eitaa logo
مجتمع جوانان بهشتی _ محبان ۱
146 دنبال‌کننده
338 عکس
100 ویدیو
12 فایل
کانال رسمی مجتمع جوانان بهشتی وابسته به هیئت محبان علی ابن ابی طالب علیه‌السلام می باشد. ارتباط با ما : 09185500151 09369128532
مشاهده در ایتا
دانلود
آنقدر مرا با شلاق زدند که ناخن‌های پایم از جا پریدند و افتادند و ناخن‌های دستم نیز کنده شدند. در همان حال که خونین و مالین روی زمین افتاده بودم، به زور آب به دهانم ریختند؛ من هم تف کردم توی صورتشان. دست بردار که نبودند. جری‌تر شدند و به زور کمی دانه برنج به دهانم ریختند تا به خیال خودشان روزه مرا باطل کنند. برای اینکه خوشحال نشوند گفتم؛ باز من روزه‌ام، هرکاری کنید، حتی اگر در دهانم ادرار کنید، بازهم روزه‌ام باطل نمی‌شود، چون به زور است. ...مرا بردند و بعد از کتک مفصلی از مچ، پاهایم را بستند و وارونه آویزان کردند. بعد از دقایقی آمدند و مرا به روی زمین انداختند. بعد مجبورم کردند که روی چهارپایه‌ای بایستم و دستهایم را از طرفین به میخ طویله‌ای بر دیوار بستند و بعد چهارپایه را از زیر پاهایم کشیدند و مصلوبم کردند. تمام وزنم را کتف و مچ دست‌هایم تحمل می‌کرد. دستبند لحظه به لحظه بیشتر در مچ دستم فرو می‌رفت. خون به دستم نمی‌رسید. پنجه‌هایم بی‌حس شده بودند. به همین اکتفا نکردند و شروع کردند به شلاق زدن به کف پا و روی پایم... آن شب من لخت و عور بودم. شمعی روشن کردند. پارافین ذوب شده چکه چکه روی بدنم می‌ریخت و می‌سوزاند و پوست را سوراخ می‌کرد. گاهی هم شعله آن را بین پاها می‌گرفتند . با فندک روشن هم موهای بدنم و ریشم را می‌سوزاندند. از سوزش درد به خود می‌پیچیدم. با ناخن گیر یکی یکی موها را می‌کندند و هی تکرار می‌کردند: امشب، شب آخر است. یک کمدی تراژیک تمام به اجرا گذاشته بودند. پنبه آغشته به الکل را به دور انگشت شست پا می‌بستند و بعد آن را آتش می‌زدند. این پنبه شاید دو دقیقه دور انگشتم می‌سوخت. یا پنبه فتیله شده را درون نافم می‌گذاشتند و آتش می‌زدند. گاهی خاکستر سیگار را روی بدنم می‌ریختند. کاری از دستم برنمی‌آمد جز داد زدن. از اعماق وجود فریاد می‌زدم... مرا لخت آویزان می‌کردند و گاهی بر .... شلاق می‌زدند که بر اثر همین ضربات باد کرده بود... تا ساعت دو نیمه شب مرا به هرشکلی که می‌توانستند اذیت و شکنجه کردند. وقتی دیدند جواب نمی‌گیرند به زیر آپولو بردند. همه بازجویان از اتاق خارج شدند. آپولو صندلی دسته داری بود که کف آن بیش از حد پهن بود. وقتی روی آن نشستم، پاهایم از ساق بیرون از صندلی می‌ماند. دست‌ها را از مچ با مچ‌بند قالبی به روی دسته صندلی پیچ و مهره و سفت کردند. وقتی که پیچ‌ها را سفت می‌کردند قالب‌ها بر مچ و ساق پاهایم فرو می‌رفت و به اعصاب فشار می‌آورد. فشار بر دست چنان بود که هر لحظه فکر می‌کردم خون از محل ناخن‌های دستم بیرون خواهد جهید. درد این لحظات به واقع خیلی بدتر و شدیدتر از درد شلاق بود. دست بیشتر و بیشتر پرس می‌شد و تمام اعصابم از توک پا تا فرق سرم تیر می‌کشید. به دست راست کمتر فشار می‌آوردند، زیرا بعد از پرس دست باد می‌کرد و دیگر نمی‌شد با آن اعتراف نوشت. بعد از مهار شدن دست‌ها و پاها، کلاه کاسکت مخروطی شکل را که از بالا آویزان بود بر سرم گذاشتند که تا زیر گلو می‌آمد. آن گاه به کف پاهایم شلاق زدند. وقتی از شدت درد فریاد می‌کشیدم، صدا در کلاه کاسکت می‌پیچید و گوشم را کر می‌کرد، نه می‌شد فریاد