.
عڪسترا📸؛
هࢪروزمرورمۍڪنم🌱
تانڪندیادمبرود😰
براےلبخندچھڪسۍمۍجنگم💪🏿😎
بھعڪستخیرهمےشومونگاهمدرنگاهت
گرھمۍخورد👀؛
انگارتمامِدلخوشۍام؛توهستۍ😌♥️
#حضرت_ماه
@javan_farda
تمام ائمھ واسطهاند
برای ارتباط با #خدا
اما خودِ اهلبیت؛
برای رفعِ حوائجشون
| اَلمُسْتَغٰاثُ بِكَ یَا فَاطِمَةُ| گفتند...
+عجلفیفرجنایاصاحبالزمان...
@javan_farda
•|🦋💙|•
میگفٺ:
امام زمان عج دنبال رفیقخوب میگردن؛
شما خوب شو،
"خودش میاد سراغٺ...ღ
#اقارجبعلیخیاط
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج 💚
@javan_farda
{•جوانفردا•}
#بهشت_یا_جهنم #قسمت_بیستوپنجم رمضان از نیمه گذشته بود … اونها شروع به برنامه ریزی، تبلیغ و هماهنگ
#بهشت_یا_جهنم
#قسمت_بیستوششم
سرم رو به جواب نه، تکان دادم … 🙅🏻♂
من چیزی در مورد این جور مسائل نمی دونستم … اون روز سعید تا نزدیک غروب دریاره فلسطین و جنایات و ظلم های اسرائیل برام حرف زد …🌖 تصاویر جنایات و فیلم ها رو نشونم می داد …😓☠ بچه های کوچکی که کشته شده بودند … یا کنار جنازه های تکه تکه شده گریه می کردند … 😥
بعد از کلی حرف زدن با همون اشتیاق همیشگی گفت: تو هم میای؟ …
کی هست؟ ..
روز جمعه …
سری تکون دادم و گفتم: نه سعید، روز جمعه تعطیل نیست … باید تعمیرگاه باشم .. 😕
خیلی جدی گفت: خوب مرخصی بگیر … 🙂
منم خیلی جدی بهش گفتم: واقعا با تشنگی و گرسنگی، توی این هوا راهپیمایی می کنید؟ این دیوونگیه … این اعتراض ها جلوی کسی رو نمی گیره فقط انرژی تون رو تلف می کنید ..😒
با ناراحتی خم شد و از روی زمین جعبه ها رو برداشت … یه مسلمان نمیگه به من ربطی نداره … باید جلوی ظلم و جنایت ایستاد … ساکت بمونی، بین تو و اون جنایتکار چه فرقی هست؟ …
هنوز چند قدم ازم دور نشده بود … صدام رو بلند کردم و گفتم: یه نفر رو می شناختم که به خاطر همین تفکر، بی گناه افتاد زندان … بعد هم کشتنش و گفتن خودکشی کرده …😔 من تازه دارم زندگی می کنم … چنین اشتباهی رو نمی کنم ..
