eitaa logo
برونند زین جرگه هشیارها
281 دنبال‌کننده
188 عکس
27 ویدیو
10 فایل
به نامِ او به یادِ او که مَحبّتش معنی‌بخشِ زندگی است... جُرعه‌های مَحبّت برای مُقیمان و راهیانِ «کیشِ مهر»
مشاهده در ایتا
دانلود
ساقیا در ساغرِ هستی شرابِ ناب نیست و آن‌چه در جامِ شَفَق بینی به جُز خوناب نیست زندگی خوش‌تر بُوَد در پَرده‌ی وَهم و صبحِ روشن را صفای سایه‌ی مهتاب نیست شب ز آهِ آتشین یک دَم نیاسایَم چو شمع در میانِ آتشِ سوزنده جای خواب نیست مَردُمِ چَشمَم فرومانده‌ست در دریای اشک مور را پای رهایی از دلِ گِرداب نیست خاطرِ دانا ز طوفانِ حوادث فارغ است کوهِ گردون‌سای را اندیشه از سیلاب نیست ما به آن گُل از وفای خویشتن دل بسته‌ایم ورنه این صحرا تُهی از لاله‌ی سیراب نیست آن‌چه نایاب است در عالم وفا و مهرِ ماست ورنه در گلزارِ هستی سَرو و گُل نایاب نیست گر تُو را با ما تعلّق نیست ما را شوق هست ور تُو را بی ما صبوری هست ما را تاب نیست گُفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا ماهِ من در چشم عاشق آب هست و خواب نیست جلوه‌ی صُبح و شکَرخندِ گُل و آوای چَنگ دل‌گشا باشد ولی چون صحبتِ احباب نیست جای آسایش چه می‌جویی در مُلکِ عشق موج را آسودگی در بحرِ بی‌پایاب نیست @jargeh
هزار سالِ دیگه هم، غَمِت تمومِ باغچه رو یه شوره‌زار می‌کنه... @jargeh
ای بِکرترین بِرکه! هَلا سوره‌ی صافی! پرهیز کُن از این همه پرهیزِ اضافی مُهری بِزن از بوسه به پیشانیِ سَردم بَدنام که هستیم به اندازه‌ی کافی تَلخینه‌ی آمیخته با هر سُخَنَت را صَد شُکر شِکرپاشِ لَبَت کرده تلافی با یافتنِ چشمِ تُو آرام گرفتم چون شاعرِ دَرمانده پس از کشفِ قَوافی چَندی‌ست که سَردَم شُده دور از دَمِ گرمَت بَر گردنم از بوسه مَگر شال بِبافی @jargeh
📌 نگاه می‌کُنم به حال و روزِ مَملوء از غَمِت... @jargeh
به پیرِ می‌کده گفتم که چیست راهِ نجات؟ بخواست جامِ مِـی و گُـفـت راز پوشیـدن! ✍🏻 ر.ک: کتابِ «رسائل عرفانی» مرحوم پهلوانی تهرانی، بخش پنجم: نامه‌ها، نامه‌ی سوم ✍🏻 پ.ن: نسخه‌ی معروف این بیت (تصحیح غنی و قزوینی و...) «عیب پوشیدن» است؛ ولی در برخی تصحیح‌های دقیق‌ترِ دیوانِ خواجه شیراز، (تصحیح خانلری، شرح جلالی و...) «راز پوشیدن» آمده است. @jargeh
❌ 📌 بی‌دقتی‌های فضای مجازی در انتشارِ شعر!!! 🚫 ۱. این دو بیت از نیست! ⛔ ۲. قالبِ این ابیات نیست!!! ‼️ عجیب این که آدرسِ دقیق هم دادند: دفتر اول، بخش ۱۸!!! ✍🏻 این دو بیت، در شماره‌ی ۳۵۴ دیوانِ مُندرجند. @jargeh
. نیست مرا زِ جسم و جان، در رَهِ عشقِ تُو نشان ✍🏻 📘 غزلِ شماره‌ی ۲۱۵۳ دیوان شمس @jargeh
تُو نمی‌روی بُرده می‌شوی مانندِ من که کُشته می‌شوم اما نمی‌میرم... ✍🏻 @jargeh
