eitaa logo
جهاد تبیین
19.5هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
6.7هزار ویدیو
329 فایل
جهاد تبیین *مطالبه گری* آرمانهای امام خمینی ره ، انقلاب شهداء عزیزمان ، منویات رهبر عزیزمان و ارائه تحلیل های روز سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و بین المللی بمنظور روشنگری و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12-mirzamohammadi-rozeh1(rasekhoon.net).mp3
3.27M
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ🏴 🎤 📝 سلام الله علیها ◾️ ؛ https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3 ◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️
Shab3Fatemieh1-1401[06].mp3
3.59M
📝علی مولا، حسن مولا، حسین مولا 🎤حاج مهدی و حاج میثم 🏴 شب‌سوم ◾️ ؛ https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3 ◾️◽️◾️◽️◾️◽️◾️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
الهی🤲🏻 مادرم، زهرا جوان است💔 چرا پس قامتش، همچون کمان است😭 چرا از دختر خود رو گرفته💔 چرا یک دست و بر پهلو گرفته💔 چرا از زندگانی سیر و گشته💔 چرا در نوجوانی پیر و گشته😭 https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
دعایی زیر لب دارم شبانه بگو آمین تو‌ای ماه یگانه🤲🏻 الهی هیچ مظلومی نبیند عزیزش را به زیر تازیانه😔 وای مادرم، مادرم، مادرم💔😭💔 این چند وقت تداعی این لحظه ها رو زیاد دیدیم خدایا به دل مادر شهدای این ایام صبوری بده 🤲🏻 از ته دل بگو اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج 🤲🏻😭 اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج 🤲🏻 اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج 🤲🏻 https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@only_analysis . ..mp3
10.17M
شاهکار بزرگ تیمهای اطلاعاتی ایران (حتماً گوش کنید) 💠 پشت پرده اتفاقات کردستان در چند ماه اخیر 💠عملیات فریب سپاه 💠 نابودی دهها افسر آمریکایی، انگلیسی و ... 🔶 کردستان عراق در چند روز آینده دچار تغییرات اساسی خواهد شد 👈استاد سورنا چگینی تحلیلگر سیاسی
🛑۱۶ آذر ۱۳۹۵ حضور آقای احمد صالحی در تالار فردوسی دانشگاه تهران موقع سخنرانی روحانی ۱۶ آذر ۱۴۰۱ حضور شهید احمد صالحی در تالار فردوسی دانشگاه تهران موقع سخنرانی رئیس‌جمهور رئیسی https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
VID_20221204_231234_864_out.mp3
10.3M
●━━━━━━─────── ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷   ㅤ 🎧 پادکست زیر آسمان اکباتان🥀|… ✍ نویسنده : ف.سادات(طوبی) 🎙 گوینده : خانم نعمتی …………………… بمناسبت چهلم شهید مظلوم مدافع امنیت شهید آرمان علی‌وردی 😭 ♻️هدیه به روح آسمانیشون صلوات https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
