eitaa logo
کانال جانبازِ شیمیائی
575 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
28 فایل
ثواب بازنشر مطالب (بدون ذکر منبع)،هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است ادمین: جانباز شیمیایی بهروز بیات @janbaz_shimiaee
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به کوری چشم اونایی که نمیتونن ببینن از همه مشکلات بیرون خواهیم رفت✌️✌️✌️ لبیک یا خامنه ای❤️ انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چی می خواستن چی شد؟ چاهزاده بچه ننه کجا ماهپاره عزیز ما کجا جانم فدای رهبر انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
48.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅خیلی خیلی باحاله قشنگترین مولودی (لری) در حسینیه معلی، که دیشب در میلاد امام زین العابدین علیه السلام، پخش شد. تقدیم باعشق خدمت شمادوست عزیزم شدیداالتماس دعا 🌺 🌺🇮🇷 خیلی باهاش حال می کنی فقط تاآخرش برو انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
1_3679275632.apk
41.25M
لذت ببرید از برنامه ایرانی🖐🇮🇷 این نسخه بسیار متفاوت تر از نسخه قبلی‌ست و تقریبا اغلب قابلیت‌های تلگرام را داراست. انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
♦️شما باید هرچیزی که در جمهوری اسلامی خوب کار میکند را خراب کنید! 🔸باید از خراب کردن کارآمدهای سیستم تابو زدایی کرد!! 🔸جرثومه های وطن فروش چگونه به مدارس ایران حمله کردند؟ 🔺اگر سیستمی دارای ویژگی‌های مثبت بسیار باشد اما ضعف‌های اندکی هم داشته باشد بدیهی ست که هیچکس به فکر نمیکند. اگر سیستم دارای ضعف های بسیار شود ماجرا متفاوت است!! البته رذیلانه اینجاست که ماموریتی تعریف شود با این هدف که نقاط مثبت سیستم نابود گردیده تا چیزی بجز نقاط منفی باقی نماند. حدود 4 ماه قبل جلسه ای بین برگزار می‌شود. در این جلسه یکی از حضار بوده است. 🔺عضو شورای شهر شیراز که از کشور خارج شده و طبق ادعاهای خودش جلسات متعددی با مقامات کشورهای مختلف (بخوانید: عناصر سرویس های مخالف ایران) داشته است. داعش برای انجام ماموریت در شیراز حدود 15 روز قبل از حادثه عناصری را از تاجیکستان و ازبکستان و افغانستان و باکو در استانبول جمع؛ و سپس به منتقل و از آنجا به ایران اعزام می‌کند. در این ماموریت سه مسئله در اولویت بوده است: 1️⃣ تهیه اسلحه در داخل ایران برای عوامل! 2️⃣ گسیل آنها به شیراز تا لحظه پیوستن فرمانده به گروه 3️⃣ تهیه نقشه ی دقیق از منطقه ی عملیات برای بالا بردن شانس موفقیت.... 🔺برخی میگویند داعش با یک واسطه از طریق بهایی های شیراز موفق به دریافت اطلاعات کامل حرم و خیابان‌های اطراف و نوع انجام ماموریت در آن منطقه و هر چیزی که درباره جغرافیای منطقه نیاز داشته، شده است. آن واسطه کسی نبوده جز مهدی حاجتی !! مهدی حاجتی البته از سوی کاربران توئیتر با هشتگ " خرابکاری شرافتمندانه " شناخته میشود. آنچه در ادامه میخوانید واو به واو کلماتی ست که مهدی حاجتی مطرح کرده است. 🔺 اگر سوال دارید که در صورت عمدی بودن مسمومیت دانش آموزان (که هرگز احتمال بعیدی نیست) چه کسانی پشت ماجرا بوده‌اند؟! بهتر است اظهارات این داعشی سکولار را با دقت بخوانید: «چرا عنوانش خرابکاریه؟ اولا شما باید هرچیزی که درست کار میکنه در سیستم جمهوری اسلامی را خرابش کنی، پس از خرابکاری ما باید تابو زدایی کنیم! ما از چنین واژه شرافتمندانه‌ای که ترکیب خرابکاری شرافتمندانه است با جدیت باید دفاع کنیم، تابو زدایی کنیم، فراگیرش کنیم در سر تا سر ایران که حتی روزی روزگاری ما ضرورتی دیدیم برای از کار انداختن سیستمی در نقطه ای دور افتاده در ایران، این رو یک آدم روستایی شبیه یک قهرمان جنگی وظیفه خودش بدونه بره تانک دشمن و سیستم مهمات سازی دشمن رو از کار بندازه و این اسمش خرابکاری شرافتمندانه است و این رو باید تا انتهای ایران برسونیم چون باید هممون با هم انجامش بدیم ! یعنی داریم خراب میکنیم یک سیستم رو، یعنی داریم خراب میکنیم یک سیستم رو ولی شرافتمندانه برای محافظت از همرزمان خودمون در خیابان» 🔺 چه کسانی پشت مسموم سازی دختران و حمله شیمیایی به مدارس ایران هستند؟ همین چند جمله کافی ست تا متوجه عمق رذالت داعشی های سکولار بشویم. این جمله ی حاجتی را دوباره با دقت ببینید: حتی روزی روزگاری ما ضرورتی دیدیم برای از کار انداختن سیستمی در نقطه ای دور افتاده در ایران، این رو یک آدم روستایی شبیه یک قهرمان جنگی وظیفه خودش بدونه بره تانک دشمن و سیستم مهمات سازی دشمن رو از کار بندازه و این اسمش خرابکاری شرافتمدانه است و این رو باید تا انتهای ایران برسونیم چون باید همه‌مون با هم انجامش بدیم ! یعنی داریم خراب میکنیم یک سیستم رو ، یعنی داریم خراب میکنیم یک سیستم رو ولی شرافتمندانه برای محافظت از همرزمان خودمون در خیابان!! 🔺 ساده اش کنم؟ کشور از سوی دشمن تهدید شده، حالا تو همین شبکه ی خرابکار را (مانند در دهه شصت) به جان نیروهای مسلح بیندازی تا از بالا زیرساخت های کشور را نابود کرده و بر روی زمین هم نیروی زمینی را هدف قرار دهند. این دقیقا همان مدلی ست که در رخ داده است. 5 ماه پیش چنین جرثومه هایی در برابر ایران به صف ایستادند. این روزها مدارس ایران مورد قرار گرفته و رذالت وطن فروش‌ها در وقوع این رخداد به حدی ست که حتی آلمانی که پایِ ثابت حمله شیمیایی به ایران بوده نیز زبان در آورده و طلبکارانه از جایگاه متهم به جایگاه شاکی آمده و به استناد این جرثومه ها، حملات شیمیایی ایران را به پای حکومت بنویسد. 🔺 مسئله ی وطن فروش‌ها با کشورشان چیزی فراتر از خیانت است. به زودی نکاتی را درباره حرف های درگوشی آنها مرور خواهیم کرد که قطعا شنیدنش برای خیلی ها حیرت آور خواهد بود. آنهایی که این مدت تحت تاثیر موجِ "زن زندگی آزادی" بودند خوب است بفهمند روی دیوار چه جرثومه هایی یادگاری نوشته اند.... انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
داستان جذاب و آموزنده از پیشکسوت جهاد و شهادت برادر بسیجی حسن عبدی (ابوتراب) از گردان خط شکن کمیل ل ۲۷ مین والمری۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت هشتاد و سوم ۰۰۰ابوتراب گفت :مهرداد می خواد با اسم خرس بزرگ آبی به دوستانش بگه که کنار آبهای دریاچه ماهی گِیرافتاده اون میخواد یه جوری به دوستاش گّرا بده،که مااینطرف فعال هستیم ،هممون ازتعجب خشکمون زده بود،اصلا"به این موضوع فکرنکرده بودیم که منافقین هم واسه خودشون رَمزهایی دارن واطلاعات شون روبا این رَمزهامنتقل می کنن،پرسیدم ابو تراب از کجافهمیدی که مهردادداره با رَمز اطلاعات میده،خندید ُوگفت:خب یه استعدادخدا دادیه،گفتم نه بدون شوخی بگوازکجامتوجه شدی،گفت یادت رفته که من از بچه گی با مهردادبزرگ شدم وجیک ُ وپوکش رو می دونم،مهردادازبچه گی سعی میکردتُوبازیها مارو سرکاربزاره وجِرزنی کنه،جوری شده بود که دیگه همه بچه های محل می دونستن و همیشه مراقب بودن که گولش رو خورن ، بهش میگفتن:خالی بند,عین چوپان دروغ گو دروغ میگفت ُوبچه هارو سرکارمیذاشت ُ وبعدشروع میکردبه مسخره کردن وخندیدن وقتی گفت من روخرس بزرگ آبی معرفی کن من همون نیشخندشیطنت آمیزرو تُو چهرش دیدم،نیشخندی که باعث میشد گوشه چپ لب پائینش بلرزه واون رو لو بده،خدایا ؟کیف کردم عجب دقتی داشت ابوتراب،حقاکه حقش بودکه یه اطلاعاتی بَلده تُوشلمچه باشه ویه افتخارواسه ما بسیجی ها،محمدزل زده بودبه ابوتراب ، خندیدم گفتم : محمد جان ما رو باش که فکر می کردیم یه نُخبه ایم ، حالا می فهم که من ُ و تو باید جلوی برادر ابوتراب لُنگ بندازیم ، همه خندیدن ُو محمد شروع کرد به تماس با بیسیم ، (حسن حسن ، خاتم) ، بیسیم شروع کرد به خش خش کردن ، ابوتراب گفت : آقا محمد بیسیمت داره شنود میشه بیشتر دقت کن ، حاج آقا قلعه قوند گفت : خُوب محمد برو رو موج دوم ، محمد فوری موج بیسیم رو عوض کرد ولی صدای همون پارازیت و خش خش دوباره اومد ، حاج آقا قلعه قوند قرآن جیببیش رو درآورد ، من فکر کردم می خاد استخاره کنه یا داره توسل به قرآن می کنه ولی دیدم از روی قرآن یه چیزی رو تُو کاغذ نوشت ُ و داد به محمد ، محمد کاغذ رو خوند ُ و گذاشت تُو دهنشو شروع کرد به جویدن کاغذ بعد واسه باره سوم موج بیسیم رو عوض کرد ُ و گفت (حسن حسن ، خاتم) ، بیسیم از اون ور جواب داد (خاتم خاتم ، حسن) حسن جان به گوشم ، چی شده که بجای درب از پنجره وارد شدی ؟ محمد گفت : خاتم جان ؟ یه پرنده لاشخور رِنجر امریکایی نامه بر افتاده تُو حوض ما بد جوری خیس شده ، نامه هاشم خیسه ولی میشه خشکش کرد باید زود بیاید ُ و ببریدش تا جوهر نامه هاش محو نشده ، خاتم جواب داد خُوب بگو بلده بیاره ، محمد گفت : خاتم جان بلده هنوز پاش تُو قصه اول گِیره ، هر وقت آزاد شد خودش بر می گرده ، خاتم گفت : باشه ساعت صفر منتظر باشید تا آب از بِرکه جاری بشه ، پرسیدم محمد تو متوجه شدی چی گفت ؟ ابوتراب خندید ُ و گفت آره حسن جان ، منظور قرارگاه خاتم این بود که ساعت دوازده نیمه شب از راه دهنه کانال دو نفر می یان تا مهرداد رو ببرن ، پرسیدم همه این حرفا تُو این چند تا کلمه رَمز بود ؟ گفت : خُوب آره ، گفتم چه جوری ؟ گفت خُوب باید آموزش ببینی ، همونطور که قرارگاه گفته بود نیمه شب دوتا از نیروهای اطلاعات و عملیات اومدن ُ و مهرداد نفره رو بردن ، بیرون سنگر تُو تاریکی سر سجاده نشسته بودم ُ و داشتم با خودم فکر می کردم به احمد به ناصر و به شهادتش به خودم گفتم برم سُراغ ابوتراب شاید بتونم ازش خبر خوشی بشنوم ، یه هو یه دستی نشست روی شونم برگشتم دیدم حاج آقا قلعه قوند داره با محبت خواصی به من نگاه می کنه ، گفتم آقا ببخشید متوجه شما نشدم گفت نه تُو ببخش که من مزاحم خلوتت با خدا شدم،گفتم آقا؟کارداشتیدمی گفتیدمن بیام خدمتتون،گفت نه میخواستم تنهایی با تو صحبت کنم،گفتم بفرمائیدگوش می کنم، آقاقلعه قوند گفت:راستش رو بخای برادر ابوتراب بامن صحبت کرد،رُوش نمی شد که خودش این خبررو به توبده،ازمن خواست تامن با توصحبت کنم،گفتم آقادر رابطه با احمده،خودم ازطفره رفتن ابوتراب یه حدس هایی زدم ولی به خاطربچه ها به رُوم نیاوردم،آقاقلعه قوندگفت،برادرابوتراب احمدروپیداکرده،گفتم:یاقمربنی هاشم(ع) احمدشهیدشده آقاگفت:آروم صحبت کن، ابوتراب می گفت که بادوربین خوب نگاه کرده دیده که احمدتُو میدون مین افتاده روی سیم خاردارهاوانفجار مین والمری باعث شده بعثی هامتوجه اوبشن و به طرفش شلیک کنن،بَدنش روسوراخ سوراخ کردن،ولی هنوزحالت ایستاده داره،آقا اشکش جاری شد و ادامه داد (حقا که نخل ها ایستاده میمیرن ) شروع کردم به گریه کردن ، آقا من رو بغل کرد ُ و گفت : حسن جان باید این موضوع رو از بچه ها پنهان کنیم مخصوصا" از جمشید که حال ُ روز خوبی نداره بهتره به بچه ها بگیم که احمد اسیر شده ، تا بعد از عملیات ۰۰۰ ادامه دارد , حسن عبدی
داستان جذاب و آموزنده از پیشکسوت جهاد و شهادت برادر بسیجی حسن عبدی (ابوتراب) از گردان خط شکن کمیل ل ۲۷ خانم چادری۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت هشتاد و چهارم بهتره به بچه هابگیم که احمداسیرشده،تا بعدعملیات واقعیت روبهشون بگیم گفتم: باشه هرچی شماصلاح بدونید،آقاقلعه قوند گفت :پس تو دیگه از ابوتراب سوالی نکن مخصوصا"درحضوربچه ها،گفتم باشه چَشم به روی چِشم،گفت:چشمت بی بلاان شاء الله بلانبینی،درونم داشتم منفجر می شدم به خاطرحاج آقا قلعه قوندوقولی که داده بودم خودم نگه داشتم،حاجی که رفت کنار قبضه خمپاره وپی ام پی روسجاده که چفیه ناصربودبغضم ترکیدشروع کردم عین پدرای جوون ازدست داده گریه کردن یاد امام حسین(ع) افتادم تُو لحظه ایی که بدن علی اکبرش روعرباعرباشده بغل گرفته بود ُ ودیگه امیدش ناامید شده بود زیر زبون زمزمه کردم(جوانان بنی هاشم بیائید،علی را بردرخیمه رسانید،خداداندکه من طاقت ندارم ،علی را بردر خیمه رسانم) شروع کردم به زمزمه کردن نوحه هایی که احمد می خوندوآروم به سینه زدن ُ وگریه کردن ، یه هو سنگینی یه دستی رو روی شونم احساس کردم برگشتم نگاه کردم دیدم محمد پشت سرم چفیه اش رو پهن کرده و نشسته شروع کردنوحه دوم احمد رو که واسه حضرت رقیه بود زمزمه کردن :(بابا حسین؟بیا که برویم از این خرابه باباجون ، تودست منو بگیرو من راَس به خون ،جایی برسیم که هردو آزاد شویم،من از غم بی کَسی ُوتو ازغم این قهروجنون) هردو آروم تُوتاریکی شب کنارقبضه پی ام پی که احمد خیلی دوستش داشت بهش میگفت رَخش سفیدنوحه های احمد رو زمزمه می کردیم ُ وبه سینه می زدیم،محمد به انتهای نوحه احمد که رسید دیدم صدای علی شاهرخی بلند شد(عمه زینب ؟ چی می شد ، بابایی تنهام نمی ذاشت ، چی می شد بابایی تنها نمی شد ، چی می شد مثل قدیما دل ما ، عمه جون اسیر غم ها نمی شد) سه تایی آروم سینه می زدیم ُ و گریه می کردیم برگشتم تا به محمد ُ و علی اشاره کنم که آروم تر یه موقع جمشید متوجه نشه ، دیدم کنار علی جمشید ُ و ابوتراب حاج آقا قلعه قوند چفیه پهن کردن ُ و نشستن ، نتونستم خودم رو کنترل کنم ُ و بلند بلند زدم زیر گریه ، یه هو دیدم صدای مریم خانم همسرم بلند شد ، حسن چه خبره ، چی شده ، چرا اینقدر بلند بلند گریه می کنی ، مگه یاده رفته بچه ها خونه ما مهمونن ُ و تُو اطاق بغلی خوابیدن ، یه هو دیدم درب اطاق باز شد ُ و محمد حسین نوه چهار سالم اومد بیرون ُ و همونطور که چشمش رو می مالید با اون زبون شیرینش گفت : بابا حسن ؟ میشه لطف کنی به من آب بدی آخه خیلی تشنه امه ، عیال چپ چپ من رو نگاه کرد ُ و گفت بفرما بچه رو بیدار کردی حالا باید تا صبح باهاش بازی کنی ، محمد حسینم همنطور که آب رو می خورد گفت نخیرم ، من می خام برم بغل بابا روح اله بخوابم ، عیال بوسیدش ُ و با خودش بُرد به ساعت نگاه کردم دیدم ساعت سه صبحه ، گفتم بهتره دو رکعت نماز شفع بخونم ُ و بعد تا اذان صبح بخوابم ، اون روز با دو تا نوه ام محمد حسین ُ و محمد حسن تا غروب بازی کردم خیلی خوش گذشت ساعت حوالی پنج بعد از ظهر بود که تلفن همراهم زنگ زده ، دیدم میثم پشت خطه ، گفتم بفرمائید عزیز دلم ، گفت : حسن جان بی بی از من خواهش کرده امروز برم کمکش ، می خاد اطاق محمد رو تمیز کنه ، من یه کمی تُو ناحیه کمر و زانوی چپم درد دارم میشه تو هم بیایی ُ و کمکم کنی ، گفتم حتما" خوشحال هم میشم کِی بیام گفت : همین حالا بیا من جلوی خونه لوطی صالح منتظرم ، سریع لباسم رو پوشیدم ُ و دوتا پا داشتم دو تا هم قرض کردم ُ و دوئیدم ، عیال گفت چی شد کجا با این عجله ، گفتم کار واجب دارم ، لیلا عروس بزرگم از عیال پرسید : مادر ؟ بابا حسن کجا میره ؟ عیال خندید ُ و گفت می ره پیش حَووی بنده ، لیلا خشکش زد ُ و گفت یعنی بابا حسن زن گرفته ، عیال خندید گفت نه ولی بعد چهل سال عشق هاش رو پیدا کرده حالا من دیگه شدم عشق درجه دو پدر شوهر جنابعالی ، لیلا متوجه شوخی عیال نشد ، عیال زد رو شونه لیلا ُ و گفت : بابا جان ؟ بابا حسنت دوستای زمان جنگش رو پیدا کرده ، حالا دیگه بیشتر وقتش رو با اون ها می گذرونه ، لیلا انگار آب رو آتیش ریخته باشن یه نفس راحتی کشید ُ و گفت : آهان ، یه لحظه ترسیدم ، یه نگاه به لیلا عروسم انداختم ُ و گفتم هان چی شد ؟ حتما " به خودت گفتی ای داد ِ بیدا حالا دیگه دوتا مادر شوهر دارم ، وای چه شود ، هممون زدیم زیر خنده ، وقتی به درب خونه لوطی صالح رسیدم دیدم یه خانمی جلوی درب وایساده و ظُل زده به درب خونه و داره با انگشت هاش یه چیزی رو روی درب لمس می کنه ، گفتم بفرمائید خواهر کاری داشتید با بی بی کار دارید می خاید من صداش کنم ، اون خانم تا من رو دید چادرش رو جمع کرد ُ و فورا" دور شد ، تعجب کردم این کِی بود ، بعد به خودم گفتم حتما" فقیر یا نیازمندی بوده و اومده از بی بی کمک بگیره ، ولی یه چادر گرون قیمت رو سرش بود۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥صحبت‌های دختر شهید رضایی نژاد در برابر رافائل گروسی مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی 🔹آرمیتا رضایی نژاد: تا یازده سال پیش زندگی عادی داشته‌ام اما شش گلوله زندگی ما را تغییر داد. 