| توافق ایران و عربستان
🔰داستان از انفجار تاسیسات نفتی آرامکو شروع میشود. جایی که سعودیها انتظار داشتند که سامانههای هشدار و پدافند حمله هوایی مدرنشان جلوی تسلیحات یمنی (از قبیل پهپاد شاهد) را بگیرد، اما نگرفت. سعودیها منتظر ماندند که ائتلاف غربی پاسخی مناسب به ایران بدهد، اما هیچ اتفاقی نیافتاد. حالا دیگر سعودیها واقعا از غرب دلگیر و دلزده شده بودند. از طرفی هم پولهای کلانی به غرب پرداخته بودند و هم وعده تامین امنیت از سوی غرب پوچ از آب درآمده بود.
🔸بعد از چندی خبر از چیزی به نام پیمان ابراهیم مطرح شد. به سمتش رفتند، اما آنها آنقدر سادهلوح نبودند که به این راحتی گول پیمان ابراهیم را بخورند. کمکم فهمیدند که پیمان ابراهیم برای آن است تا اسرائیل خط مقدم خود را جلو بکشد و کشورهای عرب را سیبل تلافی ایرانیها قرار بدهند و در نهایت جنگ به داخل اسراییل کشیده نشود. سعودیها که دیگر از اینجا رانده و از آنجا مانده تنها یک راه برای خود پیدا کردند: توافق با ایران، همان ایرانی که تا چند وقت پیش آن را «سر مار» می خواندند و به کمتر از نابودی و تجزیه آن رضایت نمیدادند و میخواستند جنگ را به داخلش بکشانند و برای حمله به آن لابی میکردند.
🔸سعودیها غرور خود را در دست گرفتند و به زمین کوبیدند؛ چون آنها میدانستند که در عالم سیاست هیچ دوستی و دشمنی دائمی وجود ندارد بلکه ژئوپلتیک و منافع هست که باید در صدر امور قرار گیرد. ایرانی که شب و روز در حال فحش دادن به آن بودند، یک روزه تغییر میکند و آهسته آهسته تیترهای ضد ایرانی از خبرگزاریهایشان حذف میشود.
🔸عفو گسترده رهبری و راهپیمایی 22 بهمن که هزاران برابر پرجمعیتتر از اغتشاشات مخالفان بود برای ناظر سعودی نشان از آن داشت که نظام جمهوری اسلامی کاملا کشور را در اختیار دارد و نگران براندازی نیست. برداشتی که خارجیها از این عفو گسترده گرفتند روشن بود، ایران کشوری نیست که با تهدید و ارعاب، کشتن چند مامور و فحش به رهبرش بتوان آن را شکست داد.
🔸متن مذاکرات منتشر نشده، اما ظاهرا در این توافق ایران در موضع قدرت نشسته و بنسلمان در جایگاه بازنده و شکست خورده قرار دارد. به هر روی، این توافق که آغاز روابط دیپلماتیک بعد از هفت سال است به خودیخود محتوای خاصی ندارد. سیاستهای بعدی عربستان سعودی درباره کیفیت ارتباط با اسراییل، آتشبس نظامی در یمن، وضعیت و شکل نفوذشان در لبنان و عراق، نوع تعامل با شیعیان عربستان و ... نشان دهنده چیستی و معرف این توافق خواهد بود.
@جلال الدین فنایی
| رقیب نهایی
🔰 ترکیه و ایران دارای سابقه طولانی رقابت هستند که به قرنها قبل باز میگردد. رویارویی بین ایران و عثمانی اغلب خشن و خونین بود و هر دو طرف متحمل تلفات سنگینی می شدند. درگیری ها بر سر قلمرو، منابع و قدرت سیاسی صورت میگرفت و اختلافات عمدتا فرهنگی بین دو امپراتوری نیز بر آن دامن میزد. بیشتر جنگهای عثمانی و صفوی در سالهای ۱۰۰۱-۱۰۱۷ شمسی رخ داد که بیش از ۱۶ سال طول کشید و عمدتا بر سر کنترل مناطقی انجام می شد که امروزه عراق و آذربایجان نام دارند.
