنوب شهر که من را نمیشناسند میروم. مرخصی را برای آن میخواهم.
◇ امام خمینی(ره) به ایشان فرمودند: به یک شرط اجازه مرخصی میدهم که هر موقع رفتی به نیت من هم چند استکان بشویی.
■ شهید عباس بابایی
🔹️ صبحانه ای با شهدا
@sobhaneh_ba_shohada
🔻 با کلیک بر روی آدرس زیر ما را در صبحانه ای باشهدا دنبال کنید:
https://eitaa.com/joinchat/3191341256C69ef75b671
🌹چرا روزه حضرت قاسم(ع)را می خوانند؟
❣️....حالا دیگر شانه های مرحمت آشکارا می لرزید، رئیس جمهور آقا خامنه ای دلش لرزید، دستش را دوباره روی شانه مرحمت گذاشت و گفت، پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری.درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است .مرحمت هیچی نگفت، فقط گریه کرد و حالا هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می رسید، رئیس جمهور مرحمت را جلو کشید و در آغوش گرفت و رو به سرتیم محافظانش کرد و گفت: یک زحمتی بکش باآقای....ازسپاه اردبیل تماس بگیر بگو فلانی گفت:این آقا مرحمت رفیق ما است هرکاری دارد راه بیاندازید،هر کجا هم خودش خواست ببریدش ، بعد هم یک ترتیبی هم بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل و نتیجه راهم به من بگوئید. "حضرت آقا ی خامنه ائی رئیس جمهور "خم شد، صورت خیس از اشک مرحمت را بوسید و فرمودند:مارا دعا کن پسرم، درس و مدرسه را هم فراموش نکن، سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان و ....کمتر از سه روز بعد فرمانده سپاه اردبیل مرحمت را خوش حال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد،حکم لازم الاجرا بود و دیگر نمی توانست باز هم مرحمت را سر بدواند، و مطمئن بود اگر این دفعه که او را سرکار بگذارد می رود و از خود امام خمینی (ره) حکم می آورد. گفت اسمش را نوشتند و "مرحمت بالازاده "رفت در لیست بسیجیان لشکر ۳۱ عاشورا تا سرانجام در عملیات بدر در زمستان ۱۳۶۳ به شهادت رسید...
🌹از عسل شیرین تر
❣️قرار نبود به عملیات برود!نه سن و سالی، نه قد و قامتی و نه هیکلی!انتظاری هم نمیشد داشت از یک بچه 13ساله!
کسی اسمش را نمیدانست. یعنی خودش نگفته بود که مبادا او را به پشت جبهه منتقل کنند.شب عملیات رسم بود هر دفعه روضه یکی از شهدای کربلا را می خواندند تا بچه های گردان حسابی عاشورایی بشند!
آن شب قرعه به نام حضرت قاسم خورده بود! بچه ها فقط به او نگاه می کردند و زار زار گریه می کردند!روضه از این مجسم تر نمی شد!
❣️شب، عملیات شروع شد!بعد عملیات وقتی بچه های فرماندهی مشغول گرفتن آمار شدند یکی از کسانی که در سرشماری نبود اون بود. تمام بچه ها برای پیدا کردنش بسیج شدند، بعد چند مدتی صدای فریاد یکی از بچه ها بلند شد که: بیاین! اینجاست! وقتی بهش رسیدند آروم خوابیده بود، گلوله مستقیم به گلوش خورده بود، چیزی از پاهای کوچیکش باقی نمونده بود، شنی های تانک از روشون رد شده بود!وقتی بچه ها پیراهنش رو باز کردند تا پلاکش رو در بیارند و آماده انتقال به عقبش بکنند،دیدند روی زیر پیرهن تنش با ماژیک و خط بچه گانش نوشته بود: نام قاسم!می خواستم ببینم چه چیزی هست که از عسل شیرین تر
🌹#یاقاسم_ابن_الحسن(ع)
کاظم کاوه چون خیلی کوچولو و ریزه بود،لباس های نظامی برایش گشادبود. همیشه شلوار وپیراهنش اندازه اش نبود.کمتر لباس نظامی اندازه اش پیدا نمی شد...
