✔️ امشب تو دورهمیِ شبِ یلدایی برا همهی خانواده #فال_حافظ گرفتم و دقایقی رو با غزلیاتِ جانفزای #حافظ سر کردیم؛ برا بعضی عزیزان هم تلفنی یا مجازی تفألی زدم.
🔹 اینم فالِ خودم:
هر چند پیر و خستهدل و ناتوان شدم
هر گه کِه یادِ روی تُو کردم جوان شدم
شُکرِ خدا که هر چه طلب کردم از خدا
بر مُنتهای همّتِ خود کامران شدم
ای گُلبنِ جوان برِ دولت بخور که من
در سایهی تو بلبلِ باغِ جهان شدم
اول ز تَحت و فوقِ وجودم خبر نبود
در مکتبِ غمِ تُو چُنین نُکتهدان شُدم
قسمت حوالتم به #خرابات میکند
هر چند کاین چنین شدم و آن چنان شدم
آن روز بر دلم درِ معنی گشوده شد
کز ساکنانِ درگهِ پیرِ مُغان شدم
در شاهراهِ دولتِ سرمد به تختِ بخت
با جامِ می به کام دل دوستان شدم
از آن زمان که فتنهی چَشمت به من رسید
ایمن ز شرِّ فتنهی آخرزمان شدم
من پیرِ سال و ماه نیَم یار بیوفاست
بر مَن چو عُمر میگذرد پیر از آن شدم
دوشم نوید داد عنایت که #حافظا
بازآ که من به عفوِ گناهت ضَمان شدم
✔️ شب یلدای ۴۰۱، #شهرکرد
@jargeh
🔸 جانِ من و جانِ تُو
🔹 #دیوان_شمس / #مولوی
〰〰〰〰〰〰〰〰
جانِ من و جانِ تُو بَستَست به همدیگر
همرنگ شوم از تو گر #خیر بود گر شَر
〰〰〰〰〰〰〰〰
جانِ من و جانِ تُو گویی که یکی بودهست
سوگند بدین یک جان کز غیرِ #تو بیزارم
〰〰〰〰〰〰〰〰
آینهی #جان شده چهرهی #تابان تُو
هر دو یکی بودهایم جانِ من و جانِ تُو
〰〰〰〰〰〰〰〰
هیچ کسی سیر شد ای پسر از جانِ خویش؟!
جانِ منی چون یکی است جانِ من و جانِ تُو
➖➖➖➖➖➖➖➖
📚 «شرح یکصد غزل اول از دیوان شمس تبریزی» را در طاقچه ببینید:
🌐 https://taaghche.com/book/94924
@jargeh
💌 #خانواده_الهی
عشقهایی کز پیِ رنگی بود
عشق نَبوَد عاقبت ننگی بود
#مولوی
#مثنوی_معنوی
#دفتر_اول
🔊 #دریافت_صوت ۶ جلسه سخنرانی مفید و کاربردی با موضوع «خانواده الهی»:
🌐 https://b2n.ir/Kh_elahi
📼 برگزیدههایی کوتاه از این جلسات را با دنبال کردنِ هشتگ #خانواده_الهی در کانالِ زیر مشاهده نمایید:
@ostad_vakili
@jargeh
برونند زین جرگه هشیارها
🔊 مرا به یاد بیارید... ✔️ #شب_یلدا 🔹 #وصیت 🎙 #حسین_صفا #شعر_معاصر @jargeh
برونند زین جرگه هشیارها
🔊 مرا به یاد بیارید... ✔️ #شب_یلدا 🔹 #وصیت 🎙 #حسین_صفا #شعر_معاصر @jargeh
14.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لباسِ گرم بپوشید،
به این اتاق مَبادا بهار آمده باشد
کدام فَصل از این سال،
مُصَمّمید که امسال سر از کدام برآرید
#حسین_صفا
#شعر_معاصر
@jargeh
در سرزمینی که #عشق آهنیست،
انتظارِ #معجزه را بعید میدانم!
پرندگان همه خیساند
و گفتوگویی از پریدن نیست؛
در سرزمینِ ما،
پرندگان همه خیساند
در سرزمینی که عشق #کاغذی است،
انتظار معجزه را بعید میدانم…
✔️ #خسرو_گلسرخی
#شعر_معاصر
@jargeh
🔖 آخرین جُرعهی این جام
همه میپُرسند
چیست در زمزمهی مُبهمِ آب
چیست در هَمهمهی دلکشِ بَرگ
چیست در بازی آن ابرِ سپید
روی این آبی آرامِ بلند
که تو را میبَرد
اینگونه به ژرفای خیال
چیست در خلوتِ خاموشِ کبوترها
چیست در کوششِ بیحاصلِ موج
چیست در خندهی جام
که تو چندین ساعت
مات و مبهوت به آن مینگری
نه به ابر
نه به آب
نه به برگ
نه به این آبی آرامِ بلند
نه به این خلوتِ خاموشِ کبوترها
نه به این آتشِ سوزنده که
لغزیده به جام
من به این جمله نمیاندیشم
من مُناجاتِ درختان را هنگامِ سحر
رقصِ عطرِ گُلِ یخ را با باد
نفسِ پاکِ شقایق را در سینهی کوه
صحبتِ چلچلهها را با صبح
بُغضِ پایندهی هستی را در گندُمزار
گردشِ رنگ و طراوت را در گونهی گُل
همه را میشنوم
میبینم
من به این جمله نمیاندیشم
به #تو میاندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تُو میاندیشم
همه وقت
همه جا
من به هر حال که باشم به تُو میاندیشم
تُو بدان این را تنها تُو بدان
تُو بیا
تُو بمان با منِ تنها تُو بمان
جای مهتاب به تاریکی شبها تُو بتاب
من فدای تُو به جای همه گلها
تُو بخند
اینک این من که به پای تُو درافتادهام باز
ریسمانی کُن از آن موی دراز
تُو بگیر تُو ببند تُو بِخواه
پاسخِ چلچلهها را تُو بگو
قصّهی ابرِ هوا را تُو بخوان
تُو بمان با من تنها تُو بمان
در دلِ ساغر هستی تُو بجوش
من همین یک نفس از جُرعهی جانم باقی است
آخرین جُرعهی این جامِ تُهی را تُو بنوش
📚 #فریدون_مشیری / بهار را باور کُن
#شعر_معاصر
@jargeh
◼️ #دریافت مجموعه طرحهای «کانون هنر شیعی» به نام مبارک حضرت زهرا سلام الله علیها
🌐 https://b2n.ir/Zahraart
🖇 @shiaarts
@jargeh