eitaa logo
برگ و بار ...✒️
725 دنبال‌کننده
673 عکس
1 ویدیو
1 فایل
مروری بر زندگی و آثار استاد جواد محدثی صفحه ی اینستاگرام: Javad.Mohaddesi@ کانال ایتا: javadmohadesi@
مشاهده در ایتا
دانلود
شعر «نو» ولی «کهن» ! «ای همسر علی ...» ◽️ پنجاه سال پیش سرودم... از نخستین شعرهایم بود، درآغاز جوانی و در قالب شعر نو. در مجله «مکتب اسلام» هم چاپ شد ، پیش از انقلاب. در مجموعه «اسیر آزادیبخش» و «برگ وبار» هم چاپ شده است. بخشی از آن چنین است: سیمای پرفروغ تو ای کعبۂ عفاف آیینۂ تمام نمای محمد است. ای دخت مصطفی الگوی عفتی و نشان فضیلتی مریم به پاکدامنیت رشگ میبرد در سینه تو دسته گلی از حیا، عیان در گردن تو، رشتۂ عفت نهاده اند در چهره ات حیای «محمد» نهفته است در گفته ات ، کلام پدر هست جلوه گر ای مادر پدر! 🌼🌼🌼 ایام ولادتش مبارک !🌼🌼🌼 ◽️ ◽️ 🍃کانال برگ و بار.... مروری بر زندگی و آثار استاد جواد محدثی @javadmohadesi
🤲🏼 « دری به روی آفتاب » بیا بیا به درگه خدای خود ، نماز کن تو بنده ای نیازمند و‌ کوچکی تمام هستی آفریده ی خدای توست دری از این جهان ، به روی آفتاب ، باز کن چرا غرور و سرکشی؟ چرا چنین ز لطف دوست ، بی خبر؟ چرا چنین فسرده حال و مُرده دل؟ بیا و با حیات بخشِ جان و دل ، نیاز کن شکوه بندگی ، کجا و مرگ زندگی کجا؟ بیا و با عبادت و نماز قامت وجود خود ، چو‌ سرو ، سرفراز کن به آستان آفریدگار خویشتن نماز کن 🖋شاعر:جواد محدثی مکه ی معظمه - ۵تیر ۱۳۷۰ 💠 💠 🍃کانال برگ و بار... مروری بر زندگی و آثار استاد جواد محدثی آدرس کانال در ایتا javadmohadesi@
🇮🇷«نفس گرم کدامین عیسیٰ ؟» سخن از معجزه ی ایران است سخن از صاعقه ی خشم و خروش سخن از خشم گره خورده ی این شیران است کز قفس های هزاران ساله رسته و آزادند سخن از وحدت و یکپارچگی ست از شکوهی که در این نهضت بود موج گسترده که این دعوت داشت یک جهان ، مات و سراسیمه و سرگردانند مردم زنده و بیدار جهان با نگاهی نگران یا که سرشار امید میگزند از سر حیرت ، انگشت همه هر روز ، ز هم می‌پرسند: ناگهان نفس گرم کدامین عیسیٰ بر تن مُرده ی صد ساله ی این خلق دمید؟! ید بیضای کدامین موسیٰ نور از دیده ی «هامان» بربود عقل را از سر فرعون بپراند؟ عشق و اخلاص کدام ابراهیم آب بر آتش نمرود بریخت؟ . . ای همه ... ای همه ... ای خلق دلیر! ای به شادابی صبح ای به نستوهی کوه این شمایید که باهم همه جا شعر شهادت خواندید این شمایید که در میهن نور شاه «شب» را که چو دَد بود به «مغرب» راندید. . . پس از آن ظلمت طولانی شب به درازای خیال اینک این تابش خورشید امید اینک این برق نگاه خاور اینک این خانه ی خون باخته ی میهنمان که پر از عطر بهاران گردید ای همه...ای همه...ای خلق شجاع! چشمهاتان روشن دستهاتان پر بار گام هاتان نستوه تیغ هاتان برّان قلبهاتان باهم ای همه...ای همه...ای خلق دلیر! 📎بخشهایی از شعر بلند و زیبای «نفس گرم کدامین عیسیٰ؟» 🖋جواد محدثی 🖇این قطعه پس از پیروزی نهضت شکوهمند ایران سروده و درجمع هزاران نفر در صحن بزرگ قم در اسفند ۱۳۵۷ خوانده شد. 🇮🇷 🇮🇷 🍃کانال برگ وبار... مروری بر زندگی و آثار استاد جواد محدثی @javadmohadesi
