eitaa logo
جهاد تبیین
19هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
6.6هزار ویدیو
328 فایل
جهاد تبیین *مطالبه گری* آرمانهای امام خمینی ره ، انقلاب شهداء عزیزمان ، منویات رهبر عزیزمان و ارائه تحلیل های روز سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و بین المللی بمنظور روشنگری و بصیرت افزایی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ماجرای افتضاح واگذاری معادن در روزهای آخر دولت روحانی چیست؟ 👤 ، استاد دانشگاه و کارشناس معدن امروز در برنامه چاپ اول شبکه خبر توضیحات تامل‌برانگیزی داد؛ 🔹️ از جمله اینکه کسی که در راس هیئت واگذاری معادن بود حتی یکبار هم کلمه معدن به گوشش نخورده بود! ‌ ‌ 💢 او می‌گوید طوری شیوه‌نامه جدید واگذاری معادن را طراحی کرده‌اند که اگر کسی تخصصی در معدن نداشت و فقط «پول» داشت می‌تواند مزایده را برنده شود. ➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
💥 سفر پر ماجرای آخرت👈 قسمت اول از سفر پر ماجرای آخرت/نخستین منزل: "سکرات مرگ و سختی جان دادن" http://naserkaveh.com/%d9%82%d8%b3%d9%85%d8%aa-%d8%a7%d9%88%d9%84-%d8%a7%d8%b2-%d8%b3%d9%81%d8%b1-%d9%be%d8%b1-%d9%85%d8%a7%d8%ac%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%a2%d8%ae%d8%b1%d8%aa/
💢از اعتياد و تارک الصّلاة بودن تا شهادت روايت بسيجي پاسداري که مظلومانه شهيد شد و خانواده اش در تشييع و تدفين پيکر پاکش شرکت نکردند!!!💢 ❤️ *بسيجيِ پاسدار مهندس مهيار مهرام* ❤️ ✅از دوره دبستان تا دوره دبيرستان باهم بوديم. ما ۳ تا رفيق بوديم که هيچ وقت از هم جدا نمي شديم. توي محلّه يوسف آباد تهران، شب و روز باهم بازي مي کرديم و درس مي خوانديم. البتّه هوش و استعداد مهيار از همه دوستان ما بيشتر بود. او کمتر از ما درس مي خواند و نمره اي بهتر از ما مي گرفت. از طرفي خانواده ي آن ها، خيلي اهل مُد روز و... بودند. من و شهريار و مهيار، سال ۱۳۵۲ باهم ديپلم گرفتيم. پدر مهيار بلافاصله کارهاي پسرش را انجام داد. مهيار از ما خداحافظي کرد و رفت. او در دانشگاه برايتون انگليس در رشته هوافضا مشغول تحصيل شد. سال ۱۳۵۴ بود که روزنامه ها نوشتند: يک دانشجوي ايراني به نام مهیار مهرام در انگليس به خاطر مصرف زياد مواد مخدر به حالت کما رفت! خيلي براي دوست قديمي خودم نگران شدم. اما خدا را شکر او حالش خوب شد و سال ۱۳۵۶ به ايران برگشت. همسر انگليسي او هم به نام جِين همراهش آمده بود. مهيار و خواهران و برادرانش در قيد و بند مسائل ديني نبودند. مهيار مدتي در شرکت فيليپس و بعد در دفتر شرکت هواپيمايي پان آِمريکَن در تهران مشغول شد. با پيروزي انقلاب، دفتر هواپيمايي تعطيل شد و مهيار در يک هتل مشغول به کارشد. در زماني که آيت الله خلخالي با معتادان مواد مخدر برخورد مي کرد، مهيار دستگير و زنداني شد. در زندان و بين معتادهايي که ترک کرده بودند مسابقه اي برگزار شد و نفرات اول آزاد شدند. مهيار هم از زندان آزاد شد. در اين فاصله جنگ شروع شده بود، من هم راهي مريوان شدم و همراه با حاج احمد متوسليان و در