eitaa logo
شهدا شهرک ولیعصر (عج)
161 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
17 ویدیو
0 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
بسیجی ودانشجوی شهید داود توکلی تاریخ ومحل شهادت 66/1/18 شلمچه,سه راه شهادت عملیات کربلای هشت ,از پایگاه بسیج مسجد چهارده معصوم(ع),دانشجوی سال سوم معدن مزار شهید  قطعه 29 ردیف 84 شماره 3
بسیجی ودانشجوی شهید داود توکلی تاریخ ومحل شهادت 66/1/18 شلمچه,سه راه شهادت عملیات کربلای هشت ,از پایگاه بسیج مسجد چهارده معصوم(ع),دانشجوی سال سوم معدن مزار شهید  قطعه 29 ردیف 84 شماره 3
وصیتنامه دانشجوی شهید داود توکلی بسم رب رأس خونین یا الله، یا محمد، یا علی، یا فاطمه‌الزهراء، یا حسن، یا حسین، یا مهدی (عج) و تو ای ولی‌مان یا روح‌الله و شما ای پیروان صادق شهیدان در آغاز سخن میل دارم که هدف مقدس خود را برای آن گروه از افرادی که به این راه مقدس از دریچه مادیات و جهالت می‌نگرند مشخص نمایم. من در زندگانی خود همیشه در پی رضایت معبود که همانا عمل به احکام و شریعت اسلام و اطاعت از امامت و ولایت می‌باشد، بوده‌ام که گاه رضای خداوند را با حضورم در جبهه‌ها می‌دیدم و گاه با حضور در شهر و موطن و در پشت میزهای تحصیل و هم‌اکنون که بنا به امر ولی‌فقیه رضای خالق خود را در این راه دشوار می‌بینم این مشقت‌ها و دشواری‌ها را به جان خریده و همچون خلعتی گرامی بر تن کرده و گام‌های خود را در این ره دشوار و انسان‌ساز برداشته. خداوندا به تو پناه می‌جویم از وسواس شیاطین. چه این شیاطین از جنس جن باشد و چه از جنس انس باشد که مورد قبول درگاهش قرار گیرد. من از شما می‌خواهم که به هدف و راهی را که ما انتخاب نموده و گام نهاده‌ایم و از جان و مال خویش مایه گذاشتیم بیشتر تفکر نمایید و سعی کنید که همگام با این راه و روش پیش بیایید. و اما چند کلمه با امت اسلامی ایران سخن دارم: از دیدگاه قرآن مردم دو گروهند، گروه اول سابقون و اصحاب الیمین می‌باشند که در این انقلاب بار سنگین نظام بر دوش این عزیزان می‌باشد و چه جاناً و مالاً در این ره هیچگونه مضایقه‌ای ندارند و بیشترین شهدا را همین خانواده‌های محترم نثار انقلاب نموده‌اند و احترام این عزیزان بر تک‌تک ما واجب است. و گروه دوم اصحاب الشمال می‌باشند که افرادی هستند که فقط زباناً و یا بعضی اوقات مالاً موافق و همجهت با انقلاب می‌باشند و هیچگاه فکر یا عملی مؤثرتر از فکر در رابطه با ایثار و از خودگذشتگی و جهاد در راه خدا انجام نمی‌دهند. نمی‌توان فهمید که اینگونه افراد چه اندیشه‌ای در ذهن دارند آیا اینها زندگی و احادیث نقل شده از ائمه معصوم و به خصوص سرور شهیدان حسین ‌ابن علی (ع) را نشنیده‌اند و یا اگر به سمعشان رسیده¬است تصور می‌نمایند که آن ماجرا افسانه‌ای بیش نیست و یا اگر این سرگذشت‌های آموزنده را به عنوان واقعیت پذیرفته‌اند فکر می‌کنند که وظایف و پیام‌های نتیجه گرفته شده از این زندگانی‌ها که بر عهده تک‌تک ما می‌باشد، به عهده آنها نمی‌باشد. حال میل دارم که اسرار دل خود را آشکار گردانم، اسرار و دردهایی‌ که ماهها و سالها باعث ایجاد غم و اندوه درونی بود که همانند مولایمان علی علیه‌السلام با چاه سخن گفتن باید کرد. گاهی اوقات که در تفکر فرو می‌روم و وضعیت اسلام و احتیاجات این دین مبین و اهداف این مذهب کامل را در این برهه از زمان (که به وسیله امامان و ولایت فقیه برای ما روشن شده) با اهداف پوچ و بیهوده مادی و شهرنشینی و با افرادی (بخصوص جوانها) که سرگرم این اهداف پوچ هستند مقایسه می‌کنم به احوال این گروه از مردم افسوس می‌خورم و با خویش دائماً این مطلب را تکرار می‌نمایم که آیا وجود این چنین رهبریت و این چنین محیط اسلامی و پرپر شدن هزاران شهید هنوز کسی هست که حتی یکبار موقعیت و احتیاجات اسلام و جامعه کنونی کشور ما را درک نکرده باشد و یا اگر به این درجه رسیده¬است در مقام عمل هیچ اقدامی نکرده است؟ ولی خدا را شاهد می‌گیرم که من به نوبه خود از این افراد نخواهم گذشت بلکه از اینگونه افراد که فقط هدف آنها مادیات و خوردن و آشامیدن است نفرت کامل داشته و از آنها همیشه دوری جسته و یکی از دلایلی که من محیط روحانی و با صفای جبهه را با محیط فاسد شهری ترجیح می‌دهم همین است. خداوندا تو می‌دانی که ما مظلومان عالمیم و گواه بر مظلومیتمان سرخی خون ما می‌باشد. چه عزیزانی را که دوستان تو بودند در این ره هدیه نمودیم. پس ای معبود از تو می‌خواهم که این مردمانی را که بی‌اعتناء نسبت به اسلام و قرآن و خون شهیدان و مقربان درگاهت هستند از صفحه روزگار محو بگردان. حال من از افرادی که جزو گروه دوم محسوب می‌شوید و اوصافشان قبلاً ذکر شد چه زن و چه مرد و چه پیر و چه جوان، پرسشی دارم و آن این است که آیا هرگز تا به حال در رابطه با احوال خود تفکر کرده‌اید؟ آیا تا به حال بر هوای نفس خود غلبه کرده‌اید؟ آیا تا به حال دست رد به سینه دشمن انسان یعنی شیطان زده‌اید و آیا هرگز تا به حال واقعاً هدف و راه مقدس شهیدان و صالحان خداوند را درک کرده‌اید؟ شما را به خدا سوگند و به حرمت خون پاک این عزیزان قسم برای یکبار هم که شده فکری به حال خود کنید و در پی این اندیشه راه و روش صحیح که همانا راه انبیا و امامان و شهیدان حق می‌باشد پیشه بگیرید و از این لجن‌زار حیوانی خود را نجات دهید. خداوندا، ای آگاه بر تمام دردها تو می‌دانی که ما رزم آوران جبهه حقیم که یاد تو در قلوب ما نقش بسته و با تو بودن از ما جنگجویان بی‌باک ساخته است پس از تو می‌خواهیم که طعم شیرین ذره‌ای از
این احوال را به بندگان گمراه و غافلت بچشان و آنان را به صراط مستقیم هدایت بفرما. حال روی سخنم با پدر و مادر گرامی و عزیزم می‌باشد پدر و مادر مهربان و مربیان و معلمان گرانقدر، من از کودکی آرزو داشتم که در ایام جوانی عصای دست دوران پیری شما شوم و فکر می‌کردم که شاید با این عمل توانسته باشم ذره‌ای از دِین خود را نسبت به زحمات شما ادا کنم، اما افسوس که هم اکنون در این زمان اسلام عزیزمان در خطر حمله دشمنانش می‌باشد و من نیز اینچنین اجازه‌ای ندارم که در پیشگاه شما سروران باشم. شما عزیزان خود بهتر از من می‌دانید که این جهانها و مالها و فرزندان همگی آنها امانتی هستند در دستمان که عاقبت باید به دست صاحب اصلی خود بازگردد و به حق که شما عزیزان امانتداران لایق و امین بودید و انشاءالله که هستید. اولیاء محترم، من کاملاً به این مسئله واقفم که شما سروران در تربیت صحیح من چه بیداری‌ها و مشقتها و رنج‌ها کشیده‌اید و این نیز کاملاً یقین دارم که شما همیشه در صدد فراهم آوردن آسایش و خوشبختی من بوده‌اید بنا بر این ای پدر، ای مادر هرگز ناراحت نباشید که من از کنار شما هجرت کرده‌ام بلکه باید خیلی شادمان باشید که من به سعادت و خوشبختی ابدی و رضایت کامل معبود خود رسیده‌ام. ای سروران من هرگز نمی‌گویم که شما در نبود من نگریید اما خیلی هوشیار باشید که به واسطه این فعل شما، دشمن دلشاد نشود. پدر گرامی می‌دانم که بر شما چه گذشته و در راه دین اسلام چه زحمات بی‌شائبه‌ای متحمل شدید و زمانی استخوان در گلو و خاری در چشم بودید و زمانی نیز دل شکسته و خسته از دوستان احمق و دشمنان زیرک و منافقان به ظاهر دوست، هنوز درد دل‌های سوزناک و دلنشین شما در ذهن من زنده می‌باشد و همیشه توکل شما و پشتکار شما رضا بودن به رضای حق شما، برای من الگو و اسوه بوده است و خداوندا تو