🔸 عثمانیان مدرن بودند و از تاکتیکها و تسلیحات نظامی بهروز بهره میبردند. بااین حال ایرانیها قافیه را نباختند. صفویان از طریق ترکیبی از استراتژی نظامی، اتحاد با سایر قدرتها و ارتباطات دیپلماتیک موفق به مقاومت و حتی در مواردی شکست عثمانیها شد. یکی از تاکتیکهای صفویان بهرهمندی از زمین بود، به این صورت که اغلب در مناطق کوهستانی میجنگیدند که سواره نظام عثمانی در آن کارایی کمتری داشت. صفویان همچنین با دیگر قدرتها مانند امپراتوری گورکانیان در هندوستان و قبایل ازبک در آسیای میانه برای ایجاد موازنه قوا در برابر عثمانی اتحاد برقرار کردند. علاوه بر این، روابط دیپلماتیک با قدرت های اروپایی مانند انگلیس و فرانسه داشتند که به آنها کمک می کرد تا به فناوریها و سلاحهای جدید دسترسی پیدا کنند.
🔸امروز، نفوذ فزاینده ترکیه در منطقه، به ویژه اتحاد این کشور با آذربایجان، موجب نگرانی ایران شده است. آنکارا موقعیت خود را در قفقاز جنوبی به طور قابل توجهی افزایش داده است. نفوذ بیشتر در آذربایجان دروازهای را برای آنکارا فراهم میکند تا دامنه خود را فراتر از قفقاز، به سمت دریای خزر و فراتر از آن به آسیای میانه گسترش دهد.
🔸 ایران رقیبی را میبیند که چندان روی حسن همسایگی و برادری او نمی توان حساب کرد. بر ارس، دجله و فرات چنان سدهایی زده که نفس همسایگان را به تنگ آورده. برای پیشبرد اهدافش از گروه های تروریستی همچون داعش و النصره حمایت می کند و علنا چشم طمع به خاک همسایگان دارد. این نگرانکننده است، به ویژه از آنجا که نفوذ فزاینده ترکیه ممکن است به نفع غرب ترجمه شود؛ چون ترکیه یکی از اعضای ناتو است و با اسرائیل رابطه گرمی دارد. افتتاح سفارت آذربایجان در اسرائیل هم در همین پازل دیده میشود و به صورت بالفعل اتحادی سه جانبه میان این سه کشور ایجاد شده است. این تعاملات فراتر از ابتکارات دیپلماتیک است و حالا دیگر جنبه عملی پیدا کرده، به صورتی که جسورانه مانورهای نظامی در مرزهای ایران برگزار میکنند.
🔸کشورهای عربی و همسایگان دیگر ما ممکن است رقیب ایران به حساب بیایند، اما رقابت با این دولتها موقتی است. رقیب اصلی و نهایی ایران، ترکیه است. برای آن روز که با این واقعیت به وضوح رو در رو شویم، باید دستان ایران پر باشد. اگر ایران قفقاز را به رقیب ترک واگذار کند، آن روز دیگر ترکیه رقیب ما نیست، چون ایران بالکل از گردونه بازیگران مهم خارج میشود و در حد کشوری فرعی و احتمالا تجزیه شده در منطقه تعریف خواهد شد.
🔸برخورد قاطع با علیف در قالب بازپسگیری نخجوان برای قطع ارتباط مستقیم ترکیه با آذربایجان و همچنین بازپسگیری تالش برای متعادل کردن سهم ایران در دریای خزر، می تواند از جمله راههایی باشد که مانع قرار گرفتن ایران در تنگنای ژئوپلتیک و در راستای محافظت از منافع حیاتی ایران باشد.
🔸مقابله ایران و عثمانی مجموعهای پیچیده و چند وجهی از تعاملات و درگیریها بود که نظم غربآسیا را برای قرن ها شکل داد. امروز نیز در این منطقه نظم جدیدی در حال شکل گرفتن است که تدبیر سیاستمداران ایران را میطلبد.
@JalaleddinFanaei
| روز قدس - روز همستگی برای آزادی فلسطین 🇵🇸
روز جهانی قدس که یادگار امام راحل است، رویدادی است که برای ابراز حمایت از مردم فلسطین و دعوت به آزادی قدس از اشغال صهیونیسم برگزار میشود. در ایران و بسیاری از کشورهای دنیا این روز با شور و حرارت زیادی برگزار میگردد. ترویج این روز و شرکت در این راهپیمایی ثمرات مهمی برای آزادی #قدس و حل مسئله فلسطین دارد، از جمله:
🔸افزایش آگاهی: راهپیمایی روز قدس آگاهی مردم را در مورد مصائب مردم فلسطین افزایش می دهد. در بعد بینالمللی، راهپیمایی روز قدس به عنوان یک کنش دیپلماسی عمومی موجب آشنایی و آموزش مردم در سراسر جهان از تاریخ مسئله فلسطین و مسائل مرتبط به آن میشود که میتواند منجر به حمایت بیشتر از فلسطین و مبارزه فلسطینی ها علیه اسرائیل شود.