🔹زمانی که پدرم به شهادت رسید دانشمندی بود که هیچ کاری به خشونت نداشت و من تنها نیستم و این فقط بخشی از ماجرا است. 🔹بسیاری از بیماران به دلیل عدم دارو جان خود را از دست میدهند و برخی به دلیل شرایط بد اقتصادی حاصل از تحریم ها زندگی خود را از دست می‌دهند، تحریم‌هایی که ایالات متحده آن را اعمال کرده است. انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
پدرها همیشه روی دخترهاشون حساسن انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
اعلام جرم علیه رضا کیانیان / صادق زیباکلام / روزنامه هم میهن / روزنامه شرق دادستان تهران: علیه صادق زیباکلام، رضا کیانیان و آذر منصوری و مدیران رسانه‌های هم‌میهن، رویداد۲۴ و شرق به‌دلیل نشر مطالب غلط درباره ماجرای مسمومیت دانش‌آموزان اعلام جرم صورت گرفته و پرونده قضایی تشکیل شده. پیگیری‌های گسترده امنیتی - قضایی برای کشف عاملان مسمومیت‌ها ادامه دارد و ۲ شعبه ویژه هم در دادسرای تهران برای برخورد با دروغ‌پراکنی‌ها و ترویج شایعات بی‌اساس تشکیل شده است. پرچم بالاست🇮🇷✌️ انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
🔴 مطالبه جواب داد / خبرساز اینترنشنال بازداشت شد 🔻 تشکر از دستگاه قضایی بابت اقدام قاطع در بازداشت این عنصر مشکوک در قم 🔹 علی پورطباطبایی معروف به خیزران و سردبیر سایت محلی قم‌نیوز که خبرپراکنی او از موارد متعدد دروغ و مطالب غیرواقع بارها خوراک رسانه‌های تروریستی مانند سعودی اینترنشنال شده است، سرانجام توسط دستگاه قضایی بازداشت شد. 🔹 وی از شروع ماجرای مسمومیت‌های مشکوک مدارس ، حضور پررنگ‌تری در رسانه‌ها پیدا کرد و اولین کسی بود که سرخط حمله به جریان‌های دینی و اتهام زنی به مذهب را به رسانه های ضدانقلاب داد و استناد به مطالبش، وی را به محور «دین هراسی» تبدیل کرد. 🔹 پورطباطبایی در تاریخ ۲۵ بهمن با انتشار یادداشتی از نفیسه مرادی، نخستین اتهام‌زنی به مذهب در ماجرای مسمومیت را‌‌ کلید زد که پس یک روز با فرار به جلو و اقرار به اشتباه خود، این یادداشت را حذف کرد. 🔹 وی در نخستین روزهای انتشار پاندومی کرونا نیز بارها تبدیل به منبع ارسال علنی اخبار جهت‌دار به رسانه‌های بیگانه شده و به قم هراسی دامن می‌زد. 🔹 عملکرد مشکوک او طی این چندسال در قم به عنوان خبرنگار جای بررسی ویژه دارد. 🔹 پس از ماموریت ویژه دولت به دو وزارتخانه اطلاعات و کشور برای ورود به این پرونده، مردم انتظار دارند علاوه بر عوامل خارجی احتمالی دخیل در این ماجرا، با عناصر مرتبط و سرخط دهنده به سعودی اینترنشنال، رسانه سلطنتی انگلیس و سازمان منافقین نیز برخورد جدی صورت گیرد. #⃣ انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
♦️‌ ‏با اولین گلی که این درخت بده دیگه اسرائیلی روی کره زمین نیست 😃👌🏻 چه نهال‌ها که کاشتی و ما از میوه‌اش بهره‌مند شدیم ... صنعت هسته‌ای موشک‌های غرور‌آفرین صنعت پهپادی دانش بیوتکنولوژی و نانوتکنولوژی ساخت ناو، ناوچه و زیردریایی گسترش مرزهای کشور تا مدیترانه و مهم‌تر از همه، غرور! غرور و افتخار به عنوان یک ایرانی! خداوند برای این کشور حفظ‌تون کنه... انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
🔰پنج توصیه حاج قاسم خطاب به بسیجیان ✍️شهید حاج قاسم سلیمانی: برادران و عزیزان بسیجیم سلام علیکم؛ خداوند شما را برای خدمت به اسلام حفظ بفرماید. عزیزانم اولا بزرگترین امانت سپرده شده به ما، جمهوری اسلامی است که امام عارفمان فرمود: حفظ آن از اوجب واجبات است. در حفظ این امانت از هر کوششی دریغ نفرمایید. ثانیا؛ به حلال خداوند و حرام آن توجه خاص بفرمایید. ثالثا؛ پدر و مادرتان را آنچنان بزرگ بشمارید که شایسته آن باشد که خداوند و ائمه معصومین توصیه فرموده‌اند. رابعا؛ دوستی و رفاقت ارزش بزرگی است. اما مهم این است که با چه کسی رفاقت و برای چه همراهی می‌کنید. خامساً؛ نماز شب؛ نماز شب؛ نماز شب کلید تمام عزت‌هاست؛ برادرتان قاسم. انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