واحد مهندسي سپاه، مشغول فعاليّت بودم. ارتباط ما با يکديگر کمتر شده بود. او موضع گيري هاي سياسي ضدّ نظام داشت و از منافقين حمايت مي کرد. اما با اين حال، وقتي به مرخصي آمده بودم، به ديدن مهيار رفتم. خانم او ايران را ترک کرده و به انگليس رفته بود. پدر مهيار با من صحبت کرد و گفت: پسرم به خاطر مهندسي در رشته هوا و فضا، قصد استخدام در يگان بالگرد صدا و سيما را داشت، اما به خاطر موضوع اعتياد، نمي تواند استخدام شود. پدرمهيار با ناراحتي از من خواست کاري براي مهيار انجام دهم. با مهيار صحبت کردم. گفتم: من مي خوام برم جبهه، مياي با هم بريم؟ او هم که توي حال خودش نبود گفت: باشه. خانواده مهيار از او قطع اميد کرده بودند، با اين خبرخوشحال شدند. انگار مي خواستند يک جوري از دست او راحت شوند! فردا صبح، قبل از اذان آمدم منزل آنها ، يک ساعت طول کشيد تا مهيار از دستشويي بيرون بيايد! حسابي خودش را ساخت! پدرش يک شيشه آب سياه به من داد و گفت: اين شيره سوخته ترياک است. هر روز ۳ بار به او بده تا تَرک کند. بعد مکثي کرد و گفت: البته اين دفعه چهاردهم است که قصد ترک کردن دارد! ايشان قرص هاي واليوم نيز به من داد و گفت: در شرايط خيلي سخت اين قرص ها را به او بده. وقتي راه افتاديم، با خودم گفتم: عجب اشتباهي کردم، حالا آبروي خودم را هم مي برم. بعد گفتم: مهيار، تو اگر شده الکي دولّا راست شوي، بايد بغل من بايستي نماز بخواني، وگرنه بر مي گرديم. شب رسيديم به يکي از مقرها. من مشغول نماز شدم. مهيار هم که حسابي خمار بود، زير چشمي من را نگاه مي کرد. بعد از نماز برگشت و گفت: ببين، نمازت غلط بود. تو يه بار دولّا شدي، اما ۲ بار سرت رو زمين گذاشتي! با تعجّب نگاهش کردم. يعني اين پسر رکوع و سجود و اعمال نماز را هم بلد نيست!؟ فردا رفتيم يکي از مقرهاي سپاه مريوان، به دوستم گفتم: اين آقا که همراهم آمده مريضه، اگه حالش بد شد يه دونه از اين قرص ها بهش بده. آن روز وقتي من نماز مي خواندم، مهيار هم کنار من ايستاد. او هيچ چيزي از نماز بلد نبود. به من گفت: توي نماز چي ميگي؟ بين ۲ نماز چه دعايي مي خوني؟ روز بعد بردمش يه مقرّ ديگه و همينطور تا ۷ روز او را جا به جا کردم تا کسي به مشکل او پي نَبَرد. روز هفتم حال و روز مهيار بهتر شد. گفت: من ديگه ترک کردم، ديگه خماري ندارم . پدرش به من گفته بود وقتي مهيار ترک کنه، به خوراک مي افته و بايد حسابي غذا بخوره. من هم چند کارتن تن ماهي با روغن زيتون براي مهيار گرفتم. او حسابي غذا مي خورد. ✅مهيار را به يکي از مقرهاي کوهستاني بردم. آنجا بالاي ارتفاع بود و چند متر برف نشسته و شرايط بسيار سختي داشت. آن ايام زمستان سال ۱۳۶۰ بود. مهيار در آن مقرّ کوهستاني در کنار چند بسيجي و مجاهد عراقي در واحد مخابرات مشغول شد. هوش و استعداد خاصي داشت. رمزهاي بي سيم را سريع حفظ مي کرد. شب اول از سرما ترسيده بود. اما رفته رفته به آنجا عادت کرد . مدتي بعد به سراغ او رفتم. با بسيجي ها حسابي جور شده بود. با برخي از آنها صحبت مي کرد و مسائل و مشکلات ديني خودش را مي پرسيد. به نماز خواندن او نگاه کردم.
