eitaa logo
کانال جانبازِ شیمیائی
577 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
28 فایل
ثواب بازنشر مطالب (بدون ذکر منبع)،هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است ادمین: جانباز شیمیایی بهروز بیات @janbaz_shimiaee
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
براندازها یه گروه زدن بعد هادی اسماعیل زاده که به اسم پدر سارینا اسماعیل زاده رو اوردن تو گروه که صحبت کنه در حالی که اسم پدر سارینا عارف بوده و در سال 92 فوت کرده 😐 حالا ببینید این مردک چه اشکی میریزه توی گروه همه براندازها هم نشستن گوش میدن 😶
مشخصه این طرح ها حاصل کدوم اتاق فکره یا بیشتر توضیح بدم ؟! 🗣💎زهراسادات موسوی💎 🚩 انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴وقتی میگیم در صدا و سیما نفوذی هست یک عده سند می خوان . 👆👆👆تو این کلیپ ببین خاله نرگس مجری برنامه ی کودکان داره میگه من هر وقت به بچه ها میگم صلوات بفرستید بعد از برنامه با من برخورد میشه... 👈جالب اینجاست که در همین لحظه که ایشون داره حرف میزنه یک مرد از عقب میاد و با بی ادبی تمام، میکروفون رو از جلوی ایشون برمیداره انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
دو نفر از کسانی که با هر متر و عیاری باید الان پشت میله های زندان بودند نه اینکه آزاد باشند تا بتوانند راحت علیه نظام زبان درازی کنند!! دو نفر از کسانی که از بانیان وضع موجود و عفاف و استحاله فرهنگی اند به مواضعشان دقت کنید تفاوتی بین این به اصطلاح سیاستمداران و مسئولان اسبق مملکت با یک شاخ مجازی می بینید؟ انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
داستان جذاب و آموزنده از پیشکسوت جهاد و شهادت برادر بسیجی حسن عبدی (ابوتراب) از گردان خط شکن کمیل ل ۲۷ شلمچه۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت بیست و یکم ۰۰۰ناصر قَهقَه زد ُ وگفت :عجب عکسی بشه این عکسی که تُو میدون صبحگاه انداختیم، محمد پرسید؛ واسه چی ؟ناصریه توپق زد ُو گفت :آخه من بادو تاانگشتم ،یه شاخ خوشگل پشت سرجمشید گذاشتم ، یه هوهممون زدیم زیرخنده ،جمشید باعصبانیت پرسید ،چیکار کردی ؟تو غلط کردی ،شروع کرد ناصر رودنبال کردن ، وایسا، می کَشمت ،حالا دیگه خودم شهیدت می کنم ،وایسا ،اَگه راست میگی وایسا ،اَگه مردی وایسا، ناصر همینطورکه فرار می کرد شکلک در می اورد ُو داد میزد ،نامَردَم ُ ودر میرم ، نه تنها م بلکه خیلی از بچه های رزمنده وایساده بودن ُ ومی خندیدند ،علی شاهرخی باخنده به آقا قلعه قوندگفت :آقا اینا به درد تاتر ُ وبازیگری می خورن ، چه خوب میشد یه گروه تاتر کُمدی درست کنیم ، نماز مغرب ُ وعشاء رو‌که خوندیم ،یه نفرپشت بلندگو گفت :از برادرهای واحد ۱۲۰ از تیپ ذالفقار درخواست میشود درحسینیه بمانند و خارج نشوند ،که جلسه ضروری پیش اومده ، هممون اومدیم جلوی محراب نشستیم ،حاجی فرمانده تیپ به همراه برادرکریمی فرمانده واحد خمپاره ۱۲۰ ،وارد حسینیه شدن ُ ومیون حلقه مانشستن ،حاجی ورود ما رو خوش آمد گفت واشاره کرد شاید تعجب کرده باشید که چرا بااین عجله شما رو ازشاخ شمران ُ و دربندی خان ُ وجبهه