گفت: شیخ عبدالحمید توئیت زده و نوشته است مسموم کردن دختران دانش‌آموز کار کسانی است که با تحصیل و آموزش زنان دشمنی دارند! گفتم: ننوشته که چه کسانی با تحصیل دختران و زنان دشمنی دارند؟! گفت: در ایران که همه مردم با هر سلیقه و دین و مذهبی که دارند اعم از شیعه و سنی و مسیحی و کلیمی و زرتشتی و... طرفدار تحصیل زنان هستند و بسیاری از دختران و خانم‌های آنها به تحصیل اشتغال داشته و به مدارج عالی نیز رسیده‌اند. گفتم: پس این شیخ عبدالحمید از چه کسانی به عنوان دشمن تحصیل زنان یاد می‌کند؟! گفت: تا آنجا که اسناد و شواهد نشان می‌دهد طالبان که مورد حمایت شیخ عبدالحمید هستند و خود شیخ بارها با تحصیل زنان مخالفت کرده و می‌کنند! گفتم: یارو پیش فالگیر رفت که فالش را بگیرد. فالگیر گفت؛ فردا در محله شما از منزل فلانی سرقت می‌شود! طرف گفت؛ این را که خودم هم می‌دانم! می‌خواهم ببینم دستگیر هم می‌شوم یا نه؟! انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
🔴بیاییدبه این تیتر روزنامه هم‌میهن که نمیدونم دقیقاً با چه کسانی هم‌میهن‌ اند دقت کنیم: 🔸الف) تیتر«واکنش صریح رهبری» به رنگ طوسی متمایل به سفید که خیلی واضح نیست و دیده نمی‌شود 🔹ب) بعد زده جنایت بزرگ، کنار عکس بالاترین مقام سیاسی مذهبی کشور، عکس هم، عکس رسمی نیست! 🔸ج) آدمی که عبا را در آورده و مشغول به یک کاری بوده و تمامش کرده. و حالا در کنار تیتر «جنایت بزرگ». 🔹د) نوع عبا حالت حایل داره. انگار پشتش چیزی است.شما رایاد شعارخاصی نمی اندازد؟ من را یاد شعاراصلاح‌طلبان بعد از قتلهای زنجیره‌ای می اندازه که « قاتلین فروهر، زیر عبای رهبر» 🔸ه)هم رنگی کامل تیتربا رنگ عبا که به صورت بصری این دو رابه هم وصل می‌کند 🔹و) به سر خم شده و به سمت زمین رهبری هم یک عنایت بکنید! مثل کسی که چشمش رامی‌دزدد و در دوربین نگاه نمی‌کند!یک گناهکاری ضمنی راالقاء میکند 🔸حالا بفرمایید از این تیتر و عکس چه نتیجه ای می‌شود گرفت؟ انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
📣ممانعت از تولید «اتوبوس‌ برقی» با وجود موفقیت در صادرات مدیر گروه خودرویی معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری: 🔸️جای تأسف است که تولیدکننده داخلی، اتوبوسی برقی را می‌سازد که پشت درب سازمان استاندارد گیر کرده است و دو سال نمی‌تواند پلاک بگیرد اما همین تولیدکننده ایرانی، اتوبوس‌های برقی خود را به کشور ترکیه صادر کرده است! 🔸️یکی از خلاهای مسئله اصلی خودروهای برقی در کشور، نبود سیاست‌گذاری منسجم و نداشتن متولی است و اینکه اصلاً کدام وزارت‌خانه متولی توسعه این بحث است و از همه مهم‌تر، نبود قوانین و مقررات حمایتی است. انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹برای سلامتی و دفع بلا و گرفتاری در شب نیمه شعبان بین نماز مغرب و عشاء این دعا 21 مرتبه خوانده شود: بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ اَللّهُمَّ اِنَّکَ عَلِیمٌ حَلِیمٌ ذوُ اَنَاةٍ وَ لاَ طَاقَةَ لَنَا بِحُکْمِکَ یَااللهُ یَااللهُ یَااللهُ، اَلْاَمَانُ اَلْاَمَانُ اَلْاَمَانُ مِنَ الطّٰاعُونِ وَ الْوَبَاءِ وَ مَوْتِ الْفُجْأةِ وَ سُوءِالْقَضَاءِ وَ شَمَاتَةِ الْأعْدَاءِ رَبَّنَا اکْشِفْ عَنَّا الْعَذَابَ إنّٰا مُوْمِنوُنَ إنّٰا مُوْقِنُون بِرَحمَتِکَ یَا اَرحَمَ الرّاحِمین انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️رهبر معظم انقلاب: "شب شب مبارکی است، شب دعا است، شب مناجات است، گفته شده است که از موارد لیلةالقدر است، لکن با این ولادت همه اینها مضاعف میشود." انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