انگار يک عمري نمازخوان بوده! مانند بقيه بسيجي ها شده بود. يک ماه بعد، که از ترک مواد توسط مهيار مطمئن شدم، بي سيم زدم و گفتم: عصر بيا پايين، مي خوايم بريم تهران. توي راه هم گفتم: تو ديگه پاک شدي، برو دنبال کار استخدام. عصر روز بعد توي خانه بودم که مهيار تماس گرفت. با عصبانيت گفت: امير اگه شما نميري منطقه، من فردا بر مي گردم. بعد با عصبانيت ادامه داد: اين خواهراي من هيچي نمي فهمن. يه مشت جَوون دارن اونجا جون ميدن و نون خشک مي خورن تا اينها توي آرامش باشن، امّا اينها نمي فهمن. انگار توو اين مملکت نيستن. فردا با مهيار برگشتيم. نماز اول وقت او ترک نمي شد. حالا او به من تذکّر مي داد که نماز اول وقت و... را رعايت کن. مهيار ديگر اهل جبهه شد. يک روز ترک کردن آن محيط معنوي برايش سخت بود. مهيار ۲ سال در کردستان ماند. من درگير کارهاي مهندسي بودم و او در کنار بسيجي ها، مسئول مخابرات سپاه سرو آباد از شهرهاي کردستان شده بود. با بسيجي ها به عمليّات مي رفت، براي آنها حرف مي زد و... من برخي شب ها که به ديدن او مي رفتم، شاهد بودم که مهيار براي نماز شب بلند مي شد و حال و هواي عجيبي داشت. عجيب تر اينکه، اين پسر از فرنگ برگشته، که تا مدّتي قبل نماز بلد نبود، دعاي بين نماز جماعت را با سوز خاصّي مي خواند. او يک بسيجي تمام عيار شده بود. ياد آن زماني افتادم که خانواده او، به خاطر اعتياد، به مرگ فرزندشان راضي شده بودند. روزها گذشت تا اينکه قبل از عمليّات والفجر ۴، در پائيز سال ۱۳۶۲ نيروهاي رزمنده به سوي منطقه پنجوين عراق حرکت کردند. يک روز بچّه ها به من خبر دادند که ظاهراً مهيار شهيد شده و پيکرش را برده اند سنندج. باورم نمي شد. رفتم ستاد شهداي سنندج، گفتم: شهيدي به نام مهيار مهرام داريد؟ گفت: نه. خوشحال مي خواستم برگردم. همان شخص گفت: امّا چند تا شهيد گمنام داريم که قرار است منتقل شوند تهران و به عنوان گمنام دفن شوند. برگشتم تا آنها را نگاه کنم. ۷ شهيد که همه بدن آنها گلوله باران شده و با ماشين از روي سر آنها عبور کرده بودند، به عنوان شهيد گمنام کنار هم آرميده بودند. به سختي مهيار را شناختم. يک گردنبند نقره از دوران انگليس در گردنش بود. از روي همان گردنبند او را شناختم. بقيّه هم بچّه هاي سپاه سروآباد بودند که به دست ضدّ انقلاب به طرز فجيعي به شهادت رسيده بودند. پيکر مهيار به تهران منتقل شد. امّا خانواده اش او را تشييع نکردند. پيکر او بدون تشييع در قطعه ۲۸ بهشت زهراي تهران به خاک سپرده شد! مراسم ختم او فقط ۱۳ نفر شرکت کننده داشت! او غريب و گمنام تشييع و تدفين شد. امّا براي مراسم چهلم او، به سراغ بچّه هاي لشگر رفتم و ماجراي اين بسيجي غريب را تعريف کردم. بچّه هاي لشگر، دسته عزاداري راه انداختند و او را از غربت درآوردند. خيابان يوسف آباد از کثرت جمعيّت بسته شده بود. خواهران او از ايران رفتند. پدرش در سوئيس از دنيا رفت. شهيد مهيار مهرام، راه درست و راه حق را نمي شناخت. از زماني که با انسانهاي الهي در جبهه رفاقت کرد، مزّه رفاقت با خدا را چشيد. از زماني که راه درست را شناخت، لحظه اي در پيمودن راه حق ترديد نکرد. او بنده واقعي خدا شد. خدا هم در بهترين حالت او را به سوي خود دعوت کرد. آنها که دوست دارند اين شهيد غريب را زيارت کنند، به قطعه ۲۸ بهشت زهرا رديف ۶ شماره ۴ در کنار شهداي گمنام بروند. روح ما با يادش شاد! 🌹شادي روح پاک اين شهيد غريب و مظلوم صلوات! 👈منبع: کتاب "...تا شهادت" (چهل روايت از آنها که توبه کرده و راه حق را پيمودند و با شهادت رفتند.) صص ۲۸ تا ۳۳_کاري از گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تحریم‌ها فقط 30 درصد در آشفتگی‌های امروز کشور نقش دارد، مقصر همه این نابسامانی‌ها سو مدیریت است. 👤 ، پژوهشگر و تحلیلگر مسائل اقتصادی ✅ بعنوان کسی که 50 سال است در صنعت و اقتصاد ایران استخوان خرد کرده ام به شما می‌گویم، تحریم فقط 30 درصد در نابسامانی‌های امروز اقتصاد ایران نقش دارد. همه آشفتگی‌های امروز، ناشی از سوء مدیریت است. 🔹️ دولت ما دقیقا دارد در زمین دشمن بازی می‌کند. 💢 چرا باید در شرایط جنگ اقتصادی خودروی خارجی و چوب بستنی وارد کنیم؟! ➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
🔻توصیه مهم رهبر انقلاب به احمدی نژاد قبل از مناظرات ۸۸ /جمله ای که آیت الله هاشمی به فرزند رهبری گفت 🔹روزنامه کیهان امروز در مطلبی به چرایی حمایت رهبر انقلاب از دولت احمدی نژاد پرداخته بود. در بخشی از این مطلب نکاتی جالب درباره مناظرات سال ۸۸ آمده بود که در ادامه می خوانید. 🔹رهبر انقلاب در اوج دوران فتنه در جلسه‌ای یادآوری نمودند که دأب من این نبوده است که در جلسه‌ای علنی و در حضور فرد مسئولی، از همان فرد انتقاد کنم و کارش را نادرست شمارم ولی در خطبه‌های نماز جمعه این کار را کردم و اقدام آقای احمدی‌نژاد در مناظره‌های انتخاباتی را نفی و از آن انتقاد کردم. 🔹سؤال این است که چرا این واقعیّت نادیده گرفته می‌شود؟ آیا همه‌ جهانیان ندیدند و نشنیدند که رهبر انقلاب در کوران تبلیغات انتخابات و فردای مناظره‌ آقای احمدی‌نژاد و آقای موسوی، در حرم امام خمینی(قدّس‌سرّه) از برخی حرف‌های زده‌شده در مناظره‌ شب قبل به ویژه از ادّعاهای اثبات‌نشده‌ آقای احمدی‌نژاد انتقاد و به آن اعتراض کردند؟ 🔹به‌ گفته‌ یکی از فرزندان رهبر انقلاب، ایشان که قبل از مناظره‌ها احتمال داده بودند آقای احمدی‌نژاد بنا دارد از اشخاصی نام ببرد، به‌طور مشخّص آقای احمدی‌نژاد را از این کار نهی کرده بودند. علاوه‌برآن، در حرم امام خمینی(قدّس‌سرّه) نیز قبل از اینکه رهبر انقلاب برای ایراد بیانات شان در جایگاه قرار گیرند با ناراحتی به آقای احمدی‌نژاد عتاب کردند: مگر من به شما نگفته بودم که از افراد اسم نبرید؟ چرا اسم بردید؟ 🔹نکته‌ جالب دیگر اینکه پس از پایان بیانات رهبر انقلاب و به هنگام ترک حرم امام، آقای‌هاشمی رفسنجانی که از سخنان رهبر انقلاب خوشحال به نظر می‌رسید به یکی از فرزندان رهبر انقلاب می‌گویند صحبت‌های آقا انصافاً خیلی خوب و کامل بود. 🔸انقلابی https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5843504873965880698.mp3
3.68M
⬆️⬆️⬆️ حجت الاسلام قرائتی سوره مبارکه بخش اول
4_5843504873965880699.mp3
3.74M
⬆️⬆️⬆️ حجت الاسلام قرائتی سوره مبارکه بخش دوم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻دروغ به این واضحی ⚡️دهم تیرماه ١٣٩٩ وزیر بهداشت در حکمی خانم مینو محرز به همراه چندتن از پزشکان دیگر را به عنوان عضو کمیته ی علمی ستاد ملی کرونا منصوب کردند. منبع: https://www.tabnak.ir/fa/amp/news/987504 ⚡️نقش پر رنگ خانم محرز در رسانه ملی و القاء گزاره های کروناهراسانه بر هیچ کس پوشیده نیست... ⚡️لکن امروز وزارت بهداشت اعلام کرده خانم مینو محرز هیچ مسئولیتی در ستاد کرونا و کمیته های وابسته نداشته است. ⚡️شاید دستگیری ایشان نزدیک است که دارند برائت می جویند... https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