غرب جمع کردیم ُ و آوردیم جنوب ، واقعیت امراینه که به ما خبر رسیده بعثی هابا نقشه وکمک سازمان منافقین قصد یه حمله ایزایی در کناردریاچه ماهی تُو منطقه شلمچه رو دارن ، و چون بارندگی بهاری بیشتر منطقه رو زیر آب برده ، امکان جنگ تن به تن و عملیات نفر وجود نداره و به خاطر گِل و لای ، ادوات و تانک ُ و نفر بر همه نمی تونه موفق عمل کنه ، می مونه توپخونه ُ و شماها ، یعنی واحد خمپاره ، ما بچه های خمپاره شصت رو به صورت سیار پخش کردیم تُو منطقه ، بچه های خمپاره هشتاد رو هم به خاطر بُرد پائین تر برای تانگ ها و نفربرها و نیروهای پیاده دشمن در نظر گرفتیم ، ولی نگرانی مون بیشتر کاتیوشاها و توپخونه دور زن دشمنه ، مخصوصا" که از بچه های شناسایی شنیدیم که بعثی ها چند تا قبضه توپ فرانسوی رو اوردن بصره ، احتمالا" نقشه ایی تُو سرشونه ، و قصد دارن ، عَقبه دوم ُ و سوم ُ و شاید نیروهای پشتیبانی ما رو یا مقعر لشگر رو بزنن ، شاید هم شک کردن چرا ما عملیات نمی کنیم ، اونا تمام مکان های خمپاره ۱۲۰ مارو شناسایی کردن ، ما میخایم ، ضرب العجلی پشت دریاچه ماهی تُو دوتا نقطه کور ، دو تا قبضه بزاریم و این باید طوری انجام بشه که حتی نیروهای خودی هم نفهمن ، این دو نقطه دوتا سنگر قدیمی و متروکه عراقی ها پشت خاکریز قدیمی دریاچه ماهیه که چند ماه پیش منهدم شده و تا حالا هم خالی بوده و کسی فکر نمی کنه از اونجا گوله ایی شلیک بشه ، البته ممکنه اگر تهران تصمیم بگیره به این زودی ها عملیاتی هم داشته باشیم ، من یه نگاهی به آقای قلعه قوند انداختم ُ و خندیدم ، به دلم افتاده بود که ما برای شرکت در یه عملیات از غرب چراغ خاموش اومدیم جنوب ، و احتمالا" ما رو بعنوان ، نوک پیکان حمله در شب حمله قرار دادن ، چون ما جزء اولین گروه هایی بودیم که آموزش یک ماهه قبضه های پیشرفته تر خمپاره ۱۲۰ میلی متری تامپلای کره ایی رودیده بودیم وباشلیک اون تُوهرشرایطی وبا گِرا بندی ونصب اون در هرآب و هوایی و بدون ستاره وشب تیره آشنا شده بودیم ،برادر کریمی وقتی بقیه واحدرفتند ،به ماگفت آماده باشید شمانیمه شب وقتی بقیه خوابن ، اعزام می شیدبه شلمچه ، آقا قلعه قوند پرسید؟ منظورتون چه کسایی هستند ، برادر کریمی اشاره کرد دوتا گروه شما ، من آروم به محمد گفتم : یعنی من و تو و آقای قلعه قوند و ناصر و جمشید و احمد و علی ، ولی نفر هشتم کیه ، یه دفعه برادر میثم دست انداخت رو شونه هر دوتامون ُ و گفت ، نفر هشتم منم ۰۰۰ ظل زده بودم به عکس روی دیوار ، که دست برادر ولی زاده نشست رو شونم ، چیه اَخوی ، بد جوری غرق عکس شدی ، یه دفعه چشمش افتاد به محمد داخل عکس ُ و گفت : این پسر بی بی شهید جمال عشقیه ، سرم تکون دادم ُ و آهی کشیدم ، آقا ولی زاده ادامه داد ولی خیلی دلم می خواد بدونم بقیه کیا هستند ، زنده اند یا شهید شدند ، کجا هستند و چیکار میکنن ؟ بی بی ُ و خواهر افشانه ُ و بچه ها داشتن با دقت عجیبی به حرف های ما گوش می کردند ، اَشک از گوشه چشمم سرازیر شد ، برادر ولی زاده پرسید ، آقای عبدی اتفاقی اُفتاده ، آروم گفتم آره یه اتفاق عجیب و زیبا ، که می تونه فقط از عنایات خدا و آقا امام زمان(عج) باشه ، من کجا ُ و مسجد جامع کجا ؟ من کجا ُ و بریانک کجا ؟من کجا ُ وخونه لوطی صالح کجا ؟ اینا همه اش ،یه معجزه اس ، آقای ولی زاده که هنوزم محوعکس ُ وتابلوی رو دیوار بود گفت :نمی دونم چرااحساس می کنم این آقا رو ۰۰۰ ادامه دارد ؛ حسن عبدی