می‌دانی که در مقابل تمام این دردها جز تو پناهگاهی نداریم پس ای رب العالمین از تو و فقط از تو می‌خواهم که به این عزیزان در مقابل شدائد و سخن طعنه زنان و نامردان و منافقان روزگار که از این پس افزوده می‌شود صبر کامل عطا بفرما. ای جوانان عزیز و ای خواهران و برادران گرامی همیشه در پی رضای معبود باشید و تمام افعال و اذکار و افکار خود را به این امید سوق دهید و تمام اهداف شیطانی را از ذهن خود محو نموده و هیچگاه در کاری که به خاطر رضای حضرت (او) می‌باشد دلسرد و خسته نشوید. همیشه گوش به فرمان رهبر و رهبران عزیز انقلاب باشید زیرا که این امر همانا امر امامان و پیامبر (ص) می‌باشد هیچگاه خود را از خط روحانیت و ولایت فقیه جدا نکنید. نمازهای خود را در سر وقت و با حضور قلب و خشوع و خضوع تمام بر پا دارید زیرا که فقط این‌گونه نمازهاست که انسان را به ربّ خود نزدیک و نزدیک‌تر می‌نماید. ای برادر و خواهر آگاه باشید که نکند ناگاه با این افعال و افکار و اذکار خود خون این شهیدان را پایمال نمایید و در روز جزا و محشر مورد غضب ائمه معصوم و حضرت حق شوید. توسلات خویش را به ائمه معصوم و سالار شهیدان حسین ابن ‌علی علیه‌السلام بیشتر مورد توجه قرار دهید که ما هر چه داریم از توسل به این خاندان گرامی بدست آورده‌ایم. خداوندا، ما بسیجیان همیشه افتخارمان عشق به اهل بیت بوده و خواهد بود و در فضای پاک جبهه‌های حق علیه باطل قوت دهنده قلوب ما و تقرب جستن به درگاهت را همیشه از توسل به این عزیزان می‌دانستیم. خدایا، امیدی به عمل و کردار خود ندارم ولی خدا، تمام امیدواری‌ام به کرم و بخشایش تو و شفاعت معصومین تو می‌باشد. در پایان باید بگویم که ای مردم گر چه ما در ظاهر از بین شما هجرت نموده‌ایم و شما نیز فقدان ما را در این دنیای فانی احساس می‌نمایید ولی بدانید که ما به آرزوی دیرینه خود رسیده و با تضمین از میان این جماعت هجرت نموده‌ایم و بدانید شما عزیزان که مانده‌اید باید چاره‌ای برای خویش بجویید که راهی دشوار برای شما مانده است. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته داود توکلی
بسیجی ودانشجوی شهید داود توکلی تاریخ ومحل شهادت 66/1/18 شلمچه,سه راه شهادت عملیات کربلای هشت ,از پایگاه بسیج مسجد چهارده معصوم(ع),دانشجوی سال سوم معدن مزار شهید  قطعه 29 ردیف 84 شماره 3
بسیجی ودانشجوی شهید داود توکلی تاریخ ومحل شهادت 66/1/18 شلمچه,سه راه شهادت عملیات کربلای هشت ,از پایگاه بسیج مسجد چهارده معصوم(ع),دانشجوی سال سوم معدن مزار شهید  قطعه 29 ردیف 84 شماره 3
زندگینامه شهید داود توکلی دانشجوی مقطع کارشناسی رشته مهندسی معدن تاریخ و محل تولد: ۱۷ اسفند ۱۳۴۵، تهران تاریخ و محل شهادت: 18 فروردین ۱۳۶۶، شلمچه، کربلای۸ مزار شهید قطعه ۲۹ ردیف ۸۴ شماره ۳🌷 در یکی از روز های سرد زمستان سال ۱۳۴۵ هنگامی که طبیعت به استقبال بهار رفته بود و شکوفه ها منتظر دیدن آفتاب گرم بهاری بودند در یکی از خانواده های مذهبی در تهران کودکی چشم به جهان گشود که نامش را داود نهادند، داود دوران طفولیت را در دامان پر مهر خانواده پشت سر گذاشت هنگامی که به سن قانونی رسید وارد مدرسه شد با توجه به هوش و استعداد بالایی که داشت اغلب جزو شاگردان ممتاز کلاس به شمار می رفت کلاس پنجم ابتدایی را یه اتمام رسانده بود که انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به رهبری مرجع عظیم جهان اسلام امام خمینی اوج گرفت و پایه های لرزان حکومت جابر پهلوی را واژگون ساخت و او که در محیطی مذهبی رشد یافته بود خیلی خوب پیام انقلاب را دریافت و در افشای چهره ی جنایت کار رژیم شاهنشاهی در حد توان فعالیت کرد فعالیت های اولیه ی خود را