eitaa logo
نویسندگان جریان
492 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
119 ویدیو
9 فایل
در جریان باشید. کانال انتشارات @jaryane_zendegi زیرنظر مجموعه فرهنگی تربیتی کتاب پردازان @ketabpardazan_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🌱فرهنگ هواست؛ اگر این هوا سالم بود، یک بدن مستعد با تنفس آن، انرژی می‌گیرد. اگر هوا مسموم بود، آدم‌های سالم هم صرفا در این هوا تنفس بکنند، مریض می‌شوند، ناتوان می‌شوند، معلول می‌شوند. فرهنگ یک چنین حالتی دارد. 🔖 دغدغه‌های فرهنگی فصل آخر 🌊 جریان، جمع بانوان نویسنده🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
«صدای مهربان تو، حتی از زبان رنج ها به گوش می رسد. من برای تو بی تابم. من عشق را با تو تجربه کردم! تو خستگی تکرار را شکستی، تو رفتن حتی در بن بست ها را نشان دادی.  در پشت درهای بسته، فریاد هم، توجیه ماندن است.» ⁦✍️⁩استاد علی صفای حائری 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
هم اکنون| ادامهٔ جلسات مبناخوانی ویژهٔ لایهٔ فعالین جریان ⁦🗒️⁩ ضمیمه کتاب دغدغه های فرهنگی ⁦🎙️⁩ با ارائهٔ سرکار خانم سعیده تیمورزاده 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
هدایت شده از نظم فکری
📱 لایو استاد معماریانی ❓چرا نسبت به کارهایمان بی‌انگیزه می‌شویم؟ 🔸 موضوع: 📆 یکشنبه ۲۳ مهرماه ساعت ۱۹ 🔸 در کانال نظم فکری در ایتا: 🆔 @nazmefekri ⏱ همین الان گوشی‌تون رو کوک کنید که از دستش ندید⌛️
نویسندگان جریان
📱 لایو استاد معماریانی ❓چرا نسبت به کارهایمان بی‌انگیزه می‌شویم؟ 🔸 موضوع: #مدیریت_انگیزه‌ها 📆 یکش
نویسنده های عزیز! ⁦⁉️⁩شما هم تا بحال بی انگیزه شده اید؟ ⁦⁉️⁩وقتی بی انگیزه می شوید چطور سطح انرژی تان را مجدداً افزایش می دهید؟ ⁦⁉️⁩ وقتی حال و حوصلهٔ نوشتن ندارید، چطور بر این احساس غلبه می کنید؟ برای پاسخ به این سوالات فردا شب، لایو بالا 👆 را از دست ندهید. 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام، نیمه‌شب سرد بارونی‌تون تون بخیر🍂 من، انصاری زاده... از کانال جریان با شما صحبت می‌کنم... با مبحث گشت و گذار در دنیای داستان در خدمت شما هستم. ازین فرصت پر از تمرکز و آرامش بهره بگیرید، یک قلم و کاغذ بردارید و فقط چند صفحه یا چند دقیقه بنویسید. ایده‌ها پشت درهای شیشه‌ای ذهن شما منتظر ایستاده‌اند.... درب را باز کنید 🪄 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
🧗از کجا شروع کنیم؟ 🌱از همین جایی که هستید شروع کنید. نوشتن نقطه شروع مشخصی ندارد. بیهوده به دنبال آن نگردید. فرصت نایاب نوشتن هم اکنون است. یک راهنمایی؟!😉 🪴برای شروع از نوشتن حس و حال تان آغاز کنید. حال دل شما چه می‌گوید؟ چشم‌های‌تان را ببندید و هرچه پشت پلک‌های تان می‌بینید، بنویسید. 🪴می‌توانید از جمله‌ی زیبایی که در کتابی خوانده‌اید، کمک بگیرید. جمله را رونویسی کنید و ادامه آن را خودتان بنویسید. حالا سعی کنید آن را گسترش دهید. 🪴یا می‌توانید درباره‌ی آن‌چه که همیشه دوست داشتید، بنویسید. درباره‌ی علاقه‌مندی ها، آرزوهای‌تان، درباره‌ی قصه‌ای که همیشه به آن فکر می‌کردید و حالا گوشه ذهن‌تان خوابیده، درباره‌ی کتابی که دوست دارید روزی چاپ شود و.... . 📚راه‌های بسیاری برای نوشتن داستان وجود دارد که می‌توانید از آن‌ها کمک بگیرید، مهم اینست که فقط و فقط ترس را کنار بگذارید و شروع کنید. آن‌چه می‌نویسید مهم نیست، مهم اینجاست که 👈✨ «بنویسید.»✨ 📚گشت و گذار در دنیای داستان 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ذهن مسطور
