جلسه آموزشی مورخ۱۴۰۳/۵/۱ قوانین منابع طبیعی
در این جلسه ضمن ارائه قوانین بهره برداری از عرصه های منابع طبیعی، به ساماندهی بهره برداران طرح مرتعداری رحمت آباد ییلاقی و سامان عرفی رحمت آباد قشلاقی و رسیدگی به مسائل بهره برداران در قالب میز خدمت درروستای رحمت آباد پرداخته شد.موضوعات جلسه به شرح زیر میباشد:
✅مقرر گردید دامداران در اسرع وقت نسبت به تمدید پروانه بهره برداری اقدام نمایند.
✅مقرر گردید شورای اسلامی روستا نسبت به معرفی دامداران متوفی اقدام نموده و وراث هرچه سریعتر یک نفر را به اداره معرفی نمایند.
✅مقرر گردید بهره برداران ذیحق مرتع نسبت به ظرفیت مرتع و رعایت فصل چرا در ییلاق و قشلاق عمل نمایند.
✅مقرر گردید شورای اسلامی و کلیه بهره برداران نسبت به حفظ مرتع و جلوگیری از حریق و اطفای ان و هرگونه اقدام در ان زمان گزارشات مربوطه را به یگان حفاظت شهرستان اقدام نمایند
✨ضمنا دامداران توجه داشته باشید حتما باید در سامانه سانکا ثبت نام نمایید در غیر اینصورت جزو دامداران درسیستم شناخته نمیشوید.
جهت ثبت نام با همراه داشتن کارت ملی و یک عدد عکس به اداره منابع طبیعی شهرستان خوانسار مراجعه نمایید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اطلاعیه | #قرار_جمعه_ها
※ برگزاری مراسم دعا و استغاثه به امام زمان علیهالسلام بمنظور تعجیل
در امر فرج، همزمان با سراسر کشور
در رحمت آباد مسجد امام زین العابدین (ع)
√ این هفته: جمعه ۵ مرداد
ساعت 18:30
√ با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین آقای احمدی
✘ برای اطلاع از نزدیکترین مراسم استغاثه به محل سکونت خود در سراسر کشور، به سایت استغاثه مراجعه فرمایید:
🌐 esteghase.com
دل نبستن به دنیای گذرا
#نهج_البلاغه
▫️وَکُنْ آنَسَ مَا تَکُونُ بِهَا، أَحْذَرَ مَا تَکُونُ مِنْهَا; فَإِنَّ صَاحِبَهَا کُلَّمَا اطْمَأَنَّ فِيهَا إِلَى سُرُور أَشْخَصَتْهُ عَنْهُ إِلَى مَحْذُور، أَوْ إِلَى إِينَاس أَزَالَتْهُ عَنْهُ إِلَى إِيحَاش
🟠آنگاه كه به دنيا خو گرفته اى بيشتر بترس، زيرا كه دنيا پرست تا به خوشگذارانى اطمينان كرد زود او را به تلخ كامى كشاند، و هر گاه كه به دنيا انس گرفت و آسوده شد، ناگاه به وحشت دچار مى گردد.
✍اشاره به يکى از شگفتى هاى دنيا که بسيارى از امورى که بيشتر براى انسان اطمينان آفرين است متزلزل تر است و يا بسيارى از کسانى که به آنها بيشتر اعتماد مى کند از آنها ضربه سنگين ترى مى خورد و اينها نشان مى دهد که هيچ چيز دنيا قابل اعتماد نيست و عاقل نبايد به آن دل خوش کند. تاريخ دنيا نيز گواه صدقى بر اين حقيقت است; بسيار اتفاق افتاده که محکم ترين حکومت ها يک شبه دگرگون شده و قوى ترين زمامداران يکروزه جاى خود را به ديگرى داده اند.
📘 #نامه_68
شادی ارواح طیبه صلحا . شهدا . اموات مومنین و مومنات . همه حق داران
فاتحه و صلوات
10.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به نام خدایی که صدای مظلوم را میشنود...