به مناسبت فرا رسیدن ایام سوگواری اباعبدالله الحسین... 🚩 حماسه ی شهادت 🚩 حماسه های جاودان کربلا و یاد خون پاک آن مجاهدان راه دین که در کرانه ی فرات به روی سنگریزه ها و خاکهای گرم ریخت و بستر زمان و چهره ی فرات را به رنگ سرخ ، رنگ کرد و پهندشت کربلا ز خونشان پر از شقایق و نهال انقلاب شد دوباره زنده می‌شود و یاد آن دلاوران عصر شب به دل ، یقین ، به جان ، توان به خلق ، ایده و تکان به ایده های هر جهت گسسته ، شکل میدهد. *** حسین بود آنکه این حماسه ی شکوهمند آفرید، حماسه ای که با خطِ زوال ناپذیر سرخ خون به صفحه ی زمین کربلا نوشت. حسین بود آنکه با قیام خود به نسل‌ها و عصر ها چنین پیام جاودانه داد که زندگی عقیده است و یک جهاد دائمی به راه آن حسین بود آنکه گفت: اگر که دین جدّ من ، به جز به کشتنم نمی‌شود به پا اگر نهال تازه پای دین حق ، نیازمند خون پیکر من است، کنون من و نبرد و تیغ های تیز. حسین بود آنکه گفت: مرگ در چنین زمان که ظلم چیره گشته است و حق و عدل و داد و دین در آستانه ی زوال هست و هرکسی به گوشه ای خزیده است و سر به زیر لاک خویش برده است برترین سعادت است. و برترین سعادتی که میتوان بدان رسید، در چنین زمانه ای ، شهادت است. ... ▪️بخش اول از شعر بلند« حماسه شهادت» سروده ی جواد محدثی 🚩 🚩 🍃کانال برگ و بار... مروری بر زندگی و آثار جواد محدثی @javadmohadesi
🚩 قم... یک شهر را دهها شهید خفته به خون در کوچه ها و خیابان‌ها عزادار کرده است مجروح ها ز شماره گذشته ست قم ، شهر قیام و شهادت اینک پس از تهاجم آن تند باد قساوت در خون نشسته است... آرام و رام گشته است ولی در عمق قلب ها جوانه زده اینک نهال کینه های مقدس! اینک سکوت ، سایه بان زده هرجا اما سکوت صدا دار... زن های با وفای سیه پوش و چادری در کوچه های قم در زیر هر گذر با مشت و سنگ و نفرت و نفرین بر سر مزدورهای هرزه ی ننگین در این نبرد عمومی در این عزای سرخ شرکت نموده اند. دیروز وقت بروز خشونت در پی رگبارهای پیاپی بر روی دوش و دست برادران مسلمان خون ها که قطره قطره ز اندام نیمه جان بر خاک می‌چکید راه شکوهمند شهادت را از خاک تا خدا در پیش روی مردم آزاده می کشید‌ آری...آری... در گیر و دار «فلاح و فاجعه» ،«روح و لجن» انسان ، نقش خودش را در صحنه بزرگ نمایش در این جهان خود می‌گزیند: فرشته بودن یا دیو بودن را مرگ تدریجی ، یا شکوه شهادت را آری ، «شکوه شهادت» این است بهترین نمونۀ مُردن! از مرگ یک‌شهید ، حیات هزارها ، لش بی جان آغاز می‌شود از طراوت باران خون شهیدان از بن هر قطره ای صدها نهال تازه دمیده با نغمه های گرم شهیدان در رهگذر باد ، هم آواز می‌شود... ✍🏼 بخشهایی منتخب از شعر «قم» ، سرودۀ جواد محدثی ▪️بمناسبت اولین جرقه انقلاب در قم در تاریخ ۱۹ دی ۱۳۵۶ ش (شعر در فردای آن روز سروده شده است) 🔰 🔰 🍃کانال برگ و بار... مروری بر زندگی و آثار جواد محدثی @javadmohadesi