بسم الله الرحمن الرحیم و افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد سلام علیکم جمیعا بحث امشب بسیار مهم و پر اهمیته حتما حتما تا پایان بحث با ما باشید امشب میخوام از یک طراحی بزرگ که منجر به فتنه اخیر شد پرده برداری کنم با اتفاقاتی که اخیرا افتاده ، میشه به نتیجه رسید که حسن روحانی عامدانه مملکت رو در مسیری حرکت داد تا مسیر انقلاب رو عوض کنه و برنامه های دشمن رو عملی کنه تا صحبت از حسن روحانی میشه خیلی ها میپرسن اگر واقعا حسن روحانی عامل دشمنه چرا باهاش برخورد نمیشه اعتقاد بنده اینه حسن روحانی یک مهره مهم فراماسونهاست و گیر انداختن یک فراماسون به همین سادگی ها هم نیست و عواملی داره جلوی دادگاهی شدنش رو‌میگیره سالیان ساله که حضرت آقا در مورد نفوذ دارن هشدار میدن و بحث امشب در راستای همین برنامه نفوذه خیلی ها خیال می‌کنند حسن روحانی یک رئیس جمهور بی عرضه بود که با عدم مدیریت وضع موجود فعلی رو به وجود آورده اما اعتقاد بنده اینه حسن روحانی یکی از موفق ترین عوامل نفوذ در بدنه مدیریتی کشور بود که تونست چهار تا اقدام بزرگ رو بدون عیب و نقص انجام داد و اما اون چهار تا اقدام چی بود؟ اولین اقدام حسن روحانی این بود که اوضاع رو جوری مدیریت کنه که اولویتهای کشور رو جابجا کنه مثلا اولویت کشور در حوزه اقتصادی توجه به تولید و اشتغال بود ولی کشور به سمت مذاکره با آمریکا سوق داده شد تمام معیشت مردم گروگان مذاکره با آمریکا قرار داده شد سلامت مردم به اف ای تی اف گره زده شد به جای واکسن و حمایت از دانشمندان ایرانی التماس کشورهای انگلیس و آمریکا رو میکردن و کار به قدری گره خورده بود که روزانه ۷۰۰ نفر از مردم کشورمون از کرونا فوت میشدن در حوزه صنعت باعث تعطیلی ۱۷۰۰۰ کارخانه و تولیدی در کشور شد در حوزه ارز و طلا بلایی به سر کشور آوردن که هر دقیقه دلار گرون و ارزون میشد در حوزه بورس جوری دست تو جیب مردم کردن که سرمایه مردم نصف شد دومین اقدام بزرگش تغییر اولویت در حوزه فرهنگی‌بود کار رو به جایی رسوند که پخش شدن ربنای شجریان شده بود اولویت اول کشور وضعیت سینما و فضای مجازی به قدری ولنگار شد که صدای حضرت اقا رو هم درآورد کاری کرد که حضرت اقا دستور آتش به اختیار به جوانان دادن و در توضیحش فرمودن که وقتی بین سرباز و فرمانده فاصله میفته و نمیتونه دستور بده سرباز باید آتش به اختیار عمل کنه در زمان بحرانهایی مثل زلزله و سیل دولت به یکباره غیبش میزد و اگر بچه های جهادی و بسیجی و سپاهی نبودن این اتفاقات جمع نمیشد اینقدر وضعیت معیشتی مردم رو خراب کردن که حضرت آقا دستور به مواسات و همدلی دادن حضرت آقا فرمودن سند ۲۰۳۰ رو اجرا نکنید ولی حسن روحانی علنا اعلام کرد تا روز آخر دولتش از این سند عقب نشینی نخواهد کرد حضرت آقا فرمودن اینقدر در حوزه تولید علم باید قوی بشیم که دنیا مجبور بشه زبان فارسی یاد بگیره فردای اونروز حسن روحانی اعلام کرد در مدارس ابتدایی هم باید زبان انگلیسی آموزش داده بشه در حوزه اتمی بلای بر سر صنعت هسته ای ما آورد که تمام سانتریفیوژ ها رو جمع کرد و غنای اورانیوم رو به حداقلی ترین حد خودش رسوند بلایی به سر دانشمندان هسته ای آورد که خیلی هاشون گذاشتن و رفتن یه عده رو برد جای غیر تخصصی مثل شرکت آب و فاضلاب مشغول کرد و عده ای هم گذاشتن از کشور رفتن سومین اقدام مهم‌ تاثیرگذار