🔖 امام زمان (عجل الله فرجه)، نوستالوژی آینده‌گرا در اشعار سلمان هراتی 🌐 فصلنامه‌ی مطالعاتِ ادبیِ متونِ اسلامی، شهریور ۱۳۹۱ ✔️ nostalgia را می‌توان به طور خلاصه، یک احساس درونی تلخ و شیرین نسبت به اشیا، اشخاص و موقعیتّ گذشته تعریف کرد. احساس نوستالوژی از نظر روان‌شناسان، نتیجه بر گذشته، یادآوری خاطرات کودکی و نوجوانی، احساس ، مرگ اعضای و حسرت آرمان‌شهر و گذشته تاریخی است. نوستالوژی در ادبیات، رفتاری است که معمولاً ناخودآگاه در شاعر یا نویسنده بروز می‌کند و متجلّی می‌شود و از همین رو، اهمّیّتی سبک‌شناختی پیدا می‌کند. نوستالوژی در چارچوب سبک‌شناسی به ویژه هنگام بررسی روانشناختی اثر، بسیار اهمّیت می‌یابد. در بررسی‌های جدید ادبی، نوستالوژی را به دو گونه و تقسیم می‌کنند. نوستالوژی در ادبیات دوره ، نمود بیش‌تری یافته است، چرا که سرخوردگی‌های اجتماعی، و دوری از ، شکست‌های ، بی‌عدالتی و عمومی و بیماری‌های اجتماعی نیز از عوامل پدیدآورنده این حس فردی جمعی است، چنان که در اکثر اشعار شاعران معاصر ایران دیده می‌شود. این پژوهش نیز بر آن است، مبانی نظری و مفهوم نوستالوژی را در دو محور نوستالوژی فردی و جمعی و نیز عوامل نوستالوژی و آینده‌گرا را در اشعار ادبیات شاعران دوره معاصر ایران به ویژه سروده‌های در ارتباط با امام زمان (عجل الله فرجه) بررسی و تحلیل نماید. اشعار مطرح شده سلمان هراتی، موضوعاتی است که توجّه کافی به آن‌ها در عصر ، زمینه را برای و درک اندیشه نجات‌بخش هموار می‌کند. آن‌چه ضرورت دارد، این است که اولاً مبانی و اصالت این تفکّر بازشناسی و تبیین شود. ثانیاً ابعاد، جامعیت و جذابیت اندیشه در تفکّر شیعی و در اشعار شاعران معاصر از قبیل سلمان هراتی برای جهانیان و شیعیان معرّفی گردد. @jargeh
🌍 📗 تاوانِ عاشقی ✍🏻 📑 معرفی و خرید از «نشر معارف» 📑 معرفی و خرید از «کتابرسان» 📑 معرفی و خرید از «من و کتاب» ✔️ عاشقانه‌ای پُرهیجان، به قلمِ روانِ نویسنده‌ای جوان بر اساس واقعه‌ای در گوشه‌ای از جهان ✅ نسخه‌ی الکترونیکی کتاب در کتاب‌خوان‌های فراکتاب، طاقچه، فیدیبو و... در دسترس است. 🌍 @jargeh
با هیچ‌کس نِشانی زان دِلسِتان نَدیدم یا مَـن خَبـر نَدارم یا او نِشـان نَـدارد @jargeh
سرو غمگین - آگاتا کریستی.pdf
9.59M
🗺️ 📘 رُمانِ سروِ غمگین نوشته‌ی آگاتا کریستی و ترجمه‌ی میمنت دانا (چاپ اسفند ۱۳۴۶) ✔️ جُملاتِ قصار عمه لورا از جذابیت‌های کتابند؛ صفحه‌ی ۳۱ هم از عمه آگاتا نصیحتِ عجیبی نقل شده است: «مردی را که دوست داری، همیشه در حالِ شک و تردید نگهدار؛ نگذار که صد در صد خاطرش از تُو و مَحبّتِ تُو جمع باشد!!!» ✍🏻 این کتاب توسط مترجمان دیگر و گاهی با نام‌های دیگر مانندِ پوارو در هانتربری و ارثیه شوم توسطِ نشرهای مختلف روانه‌ی بازار شده است؛ امّا برخی کتاب‌خوان‌ها، ترجمه‌ی بانو دانا (درگذشته‌ی سال ۱۳۵۸) را خواندنی‌تر می‌دانند. چاپِ جدید این ترجمه توسط نشر بهنود سامان یافته است. ✍🏻 رمان‌های مشهور به ملکه‌ی تعلیق را از پُرفروش‌ترین کتاب‌های تاریخ بَرشمُرده‌اند. ✍🏻 معرفی ۱۰ برترِ از آثارِ کریستی، آفریننده‌ی شخصیت‌های خانم مارپل و کاراگاه پوارو را این‌جا ببینید. @jargeh