#اخبار_۶۰_شصت_ثانیه_رحمت_آباد
با سلام و درود خدمت همه سروران گرامی
با آرزوی قبولی اعمال و عزاداریهای شما در این ماه
شصت و پنجمین قسمت از مجموعه اخبار ۶٠ ثانیه رحمت آباد را تقدیم میکنیم
زیر سایه امام زمان (عج) باشید
^اللهم عجل لولیک الفرج^
🌸💫
┏━━ °•🍃❤️🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍃•°━━┛
﷽
〖 #تقویم_آبادی 〗
🔺 جمعه ۵ مرداد ۱۴۰۳
🔺 2024 برابر با ۲۶ ژوئیه
🔺 و ۲۰ محرم ۱۴۴۵
🔺 x دوازدهم رشن رحمت آباد
💚💚💚💚💚💚💚💚💚
🕋اوقات شرعی به افق رحمت آباد
🌠 صبح ۰۳:۴۲
🌅 طلوع ۰۵:۱۷
🏞ظهر ۱۲:۱۴
🌄 غروب ۱۹:۱۱
🎑مغرب ۱۹:۳۱
🌌نیمه شب ۲۳:۲۷
🌤 امروز و فردا هوای آفتابی با ابرهای پراکنده و دمای هوا بین ۱۶ تا ۳۶ درجه متغیر است
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
دوستان جهت بدست آوردن اطلاعات کلی در خصوص روستای رحمت آباد به سایت جامع رحمت آباد به آدرس زیر مراجعه فرمایند . و نظرات و انتقادات سازنده خود را بر ما ارسال نمایید تا انشاء الله پس از تکمیل اطلاعات این سامانه ، یک منبع مفید و جامعی برای استفاده عموم اهالی داشته باشیم
www.rahmatabadisf.ir
🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
✅ کانال مشاغل روستاهای رحمت آباد :
https://rubika.ir/abadi118
┏━━ °•🍃❤️🌺🌹🌷🌸❤️🍃•°━━┓
❇️ کانال جامع رحمت آباد
https://rubika.ir/jameerahmatabad
┗━━ °•🍃❤️🍇🌹🌷🍇❤️🍃•°━━┛
کانال جامع رحمت آباد
ایران میاد مگر این که خودش گفته باشد خودت را هم نگه دار رفتم گوشه ایستادم خیلی هم ناراحت بودم که دید
به نام خدا
#خاطرات آزاده
سید کمال معنوی
قسمت سی و هشتم
خاطراتی شنیدنی از زندگي اميرالاسرا حجه الاسلام ابوترابي
آیا پا روی قرآن گذاشتن واجب است یا حفظ آبروی دیگران برای آقای ابوترابی اهمییت زیادی داشت؟
گاهی بعضی از اسرا مسائل شخصی دیگران را افشا می کردند و مشکلاتی به وجود می آمد
روزی حاج آقا در میان جمع، اهمییت این موضوع را با سوالی مطرح کرد و پرسید:
اگر قرار باشد شما پا روی قرآن بگذارید یا آبروی کسی را ببرید کدام یک را انتخاب می کنید؟
اکثراً جواب دادند پا گذاشتن روی قرآن معصیت است ، ما دومی را انتخاب می کنیم
گفت اشتباه می کنید
چرا که قرآن برای برای آبرو دادن به انسان آمده است شما وقتی آبروی کسی را بردید معنایش این است که با قرآن مخالفت کرده اید
كوه صبر
چند سال از دوران اسارتم را با آقای ابوترابی گذراندم . اردوگاه موصلِ 1 که بودیم یک روز رفتم پیش حاج آقا و پرسیدم همه برای حل مشکلاتشان به شما مراجعه می کنند ، این را چه طور تحمل می کنید و خم به ابرو نمی آورید؟
چیزی نگفت
دوباره پرسیدم، از دادن جواب امتناع کرد
بار سوم وقتی اصرارم را دید گفت حسین آقا جون ، دو رکعت نماز و توسل به حضرت زهرا (س) ، کوه مشکلات را مثل موم نرم می کند. ازآن زمان هر وقت به مشکلی بر می خورم همین کار را می کنم
من به آرزویم رسیدم
نمایندگان صلیب سرخ به اردوگاه آمده بودند تا کار مبادلۀ آزادگان را انجام دهند
من مترجم بودم.
اتاق ها خالی بود . همه توی محوطه بودند . داشتیم آزاد می شدیم . بعضی ها داشتند سوار اتوبوس ها می شدند . یک دفعه سایه هایی را روی پنجرۀ اتاق کناری ام دیدم . صدایی هم میآمد . رفتم پشت پنجرۀ اتاق . تعجب کردم . حاج آقا بود . دو نفر هم کنارش بودند . میله های پنجره را گرفتم . گفتم حاج آقا شما این جا هستید؟
بعد داد زدم « حاج آقا این جاست » .
