eitaa logo
قرارگاه راهبردی جوانان مومن و انقلابی🇮🇷
8.5هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.6هزار ویدیو
339 فایل
امام خامنه ای:کارباید تشکیلاتی باشد. کادر سازی کار تشکیلاتی مطالبه گری تربیت نیرو در طراز انقلاب ✔رسانه تحلیلی خبری قرارگاه راهبردی جوانان مومن و انقلابی ارتباط با کانال @sharheaani ادمین تبادل و تبلیغ @Aghiigh79
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
✅مربی و تربیت چطور می شود برای همه مربی بود و همه اوقات را به تربیت گذراند در حالی که یک مربی نیز زندگی شخصی خود و گرفتاری های روزمره خویش را داراست!؟ ""پاسخ این سوال بسیار راحت است؛ فقط کمی درد دین داشتن و عشق به تعلیم و هدایت را نیاز دارد."" یقینا کسی توقع ندارد یک مربی، با افراد خانواده، دوستان قدیمی، کسبه محل و یا راننده تاکسی و اتوبوس همان برخوردی را داشته باشد که با افراد گروه و متربیان دارد. در مرحله اول، باید نیازها و ظرفیت های افراد را تشخصی داد و بعد با توجه به ظرفیت خود، از بیت آنها اولویت بندی نمود و نوع برخورد و شیوه تربیتی را مشخص کرد. به عنوان مثال، مربی هرگز نمی تواند مقدار زمانی که برای تربیت یک دانش آموز یا نوجوان عضو گروهش صرف می کند را برای مغازه دار نزدیک محل زندگیش نیز صرف کند و اصلا نیاز  این مغازه دار هم به اندازه نیاز آن نوجوان نخواهد بود. مثلا نمی شود برا ی مغازه دار هم اردویی برگزار کرد یا او را مجبور به شرکت در کلاس خاصی نمود یا یک سلسله مباحث را برای او مطرح کرد. بلکه مربی می تواند با شناخت ظرفیت و نیاز افراد پیرامون خویش، تشخیص دهد که برای مغازه دار سر کوچه نیز از نگاه تربیتی کافی است که هنگام خرید یا عبور از مغازه او با لحنی صمیمی سلام کرده و سری تکان دهد. همین کار کوچک، بی هزینه و به ظاهر بی اهمیت می تواند پیام های تربیتی مناسبی را در بر داشته باشد. در بررسی سیره تبلیغی نبی مکرم اسلام(ص) دیده می شود که ایشان از هر بهانه و فرصت برای هدایت، روشنگری و تبلیغ استفاده کرده و  شیوه های متعدد تبلیغی را با توجه به فهم، گروه سنی، میزان استعداد، موقعیت اجتماعی و موقعیت زمانی و مکانی به کار می بستند. گاهی با صبر، گاهی با تندی، گاهی در قالب یک مثل و حکایت، برخی موارد با اشک و گریه، با خنده و شوخی، با توبیخ و تنبیه، با مناظرات علمی و صحبت های منطقی، با سفره انداختن و میهمان کردن افراد و حتی با نمایش های عملی و… یک مربی موفق کسی است که از هر فرصتی برای پیام دادن به شیوه های گوناگون استفاده می کند، شیوه ها و موقعیت هایی مانند: «کلاس های علمی، همایش ها، نمایش فیلم، سخنرانی در ضمن روشه و توسل، هنگام ابراز محبت های خصوصی، تک جمله های بی ربط در لحظات سکوت، در حین برنامه های ورزشی، در غالب مشاوره راجع مشکلات، جلسات پرسش و پاسخ، در ابتدای دیدار، هنگام خداحافظی، نمایش تئاتر، اردوها، برنامه های زیارتی، گپ های دوستانه و دسته جمعی، معرفی کتاب، معرفی سایت، هدیه دادن نرم افزار ها ویا سی دی های مناسب، تذکر های جدی و توبیخی، روزنامه دیواری، نشریه، مقاله، جشن ها و اعیاد، خوب عمل کردن و تقید خود به ارزش ها و…» هر کسی قصد تربیت داشته باشد چه مربی باشد، چه مدیر و یا حتی پدر و مادر، ناگزیر است از استفاده هوشمندانه فرصت ها و به کارگیری ابراز مختلف تربیتی… مربےمحور،یک تجربه متفاوت فرهنگی @morabi_masjed
هدایت شده از 