حسن روحانی تخریب زیرساختهای دولت بود زیرساختهای کشور در زمان حسن روحانی یا ارتقا داده نشد و یا کاملا تخریب شد https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3 هم‌در حوزه کشاورزی هم در حوزه صنعت هم‌در حوزه فناوری اطلاعات و اینترنت هم‌در حوزه علم هم‌در حوزه راه و شهرسازی هم در حوزه مسکن هم‌در حوزه صادرات در کشاورزی سطح کشت محصولاتی مثل گندم و نی شکر به حداقلی ترین حالت ممکن رسید در صنعت با عدم حمایت از تولید کننده ها و سیر صعودی قیمتها و نصرفیدن تولید، خیلی از کارخانجات تعطیل شد در حوزه فناوری اطلاعات و اینترنت ارتقای سطح کیفی ارتباط ، مثل فیبر نوری و پوشش اینترنت پر سرعت و پهنای باند به حداقلی ترین حالت ممکن رسید در حوزه علم که در زمان قبل از دولت روحانی بسیار این روند تندتر شده بود به یکباره ترمز دستی کشیده شد بیشترین فرار مغزها و مهاجرت نخبگان در زمان حسن روحانی اتفاق افتاد در حوزه راه و شهر سازی کمترین مساحت ریلی و جاده ای عملیاتی شد در حوزه مسکن هم که وزیر مسکنش اعلام کرد یکی از افتخارات ما اینه که یک دومه هم مسکن مهر نساختیم در حوزه صادرات هم تمام روابط با کشورهای همسایه که غالبا کشورهای دارای بحران بودن و میتونستن بهترین بازار صنایع ما باشن قطع شد آخرین اقدامی که حسن روحانی انجام داد خالی کردن خزانه کشور بود حسن روحانی زمانی که دولت رو تحویل گرفت ۱۰۴ میلیون دلار بدهی داشت ولی در زمانی که دولت رو تحویل داد ۵۴۰ میلیون دلار بدهی رو‌د
ست دولت قبل گذاشت همین اقدام کافی بود تا دولت بعد اعلام ورشکستگی کنه یکی‌از کثیفترین کارهایی که حسن روحانی بنیان گذاری کرد بالابردن دلار برای تامین بودجه کشور بود دولت میخواست با دلار درآمد ایجاد کنه و به تومن بدهکاری خودش رو به مردم بده در سال آخری که دولت رو‌تحویل داد در پنج ماه اول سال کل بودجه سال رو مصرف کرده بود یعنی زمانی که دولت تحویل رئیسی شد خزانه کشور خالی خالی بود و دولت ۵۴۰ میلیون دلار بدهکار بود تمام این اقدامات رو انجام داد تا مردم به شدت از کارایی نظام و انقلاب نامید بشن با تخریب زیرساختها و خزانه خالی و ۷۰۰ کشته در روز ( بخاطر کرونا ) و پهنای باند داغون و فروش نفت روزانه ۲۰۰ هزار بشکه نفت که پولش رو هم نمیتونستن پس بگیرن ، دولت تحویل رئیسی شد به همین دلیل اینها در این دوره کاندید مطرحی رو برای تقابل با رئیسی وارد نکردن چون میدونستن به شدت شکست میخورند اینها میدونستن دولت هر اقدامی بکنه تا بخواد وضعیت رو کنترل کنه این تبدیل به یک بحران بزرگ‌خواهد شد اصلاح طلبان در جلسه خصوصی خودشون اعلام کرده بودن که دولت بعدی چهل روز هم دوام نمیاره وضعیت قرار بود خیلی بدتر از این باشه با زمین خوردن دولت رئیسی که به عنوان دولت انقلابی سر کار اومده بود کار نظام یکسره میشد و عملیات اینها با موفقیت کامل به پایان میرسید اما از اونجایی که خدا همیشه با ماست دولت رئیسی در چند اقدام بزرگ جلوی این زمین خوردن رو‌گرفت رفقا قرار بود از یک برج صد طبقه سقوط کنیم الان که میبینید وضعیت بحرانیه تازه از طبقه اول اونم آهسته زمین