مُژگانِ نُکته‌دانِ تُو ما را به صَد زَبان هَر روزه درسِ شرحِ اشارات می‌دهد @jargeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌌 💌 مگر در جهان از دلِ مادر آیینه‌تر هست... 🎙️ @jargeh
📌 ...شَبَت بُلند، غَمَت نیز غَمَت به خیر، شَبَت نیز @jargeh
🔖 «تَرین»هایِ شِعرِ فارسی دَر سَده‌هایِ أَخیر ✍🏻 آقایِ دکتر أَحمَدرِضا بَهرام‌پورِ عمران، دَر مَجموعه‌ای از "کاریکلماتور"ها که زیرِ نامِ "رَفتَنَت بَرایَم آمَد نَداشت" اِنتِشار داده‌اند (۱)، چَند نُکتۀ کاریکَلِماتوری دربارۀ شاعِرانِ پارسیگویِ چَند قَرنِ أَخیر آورده و آنها را از مَنظَری ویژه دَرنگریسته‌اند که هَم جَنبۀ طَنز و خوش۟باشی دارَد و هَم حَظّی از واقِعِ أَحوالِ ایشان: «شاعِرانِ مکتبِ بازگشت، نوستالژیک‌ترین شاعِران بودند» (ص ۱۷). «سیاسی‌ترین شاعرِ صَدسالِ أَخیرِ ایران، عشقی بود» (ص ۳۷). «سپهری، آسمانی‌ترین شاعرِ مُعاصِرِ ایران بود» (ص ۳۹). «ناسوتی‌ترین شاعرِ صَدسالِ أَخیرِ ایران، لاهوتی بود» (ص ۴۷). ظَرافَتِ این خوش۟‌طَبعیٖ‌ها را کَسی اَندَر خواهَد یافت که نمونه را، تَوَجُّه۟ کُنَد بدین که: "أَبوالقاسِمِ لاهوتی" گرایِشهایِ چپی و کمونیستیِ عَمیق و پیوندهائی با حُکومَتِ شورَوی داشت و بَخشِ بُزُرگی از حَیاتش را دَر اِتِّحادِ جَماهیرِ شورَوی (یِ پیشین) سپَری کَرد و بوارونۀ شُهرَتِ لاهوتی‌اش به «ناسوت»‌اندیشی نامبُردار بود؛ یا تَوَجُّه۟ کُنَد بدین که: "سپهری" نه‌تنها شُهرَتَش مُرادِفِ «آسمانی» است، شِعرَش نیز میزبانِ اَنبوهی از مَفاهیمِ «آسمانی» و لاهوتی و تَجریدی و عِرفانی شُده است؛ و هٰکَذا. ژَرف۟‌بینی دَر این باریکی‌ها، «صورَت۟»‌شناسانِ أَهلِ «مَعنیٰ» را خوش می‌اُفتَد. 🔹 پ.ن: ۱. رَفتَنَت بَرایَم آمَد نَداشت (مَجموعۀ کاریکلماتور)، أَحمَدرِضا بَهرام‌پورِ عمران، چ: ۱، تهران: اِنتِشاراتِ مُروارید، ۱۳۹۶ هـ.ش. يكشنبه ۱۲ فروردين ۱۳۹۷ @jargeh
🗺️ کتابفروشی‌های استانبول - ۱ ✍🏻 این یادداشت مقدمه‌ای برای یک سلسله یادداشت در معرفی کتابفروشی‌های قدیمی، خوب و مهم و هم‌چنین راسته‌ها و پاتوق‌های کتاب در این شهر می‌باشد: وقتی به دنبال کتاب‌فروشی‌های استانبول در اینترنت جستجو می‌کنم نتیجه‌ها و پشنهادهای فراوانی را می‌بینم، هرچند فراوانی و کلاسه‌بندی نتایج جستجوی کتاب‌فروشی‌های و یا را ندارند، اما قابل توجه و پیگیری هستند و از توجه ویژه مردم و صد البته توریست‌ها به کتاب و کتاب‌فروشی در این شهر حکایت دارد. تا جایی که مثلا روزنامه‌ای مثل هم پیشنهادهایی در این خصوص برای شما دارد. این در حالی است که در نقشه گوگل (google Map)، یلپ (Yelp)، تریب ادورز (tripadvisor) و … نیز شما به راحتی می‌توانید کلی کتاب‌فروشی خوب با رده‌بندی امتیازی و معرفی‌ها و نقدهای مختلف ببینید و انتخاب کنید و از طریق این اپلیکیشن‌ها به راحتی به آن‌ها دسترسی پیدا کنید. جغرافیای کتاب‌فروشی‌ها در استانبول متنوع است و تقریبا از پراکندگی