eitaa logo
،، احکام و مسائل شرعی ،،
3.5هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
3هزار ویدیو
40 فایل
برای پرسیدن سوالات شرعی به آیدی زیر مراجعه فرمایید . @Javanmardi_Ahkam
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽؛ " به علامه طباطبایی گفتند چه کنیم که امام رضا علیه السلام نزد خدا واسطه شود . گفت بروید حرم و بگوئید : سه بار آقا را به فاطمه قسم بدهید امام دعایت را مستجاب می‌کند ". ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi
﷽؛ ‍ 💎 امام هشتم علیه‌السلام فرمودند : عقل شخص مسلمان تمام نيست ، مگر اين كه ده خصلت را دارا باشد : 1⃣ از او اميد باشد . 2⃣ مردم از بدى او در باشند . 3⃣ خير اندک ديگرى را شمارد . 4⃣ خير بسيار خود را شمارد . 5⃣ از محتاجان خسته نشود . 6⃣ در عمر خود از خسته نشود . 7⃣ كه در باشد براى او از توانگری محبوب‏‌تر باشد . 8⃣ در از عزّت با دشمنش محبوب‌تر باشد . 9⃣ بودن را از شهرت‏ نزد خلق بيشتر بپسندد . 0⃣1⃣ دهمين خصلت كه حضرت به آن اهميت داد آن است كه احدى را نبيند مگر آن كه بگويد او از من است .¹ ❄️ چون هر كسى يا از او بهتر و برتر است يا بدتر و پست‏‌تر ؛ اگر كسى را كه از او است ديد با خود بگويد : شايد خوبى او در و از من پوشيده است و خير و خوبى من است و اين خير ظاهر من است و هرگاه كسى را ديد كه از او است ، براى او كند كه شايد به او ملحق شود . 👑 چون به اين خصال نائل شود مى‏‌شود . ۱. تحف العقول، ص۴۴۳. 💧به نقل از کتاب «به یاد بضعه‌ی خاتم انبیاء» ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi ⚡️کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سید شمس الدین جوانمردی لنگرودی⚡️
﷽؛ ✅ کوبیدن درب هفت مسجد در پایان ماه صفر ؛ سنت یا بدعت ؟ ⚜ این که گفته می شود در پایان ماه صفر باید در ده یا هفت مسجد را بزنند و به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله آغاز ماه ربیع الاول را تبریک بگویند ! یقیناً  این مطلب از خرافات است که در میان عده ای ترویج شده و اول ماه ربیع الاول در مساجد را می زنند تا با این کار به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پایان ماه صفر را بشارت دهند ؛ این خرافات است و مومنین و مومنات از این کار باید پرهیز کنند . ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi 🔎💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }💎🔍
،، احکام و مسائل شرعی ،،
﷽؛ #لیلةالمبیت 💎 حضرت علی علیه السلام در #لیلةالمبیت شب هجرتِ رسول خدا {صلی الله علیه و آله} از #م
﷽؛ 👈 سال سیزدهم بعثت ، مبدأ هجرت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله از مکه معظّمه به مدینه منوّره بود و در آن شب ایشان در غار ثور پنهان شدند و حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام برای فدا کردن جان خود به جای آن حضرت خوابید و از شمشیرهای قبایل مشرکین پروا نکرد و برتری خود و مواسات و برادری خویش را با رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به تمام جهانیان آشکار ساخت و آیه کریمه :  { وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغٰاءَ مَرْضٰاتِ اللّٰهِ و از مردم کسی چون علی‌‌بن‌‌ابی‌طالب علیه‌السلام است که جانش را برای به‌دست‌آوردن خشنودی خدا می‌فروشد } در شأن ایشان نازل شد . 👈 علما فرموده اند ، براى شکر نعمت سلامتى رسول خدا و امیر المؤمنین صلوات‌الله‌علیهما ، مستحبّ است روزه بدارند ، و زیارت آن دو بزرگوار در این روز بسیار مناسب است ، سیّد در کتاب «اقبال» براى این روز دعایى روایت فرموده و در این روز به قول شیخ کفعمى حضرت عسگرى علیه السّلام وفات یافت ، ولى قول مشهور روز هشتم است و شاید ابتداى بیمارى آن حضرت در چنین روزى بوده است . ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi 🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سید شمس الدین جوانمردی لنگرودی 🌐