❣️سالها گذشت،بعداز هفده سال."پیراهنش اندازه اش شده بود؛ هیج کس باورش نشد. برادران تفحص همه استخوانهای کاظم را در همان پیراهن گشادش جاداده بودند و به خانواده اش تحویل دادند...
#کتاب_شهدا_و_اهل_بیت
#ناصرکاوه
36.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلاس_درس_دشمن_شناسی (۷۰)
#ارتش_های_پنهان
این قسمت « #ارتش_پنهان_احمدی»
🎥بیت الفتوح مسجدی برای گمراهی
#کلیپهای_مهدوی_عصر
#از_دشمنان_امامت_غافل_نشو
Untitled 1.mp3
7.29M
🔺#دمی_باشهدا
🌷یکشنبه ۱ مرداد ۱۴۰۲ ، مصادف با ششم محرم ۱۴۴۵ , مسجد الهادی(ع) تهران
التماس دعا
🌹چرا روزه حضرت قاسم(ع)را می خوانند؟
❣️....حالا دیگر شانه های مرحمت آشکارا می لرزید، رئیس جمهور آقا خامنه ای دلش لرزید، دستش را دوباره روی شانه مرحمت گذاشت و گفت، پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری.درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است .مرحمت هیچی نگفت، فقط گریه کرد و حالا هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می رسید، رئیس جمهور مرحمت را جلو کشید و در آغوش گرفت و رو به سرتیم محافظانش کرد و گفت: یک زحمتی بکش باآقای....ازسپاه اردبیل تماس بگیر بگو فلانی گفت:این آقا مرحمت رفیق ما است هرکاری دارد راه بیاندازید،هر کجا هم خودش خواست ببریدش ، بعد هم یک ترتیبی هم بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل و نتیجه راهم به من بگوئید. "حضرت آقا ی خامنه ائی رئیس جمهور "خم شد، صورت خیس از اشک مرحمت را بوسید و فرمودند:مارا دعا کن پسرم، درس و مدرسه را هم فراموش نکن، سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان و ....کمتر از سه روز بعد فرمانده سپاه اردبیل مرحمت را خوش حال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد،حکم لازم الاجرا بود و دیگر نمی توانست باز هم مرحمت را سر بدواند، و مطمئن بود اگر این دفعه که او را سرکار بگذارد می رود و از خود امام خمینی (ره) حکم می آورد. گفت اسمش را نوشتند و "مرحمت بالازاده "رفت در لیست بسیجیان لشکر ۳۱ عاشورا تا سرانجام در عملیات بدر در زمستان ۱۳۶۳ به شهادت رسید...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱
√ موضوع مهم کربلا، #امام_حسین (ع) نیست!
✅ برای حسین الانت گریه کن
⁉️※ موضوع شخص توئی! تصمیم تو چیه؟
🎙استاد شجاعی
#امام_زمان
@jahadetabeen8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ شیطانی ترین قهقههها!!
⁉️ آیا میدانی گناهی وجود دارد که حتی اگر پیغمبر ۷۰ بار برایت استغفار کند، خدا نمی بخشد؟
📚سوره توبه، آیه ۸۰
🎙حجت الاسلام راجی
#گناه_نکنیم
@jahadetabeen8
🌷🌷مبحث ۱۲۲۳ مرداد ۱۴۰۲ شمسی
با نام خدا و عرض سلام💝
اشک، ترجمان عشق( بخش ۱)
🌸🍃...تَرَى أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ...
🌺🍃 می بینی چشمانشان را لبریز از اشک می شود به سبب آنچه از حق شاخته اند...(۱)
💦آن گونه كه در آیه فوق ملاحظه شد در قرآن كریم، گریه و ریزش اشك كه نتیجه انعطاف و تأثّرات روحی است، نه تنها مذموم شمرده نشده است، بلكه مورد مدح و ستایش پروردگار قرار گرفته است، زیرا از فطریّات بشر و جزئی از شخصیّت مثبت انسان محسوب میشود.
