#بادومِ_خونه،_پستهی_خندون
پسر: «مامان هیچوقت آبی و قرمز رو با هم دوست نداشته باش.»
مامان: «چرا خب؟ قرمز و آبی میشه بنفش.»
پسر: «اِ بنفش میشه؟! باشه!»
چند دقیقه بعد.
پسر: «مامان آبی و قرمز رو کنار هم دوست نداشته باش.»
مامان: «چرا خب؟»
پسر: «خب میشه پرچم آمریکا!»
مامان: «الهی قربونت برم! چشم!»
#معصومه_ابوالقاسمی
در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس...🌱
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan
https://rubika.ir/janojahaan
#بادومِ_خونه_پستهی_خندون
مامان: «ضحی جان رفتیم روضه، اونجا نگی میخوای آبجیدار بشیها! صبر کن دنیا اومد خودشون متوجه میشن.»
ضحی: «خب چرا؟؟»
مامان: «اونروزم پشت میکروفون مسجد گفتی، همه دیگه میدونن! اینقدر نگو دیگه.»
ضحی: «خب دوستش دارم! آبجی خودمه.»
مامان: «میدونم مامان، حالا بازم یه کوچولو صبر کن.»
ضحی: «چشم مامان، نمیگم تا دنیا بیاد بغلش کنم.»😍🤗
توی روضه؛
ضحی: «مامان میشه به این خانمه که دوستم شده بگم میخوایم داداش بیاریم؟ نمیگم آبجیه
مامان.»🤪
#معصومه_ابوالقاسمی
در جان و جهان هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس...🌱
http://eitaa.com/janojahanmadarane
https://ble.ir/janojahan
https://rubika.ir/janojahaan