بچه ها پشت پنجره جمع شدند . برای ما خیلی سخت بود بدون حاجی برگردیم . همه گریه می کردیم . از پشت میله ها روبوسی کردیم . به ما دلداری می داد. ميگفت: « آقا جون چرا ناراحتید؟ خوشحال باشید شما بر می گردید ایران . اگر دیدید ده سال سجده کردم ، اگر نماز خواندم و دعا کردم . آرزویم این بود که این لحظه را ببینم . من ده سال دعا کردم که اسرا آزاد بشوند . دست خدا به همراهتان . موفق باشید . من به آرزویم رسیده ام » .
این ها را که گفت ، صدای گریۀ بچه ها بلندتر شد .
فدایی صدام
کاظم بارها گفته بود « من بعثی و فدایی صدام هستم » .
یک روز آقای ابوترابی را به شدت شکنجه کرد ؛ طوری که تمام بدنش سیاه شده بود . با این وجود ، حاج آقا به کاظم احترام می گذاشت . رفتار حاجی او را به تدریج رام کرد تا جایی که یک شب پشت پنجرۀ اتاق آمد و عذر خواهی کرد
حاج آقا خودش گفت « آمد و با شرمندگی از من عذر خواهی کرد و گفت ، من تو را اذیت می کنم ولی تو به من احترام می گذاری ، از این به بعد با تو کاری ندارم . گفتم فکر می کنی اگر به تو احترام می گذارم به خاطر این است که تو امیری و من اسیر ؟ نه ، اگر آزاد بشوم و بالاترین پست را در ایران بگیرم و تو را دوباره ببینم بیشتر از این احترامت خواهم کرد » .
کاظم بعثی و فدایی صدام ، چنان تحت تأثیر حاجی قرار گرفت که بعد از آن دست از خشونت برداشت و با کسی کار نداشت . مدتی بعد هم نماز خوان شد و در غیر ماه رمضان هم روزه می گرفت . بعثی ها وقتی دیدند رفتارش عوض شده او را از اردوگاه بردند .
عمل به قرآن در سخت ترين شرايط
بعثی ها آقای ابوترابی را به شدت شکنجه کردند .روز بعد ، نمایندگان صلیب سرخ وارد اردوگاه شدند . بعثی ها نگران بودند که آقای ابوترابی موضوع را به صلیبی ها بگوید . آثار شکنجه هم بر بدنش وجود داشت .
ایشان با صلیبی ها صحبت کرد ولی هیچ اشاره ای به شکنجه شدنش نکرد . بعد از رفتن نمایندگان صلیب سرخ ، فرمانده اردوگاه ، حاج آقا را خواست و پرسید « می توانستی موضوع را به صلیبی ها بگویی ، چرا نگفتی؟
گفت « من هیچ وقت مسلمان را به غیر مسلمان نمی فروشم »و اشاره به آیه ( لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا ) کرد
این برخورد سبب جلب اعتماد و احترام افسرها و نگهبان های عراقی نسبت به آقای ابوترابی شد
خمپارۀ 120
یک روز حاج آقا به یکی از دوستان آزاده به نام دایی حمید گفت « لطفاً برو و خمپارۀ 120 را صدا بزن ، کارش دارم » .
دایی حمید پرسید « خمپارۀ 120 کیه؟»
حاج آقا گفت « سید کمال معنوی » . او هم پیش من آمد و گفت « جناب خمپارۀ 120، حاج آقا با شما کار دارن » .