🍁در صدر اسلام، شهادت حمزه براى پيامبر (ص) بسيار جانسوز و سخت بود؛ تاحدى كه يارانشان گفته بودند كه ما پيامبر اكرم (ص) را به مانند روزى كه بر حمزه مىگريست، گريان نديديم.(۲)
در آن وقت، نبرد پايان يافته بود و از خانۀ مهاجر و انصار صداى گريه به گوش مىرسيد. زنان، سوگوارِ كشتگان خويش بودند و در عزايشان مىگريستند.
هنگامى كه رسول اكرم(ص) به مدينه بازگشتند، صداى گريۀ زنان انصار را شنيدند و فرمودند :
💔وَ لَكن حَمْزَةَ لا بَواكى لَهُ الْيوْم.
💧اما حمزه امروز گريهكنندهاى ندارد.(۳)
🔥پس از جنگ اُحد، حضور پيامبر (ص) در خانۀ شهداى اُحد، تسلّى غم مصيبتزدگان بود. جابربنعبدالله مىگويد :
پس از اداى نماز صبح، حضور پيامبر (ص) نشسته بوديم و دربارۀ واقعۀ اُحد صحبت مىكرديم و از شهداى خود ياد مىكرديم. چون صحبت از سعدبنربيع انصارى شد، حضرت(ص) فرمودند:
«برخيزيد.» ما كه بيست مرد بوديم، همراه آن حضرت برخاستيم. پيامبر(ص) وارد خانۀ سعدبنربيع انصارى شدند و ما هم بهدنبال ايشان وارد شديم و ديديم كه همسرش فاصلۀ ميان دو ديوار را آب پاشيده و تميز كرده و فقط حصيرى گسترده است.
همه نشستيم و رسول خدا(ص) از سعدبنربيع براى ما صحبت كردند. حضرت(ص) بر او رحمت فرستادند و فرمودند :
«در آن روز ديدم كه نيزهها بر بدن او فرو مىشد تا اينكه كشته شد.» چون زنها اين مطلب را شنيدند، گريستند(۴) :
💎فدَمَعَتْ عَينا رَسولِ الله(ص) وَ ما نَهاهُنَّ عَن شَىءٍ مِنَ البُكاءِ
💧چشمهاى پيامبر(ص) نيز اشكآلود شد و زنها را از گريهكردن منع نفرمودند.(۵)
🌙🌹نام و ياد حمزه و شهداى احد، رمز و نشان ماندگارى شد و گريه در جوار سيدالشهداى صدر اسلام، تسلّايى براى غم هر ستمديده و مصيبتزدهاى تلقى مىشد.
فاطمۀ زهرا عليها السلام در زمان پدر و بعد از آن، مكرر و پىدرپى، به زيارت قبر حمزه(ع) و شهداى اُحُد مىرفتند و گريه مىكردند.(۶)
💧گریه در اشعار پارسی :
⚘گریه آبی به رخ سوختگان بازآورد
⚘ناله فریادرس عاشق مسکین آمد(۷)
⚘ز دست گریه کتابت نمیتوانم کرد
⚘که مینویسم و در حال میشود مغسول(۸)
⚘رخ پر گوهر شب تاب شد از گریه ما
⚘ماه در هاله گرداب شد از گریه ما
⚘اشک ما داغ کلف شست ز رخساره ما
⚘زنگ از آیینه مهتاب شد از گریه ما (۹)
📚منابع :
(۱)سوره مائده، آیه ۸۳، ترجمه کامران
(۲)سیرةالحلبیه، حلبی، ج ۲، ص ۳۲۳
(۳)دلائل النبوّه، مجلسی، ج ۳، ص ۲۱۵
(۴)گریه و سوگ، محمد باقر پور امینی، ص ۱۲ و ۱۳
(۵)المغازی، محمد بن عمر واقدی، ج ۱، ص ۳۲۹
(۶)السنن الکبری، عبدالرزاق، ج ۳، ص ۵۷۲ و ج ۴، ص ۱۳۱
(۷)گنجور، حافظ، غزلیات، غزل شماره ۱۷۶
(۸)گنجور، سعدی «دیوان اشعار» غزلیات، غزل شماره ۳۵۰
(۹)گنجور، صائب تبریزی «دیوان اشعار» غزلیات، غزل شماره ۵۷۰
🌷سیروس کامران ماوردیانی گیلانی🌷