eitaa logo
جهادگران استان قم | 🇵🇸
2.4هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
1.8هزار ویدیو
20 فایل
🔰 پایگاه اطلاع رسانی گروه‌های جهادی بسیج سازندگی استان قم 🚩 فعالیت‌ها و گزارشات خود را برای انعکاس به ادمین کانال ارسال کنید👇 @jahaad_admin rubika.ir/jahadgaraan_qom
مشاهده در ایتا
دانلود
فعالیت گروه جهادی شهید ابراهیم هادی در چند وقت اخیر ♦️ فعالیت گروه جهادی شهید ابراهیم هادی در یک ماه اخیر با کمک خیرین به شرح زیر می باشد . 🔻 ۴ عدد شومیز زنانه توسط خیرین محله برای ۴ زن سرپرست کم برخوردار 🔻 خرید یک کارتن تخم مرغ توسط خیرین محترم برای ۱۱ خانواده کم برخوردار 🔻 ۴۶ بسته ماکارانی ۵۰۰ گرمی برای ۲۳ خانواده کم برخوردار 🔻 خرید چند قلم از جهیزیه نو عروس 🔻 ۲/۵۰۰/۰۰۰ تومان سهم سادات برای ۷ خانواده کم برخوردار | | 📍با جهادگران استان قم همراه باشید👇 @jahadgaraan_qom @jahadgaraan_qom
| | 💠 گزارش لحظه به لحظه از وضعیت مناطق سیل زده سیستان و بلوچستان توسط خادمین قرارگاه عملیات حضرت معصومه س ▫️ زیارت مزار مطهر حاج قاسم سلیمانی و شهدای کرمان به نیابت از همه ی جهادگران 📍همراه ما باشید👇 https://eitaa.com/joinchat/3074818157C149e4904ae
درخشش اعضای تیم رسانه گروه جهادی سرداران مقاومت در جشنواره استانی بسیج و عرصه های خدمت ♦️ خبرنگاران و پیشتازان عرصه رسانه گروه جهادی سرداران مقاومت باری دیگر افتخار آفرین شدند. 🔹 در جشنواره تولید محتوای رسانه‌ای «بسیج و عرصه‌های خدمت» تحت عنوان بسیج و خدمت رسانی فاطمه تقی‌نژاد از گروه جهادی سرداران مقاومت حوزه‌ ریحانه النبی(س) جایگاه نخست در بخش خبر و یاسمن زارعی از گروه جهادی سرداران مقاومت حوزه ریحانه النبی(س) جایگاه سوم کلیپ و مستند را از آن خود کردند. | | 📍با جهادگران استان قم همراه باشید👇 @jahadgaraan_qom @jahadgaraan_qom
جشن نیکوکاری و جمع آوری کمک های دانش آموزان به مناسبت روز همدلی به همت جهادگران قمی برگزار شد. ♦️ جشن نیکوکاری و جمع آوری کمک های دانش آموزان به مناسبت روز همدلی و نیکوکاری در دبستان پسرانه شهدای جهاد و دبستان دخترانه شهید هندویان به همت جهادگران گروه جهادی شهید روشنایی برگزار گردید. | | 📍با جهادگران استان قم همراه باشید👇 @jahadgaraan_qom @jahadgaraan_qom
هدایت شده از جشنواره روایت جهاد
اکران آثار راه یافته به مرحله داوری نخستین جشنواره استانی روایت جهاد ✍ بخش ادبی | خاطره ای به طعم فقر (بخش اول) برق آفتاب اول صبح بدجوری می‌زند توی چشمم. بنرایستاده شهید رهنمون را می‌گذارم جلوی در مسجد. امروز اولین بار است که پرستار گروه بسیج جامعه پزشکی هستم. همیشه از بچگی دوست داشتم پرستار شوم و به مردم کمک کنم مخصوصا به افراد مستمند. افرادی که مزه فقر زیر زبانشان