🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
✅ ضمن عرض سلام و خیر مقدم خدمت عزیزانی که به تازگی وارد کانال شده اند
✍️ چند خطی جهت آشنایی بیشتر شما بزرگواران با مجموعه جوانه
🔹«جوانه» یک مجموعه ی خود جوش مردمی است متشکل از تعدادی از پژوهشگران دغدغه مند، که با هدف توانمند سازی آحاد جامعه و جذب کنشگر اجتماعی است تا در موضوع فرزندآوری به صورت خودجوش و با انگیزه درونی، مبادرت به فعالیت چهره به چهره نمایند.
🔸تشکیلات جوانه،بعد از ماه ها تلاش، در حال گسترش و عضوگیری در کل کشور می باشد.
🔹اکنون زمان آن فرا رسیده که در کنار هم وارد میدان عمل شویم، سایه ی شوم پیری را از سر ایران عزیزمان برداریم و لبخند جوانی را به کام مام میهن بنشانیم و به اندازه توانمان گرهگشای مشکل جمعیت کشور باشیم.
📌 برای عضویت در کارگروه های مجموعه ی جوانه:
نام و نام خانوادگی+ کلمه عضویت
را به آیدی admin_javane@ ارسال بفرمایید.
(فعلا فقط خواهران)
@javanesho_ir
🌱 جوانه شو 🌱
فرض کنید مادری دغدغه لباس و
ظاهر کودک خود را دارد.
بدون اینکه به خوراک و تغذیه او
توجه کافی داشته باشد.
شما در مواجهه با چنین مادری
نخست اولویت ها رو به او یادآور میشوید
و به او گوش زد میکنید که اگر کودکت
جسم سالمی نداشته باشد، ظاهر مرتب او بی فایده است.
حالا برعکس مادری به خوراک و تغذیه کودک خود اهمیت بدهد اما به ظاهر و لباسش توجه کافی نداشته باشد. باز هم او نتوانسته است کامل و درست برخورد کند.
رفع تمام نیاز های کودک با توجه به اولویت هاست که مهم و کارساز است.
حکایت کسانی که می گویند:
میخوام ادامه تحصیل بدم تا به کشورم خدمت کنم.
این حس که اطرافیان و مردم جامعه برایمان مهم باشند و بتوانیم کاری برایشان انجام بدهیم خیلی ارزشمند است.
ولی اینکه در هر موقعیت تشخیص بدهیم
که وظیفه ی ما چیست؟
و چه خدمتی باید به اطرافیان بکنیم، نکته ی مهم تری است.
ایران باید پایدار و سرافراز باقی بماند تا بتوانیم به کشورمان خدمت کنیم.
و این بقا جز با افزایش جمعیت امکان پذیر نیست.
پس برای ادامه ی راه نیاز به بانوانی عالم و با بصیرت داریم.
#جوانه_شو
#فرزنداوری
#فرزندآوری
#جمعیت
#چالش_فرهنگی
@javanesho_ir
3.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 جوانه شو 🌱
وقتی به یه خونهی خالی برمیگردم
نه شوهری هست...
نه فرزندی...
و نه خانوادهای...
و این خوب نیست 😔
@javanesho_ir
🌱 جوانه شو 🌱
#دل_بند
شیشه عقب ماشین بخار گرفته بود یک دایره بزرگ کشیدم و بخار های داخل دایره را پاک کردم روبرویم دیوار آجری بود دست ها را دو طرف صورتم گرفتم و چشم ها را چسباندم سعی کردم جمله روی دیوار را بخوانم صدایم را رها کردم تا مامان وبابا ذوق کنند که خواندن را بلدم
_فِر...فَر...فرزُ...
بابا گفت:
_فرزند
ابروهایم را به هم نزدیک و چشم ها را ریز کردم نباید غلط می خواندم
ادامه دادم:
_فرزند کِ...کَم...کمتر زندگیِ به...تر
صورتم یخ زده بود،دلم هم...
تازه فهمیده بودم چرا نه خواهر دارم و نه برادر
#جوانه_شو
#فرزندآوری
#فرزنداوری
#جوانی_جمعیت
@javanesho_ir