همراه با دوست صمیمی خود شهید امامی به صورت به صورت تشکیل نمایشگاه ها و اجرای نمایش نامه های مختلف شروع کرد و با تشکیل انجمن اسلامی در محیط مدرسه فعالیت خود را گسترش داد و با شرکت در بسیج خود را به فنون نظامی نیز مجهز ساخت با هجوم ارتش متجاوز صدام به خاک پاک میهن اسلامی مان و با کشتار و تخریب شهر ها و روستا ها توسط مزدوران از خدا بی خبر او نیز هم چون سایر فرزندان انقلاب احساس نمود که باید برای سرکوبی متجاوز به وظیفه ی خود عنل نماید و بدین شکل برای اولین بار در سال ۶۱ عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد، و این آغاز راهی پرنشیب و فراز بود که انتهای آن به سعادت و رستگاری ختم می شد. نخستین عملیاتی که شرکت داشت عملیات بیت المقدس بود که منجر به آزادی خرمشهر از چنگال رژیم جنایت کار بعثی شد، او در طی این عملیات از ناحیه ی پای چپ مجروح شد و مدتی در بیمارستان بستری شد که پس از بهبودی بلافاصله باز می گردد و در خط پدافندی جبهه در عملیات های محدودی که انجام می شد شرکت می جست، با پایان یافتن ماموریت دو بار دیگر نیز به این جبهه اعزام می گردد و در نبرد با صدامیان در سنگر شرف و انسانیت حضور می یابد مدتی بعد در والفجر ۲ شرکت نمود و با خلق رشادت های به یاد ماندنی یکی از گردانندگان خط محسوب می گردد. در عملیات والفجر هشت همراه با شهیدان مصطفی پیر علی و عباس به عنوان آر پی جی زن در صف مقدم نبرد به شکار تانک های صدامیان می پرداختند و پس از انهدام چندین دستگاه تانک دشمن از ناحیه ی پای چپ مجدداً مجروح و روانه ی بیمارستان می شود. ولی روح تلاش گر وی خوابیدن بر تخت بیمارستان را تحمل نکرد و در حالی که هنوز جراحات وارده التیام نیافته بود که مستقیماً به منطقه ی عملیاتی باز گشت این بار با مسئولیت فرمانده دسته در عملیات کربلای یک شرکت جسته و با شجاعت ها و دلاوری ها بی شمار در حالی که گروه کثیری از صدامیان را به هلاکت رسانده بودند از ناحیه ی دست مجروح می شود ولی با این حال تا اتمام عملیات حاضر به ترک منطقه نمی شود با اتمام عملیات برای جلوگیری و مقابله با تانک های دشمن در واحد پدافندی مهران باقی می ماند و هنگامی که عملیات کربلای چهار شروع شد برای سردرگمی دشمن همراه با سایر همرزمان اقدام به یک حمله ی مخدود می نماید که در طی آن از ناحیه ی دو پا مجروح به بیمارستان منتقل می شود و با شروع عملیات کربلای پنج با استفاده از عصا عازم شلمچه می شود. او در طی حضور مداوم و بی وقفه خویش در جبهه ها از محیط معنوی جبهه به خوبی استفا ه می کند و در راه تزکیه نفس و پرورش روحیه ی ایمانی کمال تلاش را می نماید. فعالیت در جبهه ها مانع از توجه عمیق او به ادامه تحصیل نشده و با تلاش و پشتکار عجیبی به خواندن دروس همت می گمارد و سال های سوم و چهارم دبیرستان را در طی یک سال به اتمام رسانده و با شرکت در کنکور سراسری موفق می شود ر رشته ی مهندسی معدن قبول شود. از آن جایی که بر این باور بود که هر کس که وارد دانشگاه می شود باید از تعهد برخوردار باشد لذا در هیئت مرکزی گزینش در وزارت علوم مشغول فعالیت شد رسیدگی به امور دیگران هم دردی با مصیبت زده ها و دل جویی از خانواده های محترم شهدا از جمله خصوصیات بارز وی بود برای تشویق و ترغیب دیگران در رفتن به جبهه ها تلاش زیادی از خود نشان می داد و از کسانی که نسبت به اسلام انقلاب و رهبریت آن بی تفاوت بودند سخت رنجیده خاطر بود اما او با وجود دلایل بی شمار بدون آنکه هم چون بعضی اشخاص دلایل شرعی و موجه بتراشد دوری از صحنه های نبرد را نتوانست تحمل کند و به دنبال آن پشت پا به تمام ظواهر فریبنده دنیا زد و با شروع عملیات کربلای هشت به جبهه های نبرد شتافت و در حالی که برلب ندای یا حسین (ع) و در دل شوق معبود داشت سرش را به راه خدا دادو روح مقدسش به ملکوت اعلی پیوست
