▪️همین خوبه آقا جون دل از عشقت بیقراره▪️ 🎤 سبـک : واحـد 🗓مراسم : شب پنجم محرم الحرام 1394 🆔 @javadieh

همین خوبه آقا جون دل از عشقت بی قراره نگاهت منو تنها نمیذاره منم اونی که چند سال سر سفرت ریزه خواره که یه شب اگه راش ندی بیماره چه خوبه تاب و تب منی تو شیرینی رطب منی تو دائم ذکر لب منی حسین جا دارم کنج نگات آقا میدم جونم رو برات آقا پدر مادرم فدات آقا حسین ... تویی منظومۀ کرامت ، حسین سالار زینب ... تو این دل غصه کم نیست دیوونگیم دست خودم نیست کِی عاشقت شدم آقا یادم نیست همه دنیام قشنگه تا تویی محبوب قلبم در خونه ی تو عمریه کَلبم چه جذابه علمت آقا به قربون کرمت آقا دلم تنگ حرمت آقا حسین تو مثل حُر میخری منو خودت گفتی میبَری منو بیچارم تو نبری منو حسین ... تویی منظومۀ کرامت ، حسین سالار زینب ... میباره اشک غم باز از توی چشمام دونه دونه از ما همین نوکریه میمونه غلامت عشقش اینه که برا تو میزنه سینه یقین داره که فاطمه میبینه حسین تو آینه ی منی و تو ماه دیرینه ی منی و تو مُهر رو سینه ی منی حسین یه عمری سینه میزنمو تو هیئت مثل دیوونمو به عشق خودت میخونم آقا حسین ... تویی منظومۀ کرامت ، حسین سالار زینب ... #امام_حسین #شب_پنجم_محرم_1394 #واحد 🆔 @javadieh 🌐 www.javadieh.blog.ir

▪️دادیم قسم باز به نام تو خدا را▪️ 🎤 سبـک : شعرخوانی 🗓مراسم : شب پنجم محرم الحرام 1394 🆔 @javadieh

دادیم قسم باز به نام تو خدا را تا آنکه اجابت بنمایی دعا را عمریست همه سائل الطاف حسینیم بد نیست که تحویل بگیرید گدا را صد شکر که قسمت شده هر روز ببوسم من سجده کنان تربت اعلای شما را ما حاجت خود را فقط از روضه گرفتیم جز روضه ی ارباب بجوییم کجا را ای کاش مقدر بشود تا که ببینم در یک شب جمعه حرم کرب و بلا را شاعر : #محسن_زعفرانیه #امام_حسین #شب_پنجم_محرم_1394 #شعرخوانی 🆔 @javadieh 🌐 www.javadieh.blog.ir

▪️توی دلا خیلی عزیزی ، طبیب درد هر مریضی▪️ 🎤 سبـک : شـور 🗓مراسم : شب پنجم محرم الحرام 1394 🆔 @javadieh

