eitaa logo
ترجمه آموزش جامع قرآن ۶
232 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ ص ۱۱۷ و ۱۱۸ درس ۲۱ و ۲۲ ابن جریر و ابن منذر از سعید بن جبیر روایت کرده اند که گفت ارث نمی بردند مگر مردانی که بالغ شده بودند که بتوانند در مالشان تصرف کنند و کار کنند با آن،ارث نمی بردند صغیر و زنان تا اینکه نازل شد مواریث در سوره ی نساء و خیلی براشون سخت آمد و گفتند آیا صغیری که نمی تواند مالش را نگه دارد و زن ارث می برد؟پس ارث می برند این دو گروه مثل مردان؟پس امیدوار بودند که وحیی از آسمان بیاید.پس منتظر بودند و وقتی دیدند آیه جدیدی نمی آید گفتند اگر آیه ی جدید نیاید پس ناگزیر باید قبول کنیم.پس گفتند: بپرسید.پس سوال پرسیدند از پیامبر صل الله علیه و آله و سلم همانا نازل کرد خدا این آیه را"و (ای پیامبر) از تو درباره زنان پرسش می کنند،بگو: خدا در مورد آنان به شما پاسخ می دهد و (نیز) آنچه در کتاب(قرآن) بر شما خوانده می شود(که) درباره دختران یتیمی است که آنچه برایشان مقرر شده،به آنان نمی دهید،و تمایل به ازدواجشان دارید..."سعید بن جبیر گفت:اگر بود برای ولی،زنی دارای مال و زیبایی با او ازدواج می کرد و او را مختص خویش می کرد و اگر زیبایی و مال نداشت نه خود با او ازدواج می کرد و نه او را به ازدواج غیر در می آورد. از ابن جریر از السدی روایت شده در این آیه که گفت:جابر بن عبدالله دختر عمه ی کور و زشتی داشت و از پدرش هم مالی به او رسیده بود ولی جابر رغبت با نکاح با او نداشت او را به ازدواج با غیر در نمی آورد تا مبادا آن مرد،اموال وی را بستاند،پس سوال پرسیدند از رسول الله صل الله علیه و آله و سلم درباره ی این مورد و مردم دیگر نیز در خانه خود دخترانی یتیم مانند او داشتند پس نازل کرد خدا این آیه را.
✅ ص ۱۲۱ درس ۲۱ و ۲۲ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم : هيچ چيز ، همانند بخل ، اسلام را نابود نمی سازد … . اين بخل را حركتى همچون حركت مورچه و شعبه هايى همچون شعبه هاى شرك است.
✅ ص ۱۲۷ درس ۲۳ و ۲۴ مراد از ثواب دنيا و آخرت ، سعادت دنيا و آخرت با هم باشد و سعادت دنيا و آخرت با هم تنها نزد خدا است ، پس بنده خدا بايد به درگاه او تقرب بجويد، حتى آن هم كه سعادت دنيا و پاداش مادى را در نظر دارد بايد از خداى تعالى بخواهد. چون سعادت دنيا و آخرت از غير مسير تقوا براى انسان حاصل نمى شود و تقوا هم جز از طريق عمل به احكام دين او حاصل نمى گردد، پس دين نيست مگر سعادت حقيقى بشر و با اين حال ديگر چگونه تصور دارد كه كسى جز از طريق افاضه خداوندى به ثوابى و پاداشى برسد؟ با اينكه تنها او سميع و بصير است.
✅ ص ۱۲۷ و ۱۲۸ درس ۲۳ و ۲۴ به تناسب دستورهائى که در آیات گذشته درباره اجراى عدالت در خصوص یتیمان، و همسران داده شده، در این آیه، یک اصل اساسى و یک قانون کلّى درباره اجراى عدالت در همه موارد، بدون استثناء ذکر مى کند و به تمام افراد با ایمان فرمان مى دهد که قیام به عدالت کنند، مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید! کاملاً به عدالت قیام کنید ! (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامینَ بِالْقِسْطِ). قَوّامین جمع قوّام صیغه مبالغه به معنى بسیار قیام کننده است، یعنى باید در هر حال و در هر کار و در هر عصر و زمان قیام به عدالت کنید، به گونه اى که این عمل خلق و خوى شما شود، و انحراف از آن بر خلاف طبع و روح شما گردد.
✅ ص ۱۲۸ درس ۲۳ و ۲۴ و در جمله : (( شهداءلله )) ، حرف (( لام )) به اصطلاح لام غايت است ، مى فرمايد: گواهانى باشيد و اين گواهيتان براى خدا باشد... معناى براى خدا بودن شهادت اين است كه شهادت مصداق پيروى حق و به خاطر اظهار حق و زنده كردن حق باشد، همچنان كه جمله : (( فلا تتبعوا الهوى ان تعدلوا )) (پس پيروى هوا مكنيد كه منحرف مى شويد) اين معنا را توضيح مى دهد. وَ لَوْ عَلى أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَلِدَيْنِ وَ الاَقْرَبِينَ يعنى به حق شهادت بدهيد هر چند كه بر خلاف نفع شخصيتان و يا منافع پدر و مادرتان و يا خويشاوندانتان باشد، پس زنهار كه علاقه شما به منافع شخصيتان و محبتى كه نسبت به والدين و خويشاوندان خود داريد شما را بر آن بدارد كه شهادت را يعنى آنچه را كه ديده ايد تحريف كنيد ويا از اداى آن مضايقه نمائيد... پس مراد از اينكه شهادت بر ضرر و يا بر ضرر والدين و يا خويشاوندان باشد اين است كه آنچه را كه ديده اى اگر بخواهى در مقام اداء بدون كم و كاست بگوئى به حال تو ضرر داشته باشد و يا به منافع والدين و خويشاوندانت لطمه بزند، حال چه اينكه مشهود عليه خود شاهد بدون واسطه باشد، مثل اينكه پدر شاهد يا انسانى ديگر نزاعى داشته باشد و شاهد عليه پدر خود و به نفع آن انسان شهادت دهد و يا آنكه تضرر شاهد از شهادت خودش با واسطه باشد، مثل اينكه دو نفر با يكديگر نزاع داشته باشند و شاهد صحنه اى به نفع يكى از آن دو را مشاهده و تحمل كرده باشد كه اگر در مقام اداى شهادت آن صحنه را بازگو كند خود شاهد نيز مانند مشهود عليه گرفتار مى شود.
✅ ص ۱۲۹ درس ۲۳ و ۲۴ و باز براى تأکید، دستور مى دهد: بنابراین از هوا و هوس پیروى نکنید تا مانعى در راه اجراى عدالت ایجاد گردد (فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى أَنْ تَعْدِلُوا). از این جمله به خوبى استفاده مى شود: سرچشمه مظالم و ستم ها، هواپرستى است و اگر اجتماعى هواپرست نباشد، ظلم و ستم در آن راه نخواهد داشت آیه فوق، توجه فوق العاده اسلام به مسأله عدالت اجتماعى را در هر شکل و هر صورت کاملاً روشن مى سازد و انواع تأکیداتى که در این چند جمله به کار رفته است، نشان مى دهد که: اسلام تا چه اندازه در این مسأله مهم انسانى و اجتماعى، حساسیت دارد، اگر چه با نهایت تأسف میان عمل مسلمانان، و این دستور عالى اسلامى، فاصله از زمین تا آسمان است! و همین یکى از اسرار عقب ماندگى آنها است.