بسیجی ودانشجوی شهید داود توکلی تاریخ ومحل شهادت 66/1/18 شلمچه,سه راه شهادت عملیات کربلای هشت ,از پایگاه بسیج مسجد چهارده معصوم(ع),دانشجوی سال سوم معدن مزار شهید  قطعه 29 ردیف 84 شماره 3
بسیجی شهید حمید نیکویی تاریخ ومحل شهادت 61/1/19 شوش دانیال عملیات فتح المبین ,ساکن خ بازرگان_خ شریعتی
بسیجی شهید حمید نیکویی تاریخ ومحل شهادت 61/1/19 شوش دانیال عملیات فتح المبین ,ساکن خ بازرگان_خ شریعتی
عاقبت نیکو  "شهید حمید نیکویی" آخرین بار که دیدمش در بیمارستان شوش بود. هنوز نفس می کشید، اما انفجار مین او را آش و لاش کرده بود. با برادر مرتضی(1) بودیم که بالای سرش رسیدیم. از نیروهای تخریب تیپ 17 قم بود. داشتند مین های محور «شلش» در منطقه ی شوش را خنثی می-کردند. دو روز بعد بود که خبر آوردند حمید (2)شهید شد. با خود گفتم عجب عاقبت نیکویی پیدا کرد. بچه ی سه راه آذری، حمید نیکویی. (1)سردار آزاده جانباز مرتضی حاج باقری، واحد تخریب تیپ 17 قم. منطقه بعد از شوش، عملیات فتح المبین. (2)شهید حمید نیکویی، اعزامی از تهران، فروردین سال 1361، عملیات فتح المبین. برگرفته از کتاب " ازدحام انفجار " نوشته تخریبچی دلاور آقای دکتر احمد مومنی راد عضو هیات علمی دانشگاه تهران
پاسدار شهید مهدی حاجی عبدالهی بقرآباد تاریخ  ومحل شهادت 66/1/19 شلمچه ,عملیات کربلای 8 ساکن محله زاهدی مزار شهید قطعه 29 ردیف 77 شماره 5
پاسدار شهید مهدی حاجی عبدالهی بقرآباد تاریخ  ومحل شهادت 66/1/19 شلمچه ,عملیات کربلای 8 ساکن محله زاهدی مزار شهید قطعه 29 ردیف 77 شماره 5
سالگرد شهادت یکی از جانبازان  شهرک ولیعصر حاج کریم دادآفرید جانباز شیمیایی دفاع مقدس که در سال 63 به افتخار جانبازی نایل آمد ,از همرزمان سردار شهید صنیع خانی در لجستیک سپاه ,پس از تحمل سالها درد ورنج تنفسی وشیمیایی در بیمارستان ساسان به کما رفته بود 99/1/19 به خیل شهدا پیوست. 🔸مزار شهید قطعه ۵۱ ردیف ۹۶
بسیجی وجهادگر شهید نادر خیرالله زاده  تاریخ ومحل شهادت 66/1/20 شرق بصره ,شلمچه ,عملیات کربلای 8 مزار شهید  قطعه 29 ردیف 95 شماره 5
بسیجی وجهادگر شهید نادر خیرالله زاده  تاریخ ومحل شهادت 66/1/20 شرق بصره ,شلمچه ,عملیات کربلای 8 مزار شهید  قطعه 29 ردیف 95 شماره 5
مختصری از زندگینامه شهید نادر خیرالله زاده ویژگیهای بارز اخلاقی شهید خیراله زاده : او هیچگاه دروغ نمی گفت حتی اگر به ضررش تمام می شد غیبت نمی کرد و اگر کسی در خانه غیبت می کرد متواضعانه و دوستانه او را از کارش نهی می نمود و اگر می فهمید که حرفش بی تاثیر است ، بطوری که کسی را نرنجاند مجلس را ترک می کرد. سعی داشت همواره کارهایش را خودش انجام دهد و باری به دوش دیگران نگذارد. مثلا اگر پارچ آبی آنطرف سفره بود ، از کسی تقاضای آب نمی کرد و خودش با متانت بر می خواست و پارچ آب را بر می داشت. هیچگاه با صدای بلند نمی خندید و همیشه تبسم بر لب داشت. نسبت به کودکان بویژه یتیمان بسیار مهربان بود و برای آنان دلسوزی می کرد. از هرگونه ریا و خودنمایی دوری می کردو سعی داشت حتی کوچکترین کارها را برای خوشنودی خداوند انجام دهد . با اینکه معلم قرآن بود ولی خانواده اش از این موضوع اطلاع نداشتند. فردی متواضع و فروتن بود و به بزرگترها احترام فوق العاده ای می گذاشت. در مهمانیها سعی می کرد بیشتر با کودکان و افراد مسن خانواده صحبت کند تا رضایت آنان را جلب نماید . حتی اگر بزرگتری او را مورد سرزنش قرار می داد ، پاسخ نمی گفت و با جمله ای از او عذرخواهی می کرد. بسیار کم صحبت و اهل تفکر بود.