🔸همبستگی و اتحاد: راهپیمایی روز قدس می تواند عاملی برای وحدت مسلمانان باشد. مسئله فلسطين و آزادی قدس از نقاط مشترک میان مسلمانان است که میتواند حس جمعی و وحدت اسلامی ميان مسلمانان را تقویت کند. این روز به عنوان بستری برای مسلمانان و غیرمسلمانان است تا گرد هم بیایند و همبستگی خود را با مردم فلسطین اعلام کنند. در برخی کشورهای غربی، غیرمسلمانان زیادی در حمایت از فلسطین فعالیت میکنند. چنین اتحادی این پیام را به جامعه بینالمللی ارسال میکند که مسئله فلسطین از حمایت گستردهای برخوردار است که می تواند به تقویت آرمان فلسطین کمک کند و دولتها و سازمانهای بینالمللی را تحت فشار قرار دهد تا در حمایت از حقوق فلسطینیان اقدام کنند.
🔸تقویت روحیه مبارزان فلسطینی: راهپیمایی روز قدس میتواند به تقویت روحیه فلسطینیهایی که تحت اشغال زندگی میکنند کمک کند؛ به ویژه برای فلسطینیهایی که ممکن است در مبارزه خود برای عدالت و آزادی احساس انزوا و به حاشیه رانده شدن کنند، مهم باشد.
✳️آزادسازی قبله نخست و حرم دوم مسلمانان جهان، تنها برای تسهیل زیارت و سفر به این مکان شریف نیست. امروز خطر اسرائيل متوجه همه سرزمينهای اسلامی است و برنامهریزی برای مقابله با اسرائیل برای حفظ اسلام و مسلمانان ضروری است. البته تنها شرکت در چنین راهپیماییهایی جهت ایجاد تغییرات معنادار برای فلسطینیان کافی نیست. این راهپیمایی تنها بخشی از یک راهبرد بزرگتر است که اشکال دیگری از کنشگری مانند اقدامات دیپلماتیک، سازماندهی مخالفان اسرائیل و اقدام مستقیم را نیز شامل میشود.
@JalaleddinFanaei
15.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|سفر رییس جمهور به سوریه
سفر دکتر رئیسی به سوریه می تواند از جنبههای مختلف برای منافع ملی ایران سودمند باشد. جنبههای اقتصادی آن کم و بیش معلوم است و علی القاعده یکی از مهمترین انگیزه های اینگونه سفرها افزایش معاملات تجاری و نفع اقتصادی است. اما این سفر ابعاد دیگری هم دارد.
🔸سفر ریاست جمهوری ایران میتواند جایگاه و حمایت ایران از متحدانش در سوریه را تقویت کند. اساسا سفر مقامات ایران به عراق، سوریه و لبنان معمولا با این انگیزه است که حتی المقدور متحدانش را تقویت کند و جای بیشتری برای آنان باز کند. بخشی از این هدف با انتشار پیام ایران به سطح جامعه آن کشور صورت می پذیرد که از طریق نرم و بین الاذهانی انجام می شود. مقامات ایران در سفر به کشورهایی که زمینه اتحاد و همگرایی دارد، پیام سیاسی و فکری خود را ابلاغ و مواضع، خواسته ها و دستورکار سیاسی خود را اعلام می کنند، چنانکه سفر مقامات عالیه ایران به کشورهای آمریکای لاتین پیام «ضد امپریالیستی» را علیه ایالات متحده گوشزد و از مواضع دولت های آن کشورها حمایت می کند.
🔸این گونه سفرها ابزار مهمی برای ایران برای نمایش قدرت و نفوذ جمهوری اسلامی ایران، گسترش برنامه های راهبردی، به دست آوردن فرصت های اقتصادی و طیف وسیعی از تاکتیکهای دیپلماتیک است. البته ناگفته پیداست که در نهایت همه چیز به هوشمندی ایران در سیاست بینالملل و میزان بهره برداری ما از فرصت ها بستگی دارد.