🇮🇷در آستانه ۲۲بهمن ،سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران✌️🏼 شعری نو از استاد محدثی که در همان ایام سروده شده را تقدیم علاقمندان می‌کنیم: «شعر مقاومت» شعر گذشته ام کانک پر از گلایه و اندوه کانک پر از شکایت و غم بود اینک که در طلوع رهایی خطی ز رود خون شهیدان در صفحه ی نخست کتاب حماسه ها بر جای مانده است، شعر و سرود من رنگی دگر به خویش گرفته است رنگ امید و فتح ، بجای شکست و یأس رنگ خروش و خون و شهامت ، بجای ترس شعر کنونی ام، احساس سربلندی و آزادی و غرور احساس افتخار و ستایش ز ملتی ست کاین سان، دلاورانه، نبردی بزرگ را پیروزمند و شاد به پایان رساند و ماند با دستهای خالی و قلبی پر از خدا با لوله ی تفنگ و مسلسل با ارتشی مدرن و مجهز به توپ و تانک مردانه در فتاد و نیفتاد این خلق قهرمان در کوچه و اداره و مسجد در کارگاه و خانه و بازار در سنگر و کلاس و دبستان با کلمه ی گلوله و رگبار با حرف سرخ خون زیباترین حماسه ی خود را سروده بود او خود یکی حماسه و‌ شعری بزرگ بود شعر مبارزه... شعر مقاومت... 🖋جواد محدثی/قم/۲۵اسفند ۱۳۵۷ 🇮🇷 🇮🇷 🍃 کانال برگ و بار... مروری بر زندگی و آثار جواد محدثی eitaa: @javadmohadesi insta: @Javad.mohaddesi
« قبله ...🕋 » ز دامان سیاه آسمان ، تیغ سحر از بطن تاریک افق ، سر زد جهان از انفجار فجر، روشن شد نسیم عِطر آلود بهشتی ، حلقه بر در زد فشار پنجه ی شب بر گلوی صبح ، پیدا بود که از گلدسته ی مسجد مؤذن ، نغمه ی «الله اکبر» زد. شراب خواب، از جام دو چشمم ریخت دلم در در بیکرانْ آفاقِ سرشار از خدا ،پَر زد. به سوی «قبله» رو‌ کردم نمازم جلوه ی راز و نیازم بود نشان سوز و سازم بود. در آن معراج تنهایی، هزاران و هزاران چهره را دیدم که از هر سو ، ز شرق و غرب این عالم «جهت» را جستجو کردند هزاران و هزاران چهره ی پاک خداجویان درون خانه ها، محراب ها، در دشت و صحراها درون مسجد و معبد زِ کنج انزوای بند و زندان ها، به آب عشق حقجویی وضو کردند زن و مرد و جوان و پیر سیاه و زرد سفید و سرخ نژاد ترک و بربر ، رومی و زنگی عجم ، هندی ، عرب ، افغان به سوی قبله رو کردند همه با یک زبان، در یک جهت، با خالق خود ، گفتگو کردند *** سکوت بامدادی بود میان موج های ساکت و بی حرف به گوشم می‌رسید آهنگ شورانگیز و زیبای نیایش ها من از عمق سکوت سرد طنین عاشقان را می‌شنیدم از زبان صبح فضا از نغمه ی تسبیح و تکبیرِ سحر خیزان دلاویز و معطر بود دل هستی پُر از «الله اکبر» بود من از برق نگاهم در پگاه، آن روز می‌دیدم مسلمانان عالَم را _ دوانده ریشه در اعماق _ که دهها نسل ، اندر راستای تنگه ی تاریخ هماره ، هرکجا ، هر روز و صبح و ظهر و عصر و شام به هنگام نیایش ، چهره ی خود را به سوی قبله می‌گیرند پس از عمری به آن «سو»، روی آوردن همیشه در ستیز و صلح و مرگ و زندگانی شان پس از عمری به سوی کعبه شان بودن اندر واپسین دم هم ، به سوی قبله می میرند! به کانون فروغ افروز خود دلگرم و پابندند که بیدارند و آزادند نه در گردن طناب بردگی دارند نه در سر ، خواب ،در پا ، بند نه با شرق و نه با غرب اند نه با هر جبهه ای با شیوه ی خصمانه ، هم پیمان و پیوندند چنین نسلی ، به روی مرگ می‌خندند! *** الا ... ای قبله ، ای رمز محبت ها و الفت ها و وحدت ها الا... ای مظهر اندیشه ی توحید نشان جاودانِ روحِ ملت ها، تجلی گاه شورانگیز فکرِ امتی آگاه تو کانون همایشگاه میلیون ها دل روییده از خونی تو مغناطیس دلهایی و ما ، با روح آتشناک و پاکی ، کهربای کعبه را چون «کاه» ! الا ! ای ملت حق ، ای