فرازهایی از وصيتنامه جهادگر و بسيجى شهيد نادر خيرالله زاده : ... اى بندگان خوب الله ! بايد خداى بزرگ و رحمان و رحيم را شكر كرد كه بر ما منت گذاشت و ما را توسط رهبر عزيز و يارانش ، از آن زندگى ضلالت بار و ننگين نجات داد و ما را به طرف نور يعنى زندگى واقعى و آزاد از هر زور و ستم هدايت كرد . زمانى كه با ارزشترين چيزهاى ما يعنى مكتب و جان و مال و ناموس ما مورد تجاوز و بى احترامى انسانهاى نادان و داناى ظالم و دور شده از الله قرار گرفته بود ولكن به حمدالله بعد از پيروزى انقلاب اسلامى و توجه خدا به ما مكتب و جان و ناموس و مال ما حفظ و در پرتو عدالت قرار گرفت و اين انقلاب باعث هدايت انسانها به سوى الله شد از جمله ما جوانان ، كه اگر انقلاب نمى شد معلوم نبود كه الان به چه ضلالتها و گمراهى ها كشيده شده بوديم و شما اى خانواده هاى شهدا ! خدا را شكر كنيد كه اين انقلاب به وجود آمد و فرزندانتان را در اين راه كه راه اسلام است هديه كرديد . شماسربلند و قابل احترام هستيد زيرا كه اطاعت خدا و رسول خدا را نموديد . اى بندگان خدا ! سعى كنيد تا آنجايى كه مى توانيد گول اين دو سه روز دنيا را نخوريد و پيرو دستورات شيطان قرار نگيريد و اين قدر حرفهايى كه باعث تضعيف انقلاب مى شود را به زبان نياوريد و شايعه نكنيد ، حداقل تا اندازه اى آگاه شويد و بترسيم از الله و از روزى كه مى خواهند از ما حساب بكشند و روزى كه همه از يكديگر فرار مى كنند و كسى كس ديگر را تحويل نمى گيرد ... هدفمان الله و برقرارى دين الله است و كشته شدن در راه او و رسيدن با سعادت به سوى او آرزوى ماست و اينجا واقعا يك دانشگاه است و آخر عاقبتش و مرگش رسيدن به حق و سعادت است .
بسیجی وجهادگر شهید نادر خیرالله زاده  تاریخ ومحل شهادت 66/1/20 شرق بصره ,شلمچه ,عملیات کربلای 8 مزار شهید  قطعه 29 ردیف 95 شماره 5
بسیجی شهید صفدر چنگیزی  تاریخ ومحل شهادت 66/1/20 شرق بصره ,شلمچه عملیات کربلای هشت , ساکن خ بافان ,مزار شهید قطعه 29 ردیف ردیف88 شماره 18
وصیت نامه شهید صفدر چنگیزی; ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم گر جان طلبید دریغ از جان نکنیم دنیا اگر از یزید لبریز شود ما پشت به سالار شهیدان نکنیم اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله و اشهد ان علی ولی الله با درود بر پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) و با سلام و درود به پیشگاه حضرت بقیه الله الاعظم و یگانه پرچمدارعدل وعدالت ، حضرت مهدی (عج). با سلام و درود به فرمانده کل قوا حضرت امام خمینی (ره) و با سلام و صلوات بر ارواح طیبه شهدای اسلام از کربلا حسینی تا کربلای خمینی . با حمد و ستایش خداوند باری تعالی که دوباره موفق شدم به جبهه بیایم و قطره ای باشم در کنار اقیانوس عظیم لشکر اسلام . هم اکنون که فرصتی پیش آمد می خواهم آنچه در دل دارم بر نوک قلم آورده و روی ورق بنویسم . امام عزیز! ما یکبار دیگر با تو عهد و پیمان می بندیم که تا جان در بدن داریم و تا خون در رگهایمان جریان دارد تو را تنها نخواهیم گذاشت و به ندای حسین گونه تو لبیک خواهیم گفت . ای امام عزیز! ما بسیجیان ، دیگر مردمان پیمان شکن کوفه نیستم که از فرمان تو سرپیچی کنیم و تو را بی یار و یاور بگذاریم. امام عزیز! اگر تک تک ما در زیر تانکهای دشمن قطعه قطعه شویم هر قطعه ای از بدنمان ندا در خواهد داد لبیک یا خمینی . اما شما ای امت شهیدپرور! نکند خدای نخواسته یک لحظه از فرمان امام سرپیچی کنید و امام را تنها بگذارید و ماجرای کوفه را تازه کنید البته شما چنین مردمی نیستید چون که شما از همان اوایل ، با امام خود عهد و پیمان بستید و همیشه این شعار که ( ما اهل کوفه نیستیم امام تنها بماند ) در سر زبانهای هزاران مرد و زن جاری بوده و هست . امت شهید پرور! جبهه را فراموش نکنید و دریغ نکنید از کمک های خود به جبهه و از آمدن فرزندانتان به جبهه . نه تنها جلوگیری نکنید بلکه آنها را تشویق کنید تا به جبهه بیایند و پرچم های از دست افتاده را بردارند و اسلام را یاری کنند. آنهایی که