جا خشک کرده، مثل دیروزهای خودم. تا دکتر برسد جمعیت زیادی دور تا دور اتاق مسجد نشسته اند. اسم تک تک پیرمردها و پیرزن‌ها را می‌نویسم. کنارشان می‌روم. تک به تک فشار می‌گیرم. می‌رسم به سید پیرمردی که کلاه سبز روی سرش گذاشته است. مثل بچه‌ها خنده ای می‌کند و با ذوق قبایش را به سختی بالا می‌کشد. تا بگویم حاج آقا از روی قبا هم می‌توانم فشارت را بگیرم، با تبسمی روی لب از من تشکر می‌کند. پارچه را دور بازوی نازکش می‌پیچم. فشارش 15 است. می‌گویم: «آقا شما قرص فشار می‌خورید. قبلا فشارتون چند بوده؟» سید می‌خندد و می‌گوید: «والا نمی دونم چند سال پیش یه بار یکی از فامیلامون که دکتر بود اومد خونمون گرفت و من بعد از اون نرفتم دکتر.» دلم می‌گیرد. کاش آنقدر تعداد نیروهای جهادی زیاد بود که هر روز چند کوچه را برای مراقبت از مردم می‌رفتیم، ولی حیف! وقتی می‌خواهم فشار پیرزنی را بگیرم، می‌گوید: «ننه تروخدا برای چشام یه کاری کن.» از مسئول جامعه پزشکی سراغ دکتر متخصص چشم را می‌گیرم. زن سرش را تکان می‌دهد و با حالت غمگینی می‌گوید: «نمی دونم چرا دکتر توفیق‌دار راضی نمی شه باهامون همکاری کنه. این چندمین باره که ازش خواهش می‌کنم ولی نمی آد.» همین که به به پیرزن می‌گویم، وقت می‌گیرم برایش و روز دوشنبه صبح به درمانگاه بیاید، جواب می‌دهد: «ننه جون من بیمارستانتون رو بلد نیستم. کسی رو هم ندارم من رو بیاره و ببره.» شماره اش را که می‌خواهم، دفترچه کوچکی را از توی کیفش درمی آورد. شماره تلفن خانه پیرزن را بر می‌دارم و به او می‌گویم: «مادرجان، خودم هماهنگ می‌کنم ماشین بیارتتون بیمارستان و می‌برمتون پیش دکتر و برمی گردونمتون.» به آخرین پیرزن که می‌رسم پزشک عمومی هم از راه می‌رسد.   🏅اثر سرکار خانم سیده طاهره موسوی ▫️شماره چهل و هشتم▫️ 💯 فراخوان برگزاری دومین دوره این جشنواره به زودی اطلاع‌رسانی خواهد شد. 🔘 جشنواره استان قم 🆔 @revayatejahadi
هدایت شده از جشنواره روایت جهاد
اکران آثار راه یافته به مرحله داوری نخستین جشنواره استانی روایت جهاد ✍ بخش ادبی | خاطره ای به طعم فقر (بخش دوم) همین که شرح حال سید را به دکتر می‌گویم، زن میانسالی پشت سر من می‌ایستد و می‌گوید: «آقادکتر تروخدا به داد من برسید، دو هفته پیش دستم شکسته، خیلی درد می‌کنه.» دکتر از او می‌پرسد: «گچ گرفتی؟» زن چادرش را صاف می‌کند و می‌گوید: «نه.» دکتر از او می‌پرسد: «عکس که گرفتی؟ چند سالته؟» زن به کناری نگاه می‌کند و می‌گوید: «اصلا دکتر نرفتم. 35 سالمه» از تعجب می‌پرم میان حرف‌های دکتر و می‌گویم: «چرا؟ مگه ساکن قم نیستید؟» چشم‌های زن پر از اشک می‌شود و می‌گوید: «پول نداشتم برم بیمارستان.» از حرف نداری به هم می‌ریزم و می‌گویم: «آخه دردش رو چطور تحمل کردید؟ خیلی وحشتناکه دردش. خوب می‌اومدید بیمارستان یه کاریش می‌کردیم.» دکتر همین طور که دست زن را معاینه می‌کند می‌گوید: «خوب بچه‌هات می‌بردنت.» زن اشک‌هایش را پاک می‌کند و می‌گوید: «من تنها زندگی می‌کنم، کسی رو ندارم. تروخدا یه کاری کنید دستم زود خوب بشه. اینجوری نمی تونم قالیبافی کنم. همه زندگیمو با همین قالی بافتن می‌چرخونم.» دکتر بعد از معاینه می‌گوید: «تورم و کبودی دستت نشون می‌ده که حتما ترک خورده. ولی باید عکس بگیری و دکتر متخصص ببینه تا گچ بگیره و فیزیوتراپی شاید نیاز بشه. چون معلوم نیست درمان نشدنش باعث چه مشکلاتی شده.» زن سری تکان می‌دهد و می‌رود. دلم خون شده است از دیدن آن زن. وقتی فکر می کنم با کوچکترین تکانی در دست، هر بار تا مغز استخوانش تیر کشیده است، سرم سوت می کشد. فکرهایم را توی سرم و غم هایم را توی دلم امانت می گذارم و سراغ وظایفم می رود. قرص های زیرزبانی را برمی دارم و گفته دکتر به فشاربالاها می‌دهم و سِرُم را آماده می‌کنم تا به پیرزن بدحال بزنم. ناگهان زن میانسال پشت سرم می‌ایستد و می‌گوید: «نمی شه شما دستم رو گچ کنید؟ به خدا من پول ندارم برم دکتر دستم رو گچ کنه.» دلم می‌گیرد و رو به زن می‌کنم و می‌گویم: «باید دکتردستتون رو ببینه. اینجوری اگه بخواید سرسری بگیرید خدایی نکرده بعدا آسیبش جدی می‌شه.» تا زن بخواهد حرفی بزند، صورت رنجورش همه چیز را می‌گوید. نفس عمیقی می‌کشم و می‌گویم: «شماره تون رو بدید، همه هزینه‌ها رو براتون فراهم می‌کنم. حتی هزینه رفت و آمدتون به بیمارستان رو.» نمی دانم چقدر از فقر و سختی مردم می‌شنوم، همان فقری که تا به حال بارها تجربه اش کرده ام. فقط می‌دانم اذان ظهر را که می‌شنوم، انگار کویر تشنه دلم، سیراب می‌شود و از خداوند می‌خواهم مرا پرستار روسفیدی گرداند در روز قیامت و همیشه پیشرو در جهاد.   🏅اثر سرکار خانم سیده طاهره موسوی ▫️شماره چهل و نهم▫️ 💯 فراخوان برگزاری دومین دوره این جشنواره به زودی اطلاع‌رسانی خواهد شد. 🔘 جشنواره استان قم 🆔 @revayatejahadi
کلاس تقویتی ریاضی به همت جهادگران قمی برگزار شد ♦️ به همت گروه جهادی انصارالمهدی پایگاه نرجس خاتون محله شهید عطاران کلاس تقویتی ریاضی مقطع ابتدایی برای دانش آموزان مدرسه نفیسه در مسجد حضرت ولیعصر(عج)بشرح ذیل برگزارشد. 🔸تاریخ:چهارشنبه ۱۵اسفندماه۱۴۰۲ 🔸زمان:ازساعت۱۶الی۱۷/۳۰ 🔸مکان:مسجدحضرت ولیعصر(عج) 🔸استاد:سرکارخانم حسین پور | | 📍با جهادگران استان قم همراه باشید👇 @jahadgaraan_qom @jahadgaraan_qom
بمناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان و مصادف شدن با شروع سال نو ایرانی دوخت رایگان چادر به همت گروه تخصصی فرهنگی، جهادی شهیده اقدس احمدی صورت گرفت. | | 📍با جهادگران استان قم همراه باشید👇 @jahadgaraan_qom @jahadgaraan_qom