نقش الگو "مردم را با رفتار خود به سوی حق دعوت کنید نه با زبانهای خود" این سخن که به عبارتهای گوناگون از معصومین(ع) نقل شده، بیانگر اهمیت ارائه الگو و اسوه است. با توجه به وجود غریزه نیرومند تقلید در انسان، یکی از بهترین روشهای تربیتی این است که انسان در مربی دیگران باشد. این نقش به ویژه در افرادی از قبیل ، ، و بسیار حساس تر می باشد و متربی، مربی خود را موجود ایده آل خود می پندارد خودآگاه و ناخودآگاه از او تقلید می کند. حتی در امور جزئی از قبیل سخن گفتن ، لباس پوشیدن ، راه رفتن و ... اینجاست که نقش مربی و معلم آشکار می شود و باید مواظب تمام حالات و اعمال و رفتار خود باشد ، حتی در امور ریز و به ظاهر غیر قابل توجه. بهترین و متعالی ترین الگوها ، مربیان بشریت یعنی پیامبران و ائمه(ع) می باشند که دیگر مربیان باید زندگی خود را بر سیره و روش آنان منطبق سازند. قرآن کریم می فرماید : « لقد کان فی رسول الله اسوه حسنه » یعنی « به درستی که رسول خدا الگوی نیکویی برای شماست » و بعد از پیامبر (ص) اهل بیت (ع) او الگو راهنما و سرمشق مردم می باشد . بعد از اهل بیت (ع ) علماء نقش الگویی دارند همچنین افرادی که عناوین خاصی دارند از قبیل رهبران ، شهدا، و.... البته باید توجه داشت که الگو دو جنبه دارد . مثبت و منفی ، اگر مربی یا عالم صفت ناپسندی نیز داشته باشد برای دیگران الگو قرار می گیرد . و در آخر اینکه نقش الگو اینست که به متربی می فهماند وصول به رشد و کمال همچنان که برای او (الگو) میسر شد، برای من نیز ممکن است، و نیز از باب «ره چنان رو که رهروان رفتند» او را از تردید و سرگردانی در انتخاب مناسب ترین و نزدیکترین راه نجات می دهد... خلاصه کلام : مومن و متدین در قلب متربی جا داره و با رفتار خودش تربیت میکنه مربی محور یک تجربه متفاوت فرهنگی @morabi_masjed
هدایت شده از 
همگرایی مربی با متربی ها چقدر خودمان نباشیم تا دیگران را جذب کنیم؟ سئوال: مربی تربیتی در مرحله جذب چقدر می تواند با سلیقه  و ذائقه مخاطبانش همگرایی کرده و خود را مثل آنان نشان دهد؟ بعبارت دیگر، آیا باید ما خودمان را مثل مخاطب جا بزنیم و به شکل او درآییم؟ یا اینکه باید تلاش کنیم تا رفتار او را شبیه به رفتار خودمان تغییر دهیم؟ البته در مرحله تثبیت و رشد که بعدها به آن می پردازیم، بیان خواهد شد که همواره «تغییر نهایی رفتار» متناسب با آموزه های دینی، شاه بیت اصلی «تعلیم و تربیت» است، اما اینکه چه میزان از این هدف را می توان در مرحله جذب دنبال کرد، سئوال مهمی است که مربی باید پاسخ آن را از کارشناسان تربیتی بپرسد. در هر صورت، مرحله در کار تربیتی، مرحله گره خوردن دلهاست، مرحله ای که جرقه ی اولیه پیوستن به جمع در این مرحله در ذهن مخاطب زده می شود. گاهی یک تلنگر احیاگر و گاهی نیز یک موعظه اثر گذار در این مرحله، در روح و جان مخاطب، انقلاب ایجاد می کند، چرا که مرحله جذب در واقع، مرحله تاباندن نور به ضمیر مستعد جوان و نوجوان است. پس بر این اساس، وقتی قرار است مربی دعوت گر به روشنایی باشد و منادی نور، آیا می توان دعوت به روشنایی و نور را به تنهایی با وانمود کردن گرایش به تاریکی انجام داد؟! آیا امروزه که به تدریج ذائقه برخی مخاطبان جوان و نوجوان به مادیات بیش از معنویات گرایش پیدا کرده و الگوهای تربیتی غلط، نیازهای کاذب آنان را در مقابل نیازهای واقعی قرار داده است، مربی با این مسئله باید چگونه کنار بیاید؟ چقدر در مقابل خواست مخاطب کوتاه بیاید؟ چقدر همرنگ او شود و متناسب با ذائقه و نیاز جوان و نوجوان رفتارش را تغییر دهد؟ چقدر خودمان نباشیم تا دیگران را به خود جذب کنیم؟ آیا این گونه جذبی، جذب به ما و اندیشه ما و مرام و مسلک ما خواهد بود یا جذب به مجسمه ای مخاطب پسند و یا بازیگری ایفای نقش کننده، مطابق با خواست تماشاچیان و اعضای گروه؟! در خصوص این مسئله مهم و حائز اهمیت، حتما باید به چند نکته اساسی توجه داشت: اول آنکه متاسفانه گاهی مربیان از جایی شروع می کنند که مخاطب می خواهد، مسیری را طی می کنند که مخاطب می پسندد و به جایی می رسند که مخاطب تصمیم داشته به آنجا برسد. به دیگر سخن آنکه گاه مشاهده می شود که نه مربی طرح مشخصی برای تغییر رفتار در متربیان دارد، نه شکل جذب به گونه ای است که در متربیان انگیزه تغییر و تحول ایجاد کند و نه سیر نهایی این پروسه به رشد و تعالی و اصلاح فرد منجر می شود. این در حالی است که مربی در فرایند جذب حتی یک لحظه نباید از اصول، ارزشها و سیره عملی خود در زندگی کوتاه آمده و عقب نشینی کند تا مخاطب را راضی نگه دارد، اما در عین حال لازم است در مواجهه با مخاطبان انعطاف پذیری لازم را داشته باشیم و خشک و متعصب به نظر نرسیم. بنابراین، مربی باید در اولین برخورد با متربیان، سفیر مهربانی و محبت و دوستی باشد و با رفتار کردارش، شخصیت مخاطبان را تکریم نماید، در مقابل آنچه که هستند گارد نگیرد وگاه خود را به تغافل بزند،اما در عین حال نباید وانمود کرد که او نیز مثل برخی مخاطبان گروه انسانی است سطحی، هیجانی، احساساتی و دلبسته به نیازهای مادی و کاذب. مربی از آنجا که در تمام مراحل جذب، تثبیت و رشد، به هدفی ارزشمند می اندیشد، پس هیچگاه تغییر شکل نمی دهد و همواره شکل یک مسلمان متعهد و رسالتمند زندگی می کند، اما برای انجام این مهم، همواره در برخوردهایش، استراتژی های متفاوت اتخاذ می کند، گاهی روش در پیش می گیرد، گاهی به کسی می دهد، گاهی و آشکار دعوت می کند و گاهی در خفا و پنهان افراد را می نماید. مربی گاهی با کسی دوست می شود که دلی صید کند و گاهی به کسی کم محلی می کند که او را وادار به حرکت نماید. مربی، هیچ وقت نباید تنها به تامین نیازهای کاذب در مخاطب بپردازد، بلکه باید نیازهای واقعی افراد را در درون آنها احیا نماید و سپس به متربیانش کمک کند تا در زندگی نیازهای واقعیشان را برآورده نمایند. رشد و تعالی و کمال و معنویت و اخلاق، همیشه اصلی ترین نیاز یک مخاطب جوان و نوجوان است. پس بر این اساس، مربی باید در مسیر تاریک حرکت متربی در زندگی تنها یک چراغ روشن کند، در بیراهه یک تابلوی راهنما قرار دهد و در مقابل هر نیاز کاذب مخاطب، یک نیاز واقعی را به او معرفی کرده و در نهایت راه رسیدن به آن را نیز تا حد ممکن فرا رویش ترسیم نماید. مربی محور؛ یک تجربه متفاوت فرهنگی @morabi_masjed
هدایت شده از 
ما تربیت نشدیم ! ما بیش از این نبوده است که به بزرگ‌ترها احترام بگذاریم، کلمات زشت نگوییم، پیش دیگران پای خود را دراز نکنیم، حرف‌شنو باشیم، صبح‌ها به همه سلام کنیم، دست و روی خود را با صابون بشوییم، لباس تمیز بپوشیم و… اما ساده‌ترین و ضروری‌ترین مسائل زندگی را به ما یاد ندادند. کجا به ما آموختند که چگونه نفس بکشیم، چگونه اضطراب را از خود دور کنیم، موفقیت چیست، ازدواج برای حل چه مشکلی است، در مواجهه با مخالف چگونه رفتار کنیم…؟ در کودکی به ما آموختند که چموش نباشیم، اما پرسشگری و آزاداندیشی و شیوه‌های را به ما نیاموختند. داگلاس سیسیل نورث، اقتصاددان آمریکایی و برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد در سال ۱۹۹۳می‌گوید: «اگر می‌خواهید بدانید کشوری توسعه می‌یابد یا نه، سراغ صنایع و کارخانه‌های آن کشور نروید. اینها را به‌راحتی می‌توان خرید یا دزدید یا کپی کرد. می‌توان نفت فروخت و همۀ اینها را وارد کرد. برای اینکه بتوانید آیندۀ کشوری را پیش‌بینی کنید، بروید در دبستان‌ها؛ ببینید آنجا چگونه بچه‌ها را آموزش می‌دهند. مهم نیست چه چیزی آموزش می‌دهند؛ ببینید چگونه آموزش می‌دهند. اگر کودکانشان را پرسشگر، خلاق، صبور، نظم‌پذیر، خطر‌پذیر، اهل گفتگو و تعامل و برخوردار از روحیۀ مشارکت جمعی و همکاری گروهی تربیت می‌کنند، مطمئن باشید که آن کشور در چند قدمی توسعۀ پایدار و گسترده است.» از «نفس کشیدن» تا «سفر کردن» تا «مهرورزی» به آموزش نیاز دارد. بخشی از سلامت روحی و جسمی ما در گرو «تنفس صحیح» است. آیا باید در جوانی یا میان‌سالی یا حتی پیری، گذرمان به یوگا بیفتد تا بفهمیم تنفس انواعی دارد و شکل صحیح آن چگونه است و چقدر مهم است؟! به ما حتی نگاه کردن را نیاموختند. هیچ چیز به اندازۀ «نگاه» نیاز به آموزش و تربیت ندارد. کسی که بلد است چطور ببیند، در دنیایی دیگر زندگی می‌کند؛ دنیایی که بویی از آن به مشام بینندگان ناشی نرسیده است. هزار کیلومتر، از شهری به شهری دیگر می‌رویم و وقتی به خانه برمی‌گردیم، چند خط نمی‌توانیم دربارۀ آنچه دیده‌ایم بنویسیم. چرا؟ چون در واقع «ندیده‌ایم». همه چیز از جلو چشم ما گذشته است؛ مانند نسیمی که بر آهن وزیده است. اگر حرف مولوی درست باشد که «فرع دید آمد عمل بی‌هیچ شکر پس نباشد مردم الا مردمک»، باید بپذیریم که آدمیت ما به اندازۀ مهارت ما در «نگاه» است. اگر در خانه یا مدرسه، یاد گرفته بودیم که چطور نگاه کنیم، چطور بشنویم و چطور بیندیشیم، انسانی دیگر بودیم. انسانی که نمی‌‌تواند از چشم و گوش و زبان خود درست استفاده کند، پا از غار بدویت بیرون نگذاشته است؛ اگرچه نقاشی‌های غارنشینان نشان می‌دهد که آنان با «نگاه» بیگانه نبودند. من پدرانی را می‌شناسم که در آتش محبت فرزندانشان می‌سوزند و برای رفاه و آسایش آنان سر از پا نمی‌شناسند، اما تا دهۀ هفتاد یا هشتاد عمرشان ندانستند که فرزندانشان بیش از خانه و ماشین، به آغوش گرم او نیاز دارند و او باید آنان را لمس می‌کرد و می‌بوسید و دست محبت بر سر و روی آنان می‌کشید. بسیارند پدرانی که نمی‌دانند اگر همۀ دنیا را برای دخترشان فراهم کنند، به اندازۀ یک‌بار در آغوش گرفتن او و بوسیدن روی او، به او آرامش و اعتماد به نفس نمی‌دهد. در جامعه‌ای که از در و دیوار آن، سخن از حق و باطل می‌بارد، کسی به ما یاد نداد که چگونه از حق خود دفاع کنیم یا چگونه حق را مراعات کنیم و مسئلۀ «حق و باطل» را به حقوق افراد گره نزنیم. عجایب را در آسمان‌ها می‌جوییم، ولی یک‌بار به شاخۀ درختی که جلو خانۀ ما مظلومانه قد کشیده است، خیره نشده‌ایم. نگاه کردن، شنیدن، گفتن، نفس کشیدن، راه رفتن، خوابیدن، سفر کردن، بازی، تفریح، مهرورزی، عاشقی، و اعتراض، بیشتر از املا و انشا نیاز به معلم و آموزش دارند. به كودكانمان مفاهيم زيبا و باشكوه زندگى را بياموزيم دوران شيرين كودكى تكرارناپذير است... مربی محور؛ یک تجربه متقاوت فرهنگی @morabi_masjed
هدایت شده از 
✅شاگردت را عاشق کن خدا خیلی از کارهای مقطعی بدش می‌آید. حتی گاهی مقطعی‌کاران را عهدشکن و ناسپاس می‌خواند. از جمله آن‌ها که در کشتی توفان می‌بینند و خالصانه به خدا پناه می‌برند؛ اما چون به خشکی می‌رسند، آن کار دیگر می‌کنند! حالا واقعا ما از آن‌ها نیستیم؟ فرق ما با آن‌ها چیست وقتی که دهه اول محرم خالصانه حسین‌ حسین می‌گوییم و اندکی بعد، به غفلت گذشته‌مان باز می‌گردیم؟ این مشکل برای ما آشکارتر است. زیرا علاوه بر توبه‌های مقطعی و توبه‌شکستن‌ های پی‌درپی خود، با شاگردانی سروکار داریم که خوبی‌‌ها و بدی‌هایشان برای‌ مان روشن است و وقتی می‌خواهیم اصلاح‌شان کنیم، انتظار داریم دیگر مرتکب خطای گذشته نشوند. برای همین هم تکرار خطا را جرمی نابخشودنی تلقی می‌کنیم و به مجازات و طرد شاگردمان می‌اندیشیم؛ غافل از این که خودمان روزی هزاربار توبه می‌کنیم و توبه می‌شکنیم. برای حل این مسئله دو راه‌کار را پیشنهاد می‌کنیم. 🔶 اول این که اصل را بر «» بگذاریم، اگرچه بارها و بارها شکست بخوریم. یعنی اگر تصمیم گرفتیم یک بدی را کنار بگذاریم یا یک خوبی را انجام دهیم بر آن مداومت کنیم، حتی اگر چندین بار مرتکب آن بشویم: « قَلِیلٌ مَدُومٌ عَلَیْهِ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرٍ مَمْلُولٍ مِنْه» 🔷دوم ما که از مورچه کمتر نیستیم! پس اگر هفتادها بار هم ناکام ماندیم، جا برای جبران داریم. این حرف را اول باید خودمان باور و اجرا کنیم و بعد به بفهمانیم. چه راه حل سختی! بله؛ هر که طاووس خواهد، باید جور هندوستان کشد! البته راه‌کار دومی هم هست که تاثیر شگفت‌آوری دارد. در این راه به جای تهذیب و ریاضت عملی، باید به قلب صاف و پاک پرداخت و چشمه آن را از درون جوشاند. آن وقت دیگر عمل به سادگی انجام می‌گیرد و بی‌هیچ زور و اجباری خود را تقویت می‌کند. یعنی تا چشمه قلب «عشق» می‌جوشاند، «استمرار عمل» از کار نمی‌افتد و دیگر کار مقطعی انجام نمی‌شود. اما همه مساله این است که قلب را چطور باید به تکاپو انداخت... این جا دیگر دست من و تو نیست. قلب پیچیده‌تر از این حرف‌هاست که به هر کسی اذن ورود دهد. برای همین هر کسی نمی‌تواند به آن نفوذ کند؛ مگر اویی که راه‌بلدِ دلِ ما باشد؛ اویی که برای نرم کردن این قلب از عزیزترین‌هایش گذشته است؛ او که نامش حسین است... حالا دیگر نیازی نیست که نگران مقطعی‌کاری دل باشی. زیرا دل که گره خورد، دیگر محبوب خود را رها نمی‌کند. پس کافی است که تو دل خود و شاگردت را به حسین(ع) گره بزنی و باقی‌اش را به ارباب بسپاری. برای همین بعد محرم انسان‌ها بهتر و مهربان‌تر می‌شوند. اصلا چه کسی گفته همه به غفلت خود باز می‌گردند؟ مگر قلب حسینی می‌تواند از آقای خود زیاد فاصله بگیرد؟ البته گره‌زدن دل هم کار تو نیست. تو فقط باید روضه بخوانی. برای خودت؛ و برای شاگردت. ✍م.انصاری مربی محور،مسجد مدار @morabi_masjed
هدایت شده از 
هشدار تربیتی 💢 در فضایی آکنده از و موقعیتهای مناسب، متربی را باید نسبت به مسائل جنسی آموزش داد. ⚡️بدون این که حساسیت ایجاد شود. ⚡️بدون این که دستمایه طنز قرار گیرد. ⚡️بدون این که بچه ها آن مطلب را ادامه دهند و صحبتهای درگوشی و بی حیایی متداول شود. ⚡️و بدون آن که خفته ای بیدار شود. 🔍 مثلا باید آنها را گفت: 🔹برای خود حریم خصوصی مثل یک دایره به فاصله ۲۰ تا ۳۰ سانت قائل شوید و اجازه ندهید کسی به آن نزدیک شود. 🔸همواره فاصله جسمی خود را با دیگران حفظ کنید به خصوص در مکان های شلوغی مثل مترو و ... 🔸اگر کسی قصد "شوخی" در فضای حریم خصوصی شما را داشت به شدت هر چه تمام تر با وی برخورد کنید و عکس العمل سخت نشان دهید. 🔹اگر احساس کردید کسی به شما نظر بد دارد و پیشنهاد زشتی به شما داد حتما پدر و مادرتان را مطلع کنید. 🔹از صمیمی شدن با بزرگترها و غریبه ها پرهیز کنید. 🔸 شوخی های رکیک را تحویل نگیرید، به آن نخندید و با شوخی کننده دوست نشوید. 🔹از عرضه و به رخ کشیدن زیباییها و تیپتان به دیگران بپرهیزید. ... و از خدای متعال بخواهید و از ولیش مدد بطلبید که گرفتار بیماران حیوان صفت نشوید. این نوع تذکرات وظیفه مربیان و اولیای گرامی است. مربی محور؛ یک تجـــــربه متفاوت فــرهنگی @morabi_masjed