توانایی آمدن در خود منطقه را ندارید ، با کمکهای مالی و جنسی خود نیازهای جبهه را تامین کنید و به شایعه های دشمنان اسلام گوش ندهید و نمازهای جماعات بالخصوص نماز جمعه را هر چه با شکوه تر برپا کنید ومشتی بر دهان یاوه گویان بزنید. در نمازها رزمندگان را دعا کنید زیرا ما با یاری خدا و با اتکال به دعاهای شما است که چنین پیروزیهای چشمگیری بدست می آوریم و علاوه بر اینها ما سلاحی داریم که بر همه سلاح های جنگی دنیا برتری دارد و آن سلاح ، سلاح ایمان است. و شما ای خانواده شهدا ! تا ما بسیجیها زنده هستیم نمی گذاریم خون فرزندان شما پایمال شود و ما پرچم های از دست افتاده فرزندانتان را برداشته و انتقام آنها را خواهیم گرفت و راه بسته شده کربلا را باز خواهیم کرد و دست بچه های شهدا و مادران و پدران از دست داده را گرفته و به آن حرم با صفای امام حسین میرویم و ای خانواده شهدا یقین بدانید که ما به کربلا خواهیم رفت زیرا شعار همه رزمندگان این است که «حسین حسین میگیم میریم کربلا هرچه بلا می خواد سر ما بیاد» واما پدر و مادرعزیزم ! ای شماهائی که قدرتان را ندانستم. امیدوارم در این لحظات آخر، اگر از من بدی دیدید مرا حلال کنید. پدر ومادرم ! بدانید که من بی هدف، راه امام حسین(ع) و تمامی شهیدان را دنبال نکردم و کسی هم مرا مجبور به رفتن جبهه نکرد. شما هم مرا از دست نداده اید بلکه مرا هدیه کرده اید در راه اسلام و انقلاب و امام. پدر و مادر عزیزم ! نکند خدای نخواسته از شهید شدنم ناراحت بشوید و کارهای خیر دیگر را فراموش کنید و از همه مهمتر این است که خدای نخواسته نکند از شهید شدنم سوء استفاده کنید و حق دیگران را ضایع کنید. اگر این کارها از شما سر بزند به خدا قسم از شما راضی نیستم . پدر و مادرعزیزم ! اگر من شهید شدم و جنازه ام پیدا نشد مبادا احساس ناراحتی کنید. مگر من از شهدای دیگر بالاتر و عزیزترم ! مگر من از دختر پیامبراسلام بالاترم که هنوز قبرش در بقیع قریب است. مادرم می دانم آخرین کلامهای من برای تو درد آور و سخت است و گریه را سر میدهی اما چه باید کرد ، آیا خون من رنگین تر از خون شهدای دیگر است ! و از همه مهمتر آیا خون من بالاتر از اسلام و امام و انقلاب است و در پایان امیدوارم مرا حلال کنید . و شما ای برادران عزیزم ! امیدوارم بعد از من راه مرا ادامه دهید و سلاح از دست افتاده مرا برداشته و به ندای امامتان لبیک گفته و اسلام را یاری کنید و همیشه از انقلاب و امام و اسلام دفاع کنید و به شایعه دشمنان و منافقان گوش ندهید. برادران عزیزم ! امیدوارم نماز جمعه مخصوصاَ دعای کمیل در مهدیه را فراموش نکنید و جای خالی مرا پر کنید و هر هفته که به نماز می روید از خدا برایم طلب مغفرت کنید و برای آمرزش گناهان گذشته من دعا کنید تا خدا مرا از لغزشهای گذشته مورد عفو خود قرار دهد. اما تو ای خواهرم ! امیدوارم اگر از من بدی دیدی مرا ببخشید و مرا حلال کنید.
از همه مهمتر این است که به نمازت اهمیت بیشتری قائل باشی زیرا همه ما برای نماز می جنگیم و چیزی که از افتخارات توست عفت و حجاب توست زیرا حجاب تو کوبنده تر از خون من است و اگر یک لحظه غافل باشی و رعایت حجابت را نکنی به خدا قسم من از تو راضی نیستم . خواهرم ! همیشه در مدرسه و بیرون از مدرسه تبلیغ از انقلاب و اسلام کن و در پایان اگر این فوزعظیم شهادت که من خود را لایق آن نمی دانم شد ، مرا در گلزار شهدا بهشت زهرا (س) دفنم کنید و دوست ندارم کسانی که مخالف اسلام و انقلاب و امام هستند ، حق شرکت در تشیع جنازه مرا ندارند زیرا راه من غیر از این سه راه نبوده و نیست . بار خدایا ! مرگ در تصادف و بستر را برای خودم ننگ میدانم . اگر لایق شهادت بودم این فوز عظیم را نصیبم کن. پروردگارا ! به خانواده ام صبر و بردباری عنایت بفرما . بارالها مرا فدای امام کن . در پایان " قل ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین". بدرستی که نمازم، عبادتم، و زندگی کردنم و مردنم برای خداوند جهان است. جوانان همه عالم اگر گردند همه قربانی به خون غلتیدن موی علی اکبر نمی ارزد.