خوبی برخوردار است. هرچند به مقتضای نقشه تجاری که لازمه اولیه ایجاد و تاسیس کتاب‌فروشی و یا هر کسب و کاری است، در مثل و و ، تعداد کتاب‌فروشی‌ها بیش‌تر است. مثل هر کشور و شهر توسعه یافته‌ای می‌توان در استانبول کتابفروشی‌ها را به سه دسته ، و تقسیم‌بندی کرد، اما وزن کتابفروشی‌ها مدرن کمی بیش‌تر و حال و هوای بهتری دارند و مردم نیز بیشتر از آن‌ها استقبال می‌کنند. کتاب‌فروشی‌های زنجیره‌ای که در دسته سوم جای می‌گیرند نیز تقریبا بازار خوبی دارند که از مشهورترین آن‌ها (D&R) است که اولین شعبه خود را به سال ۱۹۹۷ میلادی افتتاح نموده و در حال حاضر ده‌ها شعبه در شهر استانبول و دیگر شهرهای ترکیه دارد. در یادداشت‌های بعدی حتما به صورت ویژه به معرفی این کتاب‌فروشی خواهم پرداخت. نکته مهم دیگری که به چشم می‌خورد وجود خورده کتابفروشی‌ها و کتاب‌فروشی‌های محلی است که در کنار رشد و قدرت گرفتن و بزرگ هم‌چنان دارند به فعالیت خود ادامه ‌می‌دهند و البته برخی در این میان موفق هم بوده‌اند. بازار کتاب دست دوم نیز مثل همه جای دنیا از جایگاه خوبی برخوردار و پررونق است. شاید یکی از دلایلش هم سابقه چاپ و نشر طولانی در این کشور است و صد البته حس که بر شهر حاکم است و شما در هر کوی و برزن، نشانی از گذشته در این شهر می‌بیند. تقریبا در هر راسته کتاب‌فروشی چه در جنوب استانبول و چه در شمال استانبول شما کتاب‌فروشی‌های کوچکی می‌بینید که مشغول به فروش و قدیمی و عکس و کارت پستال و مجله و صفحه می‌باشند. این درحالی است که به مناسبت و در کنار خیابان استقلال و یا میدان تقسیم شما کتاب را نیز شاهد هستید. 1⃣ کافه کتاب ترک و آلمان اولین کتاب‌فروشی که به نظرم هر توریستی در بدو ورودش به استانبول باید یاد بگیرد کتاب‌فروشی و کافه ترکی آلمانی است. چرا که هم به جهت موقعیت جغرافیایی‌اش و هم فضای خوب و دل‌نشینش می‌تواند دائمی و همیشگی برای قرارها و رفع خستگی و استفاده از اینترنت و نوشتن یادداشت‌های سفرش باشد. Turkish-German Bookstore & Cafe کتابفروشی و کافه ترکیش آلمانی امروز از آن روزهایی بود که ترجیح دادم با به خیابان استقلال بروم؛ مترو در استانبول وسیله‌ای حمل و نقلی راحت و کم هزینه به شمار می‌رود. در بدو ورودتان به استانبول حتما در اولین فرصت سعی کنید یک عدد (Istanbulkart) برای خود تهیه کنید. در مبادی ورودی مترو و یا (چیزی شبیه خط BRT در تهران خودمان) دستگاه‌های الکترونیکی وجود دارد که شما با پرداخت مبلغی می‌تونید کارت را به علاوه شارژ اون البته هرچه‌قدر مد نظر دارید تهیه کنید. این کارتو می‌تونید از طریق دکه‌های داخل ایستگاه‌ها و یا دکه‌های روزنامه‌فروشی سطح شهر هم تهیه کنید که البته تهیه از دستگاه‌های الکترونیکی بسیار ساده و راحت و در دسترس‌تر هست. متروی استانبول دارای ۳ خط فعال می‌باشد که با توجه به گستردگی استانبول همه جای شهر استانبول را پوشش نمی‌دهد و گاهی شما مجبور هستید برای رسیدن به نزدیک‌ترین ایستگاه مترو از متروبوس و یا تاکسی استفاده کنید که البته استفاده از مترو بوس مقرون به صرفه‌ترین گزینه است. اگر از طریق مترو می‌خواهید به خیابان استقلال و کافه کتاب ترکیش آلمانی بروید قاعدتا نزدیک‌ترین ایستگاه، ایستگاه شیشانه (Şişhane) است. برای همین باید در هر کجای شهر که هستید و البته امکان جابه‌جایی با مترو برای شما فراهم است از خط M2 مترو استفاده کنید. @jargeh 🔽🔽🔽
🔼🔼🔼 توصیه می‌کنم برای راحتی هرچه بهتر و دسترسی سریع‌تر به نزدیک‌ترین وسیله نقلیه از نرم‌افزار استفاده کنید چرا که بر اساس موقعیت جغرافیایی شما پیشنهادهای مناسبی از جهت سرعت دسترسی و هزینه دسترسی خواهد داد و در استانبول تقریبا با کمی تاخیر و جابه‌جایی زمان‌بندی خوبی برای سفرهای درون شهری به شما خواهد داد. از هر کجا که سوار مترو شدید در ایستگاه که پیاده شدید و پله‌ها را بالا آمدید فقط کافی است به دست راست خود و به سمت میدان تقسیم (شمال خیابان) حرکت کنید. در فاصله‌ای کم و دست راستِ خیابان با نامِ کتاب‌فروشی ترک آلمانی برخورد می‌کنید؛ مغازه‌ای با بر کوچک و سایبانی سنتی و خاکستری که بر روی آن لوگو و نام کتاب‌فروشی دیده می‌شود. البته در کنار این ، کتاب‌فروشی دیگری با نام «کتابفروشی کتاب مقدس» هم به چشم می‌خورد که صرفا به فروش ، ترجمه‌های آن و کتاب‌های دیگر با موضوع می‌پردازد. در بدو ورود به مغازه پوسترها و اعلان‌های مختلفی و کتاب‌های کنار پنجره سمت چپ مغازه می‌بینی و میزهای کوچک دونفره در فضایی باز که برای سیگاری‌ها تعبیه شده است. و در انتهای این فضا یک روستر (roaster) بزرگ جانمایی شده تا جانَت را در بدو ورود با بوی قهوه سیراب کند. بخش اصلی کافه کتاب از این‌جا آغاز می‌شود و در بدو ورود در سمت چپ سه ردیف صندلی دونفره قرار گرفته که از بالای آن‌ها نیز قفسه‌های کتاب تا سقف رفته است و در سمت راست کانترِ آشپزخانه کافه و کمی جلوتر یک میز پذیرایی هشت نفره جاخوش کرده که از همان ابتدا فضایی متفاوت و خودمانی از یک را نمایان می‌کند. این کتاب‌فروشی را می‌توان بیش‌تر کافه دانست اما فضایی فوق العاده دوست داشتنی و پراز احساس و رومانتیک دارد که قطعاً اگر یک‌بار به این‌جا قدم بگذارید دلتان می‌خواهد بارها حضور در این کافه کتاب را تکرار کنید. دور تا دور این کافه، کتاب است و کتاب و البته مجلاتی نیز دیده می‌شود و هرجا که شده میزی و صندلی برای نشستن و نوشیدن و خواندن جانمایی شده است. پیشنهاد می‌کنم پله چوبی انتهای کتاب‌فروشی را به سمت طبقه دوم بروید تا در فضایی آرام‌تر و دنج‌تر قرار بگیردید، به طبقه دوم که می‌آیی، سمت چپ تا سقف قفسه‌ای قرارگرفته که لب به لب از کتاب پر شده است و کمی جلوتر شومینه‌ای بزرگ که مبلمان راحتی جلوی آن قرار گرفته است و سمت راست آن کانتر آشپزخانه و بعد قفسه‌ای چوبی که رادیو قدیمی بزرگی در آن، جا گرفته و ماشین‌های تایپی قدیمی و یک تعداد کتاب قدیمی دکور شده