کشید و نعره زد و نه می‌شد درد ناشی از شلاق را تحمل کرد. هیچ منفذ و راه در رویی برای خروج صدا از کلاه کاسکت نبود و صدا در همان کلاه دفن می‌شد. گاهی شلاق را به کلاه می‌زدند، دنگ و دنگ صدا می‌کرد و سرم دوران می‌یافت و دچار گیجی و سردرد می‌شدم. عذاب آپولو واقعی و خرد کننده بود. پیچ‌ها را دائم شل و سفت می‌کردند... کار آن شب بازجویان خیلی طولانی شد. بعد از شلاق و آپولو مرا از اتاق حسینی بیرون بردند و دور دایره گرداندند تا پاهایم تاول نزند و باد نکند. بعد آویزانم کردند… مرا به اتاق شماره ۲۲ بردند. این اتاق شیب کمی داشت و کف آن خیس بود. مرا که لخت مادرزاد بودم کف اتاق نشاندند و گفتند بنویس. من دو زانو نشستم و با یک دستم ستر عورت می‌کردم و با دست دیگرم خودکار را گرفته بودم. از زور سرما دندان‌هایم به هم می‌سایید. از دماغ و دهانم بخار بلند می‌شد. دست و بدنم می‌لرزید. نمی‌توانستم چیزی بنویسم. سرما در بدنم رسوخ کرده و به مغز استخوانم رسیده بود... بخشی از کتاب خاطرات عزت شاهی (فصل شبهای کمیته مشترک یا همان موزه عبرت) عضو کانال شوید 🔻 https://eitaa.com/joinchat/1844903939C0e8d01846b
*🏴 عرض تسلیت به‌ مناسبت شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام) فردا پنجشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ سالروز شهادت امام هفتم شیعیان می باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥دروازه‌های تَعفّن برای ملت ایران 🔹نتیجۀ اقدامات شاه برای عبور از دروازه‌های تمدن بزرگ ، تَعفّن بیشتر در زندگی مردم بود. 🔹 فیلمی از برخی محلات تهران، سال‌های آخر پهلوی 🔴 👇 @bidariymelat
🌸 عرض تبریک و تهنیت به مناسبت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)
🌸🌸 مراسم جشن مبعث حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم 🌸🌸 📅 زمان: یکشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۱ بعد از نماز مغرب و عشاء 🕌 مکان: مسجد حضرت زینب سلام الله علیها
سلام بچه ها فرداشب، جشن میلاد با سعادت سرداران کربلا هست توی مسجد حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام پشت سپاه ناحیه، ماهم میهمان مراسم هستیم، ان شاءالله فردا نماز مغرب و عشاء بیاین مسجد تجمع که بریم، باهم شام هم اونجایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ♻️ داستان قرارداد ایران و چین به زبان ساده 🔺برای دیدن تحلیل‌های حمید رسایی عضو کانال شوید🔻 rubika.ir/rasaee eitaa.com/rasaee T.me/www_rasaee_ir twitter.com/hamidrasaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهِ با وفا ابالفضل 🌸 ولادت قمربنی‌هاشم علیه‌السلام و روز جانباز مبارک
سلام عزیزانی که پیامک اطلاع رسانی هیئت و جلسات با سرشماره( هیئت آنلاین) براشون نمیاد خصوصی بهم پیام بدن تا در گروه اطلاع رسانی شمارشون رو ثبت کنم @Hbkhamenei
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فرا رسیدن سالروز ولادت حضرت زین‌العابدین، امام سجاد علیه‎السلام مبارک باد
🪖 بازدید از موزه دفاع مقدس استان ایلام 🪖 🎤 با روایت گری رزمنده هشت سال دفاع مقدس حاج عباس احمدی 📅 زمان: فردا یکشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۱ ساعت ۱۷:۳۰ 🕌 تجمع در مسجد حضرت زینب سلام الله علیها ▫️ مجتمع جوانان بهشتی ▫️هیئت محبان علی ابن ابی طالب علیه‌السلام ▫️پایگاه مقاومت بسیج شهید چمران