*ویدیو سرود «لرئیسی تحیات المحور» در استقبال از دکتر رئیسی
@JalaleddinFanaei
|تصویر مبهم نظام بینالملل
از اواخر دهه ۶۰ تا اواسط دهه ۸۰ شمسی، تسلط جهانی آمریکا مورد تردید احدی نبود. با هر مقیاس و خطکشی که حساب می کردید، برتری آمریکا کاملا مشهود بود. این برتری به گونهای بود که در تاریخ دولت- ملت مدرن، این میزان از تفاضل قدرت در زمینههای نظامی، اقتصادی و فناوری نظیری نداشت. کنار این بگذارید، اکثر کشورهای ثروتمند جهان با آمریکا متحد شده با همدیگر نهادهای بینالمللی را تشکیل دادند؛ و کاری نبود در حیطه سیاست خارجی که آمریکا با محدودیتی مواجه باشد. همه چیز در اختیار او بود. چین و روسیه از این شرایط ناراضی بودند، اما میدانستند که کاری از دستشان برنمیآید. اما امروز، اینطور به نظر میرسد که نظام بینالملل درحال دگردیسی است و نظم بینالمللی غربی بعد از چند دهه ثبات در خطر باشد. بسیاری بر این باورند که ظهور قدرتهای جدید مانند چین و ورود بازیگران جدید به بازی قدرت مانند ایران، نشان از آن دارد که نظام توزیع قدرت در جهان به صورت چندقطبی درآمده یا در مسیر چندقطبی شدن است. اما باز هم، با کمال تاسف، آمار و ارقام و واقعیتهای میدانی چندان موافق این فرضیه نیست.
🔸جهان چند قطبی ویژگی ها و مولفههایی هایی دارد که ما امروز آن را نمیبینیم. در دورههایی که نظام بینالملل چند قطبی بوده، توزیع نسبتاً برابر تواناییها وجود داشت، به این معنا که دولتها اغلب از نظر قدرت در رقابتی شدید بودند و گاه از یکدیگر پیشی میگرفتند و در عینحال بسیاری از آن قدرتها ادعا میکردند که قدرت شماره یک هستند و واقعا هم مشخص نبود کدام یک شایسته این عنوان هستند. به عنوان مثال، قبل از جنگ جهانی اول، انگلیس میتوانست بر اساس نیروی دریایی جهانی و داراییهای عظیم استعماری خود ادعا کند که قدرت برتر جهانی است، با این حال اقتصاد و ارتش این کشور از آلمان کوچکتر بود که او هم خود ارتش کوچکتری نسبت به روسیه داشت و باز هر سه اینها به لحاظ اقتصادی نسبت به آمریکا اقتصاد کوچکتری داشتند. بنابراین برای اینکه نظام بینالملل چند قطبی باشد، عملکرد آن باید عمدتاً توسط سه یا چند کشور تقریباً همتراز شکل بگیرد. آمریکا و چین بدون شک دو کشور قدرتمند هستند، اما حداقل یک کشور دیگر باید در این میان باشد تا چند قطبی به وجود آید. اینجاست که ادعای چندقطبی بودن از بین می رود. کشورهایی که به طور بالقوه میتوانند رتبه سوم را کسب کنند روسیه، انگلیس، آلمان، هند، ژاپن و فرانسه هستند که به هیچ وجه همتای آمریکا یا چین نیستند.
🔸آمارهایی که بیانگر قدرت آمریکا است (که در این مجال نمیگنجد) به وضوح نشان از آن دارد که با فاصله بسیار بسیار زیادی از دیگر کشورها جلوتر است. درست است که آمریکا نتوانست افغانستان یا عراق را آنطور که میخواست مدیریت کند و نمی تواند بسیاری از مشکلات جهانی دیگر را حل کند، اما این بدین معنا نیست که آمریکا دیگر ابرقدرت نیست. قطب بودن دارای معنای مشخصی است، معنایی که قابل اندازه گیری است؛ زیرا قدرت به عنوان دارایی قابل اندازهگیری است، دارایی نظامی، وزن اقتصادی، داراییهای فناورانه، تواناییهای نرم و غیره همه تا حد بسیار زیادی قابل اندازهگیری هستند و در تمامی این اندازهگیریها، مع الاسف جایگاه آمریکا ممتاز است.
🔸با معیارهای نظری شناخته شده، جهان امروز دارای شاخصه های دو قطبی هم نیست. در طول جنگ سرد، جهان به صورت غیرقابل انکاری دوقطبی بود، که بیش از هر چیز با رقابت بین آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی تعریف می شد. امروز چنین وضعیتی وجود ندارد.
