eitaa logo
اروئیکا.
82 دنبال‌کننده
97 عکس
1 ویدیو
0 فایل
اروئیکا به معنی امید از دست رفته قشنگه؛ اینطور نیست؟
مشاهده در ایتا
دانلود
today>>
سلام اینجا برف اومده و دارم از خوشحالی پرواز میکنم
هر چند وقت یه بار فیلمای قدیمی رو نگاه کنین مثلا اون زمانا که هنوز به دنیا نیومدین. چیز زیادی تغییر نکرده.. آدما همونن فقط بعضیا دیگه پیشمون نیستن. چهره ها همونن فقط یکم چروک تر شدن. اون محیط همونه فقط یکم وسایلاش رو تغییر دادیم. اما امان از طرز نگاه ها..:) جوری که مردم به همدیگه نگاه میکردن رو نمیشه توی یک کلمه ساده بیان کرد. یه همچین حسی داشت که برای منم مهم نیست که تورو میشناسم یا نه، پول داری یا نه، به من سود میرسونی یا نه، تو توی این جمع بامن لبخند میزنی پس عزیز منی و هواتو دارم
الان دیگه هیچ کس اینطوری نگاه نمیکنه
today>>
ﺑﺎﯾﺪ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﺎﺷﯿﺪ. ﺷﻤﺎ میتوﺍﻧﯿﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﺭﺳﯿﺪﻩ، ﺁﺑﺪﺍﺭ، ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻭ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ. ﺍﻣﺎ ﯾﺎﺩﺗﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺁﻟﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ. ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻔﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﻏﻮﺑﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮ ﻫﺴﺘﯿﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﺁﻟﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺣﺎﻻ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﻣﻮﺯ ﺑﺸﻮﯾﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻣﻮﺯ ﺑﺸﻮﯾﺪ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﻣﻮﺯ ﺩﺭﺟﻪ ﺩﻭﻡ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﻮﺩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺁﻟﻮﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﺎﻧﯿﺪ.. - لئو ﺑﻮﺳﮑﺎﻟﯿﺎ
فرهنگی که ما داریم به مردم احساس خوشبختی نمی‌دهد. و تو باید خیلی قوی باشی تا جرأت کنی و بگویی که اگر این فرهنگ کارایی ندارد خریدارش نباش.
take a break from worrying about what you can't control.. live a little;))
today>>
today>>
کدام یک از احساسات من واقعی است؟ کدام یک 'من' است؟ همان دختر عجول، پرانرژی، دیوانه، شاد که فقط کافی است سر صحبت را با او باز کنی و تا خود صبح برات حرف بزند.. یا همانی ‌که خجالتی، سردرگم، گوشه گیر وناامید است و حتی نمی‌تواند درست تصمیم بگیرد؟
الان فقط به یه معجزه نیاز داریم
هدایت شده از 
هدایت شده از 
این یه چیز فراتر از زیباییه🥲
today>>
کلمه ها و حروف جدا شده در هوا شناور بودند. بیشتر کلمات ناقص بودند و یک یا دو حرف کم‌ داشتند ولی او مصمم به کارش ادامه میداد. آ را از مداد برداشت و س را از سبزه بیرون کشید و م را از مادر خارج کرد. الفی دیگر نیاز داشت پس یکی از بابا گرفت گرفت و ن را از شبنم برداشت. آنهارا کنار هم چید و به سمت من برگشت‌. نگاش کن "آسمان" . جالبه نه؟ هی.. میخوای تو هم یکی درست کنی ؟ دلم میخواست ولی از معلق بودن خوشم نمی آمد. سرم را تکان دادم. به سمت حروف و کلمات چرخید و کمی بالاتر رفت. زیر لبش آهنگی زمزمه میکرد و کلمه های جدید می ساخت. کلمه های درخشان اطرافش را فرا گرفته بودند. رنگین کمان.. نسیم.. صورتی.. مروارید.. مقدس.. ناگهان آرام شد. به صورتش نگاه کردم‌. هیچ شوقی در آن دیده نمی شد. چشم هایش تبدیل به باتلاقی عمیق شده بودند. لب هایش دیگر تکان نمیخوردند و صدای ضعیف آهنگ شنیده نمیشد. به کلمه روبه رویش نگاه کردم تا دلیل رفتار عجیبش را بفهمم‌. انتظار کلمات وحشتناک داشتم کابوس یا وحشت و یا حتی شیطان ولی کلمه روبه رویش تنها سه حرف داشت، عشق!