بسم الله.... دوستی پیام فرستاده و از حال و احوال این روزهایم می پرسد. از چشم انتظاری می گویم، می گوید از کسی شنیده است که اذن ورود به این دنیای بچه ها را باید امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بدهند. دلم قنج می رود برای مولی الموحدین علی (علیه السلام). لحظه ای با خودم فکر مي کنم شیعه بودن و محبت امام علی (علیه السلام) عجب نعمت بزرگی است که از آن غافلم. 😞 این حب ولایت و مهر شیعه بودن بر پیشانی من و خانواده ام را چطور می توانم شکر گزار باشم؟ 💛 خوشبختی است که می توانم قلبم را راهی نجف کنم و رو به ایوان طلا سلام بدهم و اذن ورود طفلم را طلب کنم. 💛😭 یا حیدر یا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) مددی. 💚
. 💥ضمنا اگر سوالی هم در رابطه با موضوع امشب () دارین تا قبل از ساعت ۱۸ برامون بفرستین تا بدیم خدمت استاد معماریانی @nazmefekriir 👈 ⚠️ تا قبل ساعت ۱۸ بفرستین .
«طبیعی برخورد کردن با حالت های طبیعی خودش یک هنره! پس اگر در نوشتن افت انگیزه پیدا کردید طبیعی برخورد کنین» ⁦☺️⁩😉 هم اکنون لایو رو از دست ندید. 👇 @nazmefekri
هم اکنون عکس از اتاق جریان در صبح سرد پاییزی ایشون هم یکی از اهالی سرزمین اتاق جریان هستن 🥰 ساکن در محلهٔ رشد، اون گوشهٔ اتاق، در مجاورت پنجره، نبش کوچهٔ امید، پلاک نور (از این حرفای دلمال* ولی دوست داشتنی😅) *دلمال واژه ای دوستساخت است که وی در مواردی که این حجم از معنویت و لطافت رو نمی تونست بربتابه می فرمود: «ووی بچه ها از این حرفای دلمال نزنین!» 😁 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله🌱 قرار دوشنبه ها را که یادتان هست؟ می خواهیم در مورد تاریخ شفاهی بگوییم. اگر دوست دارید بدانید در ایران از چه مبدئی ثبت تاریخ به روایت مردم مورد توجه جدّی قرار گرفت ، بیایید بخش هایی از یک نامه قدیمی را باهم بخوانیم: ✨✉️✨ از شما می خواهم هر چه می توانید سعی و تلاش نمایید تا هدف قیام مردم را مشخص‏‎ ‎‏نمایید، چرا که همیشه موَرّخین اهداف انقلابها را در مسلخ اغراض خود و یا اربابانشان‏‎ ‎‏ذبح می کنند. امروز همچون همیشۀ تاریخ انقلابها، عده ای به نوشتن تاریخ پر افتخار‏‎ ‎‏انقلاب اسلامی ایران مشغولند که سر در آخور غرب و شرق دارند. تاریخ جهان پر است‏‎ ‎‏از تحسین و دشنام عدّه ای خاص، له و یا علیه عدّه ای دیگر و یا واقعه ای در خور بحث.‏‎ ‎‏اگر شما می توانستید تاریخ را مستند به صدا و فیلم حاوی مطالب گوناگون انقلاب از زبان‏‎ ‎‏توده های مردم رنجدیده کنید، کاری خوب و شایسته در تاریخ ایران نموده اید. باید‏‎ ‎‏پایه های تاریخ انقلاب اسلامی ما چون خود انقلاب بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرتها‏‎ ‎‏و ابرقدرتها باشد.