بسیجی شهید صفدر چنگیزی  تاریخ ومحل شهادت 66/1/20 شرق بصره ,شلمچه عملیات کربلای هشت , ساکن خ بافان ,مزار شهید قطعه 29 ردیف ردیف88 شماره 18
زندگینامه ،شهید صفدر چنگیزی در سال 1347 در یکی از روستاهای قزوین در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی خود را در روستا گذراند و چون دوره راهنمایی در روستا نبود ، همراه با خانواده به تهران آمد و تحصیلات خود را در تهران ادامه داد. از خصوصیات بارز شهید این بود که به نظافت اهمیت بسیاری می داد و تمیزی را جدای از ایمان نمی پنداشت. وی هیچگاه نماز جماعت اول وقت را در مسجد ترک نمی کرد. شبهای پنجشنبه در مراسم دعای کمیل شرکت می کرد و روزهای جمعه نیز به نماز جمعه می رفت. او حتی به خواندن نماز شب نیز مقید بود. خواهرش تعریف می کند : نیمه شب از جای خود برخاستم و دیدم برادرم صفدر در رختخواب نیست. وقتی از اتاق بیرون آمدم دیدم او در خارج از اتاق بدون اینکه کسی بفهمد نماز شب می خواند و با پروردگارش راز و نیاز می کند. پدر شهید می گوید : صفدر شور و شوق زیادی نسبت به جبهه داشت و چون من خودم بارها به جبهه رفته و برگشته بودم ، سوالات زیادی در مورد جبهه از من می پرسید و من وقتی در مورد جبهه برایش توضیح می دادم ، او سرا پا به صحبتهای من گوش می داد تا اینکه یک روز آمد و به من گفت : از طرف مدرسه دانش آموزان را به جبهه می برند. من چه کار کنم ؟ در جوابش گفتم : 15 سالت تمام شده و دیگر اختیار با خودت است. فکر کن برایت جبهه رفتن بهتر است یا ادامه تحصیل. دو روز بعد ، او در جواب من گفت : هر دو به نظر من بهتر است ولی من جبهه رفتن را ترجیح می دهم. چون پس از بازگشت از جبهه می توانم به درسم ادامه دهم. او دوره آموزشی را در پادگان امام حسین(ع) گذراند و بعد از آموزش برای اولین بار به کردستان اعزام شد و مدت سه ماه در آنجا بود. پس از آن به خانه برگشت اما جبهه چنان تاثیری روی او گذاشته بود که تاب ماندن در خانه را نداشت و دوباره پس از مدتی برای دومین بار به جبهه جنوب اعزام شد و در عملیات کربلای 2 شرکت نمود. زمانی که از جبهه برگشت ، خاطرات خود را چنان با شور و شوق تعریف می کرد که نشان می داد دوباره به جبهه بازمی گردد. پس از گذشت کمتر از سه ماه ، برای سومین بار به جبهه های جنوب رفت و در 45 روز اول در بخش پدافند هوایی خدمت کرد. وی پس از آن به مرخصی آمد. ده روز نخست فروردین ماه سال 66 در کنار ما بود و بعد از آن در روز دوشنبه 11/1/66 به جبهه بازگشت. او خودش می دانست که این آخرین دیدار با خانواده است حتی خودش چندین بار به ما گفت. شب قبلش چنان شور و شوق داشت که تمام وسایلش را آماده کرد که صبح زود راه بیافتد. ساعت 7 صبح راه افتاد و رفت. در 13 فروردین وصیتنامه اش را نوشته بود. وی پس از شرکت در عملیات کربلای هشت در منطقه شلمچه در اثر اصابت ترکش خمپاره به دست و بدن ، به درجه رفیع شهادت نائل گشت و عاشقانه به سوی پروردگار خود شتافت
بسیجی شهید صفدر چنگیزی  تاریخ ومحل شهادت 66/1/20 شرق بصره ,شلمچه عملیات کربلای هشت , ساکن خ بافان ,مزار شهید قطعه 29 ردیف ردیف88 شماره 18
گرامی باد یاد شهداءعمليات‌ كربلاي‌ 9 در تاريخ‌ 66/1/20 با رمز مبارك‌ "يا مهدي‌ (عج)ادركني " و با هدف‌ آزاد سازي‌ ارتفاعات‌ منطقه‌ ، در قصر شيرين‌ ,وازادسازی پاسگاه بابا هادی توسط ارتش‌ انجام گردید
سرباز شهید جبار آقا محمدی تاریخ ومحل شهادت 66/1/20 قصر شیرین،سومار  عملیات کربلای 9, این شهید پس از سالها جاویدالاثر بودن در قطعه 44 ردیف 81 شماره 20 بخاک سپرده شد
سرباز شهید جبار آقا محمدی تاریخ ومحل شهادت 66/1/20 قصر شیرین،سومار  عملیات کربلای 9, این شهید پس از سالها جاویدالاثر بودن در قطعه 44 ردیف 81 شماره 20 بخاک سپرده شد
بسیجی شهید علی طلایی  تاریخ ومحل شهادت 66/1/21 شرق بصره ,شلمچه عملیات کربلای 8 ,ساکن محله زاهدی از پایگاه بسیج مسجد باب الحوائج مزار شهید  قطعه 29 ردیف 79 شماره 5
بسیجی شهید علی طلایی  تاریخ ومحل شهادت 66/1/21 شرق بصره ,شلمچه عملیات کربلای 8 ,ساکن محله زاهدی از پایگاه بسیج مسجد باب الحوائج مزار شهید  قطعه 29 ردیف 79 شماره 5