محاكمه مدعى العموم بخاطر جناب مدعی العموم بابت بازداشت لیدرهای اغتشاشات از شما تشکر میکنیم ، اما شما خوب میدانید این جوانان بازداشت شده ، عوامل فریب خورده هستند ، چرا سران فتنه را بازداشت نمیکنید تا چشم فتنه را کور کرده باشید؟؟؟!!! جناب مدعی العموم ، آیا اطلاع ندارید که میرحسین موسوی از یک سال پیش با اعلام جنگ داخلی کرد؟؟؟ آیا ندیدید سید محمد خاتمی نقاشی ققنوس را کرد ؟؟؟ آیا بیانیه های اسداله بیات زنجانی ، سید محمد خاتمی ، سید حسن خمینی ، اسحاق جهانگیری ، عباس آخوندی ، مصطفی کواکبیان ... ، عزت اله ضرغامی ، مهران مدیری ، کتایون ریاحی ، فاطمه معتمدآریا ، علی دایی ، علی کریمی ، مهدی مهدوی کیا و سایر سلبریتی هایی که با تشویش اذهان عمومی ، مستقیما مردم را به اغتشاش دعوت کرده و میکنند را ندیدید ؟؟؟ آیا رها کردن پلتفرم های معاندی مثل اینستاگرام ، تلگرام و واتساپ توسط آذری جهرمی و فیروزآبادی را ندیدید؟ آیا میتوانید منکر نقش مدیریت شخص حسن روحانی و دولتش بر اغتشاشات اخیر بشوید؟؟؟ چرا حکم بازداشت این افراد را صادر نمی کنید ؟؟؟ آیا این شما مستحق مجازات نیست ؟ انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑اینجا کیف پایتخت اوکراین روس ها بدون بلند کردن حتی یک جنگنده، در حال تغییر معادلات در جنگی هستند که یک طرف آن کشورهای ناتو، و یک طرف دیگر قدرت نمایی سلاح های مرگبار ایرانی است پاینده باد ایران انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌🎥 بهانه لیدر اهوازی برای حمل چندین اسپری فلفل ماموران یگان ویژه اهواز، زن جوانی که از لیدرهای اغتشاشات در این شهر است را دستگیر کردند. این زن ادعا می کند چون شهر ناامن است با خود چندین اسپری فلفل و اسپری شعارنویسی به همراه دارد! انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
لبیک_ یا_خامنه ای💞: 🔴نامه ۶۰۰ زن پزشک به دختران نوجوان: قوی‌تر شدن ما دشمنان را عذاب می‌دهد 🔹جمعی از زنان پزشک، دندانپزشک و داروساز در نامه‌ای از دختران نوجوان سرزمین‌مان خواستند که برای آبادی ایران تلاش کنند. 🔹در نامه آمده: «ما در دانشگاه‌های همین کشور درس خواندیم، پزشک شدیم. جراح، چشم‌پزشک، دندان­پزشک و... کشیک‌های طولانی را از سر گذراندیم، دور از خانه و خانواده‌هایمان دردهای مردان و زنان را درمان کردیم. 🔹دارو و واکسن ساختیم، استاد دانشگاه شدیم، مقاله نوشتیم، در کنفرانس‌های بین‌المللی شرکت کردیم و البته هیچ‌کجا را برای بودن و بالیدن، امن‌تر و آزادتر از سایه‌ی پرچم میهنمان نیافتیم. 🔹می‌گفتند دختر ایرانی ناتوان مانده است. ما در دانشگاه درس می‌دادیم، آنها می‌گفتند دختر ایرانی محدود شده است. ما مقاله‌هایمان را در کنفرانس‌های جهانی ارائه می‌دادیم، می‌گفتند زن ایرانی حق پیشرفت ندارد. ما در کنار همه‌ی این‌ها مادر بودن را انتخاب می‌کردیم، می‌گفتند مادری را به زن ایرانی تحمیل می‌کنند. 