خوردیم و گرده خاکی شدیم قرار بود این اتفاقات به نافرمانی مدنی منجر بشه بعد هسته های تعلیم دیده ای که در قسمت کرمانشاه مخصوصا سرپل ذهاب و اطرافش و همچنین در سیستان و بلوچستان و زابل مستقر بودن فعال بشن و قتل عام راه بیندازن اینهایی که میبینید الان موندن وسط کار و تمام برنامه هاشون ریخته بهم برای همینه حالا دنبال اینند که کشته سازی کنند رئیسی در اولین اقدام شروع به گرفتن ارتباط با کشورهای همسایه و همچینی عضویت در معاهدات شانگهای و بریکس کرد از این طریق تونست فروش نفت رو از ۲۰۰ هزار بشکه در روز به یک میلیون و پانصد بشکه در روز برسونه با تبادل چند جاسوس تونست پول بسیار زیادی رو برگردونه پولهای بلوکه شده زیادی رو‌ تونست آزاد کنه و بدهی ۵۴۰ میلیون دلاری دولت به خزانه رو‌ پرداخت کنه با کشورهای بسیار زیادی ارتباط گرفته شد به طوری که ترافیک هواپیماهای روسای جمهور و فرستادگان کشورهای دیگه رو‌ در فرودگاه میشد دید ما این نافرمانی مدنی رو‌ پیشبینی کرده بودیم و بارها هم هشدارش رو‌ داده بودیم بهترین کاری که دولت کرد این بود که عوامل ریشه ای تحریک مردم برای فتنه در داخل و خارج رو شناسایی کرده و در حال جمع آوری اونهاست مراکزی مثل پادگان کومله ها در خاک عراق رو شخم زد عوامل داخلی رو یکی یکی شناسایی کرده و داره به گونی هدایتشون میکنه الان هم‌دارم میگم آی مردم نگران نباشید همه چیز داره درست میشه میدونم  همه مون تحت فشاریم میدونم زندگی داره له مون میکنه ولی ناامیدی دقیقا خواسته دشمنه نباید ناامید شد باید امیدوارانه جلو رفت الحمدلله دولت داره خرابی ها رو جبران میکنه حضرت اقا هم فرمودن که یه شبه نمیشه همه این خرابی ها درست بشه پس باید تحمل کرد تا درست بشه بخدا اینها هیچ برنامه ای برای فردای انقلاب پشمکی شون ندارن فردای انقلاب اینها قتل و غارته ، جنگه ، داعشه  بی حرمتی به ناموسمونه و اما رفقا مواظب باشید شعارهای ما رو ندزدن شعار زن زندگی آزادی شعار انقلاب ماست شعا مرد میهن آبادی شعار انقلاب ماست انقلاب ما بدون حضور بانوان پیروز نمیشد اگر این‌بانوان جوانشون رو‌تربیت نمیکردن که برن جبهه و جانشون رو برای این انقلاب بدن ، انقلاب ماندنی نبود پس این شعارها مال ماست نگذارید به نفع دشمن و چند تا بچه سوسول مصادره اش کنند زن در انقلاب حرمت داره ولی در انقلاب اینها زن حتی ناموس هم‌نیست و اینها به بی ناموسی خودشون افتخار هم میکنند عزیزان حضرت آقا تا الان هر چی فرمودن شده الان هم ایشان میفرمایند نگران ‌نباشید بساط این شرارتها هم جمع میشه یا در جای دیگه فرمودن پیروزی این انقلاب تضمین شده است و ما قطعا پیروز خواهیم شد و‌به زودی بر روی قله های عزت و شرف و علم و افتخار خواهیم ایستاد شما جوانها اون روز رو‌ خواهید دید و اون رو خواهید ساخت فرمودن همین دهه هشتادی ها انقلاب رو به اوج خودش خواهند رسوند پس ناامید و ناراحت نباشید که خدا با ماست و ما در بالاترین جایگاه خواهیم ایستاد اگر مومن باشیم و استقامت کنیم والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوره مبارکه از کتاب ترجمه خواندنی قرآن