مسلمان ، وارث توحید ابراهیم هم اکنون پرچم توحید بر روی زمین افتاده خاک آلود ، خون آلود حقیقت ، رهروان تازه می‌خواهد ! هجوم سخت دشمن را ، مگر بر خانه ی ایمان نمی‌بینی ؟!... ردا پوشانِ شرکِ شوم، درون مسجد توحید، میان معبد «الله» برای خویشتن ، بتخانه می‌سازند مسلمان...! ای گرفته رایت خونین حق بر دوش، چرا از جا نمی خیزی؟! خطر در راه و طوفان در خروش و دشمن حق در کمین، _ کین توز،بیش از پیش _ و زخم ضربه ، هم از جانب بیگانه ،هم از خویش ، هماورد تو تا دندان ، زره پوش است نبردی سخت در پیش است چرا بر پا نمی‌خیزی؟... ✍🏼جواد محدثی / زندان اصفهان۲۲ شهریور ۵۷ 🔰 🔰 🍃کانال برگ و بار ... مروری بر زندگی و آثار جواد محدثی 🌐 eitaa.com/javadmohadesi
🏴 بمناسبت ۱۴ خرداد سالروز رحلت امام خمینی (ره) ▪️ « امام رهایی » تو ، ای امام رهایی تو ، ای تبرزنِ توحید خلیل حادثه بودی که بت شکن گشتی چراغ بادیه بودی که پرتو افکندی لبان بسته ی ما را به خشمواژۂ تکبیر سرخ رنگ گشودی و گام خسته ی ما را از انجماد رهاندی، به سیل خشم رساندی و نسل خفته ی ما را به بیکرانۂ دریای موج خیز خلق،کشاندی و از خرافه و خفتن به بام آگاهی به برج بیداری و از نشستن و گفتن به پایگاه قیام و به شهر خون و شهادت تو ، ای امام خمینی تو نبض زندگیِ قرن خویشتن بودی تو کوه بودی و ثابت، تو چشمه بودی و جاری و...در وسیعِ نگاهم،تو یک نمونۂ «بودن». تو را به بند کشیدند، که راه ، تیره بماند ولی تو از پسِ هر ابر ، نور می دادی و در مُحاق غروب تو از فلاتِ فلاکت هماره «خطّ» درخشان تو هویدا بود و فکر ناب تو، یک چشمه، یک ذخیره و یک گنج! و پُتک سخت کلام تو ، نرم سازِ آهنِ هر جهل. تو ، ای شرارۂ ایمان، به حق ، تو وارث پیغمران و اسوۂ نیکان! . . . ▫️سروده ی جواد محدثی 🏴 🏴 🍃 کانال برگ و بار... مروری بر زندگی و آثار جواد محدثی @javadmohadesi
🔰حسین (ع) و عرفه ای حسین!... تو در این دشت ، چه خواندی که هنوز سنگهای «جبل الرحمة»، از گریه تو نالانند؟ عشق را هم ز تو باید آموخت و مناجات و صمیمیت را و عبودیت را، و خدا را هم، باید ز کلام تو شناخت در دعای عرفه، تو چه گفتی؟ تو چه خواندی، که هنوز تب عرفان تو ، در پهنه ی این دشت، بجاست؟ پهندشت عرفان وادی «معرفت» است و به مشعر، وصل است، وادی شور و «شعور». دشت، از نام تو عرفان دارد و شب از یاد تو‌ عطر آگین است آسمان ، رنگ خدایی دارد و تو گویی به زمین نزدیک است ای حسین!... ای زلال ایمان مرد عرفان و سلاح! در دعای عرفه تو چه خواندی ، تو چه گفتی ، کامروز زیر هر خیمه ی گرم یا که در سایه ی هر سنگ بزرگ یا که در دامن کوه حاجیان گریانند؟ با تو ، در نغمه و در زمزمه اند؟ 🖋سروده ی جواد محدثی/مکه _صحرای عرفات /۳مهر ۱۳۶۱ش 🔰 🔰 🍃کانال برگ و بار... مروری بر زندگی و آثار جواد محدثی @javadmohadesi