🔹می‌خواهند نگذارند که تو، ما و هزاران زن قوی و بالنده‌ دیگر را ببینی. می‌دانی، آن‌‍‌ها هر روز از توان خودشان ناامیدتر می‌شوند. اما روی اراده‌‌ تو حساب باز کرده‌اند. می‌دانند که اراده‌ شگفت‌انگیز دختر ایرانی، ریشه در شجاعت و ظلم‌ستیزی‌ و آزادی‌خواهی‌اش دارد. 🔹فقط یک راه برایشان مانده که معنای آزادی و ظلم‌ستیزی را تحریف کنند. آنقدر که نیروی اراده‌ تو، چرخ اهداف پلید آن‌ها را بچرخاند. یقین دارم که تسلیمشان نمی‌شوی. تو مثل هزاران هزار دخترِ دیگرِ ایران، قوی و آزاداندیش می‌مانی. تو غوغا می‌کنی و ایران را همچنان قوی، مستقل، امن و آزاد نگه می‌داری». انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
جوان‌های‌دهه‌پنجاه‌انقلاب‌کردند! جوان‌های‌دهه‌شصت‌با‌خون‌خودشون ‌مقابل‌دشمن‌مسلح‌ایستادن!‌ جوان‌های‌دهه‌هفتاد‌با‌علم‌خودشون‌وطن‌ رو‌ساختند‌و‌حالا‌ دهه‌هشتادی‌ها با هوشیاری فتنه ها را خنثی می کنند. انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘آقای دایی یادته یکبار در یک مصاحبه گفتی که آیت الله بهجت بهتون توصیه کرده بود که : «سعی کن زیاد در فضای مجازی و مصاحبه و ... جلوی چشم نباشی»؟! این ولی خدا در وجود تو چی دیده بود!؟ انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
38.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 روایتی بدون سانسور و گفته نشده از روزهای ملتهب دانشگاه شریف انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با هندفری گوش کنید.... با ذهن خلاق خود صدای موتور گازی یا به قول اوکراینی‌ها اره برقی را تصور کنید و ببینید... عرض کردم که دیگر چیزی برای لاپوشانی و سانسور نیست. پدافند زلنسکی بدون شک امروز از ۳۰ پهپادی که پرتاب شدند، ۳۲ تا روز زده، این‌ها هم کار اجنه است... انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴💬توئیت معنادار اکانت توئیتری منتسب به سپاه پاسداران خطاب به ایرانیان ساکن در جمهوری آذربایجان (باکو) 🔸سپاه پاسداران انقلاب اسلامی : 🚨وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَيْنَاكُمْ... هنگامی که دریا را شکافتیم و شما را نجات دادیم... انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
🔴 چند نمونه از شعار های شما 😂 ماشاالله همه هم استادن😂👇🏻 نون پنیر آوردیم شبکه تونو بردیم سبزی پلو با ماهی عشق وطن سپاهی بسته شدید به گاری هنوز خبر ندارید بن سلمان دو زاری خوب میگیره سواری قیمه بریز تو ماستا نذار از اینجور پُستا سبزی پلو با ماهی، گوشت به تنت سپاهی چیپس، ماست، ته انداز لعنت به تو برانداز بپا که تیغ ماهی نره تو مغز کاهی سبزی پلو با کوفته لعنت به تو آشفته سبزی پلو ارزونیتون حکومت نمیدیم بهتون سبزی پلو با ماهی مصی خیلی الاغی قیمه پلو بادمجون لعنت به تو مصی جون آشوبگر بی ریشه ایران لیبی نمیشه نون و پنیر و گردو خاک بر سرت دروغگو سبزی پلو با سوشی صندوق عقب یا گونی؟ انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
داستان جذاب و آموزنده از پیشکسوت جهاد و شهادت برادر بسیجی حسن عبدی (ابوتراب) از گردان خط شکن کمیل ل ۲۷ گرگ کوهستان۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت بیست و سوم ۰۰۰ عاشق خنده هاش بودم ،خنده قشنگ دبیر بینش دینی مون همیشه به من آرامش می داد ،بوسیدمش ُ وگفتم :چَشم ،هف هشتا گوله دیگه انداختم ،صدا تُوی دره پیچید؛بعدسکوت حاکم شد ُ ودیگه خبری نشد ،یه ساعتی صبر کردیم ،خون سر آقای قلعه قوندبند اومده بود، گفتم:آقایه ساعت گذشته ُ وازکاک میثم خبری نیست ،خدا کنه واسش اتفاقی نیفتاده باشه، خودش گفت ، اَگه برنگشتم شما اینجا نمونید وجاده مال رو، رو ادامه بدید تابه جاده اصلی برسید،آگه حالتون بهترشده کم کم راه بیفتیم، گفت :خوبم ،اومدم زیر بغلش رو بگیرم ،گفت نمی خاد ،خوبم می تونم راه بیام ،روی خط مال روسینه کش کوه حر‌کت می کردیم ،به قسمت های باریک راه رسیده بودیم نم نم بارون هم شروع شده بود، به خاطر آقای قلعه قوند ، آروم حرکت می کردم ، می ترسیدم ، تُو ضربه هایی که به سر می خوره؛هر نوع امکانی وجودداره ممکنه ،نابینایی ایجاد کنه ، ممکنه خون بر اثرضربه لَخته بشه وسکته مغزی بوجود بیاره ،خلاصه افکار مُشوش به ذهنم خطورمی کرد و اَذیتم می کرد ، صدای باد تُو گوشم می پیچیدو گَه گُداری چندقطره بارون تُو اون تاریکی صورتم رونوازش می داد ، یه دفعه ،صدای زوزه گرگ نظرم روجلب کرد ،یه چندتا سنگ ازبالای سرمون افتاد تُو دره ،خش خش ُ وصدای حرکت یه چیزی ،انگار یکی داشت مارو تعقیب می کرد ،به آقای قلعه قوند اشاره کردم اقا بایست ،اطراف رو نگاه کردم ، صدای خش خش نزدیکتر شده بود ،آقا گفت : حسن ؟احساس می کنم یه گرگ داره دنبالمون می کنه؛به تجربه آقای قلعه قوندایمان داشتم، گفتم، آره اقا، یه چیزی ،یا کسی دنبالمونه ،هر دومون اسلحه هامون رو به آرومی مسلح کردیم ،می دونستم نبایدبایستیم ،چون در اون صورت راحت ترمی تونست بهمون حمله کنه؛دنبال یه جای خوب واسه پناه گرفتن بودم ،از دوریه تخته سنگ بزرگ رو دیدم ،به آقا گفتم: بهتره هر چه سریع تر خودمون رو برسونیم به اون تخته سنگ بزرگ ،و پشتش پناه بگیریم، صدای زوزه هابیشتر شد؛فهمیدم که بایدبیشتر از یه دونه باشه؛دویه سه یا یشتر، یه گوله هوایی شلیک کردم ،می دونستم گرگ حیوون باهوشیه؛وصدا وبوی باروت فشنگ رو میفهمه مسافت کمی مونده بود تا به تخته سنگ برسیم پام گیر کرد به یه چیزی و افتادم زمین و اسلحه و خودم غلط خوردیم ُ و رفتیم پائین دره ، خیلی دردم گرفته بود خودم رو کشوندم به سمت اسلحه ، تا خواستم اون رو بردارم ، یکی از گرگ ها به طرفم حمله کرد یه لحظه نور چشم هاش رو دیدم ، پنجه هاش رو جلوی صورتم احساس کردم ، صدای شلیک گوله اومد ، گرگه افتاد کنارم ، به شددت می لرزیدم ، صدای آقای قلعه قوند رو شنیدم ، حسن خوبی ؟ آقا بود که گرگه رو زده بود گفتم خوبم ، آقا گفت : حسن مواظب باش گرگ ها بیشتر از دو سه تا هستند ، یه گرگ از بالای سر آقای قلعه قوند ، پرید پائین یه گوله شلیک کردم ، اما به خطا رفت ، آقا افتاد ُ و گرگه از ترس شلیک دور شد ، همینطور که فرار میکرد تیر خورد ُ و پرت شد تُو دره ، یه نگاه به آقای قلعه قوند انداختم ، دیدم رو زمین دراز کشیده ، به خودم گفتم ، آقا که نبود منم که شلیک نکردم ، پس کی بود ؟ که صدای گوله دوم اومد ُ و صدای زوزه یه گرگ دیگه ، داد زدم کاک میثم تویی ؟ خبری نشد ، بیشتر ترسیدم ، خودمو کشیدم بالا ُ و اومدم پیش آقای قلعه قوند ، مقداری خون ریخته بود نزدیکش ، اول فکر کردم آقا زخمی شده ، ولی بعد متوجه شدم خون گرگه ، گفتم آقا ، کی بود شلیک کرد ، چقدر هم دقیق شلیک کرد ، یهو یه صدایی از تاریکی ، گفت : من بودم کاک حسن ، دیدم کاک میثم به همراه قاطرا نمایان شد ، خوب که دقت کردم دیدم یه نفر رو هم با دست ُ و پای بسته انداخته پشت یکی از قاطرا ، خیلی خوشحال شدم ، آقا قلعه قوند پرسید برادر چرا دیر کردی ؟ میثم خندید و گفت ، شکار ، شکار چَموشی بود ، پرسیدم این کیه ؟ گفت : یکی از خائنین منافق با لقب گرگ کوهستان ، چند وقتی بود دنبالش بودم ، صداش و اسمش رو تُو شُنود بیسیم مقعر شنیده بودم ، هم اون دنبال من می گشت ، هم من دنبال اون ، تا اینکه امشب با هم کُشتی گرفتیم و صدقه سری مرتضی' علی(ع) کمرش رو شکستم و زنده دستگیرش کردم ، حتما" کلی اطلاعات به درد بخور داره ، حالا خیلی دیر شده ، یکی از قاطرها هم از قسمت ساق پا زخمی شده ، و نمی تونه کسی رو حمل کنه ، بهتر به جای رفتن به شاخ شِمران ، بریم به طرف عقبه اول که نزدیکتره ،هم این شازده رو تحویل بدیم هم این قاطر رو مداوا کنیم و هم نیروی کمکی رو که قرار به شما ملحق بشه رو تحویل بگریم ، آقای قلعه قوند کمی فکر کرد ُ و گفت :باشه این عقلانی تره ، راه افتادیم ، حدودچهل دقیقه بعد رسیدیم به موقعیت شهید بروجردی عقبه اول ، احساس خوبی داشتم و خوشحال بودم که بین نیروهای خودی هستم ۰۰۰ ادامه دارد ، حسن عبدی
♨️حلقه وصل 🔸چه جریانی سیاست زده های غربگرا را به سیاست زدایان متحجر، وصل می کند؟ 🔹از ابتدای انقلاب، سعی شد عمامه به سرهای نفوذی را به اسم جذب، در ویترین حوزه علمیه حفظ کنند! و تا حدود زیادی توانستند... یا برای افراد ساده لوح و توصیه پذیر، شخصیت سازی کردند، مرجع سازی شد و حتی تا سطح قائم مقامی رهبری ... 🔸جبهه انقلابی حوزه علمیه قم، در این زمینه کارنامه قابل دفاعی دارد اما احزاب همیشه موجب جولان جریان های ناقص و غلط بوده اند. 🔴علوی و هم طیفی هایش از جمله کسانیست که دوشادوش لیدرهای تشیع لندنی، مروج جریان ضد وحدت، فدوی غربگراها، تکیه گاه گروه موسوم به محققین، پدر معنوی گروه موسوم به نشست دوره ای اساتید و ... بوده اند. 🔹اخیرا هم، علوی، مسجد اعظم را برای خود، مصادره کرده و در فتنه اخیر هم علوی، رسما به آشوب ها دامن زد. 🔸وقتی مرحوم آیت الله یزدی قاطعانه مقابل علوی و جریان حامی او ایستاد، روحانیت حزبی و اصولگرا، او را متهم به تندروی کردند❗️ حالا صدای برخی از این ها هم درآمده! جامعه مدرسین و تولیت حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها هم منفعل هستند. 🔹بازپس گیری مسجد اعظم و چندین مدرسه علمیه و مدرس حوزوی، کمترین مطالبه مومنان از متولیان حوزه قم مقدس است. ✍پ ن: به دلیل اهمیت تهدید تشیع لندنی و هشدار دیروز امام خامنه ای، امشب مطلبی خارج از موضوع حجاب، منتشر کردیم، ولی بی ربط به حجاب هم نیست. انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
