گروه جهادی شهید شیری
(ثبت شده در قلب مادر شهید)
اومد تو سنگر
ساعت ۲ تا صبح گریه میکرد
من تو رکوع رکعت دوم نماز صبح بودم
که شروع کردن اتیش بریزن رو سرمون
خیلی شدید بود
ساعت دو تا سه بعد از ظهر . .
اونقدری آتیش سنگین بود که ما دستمون رو میگرفتیم جلو به هم نخوریم
ار شدت دود!
ساعت سه آروم شد ،
جوری بود که من گفتم حداقل ۷۰ تا شهید دادیم
بخدا ذهنم به همه رفت غیر از مسعود
بچه ها گفتن تو ماشینه دارن میارنش عقب ...
آوردنش دیدم آره آ.سد مسعودِ
اینقدر خوشگل خوابیده بود ((:
فقط یه جمله در گوشش گفتم ،
گفتم مسعود چیکار کردی؟💔
نه نماز شب خون بودی .. نه عارف بودی .. سلام کردن بلد نبود!
از محله داش مشتیای اصفهان پاشدی اومدی خط
چیکار کردی خریدنت؟! گفتن پاشو کاراتو بکن یکی دو ساعت دیگه عازمی🖐🏼🚶🏻♂
گروه جهادی شهید شیری
(ثبت شده در قلب مادر شهید)
از محله داش مشتیای اصفهان پاشدی اومدی خط چیکار کردی خریدنت؟! گفتن پاشو کاراتو بکن یکی دو ساعت دیگه
بابا ما یه عمر این طرف اون طرف
این عملیات اون عملیات
کلا ۲۳ روز سابقه جنگ داشتی!
شهید سید مسعود رشیدی :)
🌸گروه جهادی شهید شیری🌸
╭─┅🍃🌸🍃┅─╮
@jahadishiri
╰─┅🍃🌸🍃┅─╯
#خادمالشهدا