‏ 👌‏بله، قیام را مردم کرده اند، خودشان خون داده اند، جوان فدا کرده اند، از شب و روزشان زده اند تا بتوانند ظلم را ، تحجّر را و آن همه عقب ماندگی را از زندگی هایشان حذف کنند. حق این است که خودشان هم بگویند چطور توانستند کاری به این عظمت را پیش ببرند. و امام خمینی (قدس سره) این حرف حق را در نامه ای به رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی نوشتند. ✍ 📷 🎥 از همان سالها هنرمندان زیادی این دغدغه را در وجود خود زنده نگه داشتند. آنها با همان ابزارهایی که در دست داشتند شروع کردند. هر جا کسی را یافتند که نقشی در پیروزی انقلاب داشت، پای حرف هایش نشستند. با این وجود هنوز هم نشنیده های بسیاری وجود دارد . و البته که هر روزه روایت های جدیدی نیز در سراسر کشور در حال شکل گیری است. روایت کسانی که دارند پای درخت جوان انقلاب را آبیاری می کنند. ✨شاید روزی شما هم یکی از این افراد را پیدا کردید و دلتان نیامد تجاربش را ثبت نکنید.من فکر می کنم در روزگاری به سر می بریم که همه ما می توانیم و باید یک محقق تاریخ شفاهی باشیم. می توانیم چون امکانات این کار را همگی در دسترس داریم. بایدش را بگذارید تا هفته بعد درباره اش بگوییم. ✍فهیمه فرشتیان . 🌊 جریان، جمع بانوان نویسنده🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 فيلم کوتاه داستانی "شورشی" به نویسندگی و کارگردانی "علی سلمانی" و تهیه‌کنندگی مشترک: هاشم مسعودی، مجتبی خیاط احسانی و انجمن سینمای جوانان ایران_دفتر مشهد 🔹 "شورشی" روایتگر: هجوم نیروهای ارتش اسرائیل به فلسطین اشغالی است... 🔸 عوامل فیلم کوتاه "شورشی" عبارت‌اند از: نویسنده و کارگردان: علی سلمانی مشاور پروژه: محمد صادق رمضانی مقدم بازیگران: سارا نجاتیان، حجت باغانی، اسدالله سرداریان، فاطمه زهرا حسینی، پوریا ظفرمحجوب و محمدرضا عربشاهی و... مدیر فیلمبرداری: سید حمیدرضا سادات فاطمی تدوین: مجتبی احسانی مدیر تولید: علی حسن زاده دستیار یک و برنامه ریز: حسین نژاد موسی صدابردار: امیرحسین محمودی طراح صحنه و لباس: امین فاضلی گریم: مجتبی رحمانی عکاس: علی عقیلی منشی صحنه: نفیسه فرامرزی اصلاح رنگ: یحیی محمدعلیی طراحی و ترکیب صدا: سلمان ابوذر مشاور امور نظامی: اسماعیل عبدی اسفاد مشاور زبان عربی: محمد حمید نورس مشاور زبان عبری: محمدرضا خانی تهیه‌کننده: هاشم مسعودی، مجتبی احسانی، انجمن سینمای جوانان ایران_دفتر مشهد مجری طرح: شمسه فیلم 🔹 گفتنی است "شورشی" در پیچینگ فیلمنامه ۱۴۰۱ توسط "علی سلمانی" ارائه شد و توسط داوران استان خراسان رضوی مورد تأیید قرار گرفت. 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش بچه‌ها نمی‌مردند، کاش برای مدتی کوتاه به آسمان می‌رفتند و آنگاه که جنگ تمام شد سلامت به خانه باز می گشتند. و وقتی پدر و مادرشان می‌پرسیدند: کجا رفته بودید؟ می‌گفتند: رفته بودیم با ابرها بازی کنیم... 🥺💔 ⁦✍️⁩ غسان کنفانی 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