116-maede-fa-maleki.mp3
3.79M
سوره مبارکه باصدای استاد مومیوند
سوره مبارکه از کتاب تفسیر یک جلدی مبین
116-maede-ta-1.mp3
5.97M
سوره مبارکه بخش اول مفسر: استاد قرائتی
116-maede-ta-2.mp3
3.77M
سوره مبارکه بخش دوم مفسر: استاد قرائتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸دستگیری حضرت زهرا(س) راوی شهید برونسی:(1)👇 🌺.....تانک های T- 72 رادشمن ،تازه وارد منطقه کرده بودو قبل از آن توی هیچ عملیاتی باهاشان سر و کار نداشتیم. خصوصیت تانک ها این بود که آرپی جی به آنها اثر نمی کرد،اگر هم می خواست اثر کند، باید می رفتی و از فاصله خیلی نزدیک شلیک می کردی،و به جای حساس هم باید می زدی.آن روز بحث کشید به این که چه تعداد نیرو برای عملیات بروند، واز چه طریق اقدام کنند؟🌺..... سه گردان ماموراین کار شدند. فرمانده یکی شان عبدالحسین بود.وقتی راه افتادیم برای شناسایی، چهره او با آن لبخند همیشگی و دریایی اش گویی آرام تراز همیشه نشان می داد.تانزدیک خط دشمن رفتیم. یک هفته ای می شد که عراقیها روی این خط کار می کردند.دژ قرص و محکمی از آب در آمده بود جلو دژ موانع زیادی توی چشم می زد، جلوتراز موانع هم،درست سرراه ما، یک دشت صاف و وسیع خودنمایی می کرد.اگرمشکل موانع را می توانستیم حل کنیم، این یکی ولی کار را حسابی پر دردسر می کرد.باهمه این احوال، بچه ها به فرمانده تیپ می گفتند:شما فقط بگو برای برگشتن چه کار کنیم.ما می رفتیم تو دل دشمن که عملیات ایذایی انجام بدهیم.برای همین مهمتراز همه، قضیه سالم برگشتن نیرو بود.فرمانده تیپ چند تاراهنمایی کرد عملاً هم کارهایی صورت دادیم،حتی گرایمان را،رو حساب برگشتن تنظیم کردیم.از شناسایی که برگشتیم، نزدیک غروب بود، بچه ها رفتند به توجیه نیروها. 🌺.....من و عبدالحسین هم رفتیم گردان خودمان.دو تا گردان دیگر راه به جایی نبردند؛ یکی شان به خاطر شناسایی محدود،راه را گم کرده بود؛ یکی هم پای فرمانده اش رفته بود روی مین.هردو گردان را بی سیم زدند که بکشند عقب.حالا چشم امید همه به گردان ما بود،و چشم امیدما به لطف و عنایت اهل بیت (ع).شایداغراق نباشد اگر بگویم بیشترازهمه، خود عبدالحسین حال توسل پیدا کرده بود.وقت راه افتادن، چند دقیقه ای برای پیدا کردن پیشانی بند معطل کرد.یعنی پیشانی بند زیاد بود،او ولی نمی دانم دنبال چه می گشت.با عجله رفتم پهلوش. گفتم: چه کار می کنی حاجی؟یکی بردار بریم دیگه.حتی یکی ازپیشانی بندها را برداشتم و دادم دستش، نگرفت. 🌺.....گفت: دنبال یکی می گردم که اسم مقدس بی بی توش باشه!حال و هوای خاصی داشت. خواستم توی پرش نزده باشم. خودم هم کمکش کردم. بالاخره یکی پیدا کردیم که روش با خط سبز، و بارنگ زیبایی نوشته بود:یا فاطمه الزهرا(س) ادرکنی.اشک توی چشم هاش حلقه زد.همان را برداشت و بست به پیشانی اش.چند دقیقه بعد، تمام گردان آماده حرکت بود. با بدرقه ی گرم بچه ها راه افتادیم. ذکرائمه(ع)از لب هامان جدا نمی شد.آن شب تنها گردانی که رسید پای کار،گردان مابود.سی، چهل متر مانده بود برسیم به موانع، یک هو دشمن منور زد، آن هم درست بالای سرما!....