🔺تو عروسی، عروس رو راه ندادن!؟😐 🔹 ‏دیشب تو مسجد مکی عبدالحميد واسه ۱۰۰ تا از زوج های زاهدانی بدون حضور عروس مراسم ازدواج آسان گرفته 🔹بعد همین یارو شده لیدر شورش زن زندگی آزادی یه مشت احمق هم براش هورا می کشن! انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
. آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد مژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسد راه دهید یار را آن مه ده چهار را کز رخ نوربخش او نور نثار می‌رسد 💥 ولادت با سعادت حضرت صاحب الزمان، آقا جانمون مهدی موعود (عج) به همه منتظرانش مبارک باشه❤️ انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
داستان جذاب و آموزنده از پیشکسوت جهاد و شهادت برادر بسیجی حسن عبدی (ابوتراب) از گردان خط شکن کمیل ل ۲۷ شهداء زنده اند۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت هشتاد و پنجم ۰۰۰ولی یه چادرگرون قیمت رو سرش بود، زنگ درب رو زدم،مملی درب روباز کردوتامن رودید تند ُباعجله گفت: سلام عمو خوش اومدی،دایی محمد ُبابابزرگ ُ بی بی ُعمو میثم تُواطاق دایی محمدمنتظرشماهستن، این گفت ُپرید رودوچرخه ُسریع دورشد، داد زدم کجا بااین عجله،گفت:دارم میرم مسجد قراره بابچه ها تُوحیاط پشتی مسجدفوتبال بازی کنیم،خندیدم گفتم :مراقب باش آروم بِرون،خطرناکه،بلند داد زدچشم ُدورشد، به خودم گفتم این بچه چی گفت؟گفت دایی محمد ُبابابزرگ ُبی بی ُعمو میثم تُواطاق منتظرن،وای خداجون،محمد من الان این جاست،دوتا پاداشتم دوتاهم قرض کردم ُ دوئیدم داخل خونه،پله های بالکن ُدوتایکی رَد کردم رفتم تُو اطاق ُباعجله سلام دادم، لوطی صالح ازویلچرش اومده پائین ُ نشسنه بودو داشت بادستمال قاب عکسها روگَردگیری میکرد,بی بی داشت فرش رو جارو میزد,میثم بااون پای مصنوعی رفته بودروی چهارپایه تاپرده ها رو بازکنه،باخنده گفتم آخه پیرمردتُومگه نگفتی کمرت ُپات دردمیکنه پس بالای چهارپایه چیکارمیکنی ، یاد جبهه ُ و قدیما افتادی که دیوار راست رو بالا می رفتی ؟ یه بوی عطر گُل محمدی تُو اطاق پیچیده بود ، پرسیدم میثم جان این عطری رو که می زنی از کجا خریدی ، اَگه می شه پول بِدم واسه منم هم بگیر ، میثم همونطور که به سختی از روی چهارپایه پائین می اومد گفت : کدوم عطر من عطری نزدم ، اصلا" من بخاطر شیمیایی بودنم نمی تونم از هیچ عطر ُ و ادکلنی استفاده کنم ، گفتم پس عطر لوطی صالحه ، یه هو لوطی خندید ُ و گفت : جوون ؟ قدیما یه وقت هایی من بخاطر بی بی تو خونه به خودم اودکلن می زدم ولی از وقتی که بی بی دیگه ما رو تحویل نمی گیره اونم گذاشتم کنار ، بی بی از خجالت گوشه چادرش رو به دندون گرفت ُ و گفت : وا ؟ حاج آقا این چه حرفیه جلو بچه ها می زنی ، بد آموزی داره ، نمی گی رو تربیت اونا اثر منفی میزاره ، بی بی یه لحظه خودش رو تُو حال ُ و هوای چهل پنجاه سال پبش دیده بود ُ و ما رو بچه های خودش ، وقتی متوجه شد چی گفته با خجالت و عجله گفت بِرم ، بِرم واستون چایی بیارم ُ و از اطاق دوئید بیرون ، لوطی صالح یه نگاه به ما انداخت ُ و خندید ُ و گفت : عاشق این حُجب ُ و حیاشم ، اَگه هنوز زنده ام به عشق اول خدا ، دوم خدا ، سوم امام زمان(عج) و بعدش به عشق این زن ُ و بچه اس ، امید دارم برگشتن محمدم ببینم ُ و بعد بمیرم ، میثم سریع گفت : خدا نکنه ، کو تا مرگ ، لوطی شما باید مملی رو داماد کنی ُ و نوه هاتو بغل کنی ، کجا ؟ حالا حالاها با هم کار داریم ، هنوز بچه منو بغل نکردی ، لوطی گفت ان شاءالله به زودی خدا یه دوقولو خشگل به تو ُ و عیالت می ده ، خواب دیدم سال بعد این موقع دوتا کاکل زری ، یکیش پسر ، یکیش دختر تُو بغل تُو ُ و عیالته ، من می دونستم میثم به خاطر شدت شکنجه ها تُو اسارت و شیمیایی شدن قبل از اون بچه دار نمی شه ، بلند گفتم ان شا ء الله ، میثم یه آهی کشید ُ و نشست روی زمین کنار لوطی صالح ، پرسیدم پس این بوی عطر گل محمدی از کجاست ، میثم گفت بوی محمد من رو میده ، یه دفعه یاد حرف مملی افتادم ، دایی محمد ُ و بابا بزرگ ُ و بی بی ُ و عمو میثم تُو اطاق دایی منتظر شما هستند ، گفتم یه چیزی بگم به من نمی خندید ، میثم گفت : نه چرا باید بخندیم ، لوطی صالح با مهربونی گفت بگو بابا جان ، بگو هر چه دل تنگت می خواهد بگو ، من دوست دارم شما جوونا حرف بزنید و من گوش کنم ، خندم گرفته بود لوطی به من ُ و میثم که دیگه داشتیم به شصت سالگی نزدیک می شدیم می گفت جوون ، گفتم می خام بگم : محمد الان اینجا پیش ماست ، میثم خندید ُ و گفت خوب معلومه که پیش ماست ، چون شهدا همیشه تُو قلب ما جا دارن ، چشم های لوطی قرمز شد ُ و زد زیر گریه ُ و گفت شاید باورتون نشه ولی بیشتر وقت ها تُو تنهایی محمدم با من حرف می زنه و تنهایی من رو پر می کنه ، گفتم : درسته ولی می خام بگم روح محمد الان تًو اطاقه و داره ما رو نگاه می کنه ، میثم گفت حسن جان خوب شهدا زنده اند و همیشه حضور دارن ، نمی دونستم چطور حرفم رو بزنم که اونا متوجه بشن گفتم ، محمد جان یه کاری بکن که میثم ُ و مدرت متوجه حضور تو داخل اطاق بشن ، یه نگاه به اطراف انداختم ُ و گفتم : میشه لوستر اطاق رو تکون بدی ، هممون سرهمون رو بالا گرفتیم و به سقف اطاق نگاه کردیم ، چند لحظه گذشت و لوستر شروع کرد به تکون خوردن ، شیشه های آویزون لوستر به هم می خورد و یه موسیقی زیبایی رو ایجاد کرده بود ، میثم همونطور که اشک چشمش رو پاک می کرد گفت : درب اطاق بازه ، بادی که می یاد داخل باعث می شه لوستر بلرزه ، گفتم میثم جان فکر کردی من شوخی می کنم ، لوطی صالح با دقت داشت به تکون خوردن ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همکار شارلوت در گاندو، بالاخره به دام نهادهای اطلاعاتی افتاد! انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کوچکترین سرباز سیدعلی در همایش بانوان مهدوی اصفهان درشب ؛ که تعجب توریستها را در برداشت😍😍 انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
بر گرفته از کتاب صحیفه الامان تالیف محمدرضا غراوی: آیت الله مظاهری در تبیین امامت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه)به نقل داستانی پرداخته است که در پی می آید:یکی از علمای بزرگ، در زمان قدیم در تخت فولاد خدمت امام زمان«ارواحنا‌فداه» رسیده بود و از آن حضرت درخواست «علم اکسیر»کرده بود. در حالی که یاد گرفتن علوم غریبه حرام است و گفت و شنود و تعلیم و تعلّمش نیز حرام است. آن حضرت به او فرموده بودند: علوم غریبه به تو چه ربطی دارد؟ من به جای آن ختمی به تو یاد می‌دهم که بهتر از اکسیر است. بعد فرموده بودند: به پنج تن و امام زمان«ارواحنا‌فداه» توسّل پیدا کن و در توسّل‌هایت بگو: 🍀یاالله/یامحمد/یاعلی/یافاطمه/یاحسن/یاحسین/یاصاحب الزمان ادرکنی و لا تهلکنی🍀 آن عالم نقل می‌کند: وقتی حضرت فرمودند: «ادرکنی»، به ذهنم خطور کرد که باید بفرمایند: «ادرکونی»، یعنی برای درخواست کمک از پنج نور مقدّس، بایدفعل جمع به کار ببریم، پس چرا ایشان فعل مفرد به کار برده و می‌فرمایند: «ادرکنی و لاتهلکنی»؟!وقتی چنین تصوّری کردم، امام زمان«ارواحنا‌فداه» تبسّم کردند و فرمودند: همین است که گفتم. برای اینکه واسطه فیض این عالم، فعلاً من هستم. یعنی اگر در زمان حاضر توسّلی به پیغمبراکرم صلی الله یا سایر حضرات معصومین«علیهم السلام»بشود، فیض الهی به واسطه وجود مقدّس امام زمان«ارواحنا‌فداه»به بندگان می‌رسد 🌺اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌺 انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج آقا می‌ره مجلس ختم مرحومه فاتحه بخونه ؛ فاتحه مجلس ختم و میخونه خنده دار حتما ببینید... عیدتون...مبارک☺️ انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee