📌بازنشر پیام تسلیت مرحوم استاد فاطمینیا به مناسبت شهادت سردار دلها؛ حیف بود حاج قاسم در بستر بمیرد ...
✍شهید سعید سپهبد حاج قاسم سلیمانی شخصیت استثنایی وارث بر مالک اشترها و عمارها و میثم ها و دیگر شجاعان و غیوران از اصحاب شاه ولایت امیرالمومنین -صلوات الله علیه- بود، این قبیل افراد، روی کره خاکی تنها دل خوشیشان انجام وظیفه عبودیت است و پیوسته مشتاق عالم بالا هستند، شهید بزرگوار حاج قاسم شیر میادین نبرد بود و این شجاعت و صولت همراه با قدرت تفکر و صفات عالیه بزرگ مردی بی نظیر از او ساخته بود.
«حیف بود حاج قاسم در بستر بمیرد» روح مقدسش و ارواح طیبه ابومهدی و دیگر همراهان شهید مَهبِ نسیمهای رحمت و مَصبِ زلال رضوان و معرفت باد. شهادت این عزیز را به محضر نورانی حضرت صاحب الامر صلوات الله علیه و حضور مبارک رهبر معظم دامت برکاته و هم وطنان گرامی و خانواده مکرم آن جناب تبریک و تسلیت عرض میکنم. و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین»
🏴 بازنشر به مناسبت درگذشت استاد فاطمینیا
#یاد شهدا ذکر صلوات 😭🌷🍃
#اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🔵 از حضرت امیر علیه السلام نقل شده که فرمود:
✍چهار کس هستند که من در روز قیامت شفيع آنان هستم: کسی که ذریه من را احترام کند؛ کسی که نیازشان را برآورد؛ کسی که وقتی آنان مضطر شدند در امورشان تلاش کنند، و آن که با قلب و زبانش محب آنهاست.
🔸 احترام میرزا جواد آقا تهرانی به سادات
آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی در این امر از پیشگامان بود. ایشان که مجتهد مسلم و اخلاقی بزرگ و صاحب نفسی بود. یک بار سر درس صدایش به یکی از شاگردانش که سیدی بود بلند شد. بعد از درس رفت و عذرخواهی کرد و گفت: دستت را بده ببوسم که صدایم بر فرزند زهرا (س) بلند شد.
یک بار یکی از سادات که شاگردش بود دو ساعت از ایشان مسأله پرسید و بحث کرد، آقا با متانت جواب داد. آن سید از مزاحمتش خیلی عذرخواهی کرد. آقا می فرمود: خیر مزاحمتی نبود. او اصرار داشت آقا ببخشید و حلال کنید.
میرزا جواد آقا فرمود: آقاجان حال که خودت اصرار می کنی، یک کاری برای من بکن. آن سید هم خیلی خوشحال شد. فرمود: روز قیامت اگر جواد را به سمت جهنم بردند، برو نزد مادرت زهرا و بگو مادرجان، من در دنیا دو ساعت مزاحمش شدم، حالا که گرفتار شده، شما شفاعتش را بکن و به دادش برس.
📚 کتاب صراط و شفاعت
#نیایش_شبانگاهی
" خداوندا "
برگ در هنگام زوال مي افتد و ميوه به هنگام کمال
اگر قرار بر رفتن است ميوه ام گردان و بعد ببر
" بارالها "
زمين تنگ است و آسمان دلتنگ
بر من خرده نگير اگر نالانم...
من هنوز رسم عاشقي نمي دانم
" خداوندا "
کمکم کن پيماني را که در طوفان با تو بستم, در آرامش فراموش نکنم و در طوفان هاي زندگي با " خدا" باشم نه ناخدا
" بارالها "
به دل نگير اگر گاهي "زبانم " ازشکرت باز مي ايستد
تقصيري ندارد
قاصر است کم ميآورد دربرابر بزرگي ات....
لکنت مي گيرد واژه هايم در برابرت!
در دلم اما هميشه
ذکر خيرت جاريست
من براي بندگي تو هزار و يک دليل مي خواهم
ممنونم که بي چون و چرا برايم " خدايي " ميکني....
امکان ندارد که کسی
چراغی برای دیگران
روشن کند و خودش
در تاریکی بماند...
خدايا : پنجره اي براي
تماشا و حنجره اي براي
صدا زدن ندارم ،
اميدم به توست ،
پس بي آنکه
نامم را بپرسي و
دفترهاي ديروزم را
ورق بزنى، رحمتت را
بر همه دوستان وعزیزانم جاری فرما.🙏