توی دلا خیلی عزیزی طبیب درد هر مریضی چی میشه تو پیاله ی ما تربت کربلا بریزی دلِ شکستم توی روضه خونه داره بهونه داره ، بهونه داره لیلی کجا قد شما دیوونه داره دیوونه داره ، دیوونه داره آتیش عشق تو به دل زبونه داره زبونه داره ، زبونه داره کجا مثال تو دیگه زمونه داره زمونه داره ، زمونه داره یه ارباب ، یه دلبر شده مثل پدر برای نوکر یه مجنون ، یه گریون دلش پر میزنه مثل کبوتر منو تیر غمش میکُشه آخر ... مولا مولا ، حسین مولا (3) ... بال ملک فرش عزاته هیئت ما صحن و سراته هر جا که برده میشه اسمت اونجا واسم کرب و بلاته منو هوای حرمت کرده هوایی کرده هوایی ، کرده هوایی هم برا خوبایی و هم برا بدایی برا بدایی ، برا بدایی قبولمون کن آقا حتی به گدایی باز به گدایی ، باز به گدایی تو جمع خوبا و بدا داری فدایی داری فدایی ، داری فدایی یه صحرا ، یه جاده ته جاده شده آخر دنیا یه شهری که عشقه شده مقصد و قبله ی دل ما تویی قبله ی عاشقای رسوا ... مولا مولا ، حسین مولا (3) ... نفس کشیدن با تو خوبه عشق تو محبوب قلوبه کربلا رفته ها میدونن اصل حرم دم غروبه از کرمت به نوکرا خیلی رسیده خیلی رسیده ، خیلی رسیده عشق و علاقمون بهت خیلی شدیده خیلی شدیده ، خیلی شدیده دلم درون سینه با غمت تپیده غمت تپیده ، غمت تپیده دل دیگه از دوری کربلا بریده دیگه بریده ، دیگه بریده یه لیلی ، یه مجنون یه دیوونه و احوال پریشون یه عکس و یه صحن و من و حسرت و اشکای فراوون به لطف تو شدم عمریه مدیون ... مولا مولا ، حسین مولا (3) ... #امام_حسین #شب_پنجم_محرم_1394 #شور 🆔 @javadieh 🌐 www.javadieh.blog.ir

⚫️ اشعار شب ششم محرم الحرام سال 1394 ⤵️ #اشعار_شب_ششم_محرم_1394

▪️ناز چشامو میکشم ، ابری و بارونی میشم▪️ 🎤 سبـک : زمـیـنـه 🗓مراسم : شب ششم محرم الحرام 1394 🆔 @javadieh

ناز چشامو میکشم ابری و بارونی میشم روضه خونِ مدینه و بقیعشم کی دیده بگی یه عرش اعلای خاکی خاکی تر از این چهار مزار افلاکی اونجا آخرش چه لحظه هایی میسازیم چهارتا گنبد امام رضایی میسازیم دریای ماتمه چهارتا قبری که قبله گاه عالمه فدای غربت بچه های فاطمه غریب حسن ، غریب حسن ، غریب حسن حتی تو این شبا بساط روضمون میشه داغ باشه با حرارت غم حضرت مجتبی غریب حسن ، غریب حسن ، غریب حسن ... آه و واویلتا ، واویلتا واویلتا واویلتا ... با گریه کن با سینه زن امشب شده قرار من گریه برا غریبیِ امام حسن ما که عمری از غریبیِ حسن گفتیم اسمش تا میاد به یاد کوچه می اُفتیم آه از لحظه ای که راه مادرش سد شد از بالا سرش یه دست بی حیا رد شد وای از چشم ترم یه دست سنگین و صورت مادرم الهی که نفهمه بابا حیدرم غریب حسن ، غریب حسن ، غریب حسن از اون ضربه ی دست دیدم که مادرم روی خاکا نشست به سیلی و دو گوشواره ای که شکست غریب حسن ، غریب حسن ، غریب حسن ... آه و واویلتا ، واویلتا واویلتا واویلتا ... اومد یه ساعتی براش درد بود ولی نبود دواش گریه کنِ حسن شدن برادراش آه از ساعتی که تابوتو به تن دوختن عباس و حسین آتیش گرفتن و سوختن آه این قصه رو شنید ولی ندید زینب تا اون ساعتی که روی تل رسید زینب دید دارن بی هوا بالا پایین میرن شمشیرا نیزه ها یکی میزد با سنگ اون یکی با عصا حسین من ، حسین من ، حسین من غصه در میزنه یه مرغ بِسمِلی بال و پر میزنه نداره سر حسین و به سر میزنه حسین من ، حسین من ، حسین من ... آه و واویلتا ، واویلتا واویلتا واویلتا ... #امام_حسن #شب_ششم_محرم_1394 #زمینه 🆔 @javadieh 🌐 www.javadieh.blog.ir