هدایت شده از 
مخالفت با عرف بعضی ها تربیت را در مخالفت با عرف و متمایز شدن با جامعه در همه شئون می دانند. 🔎گاه با وضع قوانین سخت، ساز مخالف می زنند 🔍و گاه با اظهار مخالفت های پر هزینه. به نظر می رسد آنچه مربی آگاه باید با آن مخالفت کند عبارت است از ⏸ معصیت و ترک طاعت خدا و مخافت با سنت آل الله ⏸ خود این کار بسیار ظریف و گاه طاقت فرساست و دیگر جای مخالفتی با عرف باقی نمی گذارد. به خصوص آن عرفی که بتوان از آن از لحاظ تربیتی هم بهره برد. 🏳 مثلا مقابله با دورهم نشینی شب یلدا اگر ارتکاب گناهی ندارد؛ چه ضرورتی دارد؟ اگر این رسم عرفی مقبول است چرا باید با آن مقابله کرد؟ 🏳 و یا چرا باید قوانین دشواری وضع کنیم که هیچ محیط تربیتی آن را وضع نکرده؟ 🚫 خود را با مخالفت با عرف، روبروی متربیانتان قرار ندهید. مربی محور نونگاهی اصیل به تربیت دینی @morabi_masjed
چگونه متربیان را به شنیدن مباحث دینی ترغیب کنیم؟ یکی از مشکلات عمده طرح مسائل دینی و اخلاقی در گروه های تربیتی آن است که مخاطبان نوعاً گمان می کنند این مباحث را قبلاً شنیده اند و به قول معروف" گوش شان از این حرف ها پر است". اگر شما به عنوان یک با این مشکل روبرو هستید و اعضای گروه، میل و رغبت کافی برای شنیدن حرف های شما را ندارند نکات ذیل را به دقت مطالعه بفرمایید: 🔹اول آنکه بدانید نوجوانان و جوانان  به طور فطری و بر اساس یک گرایش درونی به آموزه های دینی و اخلاقی علاقه مندند اما حوصله شنیدن مباحث تکراری، خشک، بی روح و کلیشه ای را ندارند، پس مباحث شان را به گونه ای در جمع مطرح کنید که با نیازهای فطری و درونی جمع گره بخورد. 🔹دوم آنکه در مسیر تربیت دینی، مربی باید لزوماً به انجام سه مرحله مهم و اساسی توجه داشته باشد: اول بسترسازی، دوم آموزش و سوم عمل به تکلیف یا همان رفتارسازی. در مرحله بستر سازی مربی باید از قبل و طبق طرحی مدون به آماده سازی مخاطب برای پذیرش آموزه های دینی بپردازد در این مرحله آشنا سازی متربیان با مفاهیم دینی و ضرورت فراگیری آن بسیار حایز اهمیت است. پس از آن نوبت به آموزش می رسد که این مرحله را می توان معادل" تبیین دین" دانست. در این مرحله، مربی سعی می کند به تغییر نگرش افراد بپردازد و به اصطلاح ایمان را در جان و دل آنان وارد نماید. و درنهایت در این دسته بندی آموزشی، مرحله سوم فرآیند تربیت دینی در افراد، عمل کردن به آموزه های دینی یا همان سلوک رفتاری است. بنابراین اگر مربی، قبل از بسترسازی مناسب (در مرحله اول) به آموزش بپردازد و بدون آموزش (مرحله دوم) انتظار عمل کردن را از مخاطب داشته باشد راه به بیراهه رفته است. 🔹وسوم آنکه اگر می خواهید اعضای گروه را برای شنیدن مباحث دینی و اخلاقی ترغیب نمایید لازم است با هدف رغبت انگیزی در مخاطبان، نکات و توصیه های ذیل را در طرح مسائل این چنین به کار ببندید: 🔸شروع بحث با طرح یک سؤال باشد، به گونه ای که مخاطب را به تأمل وادار کند و اهمیت موضوع برایش آشکار شود. 🔸طرح موضوع به شیوه ای جذاب و تازه با بکارگیری ابزارهای هنری یا وسائل کمک آموزشی نوین همچون پاورپوینت و امثال آن، صورت پذیرد. 🔸اعلام دقیق مدت زمان جلسه و تقسیم آن به دو بخش گفتگوی طرفینی و جمع بندی نهایی توسط مربی 🔸تأیید، تشویق و هدایت مباحث اعضای گروه به سمت و سویی که احساس رضایت مندی در جمع حاصل شود. 🔸استفاده از نکات علمی، به روز و جدید در جمع بندی نهایی توسط مربی و یا در خلال صحبت های اعضاء به گونه ای که مخاطب را تشنه شنیدن حرف های پایانی شما نماید. معنای این سخن آن است که اگر بر فرض کسی ادعا کند همه این حرف ها را نشنیده است هنوز در مرحله اول متوقف مانده و لازم است در ادامه به فهم، باور و عمل در این باره دست یابد. مربےمحور،نونگاهی اصیل به فرهنگ و تربیت دینے @morabi_masjed