🚩🚩🚩 میثاق خون یاران، برادران! اینک نبرد «بدر» و «حُنین» است، یک سوی کافران، سوی دگر مهاجر و انصار، این سو «محمّد» است، سوی دگر قبایل و احزاب پیکار«خندق» است، درگیری «حسین» و «یزید» است، حق است و باطل است که می جنگند، نور است و ظلمت است که درگیرند. یاران، برادران و سلحشوران! اینک به خون سرخ شهیدان کز بُنِ هر قطره اش که روی زمین ریخت کین بوته های تازه دمیده اینک به قهر انقلابی ملت، کز ستم دشمنان به اوج رسیده، سوگند می خوریم تا واپسین نفس تا آخرین توان مردانه ، خانه خانه بجنگیم. ما تشنگان شهد شهادت، سوگند می خوریم تا طپش قلب خویش را، درصبح و شام و شهر و بیابان غرّنده تر ز رعد بهاری توفنده تر ز باد و ز باران با شهر شهرِ دشمن خود آشنا کنیم سوگند می خوریم تا با هجوم و رزم شبانه، با نبض خشم و شور دلیری در پهنه ی گشودۂ میدان طوفان به پا نموده و در خون شنا کنیم. ✍🏼«جواد محدثی» آبان ۱۳۵۹ ، آغاز جنگ تحمیلی 🔻 🔻 🍃کانال برگ و بار... مروری بر زندگی و آثار جواد محدثی @javadmohadesi
(ترسیمی از روزهای مدینه پس از رحلت پیامبر اکرم) ✍🏼سروده ی :استاد جواد محدثی 🌴«با مدینه بی‌ رسول »🥀 🏴 داغ رحلت رسول خاتم است هر طرف که بنگری، به رنگ و بوی ماتم است ای امین وحی و دین! این مدینه ی تو نیست مانده این چنین غریب همچو خاتمی که یک نگین از آن کم است خلوت دل غمین حضرت امیر را اشک و ناله مَحرم است زخم جانگداز دختر تو را تربت مطهر تو مرهم است سیلی و رخ کبود ماه دود و آتش و فشار پشت در تازیانه ، زخم سینه ، بانوی شکسته بال و بی‌پناه آه... ای مبشر عدالت و برابری ای رسول رحمت و برادری این همه جسارت و ستم به پیش چشم توست گرچه دیده ی خدایی تو بر هم است! * اینک این مدینه است و کوچه‌های پُر زِ غربتش این بقیع و مسجد و بلال و فاطمه در انتظار یک طرف دل شکسته ی حسین و زینب و حسن یک طرف علی و فاطمه، ز رحلت تو سوگوار رفتی ای قرار دل ای که پر کشیده‌ای به سدره ی حضور و بارگاه نور آه ... ای کلیم حق، حبیب آفریدگار * ای رسول خاتم ای حبیب کردگار وحی و عترت از تو مانده یادگار هر کدام پشتوانه دگر هر دو یک صراط منتهی به قرب یار موج فتنه‌ها و کینه‌ ها فرا گرفته باز هم دامن مدینه و حجاز را «اهل بیت» در میان موج‌های سهمگین یک «سفینه‌اند»،ثابت و نجات بخش و استوار مایه امید و رشته ی قرار لیکن این سفینه نجات هم شکسته است دست و بازوی امیر عشق بسته است چشم روزگار مانده همچنان در انتظار این دل شکسته، پای خسته ،بی‌ شکیب، مانده بی‌قرار. ▫️قم/صفر۱۴۲۰ ق(خرداد ۱۳۷۸ ش) 🏴 🏴 🍃کانال برگ و بار... مروری بر زندگی و آثار جواد محدثی @javadmohadesi
🚩 بمناسبت هفته دفاع مقدس تقدیم به خانواده ی شهدا🚩 🥀خانۀ شهید در خانه ی محقر ما ، هر روز، قبل از نماز صبح چشمان ما به چهره ی «رهبر» گشوده است این پیر پارسا این هدیه ی خدایی دوران این رهبر رهایی مستضعفان عصر اینجا آهنگ روح پرور قرآن آونگ گوش کودک ِخانه است. اینجا فرزند شیردل با تربت حسین (ع) با خاک کربلا در لحظه ی نخست ولادت پیوند می‌خورد. اینجا ، چراغ عشق ،فروزان است. گل‌های ارغوانی ایمان، می‌پرورد به دامن پُر مِهر دامان خانواده ی اسلام، سرباز قهرمان و سلحشور می‌پرورد برای شهادت. ما،خانمان معطر و خوشبو ست از عطر خون سرخ شهیدان از نام پاک پور پیمبر ... آیا ، زِ خانه ی محقّر ما، اینجا کز مهر و عاطفه وَز عشق و شور و شوق شهادت لبریز گشته است دیدن نمی‌کنید؟... ما ، خانه‌مان، پُر از گل سرخ است 🥀 ☘شاعر:جواد محدثی قم٫ ۲۳ آذر ۱۳۶۰ ش 🔻 🔻 🍃کانال برگ و بار... مروری بر زندگی و آثار جواد محدثی @javadmohadesi