🌸دستگیری حضرت زهرا(س) راوی شهید برونسی:(2)👇 🌺.....تاریکی دشت به هم ریخت و آنها انگار نوک ستون را دیدند.یک دفعه سر و صدایشان بلند شد. پشت بندش صدای شلیک پی در پی گلوله ها، آرامش و سکوت منطقه را زد به هم. صحنه نابرابری درست شد؛ آنها توی یک دژ محکم، پشت موانع و پشت خاکریز بودند، ما توی یک دشت صاف، همه خیز رفته بودیم روی زمین، تنها امتیازی که ما داشتیم، نرمی خاک آن منطقه بود؛ طوری که بچه هاخیلی زود توی خاک فرو رفتند. 🌺.....دشمن با تمام وجودش آتش می ریخت. عوضش عبدالحسین دستور داده بود که ما حتی یک گلوله هم شلیک نکنیم.حدودبیست دقیقه،ریختن آتش، شدید بود رفته رفته حجمش کم شد.من درست کنارعبدالحسین دراز کشیده بودم. گفت:.یک خبر از گردان بگیر، ببین وضعیت چطوره.سینه خیز رفتم تاآخر ستون. سیزده، چهارده تاشهید داده بودیم.باآن حجم آتش که دشمن داشت، وبا توجه به موقعیت ما،این تعداد شهید، خودش یک معجزه به حساب می آمد. بعضی ها بدجوری زخمی شده بودند. به حالت سینه خیز،رفتم سر ستون، جایی که عبدالحسین بود.به نظر میامد خواب باشد.همان طور که به سینه دراز کشیده بود،پیشانی اش را گذاشته بود پشت دستش و تکان نمی خورد.آهسته صداش زدم.سرش را بلند کرد. 🌺.....گفتم: انگار نمی خوای برگردی حاجی؟... چیزی نگفت.از خونسردی اش حرصم درمی آمد. باز به حرف آمدم وگفتم: می خوای چه کار کنیم حاج آقا؟آرام و با لحنی حزن آلود گفت: تو بگو چه کار کنیم سید؟ تو که خودت رو به نقشه و کالک و قطب نما واصول جنگی واین جور چیزها وارد می دونی!... این طور حرف زدنش برام عجیب بود. بدون هیچ فکری گفتم: خوب معلومه، بر می گردیم. سریع گفت: چی؟!به فکر ناجور بودن اوضاع وبه فکردردزخمی ها بودم.خاطر جمع تراز قبل گفتم: برمی گردیم.گفت: مگرمی شه برگردیم؟! 🌺..... زود توی جوابش به ساعتم اشاره کردم و ادامه دادم:خود فرماندهی هم گفت که اگرتاساعت یک نشد عمل کنین، حتماً برگردین؛الان هم که ساعت دوازده ونیم شده.توی این چند دقیقه، ما به هیچ جا نمی رسیم.ِ.. پرسیدم: مگه شما نظر دیگه ای هم داری؟چند لحظه ای ساکت ماند. جور خاصی که انگار بخواهد گریه اش بگیرد،گفت: من هم عقلم به جایی نمی رسه.دقیقاً یادم هست همان جا صورتش را گذاشت روی خاکهای نرم و رملی کوشک. منتظر بودم نتیجه بحث را بدانم.لحظه ها همین طور پشت سر هم می گذشت.دلم حسابی شور افتاده بود.او همین طور ساکت بود و چیزی نمی گفت، پرسیدم: پس چه کار کنیم آقای برونسی؟ حتی تکانی به خودش نداد...🌺.....باحالت عصبی گفتم:حاج آقا همه منتظر هستن،بگو می خوای چه کار کنی؟! باز چیزی نشنیدم،چند بار دیگر سوالم را تکرار کردم.