وقتی خدمت حاجی رسیدم ، پرسیدم منظورت از خمپارۀ 120چیست
حاجی با خنده گفت چون هر جا میخواهی بروی اول صدایت میرود و بعد خودت واردمی شوی
خمپاره 120هم اول صدایش می آید و بعد خودش می آید
بچه ها زدند زیر خنده
روحش شاد
خاطرات جا مانده از موصل
یادم هست که توی موصل نظیر، سرباز عراقی آدم خیلی کثیفی بود
اما هرجا که یکی ازبچه های کم سن و سال را میدید او را صدا میزد
این صدا زدن فکر پلیدی پشتش بود آنجا بود که آقا روح الله ندرلو دلاور رزمنده تبریزی مسئول انتظامات اردوگاه بود
اقا روح الله از آن آذری های نترس و شجاع بود با جسارت مثال زدنیش به ماهم دل و جرات داده بود وقتی خودش وارد عمل می شد این جسارت را به ما هم منتقل کرده بود یا خودش یا ما که انتظامات اردوگاه بودیم را می گفت سریع خودتان را به این سرباز عراقی برسانید اما بیشتر وقت ها خودش بود که کار را تمام میکرد
گاهی وقت ها هم به ما می گفت
منهم خودم را میرساندم به نظیر می گفتم چه میخواهی از این اسیر، چیکار داری
نظیر که عرصه را تنگ میدید یک بهانه ای میگرفت بهانهای مسخره مثلا می گفت خندیده یا بلند صحبت کرده یا ریشش را نزده و از این چرت و پرت ها
من میگفتم پسربرو و او هم سریع محل را ترک میکرد
نظیر هم چند تا فحش به آن اسیر چند تا فحش هم به ما میداد و میرفت دنبال کارش
کسانی که توی اردوگاه ها مسئولیت داشتند بیشترین برخورد را با عراقی ها داشتند
حالا یه کم هم بخندیم
سربازی بود به نام محمد گاوی محمد گاوی خیلی ادعایش می شد یک روز آقا روح الله به محمد گفت تو قویتر هستی یا من قویترم
محمد گاوی گفت من قوی ترم
آقا روح الله گفت بیا سوار کول هم شویم و ده بار بشینیم و بلند شویم هرکس ده نوبت را نشست و بلند شد او قویتر است محمد گاوی گفت باشه
روح الله گفت اول من سوار شوم و رفت روی کول محمد گاوی نشست او هم شروع به نشستن و پا شدن کرد فرمانده عراقی اردوگاه هم از آن بالا داشت تماشا میکرد دو سه بار که محمد گاو ی نشست و بلند شد آقا روح الله که فرمانده اردوگاه را دیده بود پرید پائین و گفت والله (انت قوی یعنی تو قوی هستی )
محمد انت قوی انت پهلوان
محمد گاوی گفت و الله العظیم آنی گاو پشت سرهم میگفت آنی گاو و دست هایش را بلند میکرد و می گفت بله من قوی هستم و کیف میکرد همان موقع فرمانده صداش کرد
رفته بود پیش فرمانده فرمانده گفته بود چیکار میکردی گفته بود من با روح الله شرط بندی کردم که من عراقی قوی تر از تو هستم روی دوش من سوارشد تا ببینیم چند بار میشینم و بلند میشوم گفت خوب گفتی که من سه بار نشستم و بلند شدم روح الله گفت تو قوی هستی تو پهلوانی بابا تو قوی هستی محمد
یک سربازی به نام حسین بود آدم قرقوز و زرنگی بود چون فارسی بلد بود میدونست که ما به محمد میگیم گاوی چون هیکلش کنده است یه روز از محمد گاوی می پرسد گاوی یعنی چه میگه یعنی بزرگ یعنی قوی یعنی پهلوان محمد گاوی هم هرجا می رسید به هم قطار های خودش به عراقی ها و به ایرانی ها می گفت (آنی گاو) این حسین پدر سوختگیش گل میکند
به محمد میگوید گاوی یعنی چی محمد میگوید یعنی قوی پهلوان بزرگ حسین میگوید لا حمار گاوی یعنی بقره محمد گاوی میگه ولله راست میگوئی؟
میگه آره از آن روز هرکس بهش میگفت محمد گاوی باشلنگ می افتاد به جانش و میزد و عقده هایش راخالی میکرد
عراقی ها برای اینکه ما رو اذیت کنند به فرمانده ایرانی اردوگاه آقای قلاص گفتند که اسیرا باید برای ما پا بکوبند
چون شما نظامی هستید و ماهم نظامی آقای قلاص هرچه صحبت کرد فایده نداشت جلوی منبع آب شرب اردوگاه چاله بود و آب جمع می شد باخودم گفتم پدری ازتون دربیارم که کیف کنید
عراقی ها وقتی می خواستند به داخل اردوگاه بیایند و همچنین برگردند باید ازجلوی منبع رد میشدن
دوسه روز کمین کردم و آب چاله راهم خالی نکردم تا اینکه ضابت عثمان که رییس نیروهای داخلی بود بیاید
همینکه عثمان رادیدم رفتم تو چاله و شروع به تی کشیدن کردم همین که عثمان رسیدجلوی من، من بایک دستم که تی بود ویک پا بعنوان احترام کوبیدم زمین و تی راهم رها کردم با کوبیدن پایم آب کثیف پاشید سر تاپای عثمان و شروع کرد به فحش دادن که چرا این کار را کردی
گفتم شما گفتید هر وقت ما را دیدید باید احترام بگذارید منهم احترام گذاشتم
آقای قلاص ر اصدا زد و گفت این مخصوصا این کار را کرده
آقای قلاص بهشان گفت دست ازاین خبردار و پا کوبیدن بردارید
حالا از این به بعد ممکن است از این اتفاقات بیوفتد که همان جا عثمان گفت که دیگرپانکوبید و احترام هم نگذارید
در اردوگاه رومادیه سربازی داشتیم به نام جاسم چرکو بسیار آدم کثیفی بود لباس های دژبانی مقداری از وسایلش سفید می باشد مثل فانوسقه بند حمایل بند پوتین و چیزهای دیگر
اما اینها آنقدر کثیف شده بودند که شما اگر به آنها نگاه میکردی به نظرت می رسید که این ها سیاه هستند یک روز ما یکی از بچه هایی که توی محوطه اردوگاه کار می کرد را صدا کردیم و با هم قراری گذاشتیم به او گفتم آیا جاسم ظهر ها می خوابد گفت بله فرصت گیر بیاورد خواب است گفتم فانوسقه شو باز میکنه گفت وقتی میخواهد بخوابد پوتینش را در می آورد بند حمایلش را در می آورد فانوسقه را هم باز میکند به او گفتم بیا یک کاری انجام بده گفت ها گفتم وقتی جاسم خوابید فانوسقه بند پوتین و بند حمایلش را وردار بیار یا خودت بشور یا بده ما بشوریم و بهت بدیم گفتم در اصل باید خودت بشوری چون آن وقت که او می خوابد ما داخل آسایشگاه هستیم قبول کرد رفت و بند پوتین وحمایل و فانوسقه جاسم را ورداشت برد توی دستشویی توالت با تاید اونها رو شست و سفید شون کرد و اونها رو گذاشت جلوی آفتاب ودرعرض ده دقیقه خشک شده بودن میگذاره همون جایی که بودن
جاسم از خواب بلند میشه و دنبال پوتین بندحمایل و فانوسقه میگرده شروع میکنه اون ور این ور زیر تخت روی تخت بیرون بالاخره میاد یقه شکوه رو میگیره و به شکوه میگه بند حمایل و بند پوتین و فانوسقه من کجاست شکوه میگه من از کجا بدونم و بعد دوباره میره تو اتاق سرباز ها و جائی که آنها را گذاشته بود به جاسم نشان میده و میگه مگر این ها مال تو نیست جاسم میگه نه مال من سیاه بودند
شکوه بهش میگه این ها مال تو هستند باز جاسم با فریاد میگه مال من سیاه بودن اینها سفیدند آقا شکوه بهش میگه جاسم این ها مال تو هستتند من بردم برات شستم تمیز کردم و آوردم جاسم ماتو مبهوت و حیران به آنها نگاه میکنه و دوباره به شکوه میگه پسر فانوسقه بند حمایل من سیاه بودند دوباره شکوه میگه میدونم بابا من آن ها را شستم میفهمی جاسم حیران از اینکه چه جوری فانوسقه سیاه سفید شده به شکوه میگه یادم نمی آید فانوسقه سفید داشته باشم و با شکوه دعوا میکنه که چرا اینها را شستی
بعدازاینکه به بچه های کم سن و سال توهین کردند از این کار عراقی ها خون بچه ها بجوش آمد ودست به اعتصاب زدیم
برادری داشتیم بنام عباس رحیمی معروف به عموعباس ایشون از فرط عصبانیت بامشت کوبید توی شیشه تاندون دستش قطع شد و باعث از کار افتادن چند انگشت دستش شد
آن روز هم خودش برای ما روزی بود ما باید اذیت و آزار های عراقی ها را به یک صورتی جبران میکردیم و الا اثرات منفی بازرسی ها و نشاندن چهار ساعت روی دو پاهمه انرژی مان را میگرفت اینها باعث افسردگی بچه ها می شد حاجی ابوترابی به بچه هایی که می توانستند دیگران را شاد کنند دائم تذکر و یاد آوری می کرد میگفت شاد کردن دل یک مومن در نزد خدا بالا ترین پاداش ها را دارد
من خدا را شاکرم که در طول اسارتم سعی خودم رو کردم که تا می توانستم بچه ها را شاد کنم برای رضای خدا هر کاری که انجام بدهیم آن دنیا جای خودش شما در همین دنیا پاداش کار خودت را خواهی گرفت بد کنی یا خوب کنی چیزی را که همه ما میدانستیم این بود که عراقی ها میخواستند روحیه مارا خورد کنند ایستادگی یمان را درهم بشکنند که شکرذخدا نتوانستند
این کلام را من چندین بار از عراقی ها شنیدم که می گفتند شما اسیر ما نیستید ما اسیر شما هستیم خدا عاقبت همه ما را ختم بخیر کند که این بهترین دعا در حق یکدیگر هست اما خدا نمی خواست شیعیان علی ابن ابی طالب پیش بعثی ها سرافکنده باشند و این بخاطر آن زمزمه های آرام نیمه های شب زیرپتو و ریختن اشک بی صدا بود
چراکه اگربعثی ها صدائی می شنیدن دمار از روزگار آن گریه کننده در می آوردند
از طرفی آن گریه گریه قرب به خدا بود و دور کردن شیطان از خود
چرا که در تنگناها شیطان می آید که تو را از طولانی بودن اسارت بترساند
تورا از دوری خانواده بترساند
آن وقت دل تنگی برای خانواده پدرو مادر زن و فرزندمی شود بهانه که از خدا دور شوی ولی این شیعیان مولا شیطان را نا امید کردند و با تکیه بر خدا و ائمه معصومین خود رابیمه کردند
جناب آقای حاج عباسعلی رضایت فرزند مرحوم حاج عبدالعظیم چند روزی است در بیمارستان بعلت کهولت سن بستری میباشند
لطفا جهت سلامتی و شفای این پدر بزرگوار آیه شریفه امن یجیب را قرائت نمایید تا ان شاالله خداوند لباس عافیت را برتن ایشان بپوشاند
الهی آمین
امن یحیب المضطر اذا دعاه ویکشف السوء
دانستنیهای حقوقی
🤝🤝🤝
*پدرم ملکی را خریده و پیش از تنظیم سند فوت کرده، الان چطور سند بزنیم؟*
به استناد گواهی انحصار وراثت پدر همه ورثه به اتفاق یا با انتخاب وکیل دادگستری به استناد مبایعنامه و با دلایل پرداخت ثمن و سایر مدارک علیه فروشندگان دادخواست تنظیم سند رسمی و انجام تشریفات قانونی مطرح نمایید و از طریق خدمات قضایی به دادگاه مربوطه ارسال کنید. درصورتی که ملک تحویل نشده تقاضای تحویل و حتی مطالبه خسارت یا وجه التزام را نمایید.
در عین حال لازم است و توصیه میشود مبایعنامه فی مابین توسط وکیل یا شخص مطلع به دقت ملاحظه و دادخواست بر اساس آن تهیه و تنظیم میشود .
#حکیم_زاده
@rezahakimzadeh1023
✅ تعطیلی ادارات چهار شهرستان استان اصفهان و کاهش ساعت کاری ادارات استان در روز شنبه
🔸مدیرکل مدیریت بحران استانداری اصفهان از تعطیلی ادارات چهار شهرستان استان ویک بخش شهرستان و تغییر ساعت پایان کار ادارات و بانکهای استان به ساعت ۱۰ به دلیل افزایش دمای هوا در روز شنبه، خبرداد.
🔹به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بین الملل استانداری اصفهان، منصور شیشه فروش ضمن اشاره به تشکیل کارگروه مدیریت بحران استانداری اصفهان، گفت: باتوجه به تداوم ماندگاری توده هوای گرم، پیشبینی افزایش دما وبه منظور پایداری انرژی برق طی روز شنبه ششم مردادماه ادارات، بانکها و دستگاههای اجرایی در شهرستان های کاشان، آران و بیدگل، اردستان، خوروبیابانک و بخش امامزاده شهرستان نطنز که نسبت به سایر استان دمای بالاتری دارند تعطیل خواهد بود.
🔹وی ادامه داد: همچنین پایان کار دستگاههای اجرایی، نهادهای عمومی، بانکها و بیمهها در سراسر استان (به استثنای دستگاههای خدمات رسان که دارای نوبت کاری و کشیک هستند) ساعت ۱۰ خواهد بود.
🔹مدیرکل مدیریت بحران استانداری اصفهان بیان کرد: فعالیت کارکنان شاغل در مراکز درمانی و بهداشتی استان با تشخیص مدیر واحد ذیربط خواهد بود.
🔹شیشه فروش عنوان کرد: فعالیت مؤسسات آموزشی و آموزشگاه ها و پایگاههای اوغات فراغت تابستانی استان نیز تا ساعت ۱۰ خواهد بود.