🔰نویسنده هایی که همیشه دغدغهٔ فیلمنامه انیمیشن داشتید. 🔰تولید کننده هایی که همیشه دوست داشتید برای کشورتون انیمیشن خوب بسازید. 🔰خیّر محترمی که حاضری پولت رو در ساخت انیمیشن صرف کنی. راهتو درست انتخاب کردینشون به این نشون! 👇 پیام شرکت والت دیزنی و کمک مالی این شرکت به پدر معنوی اش اسرائیل: شرکت والت دیزنی اعلام کرده است که ۲میلیون دلار به سازمان هایی که کمک های بشر دوستانه در اسرائیل ارائه می کنند اهدا می کند. رابرت ایگر، مدیر عامل شرکت والت دیزنی: «به دنبال حملات تروریستی وحشتناک علیه یهودیان (صهیونیستها) در اسرائیل (فلسطین اشغالی) در هفته گذشته، ما باید هر کاری* که می توانیم برای حمایت از مردم بی گناهی که درد، خشونت و عدم اطمینان فوق العاده را تجربه می کنند، انجام دهیم. *هر کاری برای شرکتی مثل والت دیزنی به جز پول، دیگه میشه چه کارهایی؟ 🤔🤔 🌊جریان؛ تربیت نویسندهٔ جریان ساز 🌊 ‌💠 @jaryaniha در جریان باشید! 🌱
بیمارستان المعمدانی
سه سال قبل : 🥺بچه ام جیغ می زدو مقاومت می کرد. نمی گذاشت پرستار رگش را بگیرد. قلبم داشت از جا در می آمد. اما پسرم را نوازش می کردم و باهاش حرف می زدم. او هیچ نمی شنید، یعنی نمی خواست که بشنود. فقط فریاد می زد و من دیگر خودم را از آرام کردنش عاجز می دیدم. پرستار بچه را رها کرد و پرسید: باباش کجاست؟ نمی فهمیدم منظورش چیست. گفتم : برای چی؟ همین جا. توی سالن. سرش را از اتاق بیرون کشید و فریاد زد: آقا بیا کمک. ❤️ از فرصت استفاده کردم و پسرم را محکم توی آغوشم گرفتم. پرستار برگشت سمت من و ادامه داد: مامانا دلشون نازک تره، خوب دست بچه رو نمی تونن بگیرن. به من نگاه و به تخت اشاره کرد . یعنی که بچه را دوباره روی آن بخوابانم. یک تکه پنبه جدا کرد و بدون اینکه در چشم هایم نگاه کند گفت : شما بیرون باشی بهتره. نمی خواستم به حرفش گوش بدهم. سرم را پایین انداختم و شروع کردم به نوازش پسرم. پرستار هم به روی خودش نیاورد. همین که دید بابای بچه دستش را خوب گرفته ومی شود رگ پیدا کرد کارش را پیش برد. صدای جیغ ها هم هیچ اثری بر اراده اش نداشت. 😴 یک ساعت بعد بالاخره پسرم آرام شد و چشم های خسته و قرمزش را بست. مثل همیشه، آن نفس عمیق اول خوابش را از درون سینه رها کرد. همان طور که توی خواب بود هر چند دقیقه صدای هِک هِکش را می شنیدم. اتاق تاریک بود و بقیه بچه ها و مادرهای خسته شان هم خواب بودند. 🥺نفسم تنگی می کرد، از یک ساعت قبل. انگار یک سنگ بزرگ در مسیر گلویم ایستاده باشد. بی اختیار داغی اشک را بر صورتم حس کردم. و آرام آرام سینه ام سبک شد. آن شب تا صبح نشسته خوابیدم تا اگر درد ذره ای پسرم را بی تاب کرد فوری آرامش کنم. 🌀آن شب گذشت و آرام آرام پشت بازی ها و خنده های پسرکم قایمش کردم تا فراموش شود. این روزها اما آن خاطره را لازم دارم.تا فکر کنم امشب بچه ها در بیمارستان المعمدانی، چقدر جیغ کشیدند؟ آیا باباهای همه آن کودکان بودند تا دستشان را محکم نگه دارند؟ پرستارها وقت داشتند حال مادرها را بفهمند؟ اصلا آنجا در غزه بیمارستان ها آرام و تاریک می شوند که مادرها فرصتی برای باز کردن راه نفسشان پیدا کنند. امشب مگر می شود خوابید؟ ✍فهیمه فرشتیان. 🌊 جریان، جمع بانوان نویسنده🌊 💠 @jaryaniha 🌱 در جریان باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا