eitaa logo
💖یاران مهدی عجل الله 💖
245 دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
85 فایل
ماییم و سینه اے کہ ماجراے عشق توست😍یامهدے❤ • • 👤|ارتباط با ادمین جهت انتقاد وپیشنهاد در راستای کیفیت و ارتقاء کانال| : 👇👇 @Mehrsa9081
مشاهده در ایتا
دانلود
اللهم عجل لولیک الفرج و فرجنا بهم بحق زینب کبری سلام الله علیها💚🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باهم بخوانیم 💚 برای سلامتی امام زمان عج سلامتی کادر درمان 515 @Jameeyemahdavi313
سلام صاحب من ، صاحب زمان ، مهدی جان صبحم بخیر می شود وقتی به شما سلام می کنم و هزار باغ امید در قلبم می شکفد و هزار طاق رنگین کمان در آسمانم نقش می بندد و هزار فوج پروانه در هوایم به پرواز در می آید ... شما دلیل معطر زندگانی منید ... شکر خدا که شما را دارم . اللهم عجل لولیک فرج بحق عمه جان زینب🙏🙏🙏 @Jameeyemahdavi313
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: شنبه - ۲۹ خرداد ۱۴۰۰ میلادی: Saturday - 19 June 2021 قمری: السبت، 8 ذو القعدة 1442 🌹 امروز متعلق است به: 🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم 💠 اذکار روز: - یا رَبَّ الْعالَمین (100 مرتبه) - یا حی یا قیوم (1000 مرتبه) - يا غني (1060 مرتبه) برای غنی گردیدن ❇️ رویدادهای مهم این روز در تقویم ( 29 خرداد 1400 ) • خلع يد غارتگران انگليسي از صنعت نفت ايران و روز خلع يد (1330ش) • درگذشت انديشمند مسلمان "دكتر علي شريعتي" (1356ش) • سقوط منطقه مهران توسط منافقين و با پشتيباني ارتش عراق در اواخر جنگ (1367ش) • شهادت آيت‏ اللَّه "ميرزا علي غروي تبريزي" توسط دژخيمان بعث عراق در كربلا (1377ش) 📆 روزشمار: 🌺3 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام 🌺30 روز تا روز عرفه 🌺31 روز تا عید سعید قربان ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ @Jameeyemahdavi313
🔴آمار میزان مشارکت در انتخابات ۱۴۰۰ 🔹به روزسانی در ساعت ۰۹:۲۰ @Jameeyemahdavi313
💥 ‏تبریک به ملت ایران برای خلق حماسه حضور، 👈🏼 تبریک به همتی و هوادارانش، 👈🏼 تبریک به رضایی و دوستدارانش، 👈🏼 تبریک به قاضی‌زاده و حامیانش، ✅ و البته تبریک به سید ابراهیم رئیسی و یارانش انتخابات یک پیروز داشت و آن بود؛ نوبت همدلی و همکاری و تلاش برای ساخت ‎ است. @Jameeyemahdavi313
| از مجموع ۶,۶۲۰,۰۰۰ آرای ماخوذه در سراسر کشور ‏🔹سید ابراهیم رییسی ۴,۸۰۰,۰۰۰ ‏🔹محسن رضایی ۹۰۷,۰۰۰ ‏🔹عبدالناصر همتی ۵۴۷,۰۰۰ ‏🔹 امیرحسین قاضی‌زاده هاشمی ۱۸۴,۰۰۰ ‏ ✅آرای باطله ۸۲۰,۰۰۰ @Jameeyemahdavi313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
١٤٠٠ حتما مشاهده كنيد👀 🔽 براى دانلود كليپ هاى بيشتر به كانالمـــون يه ســرى بزنين دست پُــر مياين بيرون😉👇🏻 @seyedoona_eitaa
💖یاران مهدی عجل الله 💖
#پارت_پنجم #عبور_زمان_بیدارت_میکند🌹 صدف نگاه متعجبی به مشتری انداخت و گفت: –کارتون تموم شده خانم. ب
🌹 لبخند زدم. خیالم کمی راحت شد.😊 حالا دیگر او باید جواب مثبت بدهد. –سن من خنده داشت؟ با شنیدن حرفش نگاهش کردم. 😳 –نه اصلا. بعد سرم را پایین انداختم. صدای چند پیام پشت هم از گوشی‌اش باعث شد نگاهی به صفحه‌اش بیندازد و اخم کند.📱 آرام گفت: –اگه سوالی دارید بپرسید. کاش میشد بگویم، من سوالی ندارم فقط یک در‌خواست دارم و آن هم این که با من ازدواج کن. –من سوالی ندارم. اگر شما چیزی می‌خواهید بدونید بپرسید. خیلی جدی گفت: –سوالی که نه، بعد عمیق نگاهم کرد و بعد از مکثی گفت: –چهرتون اصلا به سنتون نمیخوره. کم سن‌تر به نظر میایید. از تعریفش ذوق کردم.😍 –می‌خواستم در خواستی ازتون بکنم. دلشوره گرفتم و مبهوت نگاهش کردم. وقتی تعجبم را دید پرسید: –طوری شده؟ دستپاچه گفتم:😰 –نه، نه بفرمایید. "نکند بگوید از اتاق که بیرون رفتیم جواب منفی بدهم. نکند از من خوشش نیامده. خدایا در‌خواستش این چیزها نباشد." به روبرو خیره شد.😳 –قبول دارم در‌خواستم سخته، می‌تونید قبول نکنید. "جون به لبم کردی بگو دیگه.😤 –راستش طبقه‌ی بالای خونه‌ی ما خالیه. فقط گاهی که برامون مهمون میاد یا برادرم با همسرش از خارج میان برای چند روز میرن اون بالا. تصمیم دارم با همسر آینده‌ام اونجا زندگی کنم. کنار مادرم خیالم راحته.😌 "پس جاری خارجی دارم. بهتر از این نمیشه.😁 برای این که در گفتن جواب مثبت کمکش کنم گفتم: –اتفاقا با مادر شوهر زندگی کردن خیلی هیجان انگیزه.😊 –واقعا؟ –نظر منه. –البته من مشکل مالی برای اجاره‌ی خونه ندارم. فقط اینطور صلاح میدونم. "این حرفش یعنی جوابش مثبت است؟ وای خدایا ممنون، ممنون.😍 –یه مطلب دیگه این که همسر آینده‌ی من باید همه جا با خودم بره، اصلا حق نداره تنهایی جایی بره. با چشم‌های گرد شده نگاهش کردم.😳 –مشکلی هست؟ نمی‌دانم این حرف مضحک چه بود گفتم: –آخه هر جا که نمیشه. یک ابرویش را بالا داد:🤨 –چرا؟ با کمی مِن ومِن گفتم: –خب بعضی جاها آقایون نمیشه بیان.😟 بالاخره این موجود بد اخلاق لبخند زد. –خب اون موقع مادرم هست. حتما باهاتون میاد. 🙂 –خب اگه ایشونم کار داشتن چی؟ کمی فکر کرد.🤔 –خب صبر می‌کنید تا کارش تموم بشه. –اگه کارم واجب بود چی؟ اخم ریزی کرد.😠 –کلا اصلا دلم نمی‌خواد همسر آینده‌ام پاش رو تنها از خونه بیرون بزاره. یه مورد دیگه این که من حرف رو یک بار میزنم، اگه انجام نشه اونقدر عصبانی میشم که خون جلوی چشم‌هام رو می‌گیره. همیشه حرف آخر رو اول میزنم و حوصله‌ی مخالفت ندارم.😡 با ابروهای بالا رفته نگاهش کردم.🤨 "این چه طرز خواستگاریه؟🤬 خب یهو بگو نمی‌خوام زن بگیرم دیگه، تو که زن نمیخوای برده میخوای. حیف که من تصمیمم قطعیه برای ازدواج، وگرنه یه جواب منفی بهت میدادم که صداش تو کل محل بپیچه.😂 دوباره صدای پیام گوشی‌اش آمد.📱 نگاهش کرد و بعد بلند شد. –فکرهاتون رو بکنید. البته به نظرم بهتره هر دومون فکر کنیم. "خدایا این دیگه کیه؟😟 اون دیگه چرا می‌خواد فکر کنه؟ من که شرایطی براش نزاشتم. وارد سالن شدیم. نمی‌دانم چرا اخم‌هایش در هم بود من که چیزی نگفتم. آنقدر غرق فکر بودم که متوجه نشدم چقدر طول کشید که رفتند. در مورد حرفهای راستین به کسی چیزی نگفتم. دو روز از روزی که آمده بودند گذشت ولی خبری نبود. زنگ نزده بودند. مادر با ناراحتی می‌گفت حتما نپسندیدند و دیگر زنگ نمی‌زنند، ولی من امیدوار بودم. وقتی از سرکار به خانه برگشتم. مادر را دیدم که سر در گریبان کرده و گوشه‌ایی نشسته. تمام بدنم یخ زد. دنیا جلوی چشم‌هایم تیره و تار شد. بغض گلویم را گرفت. بعد از دو روز انتظار این رسمش نبود. نمی‌توانستم باور کنم. اشاره‌ایی به امینه کردم. –زنگ زدن گفتن کنسله که مامان اینقدر ناراحته؟ امینه سری جنباند. –نه بابا کاش اونا زنگ میزدن.😕 هراسان پرسیدم خب پس چی شده؟ یعنی اونا هنوز زنگ نزدن؟ –نه، حالا دیگه زنگم بزنن جواب مثبت بدن فکر نکنم مامان چندان خوشحال بشه. با این تورمی که روز به روز بالاتر میره. –چی شده امینه؟ –این همسایه طبقه‌ی هم کف امد بالا کلی واسه مامان درد و دل کرد. به خاطر گرونی و تورمی که به وجود امده خیلی ناراحت بود. الانم که یهو قیمت گوشت این همه کشیده بالا مونده چیکار کار کنه. آخه میدونی که اونا یه بچه مریض دارن که رژیم غذایی خاصی داره، گوشتم جزوه رژیمشه. به جز اون دخترشم نامزده می‌گفت این جور پیش بره جهیزیه‌ی دخترم رو چیکار کنم. مامان براش خیلی ناراحت شد. امینه صدایش را پایین‌تر آورد. –فکر کنم به فکر جهیزیه‌ی تو هم افتاده، حسابی فکرش مشغول شده. البته دیشبم بابا می‌گفت به خاطر گرونی گوشت قیمت غذاهای گوشتی رو مجبوره بالاتر ببره. اعصابش خرد بود، می‌گفت دیگه رستوران سود نداره. با امیر محسن مشورت می‌کردن که چیکار کنن.