🔴 برق ما و برق آن‌ها؟! ✍ 🔹️ کشور مدتی است با بحران بی‌سابقه برق و به تبع آن قطعی‌ مکرر و بی‌برنامه آن مواجه است که کلا زندگی همه مردم را مختل کرده است. همین خود فشار روانی مضاعفی را در کنار فشارهای ناشی از مشکلات معیشتی و افزایش افسارگسیخته قیمت‌ها وارد کرده است؛ تا جایی که تاب‌آوری جامعه در مواجهه با این مشکلات و امید به حل آن‌ها در آینده نزدیک در سایه نبود چشم‌اندازی روشن به سطح نازلی رسیده است. 🔸️ در این میان، اظهارات عجیب و سخن گفتن از مشکل برق در دیگر کشورها برای توجیه این وضعیت، مثل مشکلات "بی‌سابقه" برق در آمریکا و اروپا، در کنار آشفتگی در مدیریت معضل، فشار روانی واقعه را دو چندان کرده است. ✅ البته درست هم نیست کل تقصیر را گردن این دولت انداخت و دولت‌های پیشین با آن درآمدهای هنگفت نفتی در این ناکارآمدی سهیم هستند؛ اما خود کمبود برق و ریشه آن به کنار، دیگر این آشفتگی مدیریتی و قطعی‌های بی‌برنامه بسیار آزار دهنده و توجیه‌ناپذیر است. 🔹️ به جای مثال‌های دوردست، کافی است مسئولان نگاهی به حوزه پیرامونی ایران بیندازند و به این پرسش کانونی پاسخ دهند که چرا کشوری مثل مصر با آن وضعیت فشل و ناکارآمد و با جمعیتی بالغ بر یکصد میلیون نفر (15 میلیون بیشتر از ایران) حدود نیمی از برق تولیدی خود را مازاد مصرف دارد و یا عربستان سعودی با جمعیت سی و چهار میلیون نفری بیش از 75 هزار مگاوات برق (20 هزار مگاوات بیشتر از ایران) تولید می‌کند و میزان مصرف شهروندان آن چهار برابر ایرانی‌هاست، اما با کمبود برق مواجه نیست؛ در حالی که ایران با این منابع سرشار دچار چنین کمبودی است؟ 🔸️ فقط دو امارت ابوظبی و دبی کشور هفت امارتِ امارات بیش از 30 هزار مگاوات برق تولید می‌کنند، یعنی این دو امارت با نه میلیون نفر جمعیت بیش از نیمی از برق ایران را تولید می‌کنند. ✅ تاسف‌برانگیزتر اما آنجاست که در حالی که ما در تولید برق با همان سوخت‌های فسیلی با کمبود شدید مواجه هستیم، کشورهای منطقه برای تولید انرژی برق از منابع پاک و تجدیدپذیر در حال رقابت تنگاتنگ هستند. مصر با این وضعیت اقتصادی، حدود 20 درصد از کل تولید 58 هزار مگاواتی خود را از منابع تجدیدپذیر تامین می‌کند و در نظر دارد این میزان را تا سال 2035 به 42 درصد برساند؛ در حالی که سهم ایران از تولید برق از منابع خورشیدی و بادی 0.9 درصد، 80 درصد برق تولید کشور از سوخت‌های فسیلی، 14.8 درصد از نیروگاه‌های برق آبی، 1.3 درصد از انرژی اتمی و 2.2 درصد از نیروگاه‌های دیزلی است. 🔹️ مصر در سال 2019 بزرگ‌ترین پروژه تولید برق از انرژی خورشید را با ظرفیت تولیدی 1465 مگاوات یعنی معادل 90 درصد از انرژی تولیدی از سد عالی راه‌اندازی کرده است و طرح‌های مشابهی را در دست اقدام دارد. 🔸️ و یا عربستان سعودی بر اساس سند چشم‌انداز 2030 در نظر دارد که انرژی تولیدی از منابع تجدیدپذیر را تا این سال به نزدیک 59 هزار میگاوات یعنی بیشتر از کل تولید برق ایران برساند که 40 هزار مگاوات آن از منابع انرژی خورشیدی است. در حال حاضر هم پروژه‌های عظیمی را برای تولید برق از انرژی خورشید در دست اجرا دارد و درصدد است تا سال 2030 بیش از نیمی از انرژی برق تولید شده از منابع تجدیدپذیر باشد. ✅ و قطر هم با نزدیک به 3 میلیون نفر جمعیت یک پنجم برق ایران را به میزان 11 هزار مگاوات تولید می‌کند و طرح‌های عظیمی برای تولید بیش از هزار میگاوات از انرژی خورشید در دست اقدام دارد. 🔹️ امارات نیز سال 2020 با وجود مشکلات ناشی از شیوع کرونا سهم تولید برق از منابع تجدیدپذیر را به 32 درصد رساند و طبق سند چشم انداز 2050 راهبرد تولید برق را بر اساس سهم 44 درصدی انرژی پاک، 38 درصدی از منابع گاز، 12 درصدی از زغال سنگ پاک و 6 درصدی از انرژی اتمی (با 5600 مگاوات پنج برابر نیروگاه بوشهر) ترسیم کرده است. 🔸️ در شمال آفریقا نیز مراکش طرح "نور میدلت" برای تولید برق از انرژی خورشید را در سال 2019 با ظرفیت تولید 2 هزار مگاوات کلید زد. 