چگونه متربیان را به شنیدن مباحث دینی ترغیب کنیم؟ یکی از مشکلات عمده طرح مسائل دینی و اخلاقی در گروه های تربیتی آن است که مخاطبان نوعاً گمان می کنند این مباحث را قبلاً شنیده اند و به قول معروف" گوش شان از این حرف ها پر است". اگر شما به عنوان یک با این مشکل روبرو هستید و اعضای گروه، میل و رغبت کافی برای شنیدن حرف های شما را ندارند نکات ذیل را به دقت مطالعه بفرمایید: 🔹اول آنکه بدانید نوجوانان و جوانان  به طور فطری و بر اساس یک گرایش درونی به آموزه های دینی و اخلاقی علاقه مندند اما حوصله شنیدن مباحث تکراری، خشک، بی روح و کلیشه ای را ندارند، پس مباحث شان را به گونه ای در جمع مطرح کنید که با نیازهای فطری و درونی جمع گره بخورد. 🔹دوم آنکه در مسیر تربیت دینی، مربی باید لزوماً به انجام سه مرحله مهم و اساسی توجه داشته باشد: اول بسترسازی، دوم آموزش و سوم عمل به تکلیف یا همان رفتارسازی. در مرحله بستر سازی مربی باید از قبل و طبق طرحی مدون به آماده سازی مخاطب برای پذیرش آموزه های دینی بپردازد در این مرحله آشنا سازی متربیان با مفاهیم دینی و ضرورت فراگیری آن بسیار حایز اهمیت است. پس از آن نوبت به آموزش می رسد که این مرحله را می توان معادل" تبیین دین" دانست. در این مرحله، مربی سعی می کند به تغییر نگرش افراد بپردازد و به اصطلاح ایمان را در جان و دل آنان وارد نماید. و درنهایت در این دسته بندی آموزشی، مرحله سوم فرآیند تربیت دینی در افراد، عمل کردن به آموزه های دینی یا همان سلوک رفتاری است. بنابراین اگر مربی، قبل از بسترسازی مناسب (در مرحله اول) به آموزش بپردازد و بدون آموزش (مرحله دوم) انتظار عمل کردن را از مخاطب داشته باشد راه به بیراهه رفته است. 🔹وسوم آنکه اگر می خواهید اعضای گروه را برای شنیدن مباحث دینی و اخلاقی ترغیب نمایید لازم است با هدف رغبت انگیزی در مخاطبان، نکات و توصیه های ذیل را در طرح مسائل این چنین به کار ببندید: 🔸شروع بحث با طرح یک سؤال باشد، به گونه ای که مخاطب را به تأمل وادار کند و اهمیت موضوع برایش آشکار شود. 🔸طرح موضوع به شیوه ای جذاب و تازه با بکارگیری ابزارهای هنری یا وسائل کمک آموزشی نوین همچون پاورپوینت و امثال آن، صورت پذیرد. 🔸اعلام دقیق مدت زمان جلسه و تقسیم آن به دو بخش گفتگوی طرفینی و جمع بندی نهایی توسط مربی 🔸تأیید، تشویق و هدایت مباحث اعضای گروه به سمت و سویی که احساس رضایت مندی در جمع حاصل شود. 🔸استفاده از نکات علمی، به روز و جدید در جمع بندی نهایی توسط مربی و یا در خلال صحبت های اعضاء به گونه ای که مخاطب را تشنه شنیدن حرف های پایانی شما نماید. معنای این سخن آن است که اگر بر فرض کسی ادعا کند همه این حرف ها را نشنیده است هنوز در مرحله اول متوقف مانده و لازم است در ادامه به فهم، باور و عمل در این باره دست یابد. مربےمحور،نونگاهی اصیل به فرهنگ و تربیت دینے http://sapp.ir/morabi_masjed http://eitaa.com/joinchat/1945370624Cb6236abeaf