او انگار نه انگار که دراین عالم است. یک آن شک برم داشت که نکند گوشهاش از شنوایی افتاده یاطور دیگری شده؟ خواستم باز سوالم را تکرار کنم، صدای آهسته ناله ای مرابه خود آورد. صدا از عقب می آمد. سریع، با سینه خیز رفتم لابه لای ستون... حول و حوش ده دقیقه گذشت. توی این مدت، دو، سه بار دیگر هم آمدم پیش عبدالحسین...😇 اضطراب و نگرانی ام هر لحظه بیشتر می شد. تمام هوش و حواسم پیش بچه ها بود.نمی دانم او چش شده بود که جوابم رانمی داد.. باغیظ می گفتم: آخه این چه وضعیه حاجی؟ 😳 🌺.....بالاخره عبدالحسین به حرف آمد. صداش با چند دقیقه پیش فرق می کرد، گرفته بود؛ درست مثل کسی که شدید گریه کرده باشد. گفت: سید کاظم! خوب گوش کن ببین چی میگم.اوگفت: خودت برو جلو.با چشم های گرد شده ام گفتم: برم جلو چه کار کنم؟! گفت: هر چی که میگم دقیقاً همون کاررو بکن؛ خودت میری سر ستون، 👈 یعنی نفر اول... به سمت راستش اشاره کرد وادامه داد 🌺..... سر ستون که رسیدی، اون جا درست بر می گردی سمت راستت، بیست و پنج قدم می شماری.مکث کرد.با تأکید گفت: دقیق بشماری ها... مات و مبهوت، فقط نگاهش می کردم.گفت: بیست وپنج قدم که شمردی و تموم شد، همون جا یک علامت بگذار، بعدش بر گرد و بچه ها رو پشت سرخودت ببراون جا... یک آن فکر کردم شاید شوخی اش گرفته! ولی خیلی محکم حرف می زد؛هم محکم، هم با اطمینان کامل. باز پی صحبتش را گرفت؛ وقتی به اون علامت که سر بیست و پنج قدم گذاشته بودی، رسیدی؛ این دفعه رو به عمق دشمن، چهل متر میری جلو.😨اون جا دیگه خودم می گم به بچه هاچه کار کنن. ازجام تکان نخوردم. داشت نگاه می کرد. هر کدام ازحرف هاش، یک علامت بزرگ سوال بود توی ذهن من.😔 گفتم: معلوم هست می خوای چه کار کنی حاجی؟ 🌺.....به ناراحتی پرسید:شنیدی چی گفتم؟... گفتم: شنیدن که شنیدم، ولی ... آمد توی حرفم. گفت: پس سریع چیزهایی رو که گفتم انجام بده... کم مانده بود صدام بلند شود. جلو ی خودم را گرفتم و به اعتراض گفتم:👈 حاج آقا! اصلاً حواست هست چی داری می گی؟😍
🌸دستگیری حضرت زهرا(س) راوی شهید برونسی:(3)👇 🌺....امانش ندادم ودنبال حرفم را گرفتم: این کار خود کشیه، خودکشی محض! محکم گفت: شمابه دستورعمل کن.گفت: این دستور رو به تو دادم، تو هم وظیفه داری اجراکنی، و حرف هم نزنی. سینه خیز راه افتادم طرف سرستون... آن جابلند شدم و برگشتم سمت راست. شروع کردم به شمردن قدم هام؛ یک، دو، سه، چهار. باوجود مخدوش بودن فکرو ذهنم، سعی کردم دقیق بشمارم. سربیست و پنج قدم، ایستادم. علامتی گذاشتم و آمدم سراغ گردان.😇 همه را پشت سر خودم آوردم تا پای همان علامت. به دستور بعدی اش فکر کردم؛ رو به عمق دشمن، چهل متر میری جلو... با کمک فرمانده گروهانها وفرمانده دسته ها، گردان را حدود همان چهل متر، بردم جلو... یک دفعه دیدم خودش آمد... سیدو چهار، پنج تا آرپی جی زن دیگر هم همراهش بودند. رو کرد به سید و پرسید: حاضری برای شلیک. گفت: بله حاج آقا. عبدالحسین گفت: به مجردی که من گفتم الله اکبر، شماردّ انگشت من رو می گیری و شلیک می کنی به همون طرف.😨پیرمرد انگارماتش برده بود.آهسته و با حیرت گفت: ما که چیزی نمی بینیم حاج آقا! 😍کجاروبزنیم؟☺🌺....گفت:شماچه کارداری که کجارو بزنی؟به همون طرف شلیک کن دیگه. به چهار، پنج تا آر پی جی زن دیگرهم گفت: شماهم صدای تکبیر رو که شنیدین، پشت سر سید به همون رو به رو شلیک کنین... رو کرد به من و ادامه داد: شما هم با بقیه بچه هابلافاصله حمله رو شروع می کنین. من هنوز کوتاه نیامده بودم. به حالت التماس گفتم: بیا برگردیم حاجی، همه رو به کشتن میدی ها!😀 خونسردگفت: دیگه کار از این حرف ها گذشته.رو کردبه سید آرپی جی زن. گفت: آماده ای سید جان. پیرمرد گفت: آماده آماده.پرسید: قبضه رواز ضامن خارج کردی؟😳گفت: بله حاج آقا.عبدالحسین سرش را بلندکرد رو به آسمان...🙏 🌺... این طرف وآن طرفش را جور خاصی نگاه کرد.دعایی هم زیرلب خواند. یک هو صدای نعره اش رفت به آسمان؛ الله اکبر! طوری گفت الله اکبر که گویی خواب همه زمین را می خواست بریزدبه هم. پشت بندش سید فریاد زد: یاحسین؛وشلیک کرد. گلوله اش خورد به یک نفربر که منفجر شد وروشنایی اش منطقه را گرفت. بلافاصله چهار،پنج تا گلوله دیگر هم زدندوپشت بندش، با صدای تکبیر بچه ها، حمله شروع شد.دشمن قبل از اینکه به خودش بیاید، تار و مار شد. بعضی ها می خواستند دنبال عراقی ها بروند... 🌺.... عبدالحسین دادزد: بگردید دنبال تانک های T- 72 ،مااین همه راه رو فقط به خاطر اونا اومدیم.بالاخره هم رسیدیم به هدف، وقتی چشمم به آن تانک های پولادین افتاد،از خوشحالی کم مانده بود بال در بیاورم. بچه ها هم کمی از من نداشتند.افتادیم به جان تانک ها.آن شب، دو گردان زرهی دشمن راکاملاً منهدم کردیم. وقتی برگشتیم دژ خودمان، اذان صبح بود.نماز را که خواندیم، از فرط خستگی، هر کس گوشه ای خوابید، من هم کنار عبدالحسین دراز کشیدم.درحالی که به راز دستورهای دیشب او فکر می کردم، خوابم برد... 🌺....بیدارکه شدم یک دفعه یاد دیشب افتادم؛گویی برام یک رویای شیرین اتفاق افتاده بود،یک رویای شیرین وبهشتی. عبدالحسین داشت بلند می شد، دستش را گرفتم... صورتش رابرگرداند طرفم. توی چشم هاش خیره شدم. من و منی کردم وگفتم: راستش جریان دیشب برام خیلی سوال شده.عادی پرسید: کدوم جریان؟ناراحت گفتم: خودت رو به اوراه نزن،😇این "بیست و پنج قدم به راست و چهل متر به جلو"، چی بود جریانش؟😨