💢 اما در ایران هنوز 80 درصد از برق از منابع قدیمی فسیلی تولید می‌شود و با که یک سرزمین خشک و نیمه خشک بوده و در وضعیت فعلی با تنش آبی و در آینده نزدیک با بحران آبی مواجه خواهد شد، اما حدود 15 درصد از برق تولیدی از منابع آبی است؛ در حالی که از سال‌ها قبل پر واضح بود که با این وضعیت آبی، تامین این مقدار برق با مشکل جدی مواجه خواهد بود. در مقابل، در عین حال که کویر با آن موقعیت جغرافیایی مناسب در مرکز ایران جزو گرم‌ترین مناطق جهان است و از ظرفیت بسیار عظیمی برای تولید برق از انرژی خورشیدی برخوردار است، کاملا مغفول مانده است. ➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
💢از اعتياد و تارک الصّلاة بودن تا شهادت روايت بسيجي پاسداري که مظلومانه شهيد شد و خانواده اش در تشييع و تدفين پيکر پاکش شرکت نکردند!!!💢 ❤️ *بسيجيِ پاسدار مهندس مهيار مهرام* ❤️ ✅از دوره دبستان تا دوره دبيرستان باهم بوديم. ما ۳ تا رفيق بوديم که هيچ وقت از هم جدا نمي شديم. توي محلّه يوسف آباد تهران، شب و روز باهم بازي مي کرديم و درس مي خوانديم. البتّه هوش و استعداد مهيار از همه دوستان ما بيشتر بود. او کمتر از ما درس مي خواند و نمره اي بهتر از ما مي گرفت. از طرفي خانواده ي آن ها، خيلي اهل مُد روز و... بودند. من و شهريار و مهيار، سال ۱۳۵۲ باهم ديپلم گرفتيم. پدر مهيار بلافاصله کارهاي پسرش را انجام داد. مهيار از ما خداحافظي کرد و رفت. او در دانشگاه برايتون انگليس در رشته هوافضا مشغول تحصيل شد. سال ۱۳۵۴ بود که روزنامه ها نوشتند: يک دانشجوي ايراني به نام مهیار مهرام در انگليس به خاطر مصرف زياد مواد مخدر به حالت کما رفت! خيلي براي دوست قديمي خودم نگران شدم. اما خدا را شکر او حالش خوب شد و سال ۱۳۵۶ به ايران برگشت. همسر انگليسي او هم به نام جِين همراهش آمده بود. مهيار و خواهران و برادرانش در قيد و بند مسائل ديني نبودند. مهيار مدتي در شرکت فيليپس و بعد در دفتر شرکت هواپيمايي پان آِمريکَن در تهران مشغول شد. با پيروزي انقلاب، دفتر هواپيمايي تعطيل شد و مهيار در يک هتل مشغول به کارشد. در زماني که آيت الله خلخالي با معتادان مواد مخدر برخورد مي کرد، مهيار دستگير و زنداني شد. در زندان و بين معتادهايي که ترک کرده بودند مسابقه اي برگزار شد و نفرات اول آزاد شدند. مهيار هم از زندان آزاد شد. در اين فاصله جنگ شروع شده بود، من هم راهي مريوان شدم و همراه با حاج احمد متوسليان و در واحد مهندسي سپاه، مشغول فعاليّت بودم. ارتباط ما با يکديگر کمتر شده بود. او موضع گيري هاي سياسي ضدّ نظام داشت و از منافقين حمايت مي کرد. اما با اين حال، وقتي به مرخصي آمده بودم، به ديدن مهيار رفتم. خانم او ايران را ترک کرده و به انگليس رفته بود. پدر مهيار با من صحبت کرد و گفت: پسرم به خاطر مهندسي در رشته هوا و فضا، قصد استخدام در يگان بالگرد صدا و سيما را داشت، اما به خاطر موضوع اعتياد، نمي تواند استخدام شود. پدرمهيار با ناراحتي از من خواست کاري براي مهيار انجام دهم. با مهيار صحبت کردم. گفتم: من مي خوام برم جبهه، مياي با هم بريم؟ او هم که توي حال خودش نبود گفت: باشه. خانواده مهيار از او قطع اميد کرده بودند، با اين خبرخوشحال شدند. انگار مي خواستند يک جوري از دست او راحت شوند! فردا صبح، قبل از اذان آمدم منزل آنها ، يک ساعت طول کشيد تا مهيار از دستشويي بيرون بيايد! حسابي خودش را ساخت! پدرش يک شيشه آب سياه به من داد و گفت: اين شيره سوخته ترياک است. هر روز ۳ بار به او بده تا تَرک کند. بعد مکثي کرد و گفت: البته اين دفعه چهاردهم است که قصد ترک کردن دارد! ايشان قرص هاي واليوم نيز به من داد و گفت: در شرايط خيلي سخت اين قرص ها را به او بده. وقتي راه افتاديم، با خودم گفتم: عجب اشتباهي کردم، حالا آبروي خودم را هم مي برم. بعد گفتم: مهيار، تو اگر شده الکي دولّا راست شوي، بايد بغل من بايستي نماز بخواني، وگرنه بر مي گرديم. شب رسيديم به يکي از مقرها. من مشغول نماز شدم. مهيار هم که حسابي خمار بود، زير چشمي من را نگاه مي کرد. بعد از نماز برگشت و گفت: ببين، نمازت غلط بود. تو يه بار دولّا شدي، اما ۲ بار سرت رو زمين گذاشتي! با تعجّب نگاهش کردم. يعني اين پسر رکوع و سجود و اعمال نماز را هم بلد نيست!؟ فردا رفتيم يکي از مقرهاي سپاه مريوان، به دوستم گفتم: اين آقا که همراهم آمده مريضه، اگه حالش بد شد يه دونه از اين قرص ها بهش بده. آن روز وقتي من نماز مي خواندم، مهيار هم کنار من ايستاد. او هيچ چيزي از نماز بلد نبود. به من گفت: توي نماز چي ميگي؟ بين ۲ نماز چه دعايي مي خوني؟ روز بعد بردمش يه مقرّ ديگه و همينطور تا ۷ روز او را جا به جا کردم تا کسي به مشکل او پي نَبَرد. روز هفتم حال و روز مهيار بهتر شد. گفت: من ديگه ترک کردم، ديگه خماري ندارم . پدرش به من گفته بود وقتي مهيار ترک کنه، به خوراک مي افته و بايد حسابي غذا بخوره. من هم چند کارتن تن ماهي با روغن زيتون براي مهيار گرفتم. او حسابي غذا مي خورد. ✅مهيار را به يکي از مقرهاي کوهستاني بردم. آنجا بالاي ارتفاع بود و چند متر برف نشسته و شرايط بسيار سختي داشت. آن ايام زمستان سال ۱۳۶۰ بود. مهيار در آن مقرّ کوهستاني در کنار چند بسيجي و مجاهد عراقي در واحد مخابرات مشغول شد.
هوش و استعداد خاصي داشت. رمزهاي بي سيم را سريع حفظ مي کرد. شب اول از سرما ترسيده بود. اما رفته رفته به آنجا عادت کرد . مدتي بعد به سراغ او رفتم. با بسيجي ها حسابي جور شده بود. با برخي از آنها صحبت مي کرد و مسائل و مشکلات ديني خودش را مي پرسيد. به نماز خواندن او نگاه کردم. انگار يک عمري نمازخوان بوده! مانند بقيه بسيجي ها شده بود. يک ماه بعد، که از ترک مواد توسط مهيار مطمئن شدم، بي سيم زدم و گفتم: عصر بيا پايين، مي خوايم بريم تهران. توي راه هم گفتم: تو ديگه پاک شدي، برو دنبال کار استخدام. عصر روز بعد توي خانه بودم که مهيار تماس گرفت. با عصبانيت گفت: امير اگه شما نميري منطقه، من فردا بر مي گردم. بعد با عصبانيت ادامه داد: اين خواهراي من هيچي نمي فهمن. يه مشت جَوون دارن اونجا جون ميدن و نون خشک مي خورن تا اينها توي آرامش باشن، امّا اينها نمي فهمن. انگار توو اين مملکت نيستن. فردا با مهيار برگشتيم. نماز اول وقت او ترک نمي شد. حالا او به من تذکّر مي داد که نماز اول وقت و... را رعايت کن. مهيار ديگر اهل جبهه شد. يک روز ترک کردن آن محيط معنوي برايش سخت بود. مهيار ۲ سال در کردستان ماند. من درگير کارهاي مهندسي بودم و او در کنار بسيجي ها، مسئول مخابرات سپاه سرو آباد از شهرهاي کردستان شده بود. با بسيجي ها به عمليّات مي رفت، براي آنها حرف مي زد و... من برخي شب ها که به ديدن او مي رفتم، شاهد بودم که مهيار براي نماز شب بلند مي شد و حال و هواي عجيبي داشت. عجيب تر اينکه، اين پسر از فرنگ برگشته، که تا مدّتي قبل نماز بلد نبود، دعاي بين نماز جماعت را با سوز خاصّي مي خواند. او يک بسيجي تمام عيار شده بود. ياد آن زماني افتادم که خانواده او، به خاطر اعتياد، به مرگ فرزندشان راضي شده بودند. روزها گذشت تا اينکه قبل از عمليّات والفجر ۴، در پائيز سال ۱۳۶۲ نيروهاي رزمنده به سوي منطقه پنجوين عراق حرکت کردند. يک روز بچّه ها به من خبر دادند که ظاهراً مهيار شهيد شده و پيکرش را برده اند سنندج. باورم نمي شد. رفتم ستاد شهداي سنندج، گفتم: شهيدي به نام مهيار مهرام داريد؟ گفت: نه. خوشحال مي خواستم برگردم. همان شخص گفت: امّا چند تا شهيد گمنام داريم که قرار است منتقل شوند تهران و به عنوان گمنام دفن شوند. برگشتم تا آنها را نگاه کنم. ۷ شهيد که همه بدن آنها گلوله باران شده و با ماشين از روي سر آنها عبور کرده بودند، به عنوان شهيد گمنام کنار هم آرميده بودند. به سختي مهيار را شناختم. يک گردنبند نقره از دوران انگليس در گردنش بود. از روي همان گردنبند او را شناختم. بقيّه هم بچّه هاي سپاه سروآباد بودند که به دست ضدّ انقلاب به طرز فجيعي به شهادت رسيده بودند. پيکر مهيار به تهران منتقل شد. امّا خانواده اش او را تشييع نکردند. پيکر او بدون تشييع در قطعه ۲۸ بهشت زهراي تهران به خاک سپرده شد! مراسم ختم او فقط ۱۳ نفر شرکت کننده داشت! او غريب و گمنام تشييع و تدفين شد. امّا براي مراسم چهلم او، به سراغ بچّه هاي لشگر رفتم و ماجراي اين بسيجي غريب را تعريف کردم. بچّه هاي لشگر، دسته عزاداري راه انداختند و او را از غربت درآوردند. خيابان يوسف آباد از کثرت جمعيّت بسته شده بود. خواهران او از ايران رفتند. پدرش در سوئيس از دنيا رفت. شهيد مهيار مهرام، راه درست و راه حق را نمي شناخت. از زماني که با انسانهاي الهي در جبهه رفاقت کرد، مزّه رفاقت با خدا را چشيد. از زماني که راه درست را شناخت، لحظه اي در پيمودن راه حق ترديد نکرد. او بنده واقعي خدا شد. خدا هم در بهترين حالت او را به سوي خود دعوت کرد. آنها که دوست دارند اين شهيد غريب را زيارت کنند، به قطعه ۲۸ بهشت زهرا رديف ۶ شماره ۴ در کنار شهداي گمنام بروند. روح ما با يادش شاد! 🌹شادي روح پاک اين شهيد غريب و مظلوم صلوات! 👈منبع: کتاب "...تا شهادت" (چهل روايت از آنها که توبه کرده و راه حق را پيمودند و با شهادت رفتند.) صص ۲۸ تا ۳۳_کاري از گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سونامی محتوای مجازی در عصر رسانه‌های نوین 🔹 رسانه‌های نوین، سبک زندگی‌مان را عوض کرده‌اند. 🔸️ حالا هر فردی با یک گوشی هوشمند به‌راحتی به تولیدکننده محتوا در فضای مجازی تبدیل می‌شود؛ اما با ورود به جمع تولیدکنندگان و منتشرکنندگان محتوا در فضای مجازی مراقب باشید گرفتار سونامی محتوای مجازی نشوید. 💢 یک سونامی ناتمام با بی‌نهایت عکس و فیلم و صوتِ به اشتراک گذاشته شده که می‌تواند تا ساعت‌ها شما را گرفتار و از زندگی عادی دور کند. ➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3
. سمّ حکمرانی 🔹مردم، امروز آقای اردکانیان را به عنوان یکی از مقصران قطع برق می شناسند. ♦️اما طیف مدعی اصلاحات و اعتدال تا چندی قبل، او را به عنوان نظریه پرداز و در تراز ریاست جمهوری وانمود می کردند. 🔹او درباره الزامات حکمرانی درست سخن می گفت و از این که دیگران برنامه ریزی نداشته اند، انتقاد می کرد. ♦️اما در دوره مدیریت ایشان بود که غیر از فصل گرمای هوا، در زمستان هم گرفتار قطع برق شدیم. و در همین دوره، از الزامات برنامه ششم در زمینه توسعه ظرفیت های نیروگاهی و تبدیل شدن به صادر کننده پایدار عقب افتادیم. 🔹در تدبیر و دور اندیشی اردکانیان همین بس که چهار سال قبل گفت: "ساخت نیروگاه برای ۲۰۰ ساعت، توجیه اقتصادی ندارد و زیر بار فشار برای نیروگاه سازی نمی روم"! ♦️...ناگهان چقدر زود دیر شد و رسیدیم به جایی که اعلام کنند تولید برق 10-15 هزار مگاوات کمتر از مصرف کشور است؛ آن هم در دوره رکود اقتصادی که بسیاری از واحد های تولیدی تعطیل یا نیمه تعطیل هستند. 🔹سمّ حکمرانی، ادعا داشتن فراوان، اما کم گذاشتن در آینده نگری و اقدام است. بسا مدیران ضعیف که در متن مجادلات سیاسی، حاشیه امن برای سوء مدیریت پیدا کردند. ✍محمد ایمانی https://eitaa.com/joinchat/1903165495C56be1717e3