برگشت … محکم توی چشم هام زل زد … تو رو نمی دونم… انسانیت به کنار … من از این چیزها نمی ترسم … من پیرو کسیم که سرش رو بریدن ولی ایستاد و زیر بار ظلم نرفت …
اینو گفت از انباری مسجد رفت بیرون … هرگز سعید رو اینقدر جدی ندیده بودم …
#حاج_قاسم
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
#بهشت_یا_جهنم
#قسمت_بیستوهفتم
روز قدس بود … صبح عین همیشه رفتم سر کار … گوشی روی گوش، مشغول گوش دادن قرآن، داشتم روی ماشین یه نفر کار می کردم … اما تمام مدت تصویر حنیف و حرف های سعید توی سرم بود … 💭
ازش پرسیدم❗️
_از کاری که کردی پشیمون نیستی؟ … خیلی محکم گفت:
_نه، هزار بار هم به اون شب برگردم، بازم از اون زن دفاع می کنم … حتی اگر بدتر از اینم به سرم بیاد…🙂
ولی من پشیمون بودم … خوب یادمه … یه پسر بیست و دو سه ساله، ماشین کارل رو ندید و محکم با موتور خورد بهش… در چپش ضربه دید … کارل عاشق اون ماشین نو بود …
اسلحه اش رو از توی ماشین در آورد … نمی دونم چند تا گلوله توی تنش خالی کرد … فقط یادمه کف خیابون خون راه افتاده بود … همه براش سوت و کف می زدن … من ساکت نگاه می کردم … خیلی ترسیده بودم … فقط 15 سالم بود …😰
شاید سرگذشت ها یکی نبود … اما اون بچه هایی رو که مسلمان ها شعارش رو می دادن … من با گوشت و پوست و استخوانم وحشت، تنهایی و بی کسی شون رو حس می کردم …😥
ترس، ظلم، جنایت، تنهایی، توی مخروبه زندگی کردن … اینها چیزهایی بود که سعی داشتم فراموش شون کنم … اما با اون حرف ها و تصاویر دوباره تمامش برگشت … .
اعصابم خورد شده بود … آچار رو با عصبانیت پرت کردم توی دیوار و داد زدم … لعنت به همه تون … لعنت به تو سعید …
رفتم توی رختکن 🏃♂… رئیس دنبالم اومد ..
_کجا میری استنلی؟🤨 … باید این ماشین رو تا فردا تحویل بدیم. همین جوری هم نیرو کم داریم …
همین طور که داشتم لباسم رو عوض می کردم گفتم
_نگران نباش رئیس، برگردم تا صبح روش کار می کنم … قبل طلوع تحویلت میدم …
_می تونم بهت اعتماد کنم؟ …
اعتماد؟ … اولین بار بود که یه نفر روم حساب می کرد و می خواست بهم اعتماد کنه .. 😶
محکم توی چشم هاش نگاه کردم و گفتم: _آره رئیس، مطمئن باش می تونی بهم اعتماد کنی ..🙃💪🏻
#حاج_قاسم
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
{•جوانفردا•}
😈..
#تلنگرانه
شیطان👹 قدرتی نداره که مارو مجبور کنه کاری رو انجام بدیم.
ولی وقتی یک فکر غلطی🔞 به ذهنمون🧠 میاد، اون تلاش میکنه تا ما اون کارو انجام بدیم😈
حواستو جمع کن تو دامش نیوفتی🕳
@javan_farda
‹جایی که تو دستت نمیرسه ؛
خدا شاخه رو میاره پایین
من این صحنه رو زیاد دیدم : )😍
@javan_farda
🤔 توهین به شعور مخاطب یا مخاطب بی شعور؟!
❌ طرف رفته عکس رهبری رو فتوشاپ کرده تا بگه خود رهبر واکسن زده ولی اجازه ورود واکسن آمریکایی/انگلیسی نمی ده!
🙄 جدا از بز مغز بودن این پولی نژاد ، آیا بنظرتون هنوز هم هستن بز هایی که برنامه اینا رو نگاه کنن؟!
😐 یعنی برای این فوتوشاب های دم دستی ، از آمریکا حقوق میگیره؟!
#حاج_قاسم
@javan_farda
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
{🌿🌷}
فرازی از وصیت نامه شهید حمید سیاهکالی مرادی
درباره ولایت ورهبری
#حاج_قاسم
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
هرآدمےخودشتصمیممۍگیره
ڪہدرونشچےباشہ!
گُلیاخار
خاڪیاآسمان
براےدیدنخودٺ،بایدچشماتوببندۍ
باقلبتحسڪنے،درونتچیھ!؟
ستارهاۍدرخشانیا
ظلماتمَحض...
تصمیمبگیرهمیشہپرنورباشے
ازتاریڪےهانترس
چون؛
تومیتونےدنیارو،روشنڪنے..
خداتورواینطورآفریده🌙!
@javan_farda
افتخارنسلمااینِکہ
ٺوۍعصرےزندگۍمیکنیم
کہقرارهاسࢪائیلتوےاون
دورھ
بہدستمانابودشہ💣👊🏻
#شھیدحسینولایتےفر
#حاج_قاسم
@javan_farda
{•جوانفردا•}
•__•
لَاتَخَافَاإِنَّنِيمَعَكُمَا | سورهطـهآیهچھلوھشتـم🌿
قوتقلبفقطاونجاکهخـدامیگـه:
نترسیـدبندگانِمـن 🌻
#ایه_گرافی
@javan_farda
{•جوانفردا•}
...🙃
.
.
عاشـق آن اسـتْ
ڪہ فڪرش همہ
خدمـت باشـدْ...
همه وقت در عطـشْ
عـرض ارادتـ باشـدٔ...
بـهترازحضـرت اربـابْ
ندیـدم شاهے؛
ڪهـ چـنین باخـبراز
حـال رعـیت باشـد.
..
#السلام_علیڪ_یا_ابا_عبداللہ ✨.
رفیقم#حســــــین♡
#حاج_قاسم
@javan_farda
{•جوانفردا•}
خداوند بندگانش را دوست دارد💕
و میخواهد سعادتمند و عاقبتبهخیر شوند لذا برای آنان راه بازگشت گذاشته و دری از درهای رحمتش به نام 💙توبه💙را بهسوی آنان گشوده است.
در روایات است که اگر بندهی خطاکار😢 میدانست که خداوند چه مقدار منتظر بازگشت اوست، هرآینه از شوق جان😍 میداد؛
بنابراین مطمئن باشید خداوند شما را یاری میکند و در تمام پستیوبلندیهای زندگی با شماست. 💫
ایا وقت توبه پیدا میکنیم؟.....
@javan_farda
#بهشت_یا_جهنم
#قسمت_بیستوهشتم
روز عید فطر بود … مرخصی گرفتم … دلم می خواست ببینم چه خبره … .🧐
یکی از بچه ها توی آشپزخانه مسجد، داشت قرآن تمرین می کرد … مسابقه حفظ بود … تمام حواسم به کار خودم بود که یکی از آیات رو غلط خوند … ناخودآگاه، تصحیحش کردم و آیه درست رو براش خوندم …🤫
با تعجب گفت: استنلی تو قرآن حفظی؟ ..😶
منم جا خوردم … هنوز توی حال و هوای خودم بودم و قبلا هرگز هیچ کدوم از اون کلمات عربی رو تکرار نکرده بودم … اون کار، کاملا ناخودآگاه بود ..🤭
سعید با خنده گفت: اینقدر که این قرآن گوش می کنه عجیب هم نیست … توی راه قرآن گوش می کنه … موقع کار، قرآن گوش می کنه … قبلا که موقع خواب هم قرآن، گوش می کرد … هر چند الان که دیگه توی مسجد نمی خوابه، دیگه نمی دونم …
حس خوبی داشت … برای اولین بار توی کل عمرم یه نفر داشت ازم تعریف می کرد 😄🙃
روز عید، بعد از اقامه نماز، جشن شروع شد …
سعید مدام بهم می گفت: تو هم شرکت کن. مطمئن باش اول نشی، دوم یا سوم شدنت حتمیه … اما من اصلا جسارتش رو نداشتم …🙁 جلوی اون همه مسلمان… کلماتی که اصلا نمی دونستم چی هستن … من عربی بلد نبودم و زبان من و تلفظ کلماتش فاصله زیادی داشت …
مجری از پشت میکروفن، اسامی شرکت کننده ها رو می خوند که یهو … سعید از عقب مسجد بلند گفت … یه شرکت کننده دیگه هم هست … و دستش رو گذاشت پشتم و من رو هل داد جلو ..😟
#حاج_قاسم
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
#بهشت_یا_جهنم
#قسمت_بیستونهم
برگشتم با عصبانیت بهش نگاه کردم … 😡دلم می خواست لهش کنم .. 👊🏻
مجری با خنده گفت … بیا جلو استنلی … چند جزء از قرآن رو حفظی؟ ..🤔
جزء؟ …😳 جزء دیگه چیه؟ …😐 مات و مبهوت مونده بودم … با چشم های گرد شده و عصبانی به سعید نگاه می کردم … 😠سرش رو آورد جلو و گفت: یعنی چقدر از قرآن رو حفظی؟… چند بخش رو حفظی؟ چند تا سوره
سوره چیه؟😳 مگه قرآن، بخش بخشه؟ .. 😐
سری تکان دادم و به مجری گفتم: نمی دونم صبر کنید …😕 و با عجله رفتم پیش همسر حنیف … اون قرآن ضبط شده، چقدر از قرآن بود؟ … خنده اش گرفت 😅… همه اش رو حفظ کردی؟ …
آره …😶
پس بگو من حافظ 30 جزء از قرآنم ..
سری تکان دادم … برگشتم نزدیک جایگاه و گفتم: من 30 جزء حفظم …😎
مجری با شنیدن این جمله، با وجد خاصی گفت: ماشاء الله یه حافظ کل توی مسابقه داریم ..🤩
مسابقه شروع شد … نوبت به من رسید … رفتم روی سن، توی جایگاه نشستم … ضربان قلبم زیاد شده بود ..
داور مسابقه شروع کرد به پرسیدن … چند کلمه عربی رو می گفت و من ادامه می دادم … کلمات عربی با لهجه غلیظ انگلیسی … همه در حالی که می خندیدند با صدای بلند ماشاء الله می گفتند … .😂🙌🏻
آخرین بخش رو که خوندم، داور گفت: احسنت … لطف می کنی معنی این آیه رو بگی …؟😌
#حاج_قاسم
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda
بھـمگفـتبالاتریـنعـذاب؛عـادۍشدنگناهامونـہ!!🍂`〕
#تلنگرانه
#گنـاهامون_عادۍ_نشہ!
ا—————————ا
@javan_farda
#بهشت_یا_جهنم
#قسمت_سیام
معنی؟ …😶 من معنی قرآن رو بلد نیستم …
با تعجب پرسید …😳 یعنی نمی دونی این آیه ای که از حفظ خوندی چه معنایی داشت؟ …😐
تعجبم بیشتر شد …😧 آیه چیه؟ …🤭
با شنیدن این سوالم جمع بهم ریخت … اصلا نمی دونستم هر مسلمانی این چیزها رو می دونه … از توی نگاه شون فهمیدم به دروغم پی بردن.🤕
خیلی حالم گرفته شده بود … به خودم گفتم تمام شد استنلی … دیگه نمیزارن پات رو اینجا بزاری...☹️
از جایگاه بلند شدم … هنوز به وسط سن نرسیده بودم که روحانی مسجد، بلندگو رو از داور گرفت … استنلی، می دونی یه نابغه ای که توی این مدت تونستی قرآن رو بدون اینکه بفهمی حفظ کنی؟ … 😍
بعد رو کرد به جمع و با لبخند گفت: می خندید؟ …. شماها همه با حروف و لغت های عربی آشنایی دارید … حالا بیاید تصور کنید که می خواید یه کتاب 600 صفحه ای چینی رو فقط با شنیدنش حفظ کنید … چند نفرتون می تونید؟ …🤔 .
همه ساکت شده بودن و فقط نگاه می کردند … یهو سعید از اون طرف سالن داد زد: من توی حفظ کردن کتاب های دانشگاهم هم مشکل دارم … حالا میشه این ترم چینی نخونیم؟🤦🏻♂ … و همه بلند خندیدن …😂
حاج آقا، نیم رخ چرخید سمت من … نمی خواید یه کف حسابی براش بزنید؟ … 😃👏🏻
و تمام سالن برام دست می زدند … به زحمت جلوی بغضم رو گرفته بودم …👏🏻🙂
#حاج_قاسم
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
@javan_farda