است. کلی مبلمان متنوع در رنگ‌های آبی، سبز، قرمز، قهوه‌ای و… با میزهای کوتاه و بلند و کاناپه‌هایی برای لم دادن و کلی پریز برق برای شارژ کردن لپ‌تاپ و موبایل و تبلت و اتاقی بعد از آن که نقاشی‌هایی به دیوار سمت راستش نصب و یک مبلمان یک‌سره چسبیده به دیوار قرار گرفته و چهار پنجره دو در که نمای آن خیابان استقلال است. الآن ساعت بیست دقیقه به پنج عصر است و کافه تقریبا پُر است. و در جای جای این کافه گروه‌های دو نفره یا چندنفره پسر و دختر و البته گاه مانند من تنها نشسته و مشغول گپ و گفت و یا کار با کامپیوتر و مطالعه و تحقیق هستند. حضور خانواده‌های ترک و البته خانواده‌هایی که به عنوان به استانبول آمده و در خیابان استقلال قدم می‌زنند و برای رفع خستگی به این کافه می‌آیند نیز در نوع خود جالب توجه می‌باشد. مسافرانی که به جای حضور در رستوران‌ها و قهوه‌خانه‌های فراوانی که در خیابان استقلال قرار دارد ترجیح می‌دهند در یک کافه کتاب خاص بنشینند و نوشیدنی خود را بنوشند. این کافته منویی ساده اما متنوع دارد انواع نوشیدنی‌های گرم و سرد و الکلی و غیر الکلی و در کنارش ساندویچ و غذاهای خانگی و اسنک با قیمت‌هایی نسبتاً معقول که مطمئناً نظر هر مشتری را جلب می‌کند. در طول روز همواره موزیک ملایمی پخش می‌شود که آزار دهنده نیست و کافی‌مَن‌ها مدام در حال تمیز و پاک کردن میزها و گرفتن سفارش هستند و لحظه‌ای از پا نمی‌شینند. شاید مهم‌ترین ویژگی این کافه جدای از بخش آن و مناسب، و آن است که به گونه‌ای طراحی شده که احساس می‌کنی در اتاق نشیمن خانه‌ات نشستی و با هر سلیقه و حالی که باشی می‌توانی میز و صندلی مناسب برای نشستن خود را پیدا کنی. این کافه کتاب در امتیاز چهار و نیم را دارد که امتیاز خوبی است و تقریبا ۶۲ درصد از کسانی که به این کافه آمده‌اند امتیاز عالی و ۳۰ درصد امتیاز خیلی خوب را به این کافه داده‌اند. آدرس وب سایت این کافه کتاب اینستاگرامِ کافه کتاب فیس‌بوک @jargeh
🌌 ✍🏻 احمد محمود زاده‌ی ۴ دی‌ماه ۱۳۱۰، اهواز درگذشته‌ی ۱۲ مهرماه ۱۳۸۱، تهران ▪️ از ظهر به این فکر می‌کردم که این‌جا تولّدانه‌ای برای بنویسم؛ امّا به خودم می‌گفتم چگونه برای نویسنده‌ی نکبت، غم، رنج و مصیبت، که نمادِ و است، بگیرم!!! ▪️ مجله‌ای از او با عنوانِ «مرد خاکستری» یاد کرده بود؛ ولی بهتر است بگوییم: «مردِ سیاهی». ⚫ قلمِ روان، شخصیت‌پردازی‌های پُر جزئیات، روایتِ جنوبی و داستان‌های اهوازی‌اش جذابند؛ امّا اگر از سیاهیِ غم گریزانید و نمی‌خواهید هر چیزی را با عینکِ دودی ببینید، به هیچ وجه سمتِ کتاب‌هایش نروید! ⬛ - نویسنده‌ی خوش‌قلمِ معاصر - اگرچه نمی‌تواند با اندیشه‌ی پشتِ داستان‌ها و نوشته‌های احمد محمود هم‌سو باشد، امّا کارهای او را قابل ستایش و تحسین و او را دارای نگاهی و می‌داند و - شاعر، روزنامه‌نگار و منتقد ادبی - معتقد است احمد محمود از بنیان‌گذاران در ادبیات داستانی است. (به نقل از کتابراه) @jargeh