پندی برای جان و خرد
آئین کین خواهی در شاهنامه حکیم طوس
یا
کیخسرو چگونه انتقام سیاوش را از تورانیان گرفت
بگویم که بنیاد سوگند چیست
خرد را و جان تو را پند چیست
به فرّ و به نیکاختر ایزدی
که هرگز نپیچی به سوی بدی
میانجی نخواهی جز از تیغ و گرز
منِش برز داری و بالای، برز
چو بشنید زو شهریار جوان
سوی آتش آورد روی و روان
به دادار دارنده سوگند خورد
به روز سپید و شب لاجورد
شب تیره تا برکشید آفتاب
خروشان همی بود دیده پرآب
چنین گفت کای دادگر یک خدای
جهاندار و روزی ده و رهنمای
تو دانی که سالار توران سپاه
نه پرهیز داند نه شرم گناه
به ویران و آباد نفرین اوست
دل بیگناهان پر از کین اوست
به بیداد؛ خون سیاوش بریخت
بدین مرز باران آتش ببیخت
دل شهریاران پر از بیم اوست
بلا بر زمین تخت و دیهیم اوست
فراوان بمالید رخ بر زمین
همی خواند بر کردگار آفرین
وزان جایگه؛ شد سوی تخت باز
بَرِ پهلوانانِ گردنفراز
چنین گفت کای نامداران من
جهانگیر و خنجر گزاران من
به کین پدر بست خواهم میان
بگردانم این بد ز ایرانیان
اگر همگنان رای جنگ آورید
بکوشید و رستم پلنگ آورید
وگر کشته گردد کسی زین سپاه
بهشت بلندش بود جایگاه
بدانید کو شد به بَد پیشدست
مکافات بد را نشاید نشست
بزرگان به پاسخ بیاراستند
به درد دل از جای برخاستند
که ای نامدار جهان شادباش
همیشه ز رنج و غم آزاد باش
ز مادر همه مرگ را زادهایم
همه بندهایم ارچه آزادهایم
چو پاسخ چنین یافت از پیلتن
ز طوس و ز گودرز و از انجمن
رخ شاه شد چون گل ارغوان
که دولت جوان بود و خسرو جوان
بدیشان فراوان بکرد آفرین
که آباد بادا به گُردان زمین
نوشتند بر دفتر شهریار
همه نامشان تا کی آید به کار
همه سر سوی رزم توران نهند
همه شادمانی و سوران نهند
#سازشکاران_بی_خِرد
#میانجی_خواهان_بی_وطن
#شهید_فخری_زاده
#میانجی_تیغ
🆔 @jalili_vahid