نقش الگو "مردم را با رفتار خود به سوی حق دعوت کنید نه با زبانهای خود" این سخن که به عبارتهای گوناگون از معصومین(ع) نقل شده، بیانگر اهمیت ارائه الگو و اسوه است. با توجه به وجود غریزه نیرومند تقلید در انسان، یکی از بهترین روشهای تربیتی این است که انسان در مربی دیگران باشد. این نقش به ویژه در افرادی از قبیل ، ، و بسیار حساس تر می باشد و متربی، مربی خود را موجود ایده آل خود می پندارد خودآگاه و ناخودآگاه از او تقلید می کند. حتی در امور جزئی از قبیل سخن گفتن ، لباس پوشیدن ، راه رفتن و ... اینجاست که نقش مربی و معلم آشکار می شود و باید مواظب تمام حالات و اعمال و رفتار خود باشد ، حتی در امور ریز و به ظاهر غیر قابل توجه. بهترین و متعالی ترین الگوها ، مربیان بشریت یعنی پیامبران و ائمه(ع) می باشند که دیگر مربیان باید زندگی خود را بر سیره و روش آنان منطبق سازند. قرآن کریم می فرماید : « لقد کان فی رسول الله اسوه حسنه » یعنی « به درستی که رسول خدا الگوی نیکویی برای شماست » و بعد از پیامبر (ص) اهل بیت (ع) او الگو راهنما و سرمشق مردم می باشد . بعد از اهل بیت (ع ) علماء نقش الگویی دارند همچنین افرادی که عناوین خاصی دارند از قبیل رهبران ، شهدا، و.... البته باید توجه داشت که الگو دو جنبه دارد . مثبت و منفی ، اگر مربی یا عالم صفت ناپسندی نیز داشته باشد برای دیگران الگو قرار می گیرد . و در آخر اینکه نقش الگو اینست که به متربی می فهماند وصول به رشد و کمال همچنان که برای او (الگو) میسر شد، برای من نیز ممکن است، و نیز از باب «ره چنان رو که رهروان رفتند» او را از تردید و سرگردانی در انتخاب مناسب ترین و نزدیکترین راه نجات می دهد... خلاصه کلام : مومن و متدین در قلب متربی جا داره و با رفتار خودش تربیت میکنه مربی محور ،نونگاهی اصیل به فرهنگ و تربیت دینی http://eitaa.com/joinchat/1945370624Cb6236abeaf
نقش الگو "مردم را با رفتار خود به سوی حق دعوت کنید نه با زبانهای خود" این سخن که به عبارتهای گوناگون از معصومین(ع) نقل شده، بیانگر اهمیت ارائه الگو و اسوه است. با توجه به وجود غریزه نیرومند تقلید در انسان، یکی از بهترین روشهای تربیتی این است که انسان در مربی دیگران باشد. این نقش به ویژه در افرادی از قبیل ، ، و بسیار حساس تر می باشد و متربی، مربی خود را موجود ایده آل خود می پندارد خودآگاه و ناخودآگاه از او تقلید می کند. حتی در امور جزئی از قبیل سخن گفتن ، لباس پوشیدن ، راه رفتن و ... اینجاست که نقش مربی و معلم آشکار می شود و باید مواظب تمام حالات و اعمال و رفتار خود باشد ، حتی در امور ریز و به ظاهر غیر قابل توجه. بهترین و متعالی ترین الگوها ، مربیان بشریت یعنی پیامبران و ائمه(ع) می باشند که دیگر مربیان باید زندگی خود را بر سیره و روش آنان منطبق سازند. قرآن کریم می فرماید : « لقد کان فی رسول الله اسوه حسنه » یعنی « به درستی که رسول خدا الگوی نیکویی برای شماست » و بعد از پیامبر (ص) اهل بیت (ع) او الگو راهنما و سرمشق مردم می باشد . بعد از اهل بیت (ع ) علماء نقش الگویی دارند همچنین افرادی که عناوین خاصی دارند از قبیل رهبران ، شهدا، و.... البته باید توجه داشت که الگو دو جنبه دارد . مثبت و منفی ، اگر مربی یا عالم صفت ناپسندی نیز داشته باشد برای دیگران الگو قرار می گیرد . و در آخر اینکه نقش الگو اینست که به متربی می فهماند وصول به رشد و کمال همچنان که برای او (الگو) میسر شد، برای من نیز ممکن است، و نیز از باب «ره چنان رو که رهروان رفتند» او را از تردید و سرگردانی در انتخاب مناسب ترین و نزدیکترین راه نجات می دهد... خلاصه کلام : مومن و متدین در قلب متربی جا داره و با رفتار خودش تربیت میکنه مربی محور ،نونگاهی اصیل به فرهنگ و تربیت دینی http://eitaa.com/joinchat/1945370624Cb6236abeaf