✅ ص ۱۳۶ و ۱۳۷ درس ۲۵ جامعه سخت حساس است،و بس نیازمند آداب اجتماعی است که همگام با این حساسیت باشد.چه بسا سخنی از دهان بیرون آید و گوینده بدان توجهی نکند و مراد خاص و منظور مهمی از آن نداشته باشد،و چه بسا شایعه ای که معمولی و ناچیز باشد و پخش کننده مرادش فرد خاصی از انسانها نباشد،ولی چنان سخنی و چنین شایعه ای در درون جامعه و اخلاق و آداب و فضای آن،آثار ویرانگری را بر جای گذارد،و از شخص کوچک مورد نظر بگذرد و گریبانگیر جامعه ی بزرگ گردد. در بیشتر اوقات اعتماد موجود در چنین جامعه ای را ویران و تباه می سازد،و مردمان گمان می برند که شر و بدی بر اکثر آنان چیره است.لذا در اندرون بعضی ها که آمادگی نهفته ای برای انجام بدی دارند،ولی از بروز و ظهور آن جلوگیری می نمایند،زیبا جلوه گر می آید که به بهانه ی این که بدی شغل جامعه و پیشه ی همگانی شده است،دست به بدی یازند.مگر نه این است که جامعه تباه است و افراد آن بدکردارند؟ایشان که نخستین کسانی نیستند که بدین گرداب افتاده اند و دست به تباهی یازیده اند،پس چرا از گناه دوری کنند و از بدی بپرهیزند؟ اغلب هم الفت به گناه و بدی در طول زمان،از زشتی گناه و بدی آنان می کاهد.زیرا انسان بار اول به شدت از گناه و بدی بیزاری می جوید،ولی زمانی که انجام گناه و بدی تکرار گردید،و یا بارها و بارها ذکری از گناه و بدی به گوش رسید،شدت قباحت و گریز از آن،سبک می شود،و برای مردمان ساده است که زشتی و پلشتی را بشنوند یا ببینند و جوش و خروشی برای دگرگونی و نابودی تباهی و بزهکاری از خود نشان ندهند! با توجه به همه ی این مطالب است که خدا از گروه مسلمانان نمی پذیرد که بدگویی در میانشان پخش شود.تنها بدگوئی را از کسی می پذیرد که مورد ستم قرار گرفته باشد.مظلوم می تواند با بیان بدی ها و زشتی هائی که ستمگر مرتکب شده است،بدان اندازه که از او سر زده است و بس،بزهکاری و تباهکاری ستمگر را بر شمرد و خواهان انتقام ستمدیدگی خود شود. می فرماید"لا یحب الله الجهر بالسوء من القول-ألا من ظلم-".
✅ ص ۱۳۷ و ۱۳۸ درس ۲۵ بدین منوال برنامه ی تربیتی،پله ی دیگری شخص مومن و گروه مسلمانان را بالا می برد.در نخستین مرحله با آنان به سخن در می آید و بدیشان گوشزد می کند که خدا بدگوئی را نمی پسندد و آن را دشمن می دارد.به شخص ستمدیده اجازه می فرماید که انتقامجوئی کند و آشکارا درباره ی کسی که بدو ظلم نموده است بدگوئی نماید،و یا دادخواهی کند و داد خویش را از ستمگر بگیرد...در دومین مرحله همگان را به انجام کار نیک می خواند و شخص ستمدیده را به والائی و بزرگواری می خواند و بدو پیشنهاد می کند که با وجود این که می تواند بدی را به بدی پاسخ دهد و از ستمگر بدگوئی کند،ولی نیکمرد باشد و بزرگی کند و گذشت نماید.هر چند که می تواند گذشت هم نکند،اما خویشتن را از رغبت به انتقام بالاتر کشاند و به رغبت به بزرگواری برساند،که بزرگواری،والاتر و پاک تر از بدی را با بدی پاسخ دادن و بدگوئی کردن است. خیر و خوبی هنگامی در جامعه ی اسلامی پخش و پراکنده می گردد که مسلمانان خیر و خوبی را از خود نشان دهند.هنگامی هم خیر و خوبی در تربیت درونها و تزکیه ی دلها نقش خود را اجراء و ایفاء می کند که مسلمانان خیر و خوبی خویشتن را نهانی انجام دهند و از دیگران پنهان سازند.زیرا خیر و خوبی،پنهانی هم پسندیده است و آشکارا هم پسندیده است.هنگامی که خیر و خوبی در پنهان و آشکار انجام گرفت،عفو و گذشت در میان مردمان رواج پیدا می کند،و دیگر فرصتی و جولانگاهی برای بدگوئی نمی ماند.
✅ ص ۱۵۱ و ۱۵۲ درس ۲۷ و ۲۸ آیات جمع آیه است در لغت به معانی زیر اطلاق می شود: ۱.معجزه.مانند این فرموده ی خداوند متعال:"سَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَمْ آتَيْنَاهُمْ مِنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ ۗ ..." ۲.علامت و نشانه مانند این فرموده ی خداوند متعال:"إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ..." ۳.پند و عبرت مانند این فرموده ی خداوند متعال:"...إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً..." ۴.امر عجیب و شگفت آور.مانند این فرموده ی خداوند متعال:"وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْيَمَ وَأُمَّهُ آيَةً..." ۵.جماعت مانند کاربرد آن در این عبارت:خرج القوم بآیتهم یعنی آنان همگی خارج شدند و هیچ چیز پشت سر خود بر جای نگذاشتند. ۶.دلیل و برهان مانند این فرموده ی خداوند متعال:"وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ..."و معنی آن از برهاین و دلایل وجود خدا و اقتدارش و متصف شدنش به کمال،خلق آسمان ها و زمین و اختلاف زبان و رنگ ها موارد یاد شده همگی معانی لغوی واژه ی آیه بود که برخی از آنها مستلزم برخی دیگر است. اما در اصطلاح آیه به مجموعه ای از عبارات در سوره ای از قرآن گفته می شود که آغاز و پایانی مشخص داشته باشد.تناسب این معنای اصطلاحی با معانی لغوی سابق الذکر روشن است.زیرا آیه ی قرآنی البته با انضمام به آیات دیگر"معجزه"است.علاوه بر این،نشانه ای بر راست گفتاری کسی است که آن را آورده است.و در آن برای کسی که خواهان تذکر باشد،پند و گفتار است.هم چنین،به دلیل اعجاز و مقام بلندی که دارد،از امور عجیب و شگفت به شمار می آید.معنای جماعت نیز در آن نهفته است،زیرا مجموعه ای از جملات و کلمات و حروف است.به دلیل آنکه متضمن هدایت و آگاهی است و بر قدرت و علم و حکمت خداوند و صدق رسولش دلالت دارد،به معنای برهان و دلیل نیز گرفته می شود.
✅ ص ۱۵۳ درس ۲۷ و ۲۸ لفظ سوره مفرد است که جمع آن سور است مانند غرفه که جمع آن غرف است و اطلاق می شود لغت به منزله و جایگاه(طبقه ای) از بناء(مثلا ساختمان)یعنی طبقه ای از صفوف که بعضی از آن بالای بعضی دیگر وضع می شود. همانطور که اطلاق می شود و اراده می شود به واسطه ی آن جایگاه بلندی،و نامیده شده سوره قرآن به این اسم که تشبیهی با سوره(طبقات) بناء دارد که همان سوره قطعه ای است از کتاب الهی محکم به هم مربوط است که کامل می کند سوره بعضی سوره ی دیگر را در غرض کسی که به خاطرش نازل شده است،همانطور که طبقه ای از بناء قطعه بهم پیوسته است که کامل می کند بعضی از آن بعضی دیگر را. و متحقق می شود با اجتماع آنها غرض ای که به خاطر آن بناء و ساختمان به وجود می آید یا اینکه نامیده می شود به خاطر رفیع بودنش(بلند مرتبه بودن)برای اینکه کلام خدا می باشد و در هر صورت معنی لغوی و اصطلاحی سوره با هم تناسب دارد. اما معنای اصلاحی آن همانطور که قبلا ذکر شد مجموعه ای از قرآن است که از قبل و بعدش جداست و از لحاظ شنوایی آشنا و معروف است.
✅ ص ۱۵۸ درس ۲۹ مى دانیم معمولاً براى اثبات حقوق و جرم ها در اسلام، دو شاهد عادل کافى است حتى در مسأله قتل نفس با وجود دو شاهد عادل، جرم اثبات مى شود، ولى در مسأله اتهام به زنا، چهار شاهد الزامى است. ممکن است سنگینى وزنه شاهد در اینجا به خاطر آن باشد که زبان بسیارى از مردم در زمینه این اتهامات باز است، و همواره عرض و حیثیت افراد را با سوء ظن و بدون سوء ظن جریحه دار مى کنند، اسلام در این زمینه سختگیرى کرده تا حافظ اعراض مردم باشد، ولى در مسائل دیگر، حتى قتل نفس، زبان ها تا این حدّ آلوده نیست. (از این گذشته، قتل نفس در واقع یک طرف دارد، یعنى مجرم یکى است، در حالى که در مسأله زنا براى دو نفر اثبات جرم مى شود، و اگر براى هر کدام دو شاهد بطلبیم چهار شاهد مى شود.)
✅ ص ۱۶۸ و ۱۶۹ درس ۳۰ و ۳۱ اين آيات به داستان افك اشاره مى كند، كه اهل سنت آن را مربوط به عايشه ام المؤمنين دانسته اند، ولى شيعه آن را درباره ماريه قبطيه مادر ابراهيم معتقد است ، همان ماريه كه ((مقوقس )) پادشاه مصر او را به عنوان هديه براى رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) فرستاد، و هر دو حديث - چه آن حديثى كه از سنى ها است و چه آن حديثى كه از شيعه ها رسيده - خالى از اشكال نيست ، كه هم خودش و هم اشكالش ‍ در بحث روايتى خواهد آمد - ان شاء اللّه تعالى . پس بهتر اين است كه به بحث پيرامون متن آيات پرداخته و به كلى فعلا از روايات صرف نظر كنيم ، ولى در عين حال اين نكته را بايد مسلم بدانيم كه افك مورد بحث مربوط به يكى از خانواده هاى رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) بوده ، حال يا همسرش و يا كنيز ام ولدش كه شايد همين نكته هم به طور اشاره از جمله ((و تحسبونه هينا و هو عند اللّه عظيم )) استفاده شود و همچنين از آيات اين داستان كه مى رساند مطلب در ميان مسلمانان شهرت يافت ، و سر و صدا به راه انداخت و اشارات ديگرى كه در آيات هست اين معنا فهميده مى شود. و از آيات بر مى آيد كه به بعضى از خانواده رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) نسبت فحشاء دادند و نسبت دهندگان چند نفر بوده و داستان را در ميان مردم منتشر كرده و دست به دست گردانده اند، و نيز به دست مى آيد كه بعضى از منافقين يا بيماردلان در اشاعه اين داستان كمك كرده اند، چون به طور كلى اشاعه فحشاء در ميان مؤمنين را دوست مى داشتند، و لذا خدا اين آيات را نازل كرده ، و از رسول خدا(صلى اللّه عليه و آله ) دفاع فرمود.
✅ ص ۱۶۹ و ۱۷۰ درس ۳۰ و ۳۱ واژه افک (بر وزن فکر) بنا به گفته راغب به هر چیزى گفته مى شود که از حالت اصلى و طبیعیش دگرگون شود، مثلاً بادهاى مخالف را که از مسیر اصلى، انحراف یافته مؤتفکه مى نامند، سپس به هر سخنى که انحراف از حق پیدا کند و متمایل به خلاف واقع گردد، ـ و از جمله دروغ و تهمت ـ افک گفته مى شود. مرحوم طبرسى در مجمع البیان معتقد است: افک به هر دروغ ساده اى نمى گویند، بلکه دروغ بزرگى است که مسأله اى را از صورت اصلیش دگرگون مى سازد، بنابراین کلمه افک خود بیانگر اهمیت این حادثه و دروغ و تهمتى است که در این زمینه مطرح بود. واژه عُصْبَه (بر وزن لقمه/ فعلة) در اصل از ماده عصب به معنى رشته هاى مخصوصى است که عضلات انسان را به هم پیوند داده و مجموعه آن سلسله اعصاب نام دارد، سپس به جمعیتى که با هم متحدند، پیوند، ارتباط، همکارى و همفکرى دارند عصبه گفته شده است. به کار رفتن این واژه، نشان مى دهد: توطئه گران در داستان افک ارتباط نزدیک و محکمى با هم داشته و شبکه منسجم و نیرومندى را براى توطئه تشکیل مى دادند.
✅ ص ۱۷۱ درس ۳۰ و ۳۱ يعنى اگر در آنچه مى گويند و نسبت مى دهند راستگو باشند، بايد بر گفته خود شاهد بياورند و شهود چهارگانه را كه گفتيم شهود در زنا هستند حاضر سازند، پس وقتى شاهد نياورند شرعا محكومند به كذب ، براى اينكه ادعاى بدون شاهد كذب است و افك .
✅ ص ۱۷۳ درس ۳۰ و ۳۱ امام رضا علیه السلام فرمودند: پنهان کننده کار نیک پاداشش برابر هفتاد حسنه است و آشکار کننده کار بد سرافکنده است ، و پنهان کننده کار بد آمرزیده است.
✅ ص ۱۷۴ درس ۳۰ و ۳۱ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرموند :  هر كس زشت كارى و گناهى را فاش كند، مانند كسى است كه آن را انجام داده است.
✅ص ۱۷۴ درس ۳۰ و ۳۱ محمد بن فضیل مى‌گويد:به امام كاظم عليه السّلام عرض كردم:قربانت گردم،از يكى از برادرانم خبرى مى‌رسد كه آن را نمى‌پسندم و وقتى از خود او مى‌پرسم وى منكر آن مى‌شود با آن كه گروه مورد اعتمادى آن را از او نقل مى‌كنند.امام كاظم عليه السلام ـ به محمّد بن فُضيل ـ فرمود : اى محمّد! گوش و چشم خود را نسبت به برادرت دروغگو شمار و اگر پنجاه قسم ياد كننده نزد تو شهادت دهند و برادرت سخنى ديگر [و بر خلاف آنچه آنها گفته اند ]بگويد سخن او را باور كن و سخن آنان را باور مكن. عليه برادرت، مطلبى را كه او را بد نام كنى و شخصيّتش را از بين ببرى شايع مكن تا در زمره كسانى قرار گيرى كه خداوند عزّ و جلّ فرموده است : «كسانى كه دوست دارند زشت كارى در ميان آنان كه ايمان آورده اند شيوع پيدا كند، براى آنان در دنيا و آخرت عذابى پر درد خواهد بود. و خدا[ست كه ]مى داند و شما نمى دانيد».
✅ ص ۱۷۸ درس ۳۲ اگر چه این آیات، صریحاً داستان افک را دنبال نمى کند ولى تکمیلى براى محتواى آن محسوب مى شود، و هشدارى است به همه مؤمنان که نفوذ افکار و اعمال شیطانى، گاه به صورت تدریجى و کم رنگ است و اگر در همان گام هاى نخست کنترل نشود، وقتى انسان متوجه مى گردد، که کار از کار گذشته است. بنابراین، هنگامى که نخستین وسوسه هاى اشاعه فحشاء، یا هر گناه دیگر آشکار مى شود، باید همان جا در مقابل آن ایستاد، تا آلودگى گسترش پیدا نکند.
✅ ص ۱۷۹ درس ۳۲ وَ لا يَأْتَلِ أُولُوا الْفَضلِ مِنكمْ وَ السعَةِ أَن يُؤْتُوا أُولى الْقُرْبى وَ الْمَسكِينَ وَ الْمُهَجِرِينَ فى سبِيلِ اللَّهِ... كلمه ((ايتلاء)) به معناى تقصير و ترك و سوگند است ، و هر سه معنا با هم تناسب دارند، و معناى آيه اين است كه صاحبان فضل و سعه يعنى توانگران از شما نبايد در دادن اموال خود به خويشاوندان و مساكين و مهاجرين در راه خدا كوتاهى كنند. و يا معنايش اين است كه توانگران چنين كارى را ترك نكنند و يا اين است كه توانگران هيچ وقت سوگند نخورند كه ديگر به نامبردگان چيزى نمى دهيم ، ((و ليعفوا عنهم و ليصفحوا - اگر هم از نامبردگان عمل ناملايمى ديدند صرف نظر كنند، و ببخشايند)) آنگاه توانگران را تحريك نموده و مى فرمايد: ((الا تحبون ان يغفر اللّه لكم و اللّه غفور رحيم - مگر دوست نمى داريد كه خدا هم بر شما ببخشايد؟ و خدا آمرزنده و مهربان است )) در اين آيه بنا به فرضى كه با آيات افك نازل شده و متصل به آنها باشد، دلالت بر اين معنا است كه يكى از مؤمنين تصميم گرفته بوده كه احسان هميشه خود را از كسانى كه مرتكب افك شده اند قطع كند، و خداى تعالى او را از اين عمل نهى كرده ، و سفارش اكيد فرموده كه همچنان احسان خود را ادامه دهد، كه باز هم بيانى در اين باره خواهد آمد.
✅ ص ۱۸۲ درس ۳۳ اينكه از مؤمنات(زنان مومن) سه صفت را بر شمرده ، به منظور دلالت بر عظمت معصيت بوده ، چون صفت شوهر داشتن و عفت و غفلت و ايمان هر يك سبب تامى هستند براى اينكه نسبت زنا را ظلم ، و نسبت دهنده را ظالم و متهم بى گناه را مظلوم جلوه دهند، تا چه رسد به اينكه همه آن صفات با هم جمع باشند، يعنى زن متهم به زنا، هم شوهردار باشد، هم عفيف ، هم با ايمان ، و هم غافل از چنين نسبت كه در اين صورت نسبت زنا به او دادن ظلمى بزرگتر، و گناهى عظيم تر خواهد بود، و كيفرش لعنت در دنيا و آخرت ، و عذاب عظيم خواهد بود، ولى اين آيه شريفه هر چند كه در جمله آيات افك نازل شده باشد مضمونش عام است ، و تنها مربوط به خصوص داستان افك به خانواده رسالت نيست ، هر چند كه سبب نزولش آن داستان باشد.
✅ ص ۱۸۳ و ۱۸۴ درس ۳۳ سؤال دیگر این که: آیا منظور از خبیث بودن این دسته از مردان و زنان یا طیب بودن آنها همان جنبه هاى عفت و ناموسى است؟ یا هر گونه ناپاکى فکرى و عملى و زبانى را شامل مى شود؟. اگر سیاق آیات و روایاتى را که در تفسیر آن آمده، در نظر بگیریم محدود بودن مفهوم آیه، به معنى اول صحیح تر به نظر مى رسد، در حالى که از بعضى از روایات استفاده مى شود: خبیث و طیب در اینجا معنى وسیعى دارد و مفهوم آن منحصر به آلودگى و پاکى جنسى نیست. روى این جهت بعید به نظر نمى رسد: مفهوم نخستین آیه، همان معنى خاص باشد ولى از نظر ملاک، فلسفه و علت، قابل تعمیم و گسترش است. و به تعبیر دیگر، آیه فوق، در واقع بیان گرایش سنخیت است هر چند با توجه به موضوع بحث، سنخیت در پاکى و آلودگى جنسى را مى گوید (دقت کنید).
✅ ص ۱۹۰ و ۱۹۱ درس ۳۴ يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيرَ بُيُوتِكمْ حَتى تَستَأْنِسوا وَ تُسلِّمُوا عَلى أَهْلِهَا... ((انس به هر چيز و به سوى هر چيز)) به معناى الفت گرفتن به آن و آرامش يافتن قلب به آن است ، و كلمه ((استيناس )) به معناى عملى است كه به اين منظور انجام شود، مانند: استيناس براى داخل شدن خانه به وسيله نام خدا بردن ، و يا، يا اللّه گفتن ، يا تنحنح كردن و امثال آن ، تا صاحب خانه بفهمد كه شخصى مى خواهد وارد شود، و خود را براى ورود او آماده كند، چه بسا مى شود كه صاحب خانه در حالى قرار دارد كه نمى خواهد كسى او را به آن حال ببيند، و يا از وضعى كه دارد با خبر شود. از اينجا معلوم مى شود كه مصلحت اين حكم پوشاندن عورات مردم ، و حفظ احترام ايمان است ، پس وقتى شخص داخل شونده هنگام دخولش به خانه غير، استيناس كند، و صاحب خانه را به استيناس خود آگاه سازد، و بعد داخل شده و سلام كند، در حقيقت او را در پوشاندن آنچه بايد بپوشاند كمك كرده ، و نسبت به خود ايمنى اش داده . و معلوم است كه استمرار اين شيوه پسنديده ، مايه استحكام اخوت و الفت و تعاون عمومى بر اظهار جميل و ستر قبيح است و جمله ((ذلكم خير لكم لعلكم تذكرون )) هم اشاره به همين فوايد است ، يعنى شايد با استمرار بر اين سيره متذكر وظيفه خود بشويد، كه چه امورى را بايد رعايت كنيد، و چگونه سنت اخوت را در ميان خود احياء سازيد، و در سايه آن ، قلوب را با هم مألوف نموده ، به تمامى سعادتهاى اجتماعى برسيد.
✅ ص ۱۹۷ و ۱۹۸ درس ۳۵ و ۳۶ امام صادق عليه السلام ـ درباره آيه «به مردان با ايمان بگو كه ديدگان خود را فرو نهند···» ـ فرمود : هر آيه اى در قرآن كه در آن صحبت از [حفظ] عورت ها شده، مقصود حفظ آنها از زناست، مگر اين آيه كه مقصود حفظ آنها از نگاه است. بنا بر اين، بر هيچ مرد با ايمانى روا نيست كه به عورت برادر خود نگاه كند و بر هيچ زنى نيز حلال نيست كه به عورت خواهر خود بنگرد.
✅ ص ۱۹۸ درس ۳۵ و ۳۶ و مقابله اى كه ميان جمله ((يغضوا من ابصارهم )) با جمله ((يحفظوا فروجهم )) افتاده ،اين معنا را مى رساند كه مراد از ((حفظ فروج )) پوشاندن آن از نظر نامحرمان است ، نه حفظ آن از زنا و لواط كه بعضى پنداشته اند.
✅ ص ۲۰۴ درس ۳۷ و ۳۸ امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: با فضيلت‌ترين شفاعت‌ها آن است كه بين دو نفر (زن و مرد) در مورد ازدواج‌شان با يكديگر شفاعت و واسطه‌گرى كنى تا خداوند آنها را با يكديگر همراه كند.