🌹 تصاویری از حضور رهبر معظم انقلاب بر مزار شهیدان طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی
💠 رهبر معظم انقلاب: «یکی از بالاترین و با فضیلتترین شهادتها، شهادتی است که پدر شما و مرحوم طیب به آن شهید شدند؛ در دوران غربت، وحشت و اختناق؛ آن هم تنها. یک وقت انسان با هزار نفر به میدان جنگ میرود؛ یک وقت انسان، تنها در مقابل دشمن قرار میگیرد؛ این یکطور دیگر است. دورهی اختناق واقعاً خیلی سخت بود؛ بخصوص نسبت به اینها که وضع عجیبی داشتند. خداوند انشاءاللَّه درجاتشان را عالی کند.» ۱۳۷۵/۱۰/۱۰
- بیانات در دیدار فرزندان حاج اسماعیل رضایی
🔁 #بازنشر به مناسبت سالگرد شهادت شهیدان طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی که در ۱۱ آبان سال ۱۳۴۲ در پادگان عشرت آباد تهران به جرم شرکت در قیام ۱۵ خرداد و حمایت از نهضت حضرت امام خمینی(ره) توسط رژیم جنایتکار پهلوی به شهادت رسیدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️شهید طیب حاج رضایی: سلام منو به خمینی برسون و بگو خیلیها شما رو دیدند و خریدند، ما ندیده شما رو خریدیم!
🔻۱۱ آبان سالروز شهادت حر انقلاب، پهلوان پایتخت #طیب_حاج_رضایی گرامی باد!
شادی روح شان صلوات...
✍محمد نصوحی
#راهپیمایی
#تعلیم_تربیت
#سیزده_آبان
🌹همه با هم می آییم
🌹راهپیمایی ۱۳ آبان
•┈┈••✾❀🌸🍃🌺🍃🌸❀✾••┈┈•
حضورپرشوردانش آموزان دبستان شهیدسعدی ودانش آموزان مدرسه راهنمایی مطهره ابرسج ومدیران ومعلمان
حضور پررنگ شوراودهیار،حجتالاسلام والمسلمین حاج آقا سعدی ،اعضای شورای بسیج خواهران وبرادران،اعضای انجمن ودیگرعزیزان
چهارشنبه یازدهم آبانماه ساعت ۸ صبح
🔷 ازجلودهیاری تا گلزارشهداابرسج
۱_اغاز برنامه با تلاوت ایاتی از کلام ا... مجید
۲_پخش سرود مقدس جمهوری اسلامی ایران
۳_تبریک مدیریت اموزشگاه به مناسبت روز دانش اموز و توضیح در ارتباط با اتفاقات رخ داده در این روز
۴_اجرای برنامه های متنوع سرود ، دکلمه و نواختن موسیقی توسط دانش اموزان
۵_اهدای کارت هدیه ۵۰هزارتومانی به دانش اموزانی که برنامه اجرا کردندتوسط شورای روستاجناب آقای مرتضوی
۶_اتش زدن پرچم امریکا و اسرایئل به همراه سر دادن شعارهای مرگ برامریکا و اسراییل پایان بخش جشن زیبا و خاطره انگیز روز دانش اموز در راهپیمایی بود.
#ابرسج_دیار_عالمان_و_مجتهدان
#جشن
#تبریک
#امام_حسن_عسکری
«نحن کهف لمن اِلتجا الینا»
ما پَناهگاهیم بَرایِ هَر ڪَس
ڪِہ بِہ ما پَناه آوَرد ..
-امام حسنِ عسکری
در این شب پر شکوه با هر صلوات
تبریک به «صاحب الزمان» می گوئیم...😍
#ولادتامامحسنعسکری❤️
#پایگاه_عترت
#ابرسج_دیار_عالمان_و_مجتهدان
📚
#حکایت
مرد بزّازی بود که برای فروش پارچه به دهات اطراف میرفت و آنها را می فروخت. یک روز بزّازِ ، داشت از یک ده به ده دیگر میرفت، وقتی از آبادی خارج شد و به راه بیابانی رسید، سواری را دید که آهسته آهسته میرفت.
مرد بزّاز که بستهی پارچه ها را به دوش داشت، بسیار خسته بود پس به سوار گفت: "آقا، حالا که ما هر دو از یک راه میرویم، اگر این بسته را روی اسب خودت بگذاری از جوانمردی تو سپاسگزار خواهم بود ."
سوار جواب داد:"حق با تو است که کمک کردن ، کار پسندیده ای است امّا از این متأسّفم که اسب من دیشب، کاه و جو نخورده و تاب و توان راه رفتن ندارد."
مرد بزّاز گفت: "بله، حق با شماست." و چند قدم دیگر پیش رفتند که ناگهان از کنار جاده، خرگوشی بیرون دوید و پا به فرار گذاشت. اسب سوار وقتی خرگوش را دید، شروع کرد دنبال خرگوش تاختند.
مرد بزّاز وقتی دویدن اسب را دید به فکر فرو رفت و با خود گفت:"چه خوب شد که سوار،کوله بار مرا نگرفت وگرنه ممکن بود به فکر بدی بیفتد و پارچه های مرا بِبرد و دیگر دستم به او نرسد".
اسب سوار هم پس از اینکه مقداری رفته بود به همین فکر افتاد و با خود گفت:"اسبی به این خوبی دارم که هیچ سواری هم نمیتواند به او برسد، خوب بود بستهی بار بزّاز را میگرفتم و میزدم به بیابان و میرفتم".
سپس سوار، اسب را برگردانید و آرام آرام برگشت تا به بزاز رسید و به او گفت: "راستی هنوز تا آبادی خیلی راه داریم، خدا را خوش نمیآید که تو پیاده و خسته باشی و من هم اسب داشته باشم و به تو کمک نکنم، حالا بستهی پارچه را بده تا برایت بیاورم."
مرد بزّاز گفت : "برو ، آنچه که تو به آن اندیشیده ای ، من هم از آن غافل نبودهام."
#منبع مرزبان نامه
#شبتون_بخیر_همراهان_همیشگی
#کانال_بوی_عطر_خدا