این همون «اصلنم درد نداشت!» خودمونه، منتهی به زبان تروریست‌های آمریکایی!!!😎😅 انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
☝️کی‌یف تهران را تهدید کرد ▪️کی‌یف: به تهران هشدار میدهیم سریعا ارسال تجهیزات به روسیه را متوقف کند، در غیر این صورت مسئولیت این رفتار متوجه رهبران ایران خواهد بود و از ایران شکایت خواهیم کرد ای وای ترسیدیم 🤣😜 انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
آمدنت‌ڪه‌قطعیست، فقط‌ترس‌من‌اینست‌ڪه‌ آن‌موقع‌من‌نباشم . . .😔💔 انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان دل نشین آیت الله مستجابی از علمای اصفهان درباره اتفاقات اخیر کشور: 🔺دل هایتان را قوی کنید هیچ قدرتی نمی تواند در برابر مشت هایی که هزاروسیصد سال مادران ما با ذکر یاحسین بر سینه کوبیدند بایستد. انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
داستان جذاب و آموزنده از پیشکسوت جهاد و شهادت برادر بسیجی حسن عبدی (ابوتراب) از گردان خط شکن کمیل ل ۲۷ حسن عبدی (ابوتراب): قُلوه سنگ۰۰۰ داستان دنباله دار من و مسجد محل قسمت بیست و دوم ۰۰۰آقای ولی زاده که هنوزمحو عکس ُ وتابلوی رو دیوار بودگفت:نمی دونم چرااحساس می کنم این آقایی روکه دست انداخته روشونه ی شهید جمال عشقی رومی شناسم ،بی بی چند قدم اومدجلو ، باچارقدش اَشکش پاک کردو گفت :این آقاکه دستش رو انداخته دورگردن پسر من محمد ،همین آقایی که اینجاجلوی شما ایستاده ،یه دفعه آقای ولی زاده مثل آدمی که برق گرفته باشدش، لرزید ُ وداد زد ، نه َ هَ هَ، این شمائید؛آقای عبدی واقعا" شمائید ،نتونستم خودم رونگه دارم ، گریه ام گرفت ُ وگفتم آره این منم ،کنار محمد وبقیه عزیزانم ،تُو میدون ِ صبحگاه پادگان دوکوهه ،در عصرآخرین روزای خردادسال ۶۷ ،آقای ولی زاده بغلم کرد ُ و پیشونیم روبوسید، یه هو مملی داد زد دیدی بی بی من گفتم ،اما هیچی کِی باورنکرد ،خود دایی محمداومد به خوابم ،به من گفت بهترین دوستم همونی که تُوعکس دستش رو انداخته دورگردن من ،بزودی شمارو می یاره پیش من ، حرفاش روگوش کنید ،اون خونه من رو می شناسه ،ادرس منو داره ،نشون به اون نشون که دستمال یزدی من همراشه ،من گریه می کردم ،بی بی گریه می کرد ،خواهر افشانه گریه می کرد ،آقای ولی زاده هم به گریه افتاده بود، یه هوصدای لرزون پیرمردی ازبیرون شنیده شد ،حاج خانم ؟خانومم ؟ عزیزم؟ چی شده، اتفاقی افتاده ؟واسه مملی اتفاقی افتاده ؟ چراجواب نمی دی ؟صدای گریه واسه چیه؟ چقدر گفتم :زیاد تُو اطاق محمدنرو ؟بی بی جان سکته می کنی ها اون موقع من چه خاکی به سرم بریزم ،مملی ُ ومن بیچاره می شیم ، مملی بی اختیارداد زد ، بابا بزرگ ؟بابا بزرگ ؟ یه اتفاق خوب افتاده ،دوست دایی محمد اومده خونه ما ،همون آقایی که دستش دور گردن دایی محمده ،مملی ازاطاق دوئید بیرون و رفت داخل اطاق لوطی صالح ،بی بی هم دنبال اون ،خواهر افشانه هم دنبال بی بی و پسرای آقای ولی زاده هم دنبال اونها ،منو آقای ولی زاده هنوزغرق نگاه به تابلوی عکس بودیم، آقای ولی زاده خواست ازروی طاقچه قاب عکس بچه گی های محمدرو برداره ،قاب عکس افتاد وشیشه اش شکست ، صدای شکستن شیشه قاب عکس شبیه شلیک گوله قناسه تُو گوشم پیچید ،صحنه عوض شددیدم کاک میثم دادمی زنه بیاید پائین ،زود از روی قاطرابیاید پائین وسنگر بگیرید ،من ُ و آقای قلعه قوند فوری ازروی قاطر پریدیم پائین ُ وسنگر گرفتیم ،یه گوله دیگه شلیک شد خورد بالای سر قا قلعه قوند ،یه تیکه سنگ کوچیک کنده شد و افتادرو سرش ، خون ازکنار پیشونیش ، سرازیر شد ،آخ گفتن آقای قلعه قوند من رو ترسوند ،من که چند قدمی اون ور ترسنگر گرفته بودم پرسیدم آقا ؟حالت خوبه اشاره کرد خوبم ،با اشاره گفتم داخل کیف شیمیایی باند هست سرت رو ببند ،گلن گدن کلاش رو کشیدم واون رو مسلح کردم ،کاک میثم اشاره کردشلیک نکن ، صبر کن ،کاک میثم با دوربین قناسه اش دره ایی روکه از اونجا شلیک شده بودزیرنظرداشت،آروم گفت من یه تیرمیندازم، اَگه اون جواب داد ،تو خط آتیش گوله شو مشخص کن دقت کن اشتباه نکنی ،کاک میثم یه سنگ بزرگ روبالای دره نشون گرفت ُ و شلیک کرد ،یه تیکه سنگ بزرگ کَنده شد ُ و افتادتُو دره ، ازطرف مقابل دو تاتیر دنبال هم شلیک شد ،خط آتیش رو دیدم بالای دره تُو شکاف کوه ،پشت یه سنگ بزرگ پنهان شده بود ُ وتیر اندازی می کرد ،کاک میثم گفت :هر دو دقیقه یه کوله به اون نقطه شلیک کن شلیک روقطع نکن ،بعد سینه خیز رفت سراغ ِ اقای قلعه قوند وحالش رو پرسید سرش شکسته بودولی حالش زیاد بد نبود ،دوباره برگشت پیش من وگفت ، قاطرا فرار کردن ، ولی ردخون رو زمینه ،احتمالا" یکی شون باید زخمی شده باشه ،یه نگاه به خشاب قناسه انداخت ُ وخشاب برعکس کرد ُ وخشاب جدید روجا انداخت ، چاقوسنگریش دراورد و گفت : من از پشت می رم سراغش ،تو تیر اندازی رو قطع نکن ،اَگه به هر دلیلی بر نگشتم تایک ساعت صبرکنید بعدهمین راه مال رو ، رو ادامه بدیدشمارو می رسونه به جاده اصلی اینو گفت ُ ورفت ،مکان خط آتیش رونشونه گرفتم ُ و یه گوله شلیک کردم ،سینه خیز جام رو عوض کردم ،می خواستم نتونه خط آتیش منو رو شناسایی کنه ،سرشعله پوش اسلحه رو چرخندم به سمت راست خودم ،تا آتیش اسلحه به سمت راست متمایل بشه واون تُو شناسایی محل دقیق من دچاراشتباه بشه ،یه گوله دیگه انداختم ،آقا قلعه قوند دراز کشیده بودنگرانش بودم،رفتم سراغش،پرسیدم پرسیدم ،آقاحالت به هم نمی خوره ؟ نگران شکستگی جمجمه وضربه مغزی شدنش بودم سنگ بدجوری خوردبه سرش ، خندید وگفت نگران معلمِت نباش ،من از ین زخم ها زیاد برداشتم، تُومراقب خودت باش واسه نصب قبضه هاخمپاره خیلی بهت احتیاج دارم ، عاشق خنده هاش بودم ،خنده قشنگ دبیر بینش دینمون همیشه به من آرامش می داد بوسیدمش۰۰۰ ادامه دارد ؛ حسن عبدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️استاد عالی 🔶️خود بیداری سحر در سحر یه فضیلت عظیم است... اگر حال داشتید دعایی یا نمازشبی بخوانید، نور علی نور است... 🌷⃟🌴🕌჻ᭂ࿐✰🌹 انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee
1_1577606963.mp3
21.59M
🤍 💚🌱 صوت دعای 🌹🍃 سلام عرض ادب التماس دعای فراوان، از تک تک شما عزیزان ، برا آقای غریبـــ و تنهایمان یا رب فرج آقای تنهایمان را برسان🤲 انتشارمطالب بدون ذکرمنبع هدیه به بقیه الله الاعظم ارواحنافداه بلامانع است @janbaz_shimiaee