🔸اینکه نظام امروزی چند قطبی یا دوقطبی نیست به معنای انکار تغییر روابط قدرت نیست. چین بهویژه در حوزه اقتصادی رشد کرده و رقابت قدرتهای بزرگ در حال به وقوع پیوستن است. روزهایی که برتری فراگیر آمریکا بلامنازع بود، گذشته است. اما بسته شدن بزرگترین شکاف تاریخ قدرت جهان به این راحتیها نیست. قدرت آمریکا هنوز هم در سرتاسر جهان سایه افکن است، اما مسلماً کوچکتر از قبل است. در نتیجه، امروزه توزیع قدرت بیشتر به تک قطبی بودن نزدیک است تا دوقطبی یا چند قطبی، چیزی که نشریه فارین افرز در مقالهای از آن به عنوان «نیمه تکقطبی»تعبیر میکند.
🔸با اینکه آمارهای دقیق برای ارائه یک تحلیل صحیح از واقعیتهای جهانی رکن محسوب میشوند، اما گاهی این آمارها همهچیز را نشان نمیدهند. در این برهه قدرتهای تجدیدنظرطلب مثل چین و روسیه و اخیرا هم ایران، شکافی در قدرت میبینند که میتوانند خود را در آن جا کنند و حتی این شکاف را بازتر کنند. این کشورها قطعا باید کفه آمارها را به نفع خود سنگین کنند تا سریعتر به مقصود برسند. انشالله در یادداشتهای بعدی بیشتر به آن میپردازیم.
@JalaleddinFanaei
| معادله چند مجهولی انتخابات ترکیه
به نظر می رسد انتخابات ریاست جمهوری ترکیه تاثیر نامشخصی بر منطقه ما میگذارد. کمال قلیچداراوغلو و رجب طیب اردوغان رقابت تنگاتنگی دارند. اینکه پیروزی کدامیک از اینها به نفع ایران است برایم روشن نیست. روسیه ظاهرا علاقه دارد اردوغان در این کرسی باقی بماند.
🔸حمایت روسیه از اردوغان هم واضح است، چون قلیچداراوغلو آمریکایی است و هوادار سرسخت غرب و فرهنگ غربی است. روسیه که در اوکراین در حال جنگ با غرب و ناتو است، نمیخواهد ترکیه که دروازه ورود به دریای سیاه است، کاملا مطابق با غرب عمل کند و روسیه را در مضیقه قرار دهد. ضمن اینکه ترکیه اردوغان همراهیهایی هم با روسیه در برخی مواقع داشته است. بنابراین حمایت روسیه از اردوغان تاکتیکی است و تقریبا روشن است.
🔸اما برای ایران اردوغان بهتر است یا قلیج؟ ایران قبلا در جریان کودتای فتح الله گولن از اردوغان حمایت کرده بود، اما آیا امروز حمایت از اردوغان به نفع امنیت ملی ایران است یا نه، برای شخص بنده روشن نیست. اردوغان پیگیر سیاست پانترکیستی است و این سیاست به سود امنیت ملی ما نیست. اردوغان جمهوری باکو را علیه ایران تشجیع میکند و امروز، یک روز مانده به انتخابات، وعده کریدور زنگزور را داده است و آرزو دارد با کشورهای آسیای میانه، ناتوی تورانی در شمال و شرق ایران مستقر کند. ضمن آنکه به علت آنکه تا حدودی دنبال خودکفایی نظامی است و عضو ناتو است، هزینه بسیار سنگینی برای توسعه قدرت نظامی خود میکند، که این امر منجر به بلندپروازی اردوغان شده، که آن هم برای امنیت ملی ایران می تواند تهدید باشد، چنانکه که در سوریه برای ایران هزینه تراشی کرده است. بنابراین با اردوغان، ترکیه اقتدارگرایی بیشتری دارد و در این رقابت منطقهای، همانطوری که در رقابت اقتصادی ایران را پشت سر گذاشت، ممکن است در سایر عرصه های رقابت هم چالش برای ایران درست کند. البته آمدن اردوغان احتمال کودتا در این کشور را دوباره زنده می کند. ضمن آنکه اردوغان به سبب طمع یا لجبازی که با غرب گاهی پیش می آمد، در کنار موانعی که برای صادرات ایران میگذاشت، در دور زدن تحریمها به ایران کمک میکرد. در کنار این امور، شخصیت اردوغان و سیاستهای او به گونهای است که مورد پسند ناتو نیست و به نوعی عضوی ناهمگن در ناتو به حساب میآید و این احتمال وجود دارد که از ناتو خارج شود، که این هم به سود امنیت ملی ایران است. از آنجا که رادارهای پایگاههای ناتو و آمریکا در انجرلیک ترکیه امروز در حال رصد تحرکات ایران است و عنصر غافلگیری را از دست ایران برای حمله احتمالی به اسرائیل میگیرد، هرگونه احتمال برای جمعآوری این پایگاه، خبر خوبی برای امنیت ملی ماست. (که البته بعید است در هیچ صورتی، این پایگاه آمریکایی برچیده شود)
🔸از طرف دیگر اگر قلیچداراوغلو برنده انتخابات شود، آمریکا بر منطقه تسلط بیشتری خواهد داشت و ایران کار سختتری در دور زدن تحریمها خواهد داشت. او در وعدههای انتخاباتی، این وعده را میداد که در صورت انتخاب شدن، شرکتهای اسلحهسازی آمریکایی را در ترکیه خواهد آورد. این امر هم ممکن است توازن نظامی را به نفع ترکیه بچرخاند. اما از طرف دیگر قلیچ ظاهرا بلندپروازیهای اردوغان را ندارد و وعده داده که کاری به کار باکو و سوریه نداشته باشد، که این به نفع منافع ملی ایران است. از طرف دیگر اگر ترکیه با غرب بیشتر از این ادغام شود، این امر باعث خواهد شد که چین و مخصوصا روسیه بیشتر به ایران متکی شوند و این به نفع امنیت ملی ما است. چین روی ما بیشتر حساب خواهد کرد و کریدورهای مواصلاتی اش در منطقه را با هماهنگی بیشتر ایران انتخاب خواهد کرد. روسیه نیز از ترکیه فاصله خواهد گرفت (قلیچ وعده داده است در صورت پیروزی از تحریمهای غرب علیه روسیه سرپیچی نخواهد کرد ) و در زمینههای مختلف امنیتی، انرژی و اقتصادی با ایران به صورت پررنگ تری کار خواهد کرد و این امر اهمیت ایران در سیاست جهانی را افزایش خواهد داد.
🔸تشخیص نهایی مصلحت امنیت ملی ایران در قبال معادله چند مجهولی انتخابات ترکیه کار پیچیدهای است که صاحبان اندیشه و سیاستمداران با تجربه و استخوان شکسته باید به آن بپردازند.
@JalaleddinFanaei
|طالبان و حقآبه ایران
وضعیت آب سیستان، ایران را در موقعیتی پیچیده قرار داده. طبق قراردادی که میان رضاخان و ظاهر شاه افغانستان امضا شد، در ازای بخشش هزاران کیلومتر مربع از خاک ایران به افغانستان، قرار شد تنها 25% از آب هیرمند به ایران برسد، یعنی ثانیهای 26 لیتر مکعب آب. حدود سی سال است که تقریبا هیچ آبی از هیرمند به ایران نمیرسد. این امر باعث معضلاتی برای ایران شده است، از جمله هجوم ریزگردها به بخشهایی از ایران، مهاجرت اجباری سیستانیها و تغییر دموگرافی مذهبی استانهای مرزی شرقی ما. بنابراین برای تأمین امنیت ملی ما ضروری است که این معاهده عملی گردد. به صورت عملی ایران میتواند سلسله اقداماتی را در این زمینه انجام دهد، از جمله :
🔸اعمال فشار دیپلماتیک: ایران میتواند شکایتی رسمی به طالبان ارائه کند و تهدید کند که در صورت عدم رسیدگی به مسائل آب، روابط دیپلماتیک را کاهش خواهد داد و تحریمهایی را اعمال خواهد کرد. اگر طالبان خواهان به رسمیت شناختن و ثبات وضعیت بین المللی خود باشد، ممکن است نسبت به توافق با ایران اظهار تمایل کند؛ اما با توجه به ماهیت طالبان و موضع انزواطلبانه اش در سیاست خارجی، دستیابی و اجرای چنین معاملات دیپلماتیک چندان متصور نیست.
🔸اعمال فشار غیرمستقیم: ایران میتواند از گروهها و نیروهای ضد طالبان در افغانستان حمایت کند تا کنترل و اقتدار داخلی طالبان را تضعیف کنند، بهویژه در امتداد مناطق مرزی نزدیک به ایران تا مرکز در منطقه بامیان و پیش تر تا مناطق ملحق به دره پنجشیر و مناطقی که سدها و آب بندها ساخته شده اند. با این حال، تضمینی وجود ندارد که چنین سیاستی موفقیت آمیز باشد و خطر درگیری و بی ثباتی بیشتر را به همراه دارد؛ اما در هر حال هسته های خفته مخالف طالبان در افغانستان کم نیستند و در این زمینه ایران اهرم های مناسبی در اختیار دارد.
🔸مداخله نظامی: به عنوان آخرین چاره، ایران میتواند عملیات نظامی محدودی را برای تخریب سدها یا زیرساخت های ساخته شده برای محدود کردن جریان آب به ایران انجام دهد، اما اقدام نظامی مستقیم نیز خطر تشدید درگیری و بیثباتی بیشتر مرزها را به دنبال دارد.
🔷 من حیث المجموع، در حالی که جمهوری اسلامی ایران چندین گزینه دارد، هیچ یک به تنهایی کافی نیستند؛ بلکه ترکیبی از اقدامات ممکن است نتیجهبخش باشد. به هر تقدیر، تعامل با طالبان در هر سناریویی برای ایران دشوار و مخاطرهآمیز خواهد بود. ایران از روز اول استقرار طالبان به استقبال جنگ با طالبان نرفته و اهتمام داشته که مشکلات در این زمینه را به مسالمتآمیزترین وجه مدیریت کند؛ اما این حسن برخورد ایران موجب سوتفاهماتی شده است. طالبان نباید چنین تصوری داشته باشد که هزینه ای بابت بدعهدی ها و رفتارهای منافی با حسن همجواری نخواهد پرداخت. از این رو عاقلانه است که در روابط دو کشور توازن تهدید و وحشت وجود داشته باشد، چیزی که در حال حاضر موجود نیست. طالبان به جای آنکه برای توسعه افغانستان، تجارت با ایران را تسهیل کند، مایحتاج مردمش را فراهم کند، کمبود انرژی خود را جبران کند، به بنادر ایران دسترسی پیدا کند، و از ظرفیت های این همسایه قدرتمندش به سود خود استفاده کند، سبک مغزی می کند و بر طبل دشمنی می کوبد. در هر حال لازم است جمهوری اسلامی ایران با رعایت همه موازین عقلانی از ابزارهایی که در اختیار دارد برای احقاق حقوقش استفاده کند. اگر در برابر طالبان کوتاه بیاییم و از حق خود به نحو شایسته برخودار نشویم فردا باکو و ترکیه و دیگران هم از ایران حساب نخواهند برد.
@JalaleddinFanaei
https://www.alef.ir/news/4020304060.html
| مواجهه دینامیکی با طالبان
راهکاری وجود دارد که در میان مدت و دراز مدت میتواند معضلات شرقی ما را حل کند، نه اینکه صرفا به تاخیر اندازد. اهرمی در اختیار ایران است که مغفول واقع شده و ممکن است کسی حتی به آن فکر هم نکرده باشد. شاید گفتنش در وهله اول عجیب به نظر برسد، اما در راستای تامین امنیت ملی ایران و برگشتن ورق به نفع ایران به صورت پایدار و بلند مدت در جبهه شرقی، راهحل از نظر من، اعطای تابعیت ایرانی به پناهندگان و مهاجران افغانستانی است.
ایران میتواند با اعطای شهروندی به پناهجویان افغانستانی امنیت ملی خود را تقویت کرده و تیزی طالبان و هر گروه حاکم بر افغانستان در آینده را علیه ایران بگیرد. با این کار، ایران نه تنها در روابط خود با افغانستان بلکه در منطقهای که در آن قرار دارد، مزایای استراتژیکی کسب کند.
برخی از مزایای این امر برای ایران عبارتند از:
🔸تأثیر گذاری بر افغانستان: با فراهم کردن پناهگاه امن برای پناهجویان افغان و اعطای شهروندی به آنها، ایران میتواند خود را به عنوان یک بازیگر کلیدی در شکلدهی آینده افغانستان معرفی کند. این کار به ایران اجازه میدهد تا تاثیر و نفوذ بیشتری در سیاست داخلی افغانستان داشته باشد و ظرفیتی برابر جریان طالبان و گروههای افراطی دیگر در اختیار داشته باشد. افزون بر این، هزینه همپیمانی و حمایت از ایران در افغانستان کاهش مییابد و از این طریق هم زمینه نفوذ ایران افزایش مییابد.
🔸رشد وجهه بینالمللی: ایران با اعطای شهروندی به این پناهجویان، میتواند تعهد خود به حفظ حقوق بشر را به نمایش بگذارد و شهرت بینالمللی خود را بهبود بخشد. این کار میتواند منجر به بهبود روابط ایران با سایر کشورها و سازمانهای بینالمللی شود که در بلندمدت برای ایران مفید خواهد بود. همچنان که در افغانستان هم وجهه ایران رشد خواهد کرد که طبعا منجر به افزایش حامیان ایران در افغانستان خواهد شد.
🔸تقویت یکپارچگی جامعه افغانستانی با ایرانیان: با اعطای شهروندی به مهاجران و پناهجویان افغان، ایران میتواند آنها را به طور کامل به جامعه ایرانی متصل کند. این کار میتواند باعث ایجاد جامعه قوی و وفادار افغانتبار در ایران شود که در برابر طالبان و گروههای افراطی دیگر در منطقه، پتانسیلی برای پیوستن به ایران دارند. با اسکان بخشی از مهاجران تابعیت گرفته در ایران و نزدیک به مرز افغانستان و اسکان سایر افغانستانیهایی که هنوز موقعیت و فرصت اسکان و اعطای تابعیت ایرانی برای آنها فراهم نشده در شهرهای نزدیک به ایران در افغانستان، مثلا در هرات، که کمتر از صد و پنجاه کیلومتر با تایباد فاصله دارد، ضمن دور کردن تهدیدات از مرز ایران، در میانمدت عملا آن مناطق افغانستان ایرانی میشوند.
@JalaleddinFanaei
ادامه در پست بعدی ...
🔸توسعه سرمایه انسانی ایران: شاید این مورد از همه مزایای دیگر برای ایران راهبردیتر باشد. با اعطای شهروندی، پناهجویان افغان به آموزش، بهداشت و فرصتهای شغلی بهتر دسترسی خواهند داشت. این کار به آنها کمک میکند تا مهارتهای خود را توسعه دهند و به اقتصاد ایران کمک کنند. ایجاد نیروی کار ماهر و قابل اعتماد، به قدرت ایران کمک کند و تأثیر گروههای ضد ایرانی در افغانستان مانند طالبان را کاهش دهد. اما مزیت اصلی در اینجاست، در میان مدت و بلندمدت، این سیاستگذاری در سرمایه انسانی میتواند راهکاری برای حفظ جمعیت ایران در آینده باشد. با بررسی الگوی نرخ رشد جمعیت، ایران تا چند دهه آینده دچار پیری جمعیت خواهد شد و به ناچار باید از کشورهای دیگر نیروی کار وارد کنند تا کشور به ورطه اضمحلال کشیده نشود؛ تا بتوان کارگر برای معادن و کارخانه داشته باشیم، تا بتوانیم به این جمعیت پیر حقوق بازنشستگی و خدمات اجتماعی و درمانی بدهیم، تا بتوانیم نیروی نظامی داشت باشیم و قس علی هذا.
چرا سی سال دیگر مهاجر از هند، آفریقا و سایر ملتها وارد کنیم تا بافت فرهنگی، زبانی، دینی و خلوص نژادی کشور را که میراث هزاران ساله ماست را نابود کنیم؟ مهاجران افغانستانی هم فارسی صحبت میکنند، هم اکثرا شیعه هستند، هم فرهنگشان نزدیک فرهنگ ماست، هم دهها سال است در ایران زندگی کردهاند و برخی از آنها کاملا ایرانیزه شده اند و هم اینکه اصلا تا صد و بیست سال پیش جزئی از ایران بودهاند. (از کجا میخواهیم نیروی انسانی بهتری وارد کنیم؟)
مطالعات ژنتیک نکته بسیار قابل توجهای را برای ما روشن نموده، و آن اینکه نژاد هزاره، با وجود آنکه به لحاظ ظاهری شبیه مردم شرق آسیا هستند، اما ژن آنها بیش از هر جایی، به ژن ایرانی نزدیک است. (در تصویر زیر قابل مشاهده است) بنابراین ژن ایرانی که جزو خالصترین و قدیمیترین ژنها است، آلوده نمیشود.
بدون شک، اعطای شهروندی به پناهجویان و مهاجران افغانستانی با چالشهایی همراه است، اما اگر با دقت و با دید بلندمدت انجام شود، اعطای شهروندی میتواند یک ابزار قدرتمند برای به چالش کشیدن طالبان و بسط نفوذ ایران در منطقه باشد.
شاید وقت آن رسیده باشد که با هموطنان خراسانی خود دست دوستی و یگانگی دراز کنیم و این اتفاق را جشن بگیریم.
@JalaleddinFanaei