﷽؛ 💎  مبدا تاریخ چیست؟ ❄️ در عصر جاهلی یعنی زمانی که هنوز پیامبر اکرم به پیامبری مبعوث نشده بود , مردم آن زمان ماه محرم را به عنوان نخستین ماه سال قرار داده بودند و سال جدید نزد آنان با شروع ماه محرم آغاز می‌گردید . علت انتخاب ماه محرم این بود که مردم پس از انجام اعمال حج به خانه و سرزمین خود باز می‌گشتند و قریش نیز از میزبانی حاجیان فارغ و اموال تجارتی خود را نیز در این ایام فروخته آماده تجارتی جدید می‌شدند . ❄️ با هجرت پیامبر از مکه به مدینه در سال سیزدهم بعثت که در ماه ربیع‌الاول اتفاق افتاد ، این حادثه تاریخی و این ماه مبدأ تاریخ مسلمانان قرار گرفت . بنابراین از همان سالِ نخستینِ هجرت این واقعه مبدأ تقویم مسلمانان گردید . در ابتدا این تقویم به صورت ماه شماری بود به این معنا که مثلا می‌گفتند : « فلان واقعه ، چهل و نه ماه پس از هجرت بوقوع پیوست ». ❄️ شیوه تاریخ گذاری بر اساس « شمارش ماه‌ها » قبل از هجرت حضرت محمد سابقه نداشته و پس از هجرت نیز دیری نپاییده و در سال‌های پنجم و ششم هجری یا کمی دیرتر به تدریج منسوخ شد و تا حدودی جای خود را به شیوه تاریخ نگاری بر اساس : « سال شماری » داد اما بدلیل آنکه بسیار کم مورد استفاده قرار می‌گرفت این شیوه نیز داشت به دست فراموشی سپرده می‌شد . ❄️ گسترش اسلام به مناطق امپراطوری ایران و روم، و بستن پیمان‌های متعدد نظیر صلح ، خراج ،‌ جزیه و ... نیاز به تاریخی دقیق را مورد توجه قرار داد. این مسائل خلیفه دوم را بر آن داشت برای رسمیت بخشیدن به تاریخی منظم و دقیق جلسه‌ای مشورتی برگزار نماید . به نوشته « طبری » تاریخ نویس مشهور جهان اسلام : « عمر , اصحاب پیامبر را گردهم آورد و گفت : مبدأ تاریخ را چه روزی قرار دهیم ؟ امیرمومنان علی بن‌ابی‌طالب فرمود : مبدأ تاریخ مسلمانان را باید از روزی قرار داد که پیامبر مهاجرت کرد و سرزمین شرک را ترک نمود » . ❄️ پیشنهاد امام این بود که که ماه ربیع‌الاول به عنوان مبدا تقویم و روز اول ربیع‌الاول یعنی همان روزی که حضرت محمد از مکه خارج شدند به عنوان اولین روز تقویم رسمیت یابد . اما متاسفانه از آنجایی که عمر بن خطاب بنایش بر مقابله و تقابل با امیرالمومنین علی علیه السلام بود اصل پیشنهاد که : « تقویم مسلمانان هجری، یعنی بر اساس هجرت باشد » باشد مورد قبول همگان واقع شد اما عمر بن خطاب بر اساس « رسوم عهد جاهلیت » مبدأ تاریخ را محرم همان سالی قرار می‌دهد که پیامبر در آن سال هجرت فرمودند که از لحاظ زمانی دو ماه و دوازده روز زودتر از رسیدن پیامبر به مدینه بود . ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi 💧کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی💧
﷽؛ 🌧 علیه السلام از زبان ✅ خبر از شهادت خویش به اباصلت  ➖ اباصلت هروی می گوید : من در خدمت حضرت رضا علیه السلام بودم . به من فرمود : « ای اباصلت ! داخل این قبّه ای که قبر هارون است ، برو و از چهار طرف آن کمی خاک بردار و بیاور » من رفتم و خاک ها را آوردم .  ➖ امام خاک‌ها را بویید و فرمود : « می‌خواهند مرا پشت سر هارون دفن کنند ، ولی در آنجا سنگی ظاهر می شود که اگر همه کلنگ‌های خراسان را بیاورند ، نمی توانند آن را بکَنند » و این سخن را در مورد بالای سر و پایین پای هارون فرمود .  ➖ بعد وقتی خاک پیش روی هارون یعنی طرف قبله هارون را بویید ، فرمود : « این خاک ، جایگاه قبر من است . ای اباصلت ، وقتی قبر من ظاهر شد ، رطوبتی پیدا می شود . من دعایی به تو تعلیم می کنم . آن را بخوان . قبر پر از آب می شود . در آن آب ماهی های کوچکی ظاهر می شوند . این نان را که به تو می دهم برای آنها خرد کن . آنها نان را می خورند . سپس ماهی بزرگی ظاهر می شود و تمام آن ماهی های کوچک را می بلعد و بعد غایب می شود . در آن هنگام دست خود را روی آب بگذار و این دعا را که به تو می‌آموزم بخوان . همه‌ی آب‌ها فرو می روند . همه‌ی این کارها را در حضور مأمون انجام ده »  ➖ سپس فرمود : « ای اباصلت ! من فردا نزد این مرد فاجر و تبهکار می روم . وقتی از نزد او خارج شدم ، اگر سرم با عبایم پوشانده بودم ، دیگر با من حرف نزن و بدان که مرا مسموم کرده است ». ➖ حضرت امام رضا علیه السلام ولایتعهدی را قبول نمی‌کرد و مکرر می‌فرمود : این عهد و بیعت ناتمام خواهد ماند .  ➖ روزی مأمون به او گفت : خوب است شما به عراق بروید و من جانشین شما در خراسان باشم .  ➖ امام لبخندی زد و فرمود : نه ، به جان خودم قسم من در همین جا اقامتی کوتاه دارم و پیش از اینکه از اینجا بیرون نمی‌روم مگر اینکه مرگ مرا در می‌یابد . یا در عهدنامه‌ای که امام به خط خود نوشت ، مرقوم داشت که علم جامعه و جفر دلالت دارد بر اینکه این امر به سرانجام نخواهد رسید .  ➖ یا گاهی که مأمون می‌نشست و از امامت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام سخن می‌گفت ، امام به اصحاب خاص خود می‌فرمود : از این سخن‌ها گول نخورید . به خدا قسم خود مأمون می‌کشد ولی من باید صبر کنم تا هنگام فرمان الهی برسد . ➖ حضرت صادق علیه السلام فرمود : از پسر من ، موسی ، پسری به دنیا خواهد آمد که نامش نام علی علیه السلام است . او در سرزمین طوس در خراسان با زهر شهید می‌شود و در غربت دفن می‌گردد . هر کس حق او را بشناسد و زیارتش کند ، خداوند به او پاداش کسانی را که قبل از فتح مکه انفاق کرده‌اند و جهاد نموده‌اند عطا می‌فرماید .  ✅ مسموم شدن امام با انگور ➖ فردا صبح ، امام در محراب خود به انتظار نشست . بعد از مدتی مأمون غلامش را فرستاد که امام را نزد او ببرد . امام به مجلس مأمون رفت و من هم به دنبالش بودم . در جلوی او طبقی از خرما و انواع میوه بود. خود مأمون خوشه ای از انگور به دست داشت که تعدادی از آن را خورده و مقداری باقی مانده بود .  ➖ با دیدن امام ، برخاست و او را در آغوش کشید و پیشانی اش را بوسید و کنار خود نشاند . سپس آن خوشه انگور را به امام تعارف کرد و گفت : « من از این انگور بهتر ندیده ام » . ➖ امام فرمود : « چه بسا انگورهای بهشتی بهتر باشد ».  ➖ مأمون گفت : « از این انگور میل کنید » . ➖ امام فرمود : « مرا معذور بدار » . ➖ مأمون گفت : « هیچ چاره ای ندارید . مگر می خواهید ما را متهم کنید ؟ نه . حتماً بخورید ». ➖ سپس خودش خوشه انگور را برداشت و از آن خورد و آن را به دست امام داد .  ➖ امام سه دانه خورد و بقیه اش را زمین گذاشت و فوراً برخاست .  ➖ مأمون پرسید : « کجا می روید؟ »  ➖ فرمود : « همان جا که مرا فرستادی » . ➖ سپس عبایش را به سر انداخت و به خانه رفت و به من فرمود : « در را ببند » . سپس در بستر افتاد .  ✅ حضور امام جواد بر بالین پدر در لحظه شهادت    ➖ من در وسط خانه محزون و ناراحت ایستاده بودم که ناگهان دیدم جوانی بسیار زیبا پیش رویم ایستاده که شبیه ترین کس به حضرت رضا علیه السلام است . جلو رفتم و عرض کردم : « از کجا داخل شدید؟ درها که بسته بود » . ➖ فرمود : « آن کس که مرا از مدینه تا اینجا آورد ، از در بسته هم وارد کرد ».  ➖ پرسیدم : « شما کیستید ؟» ➖ فرمود : « من حجّت خدا بر تو هستم ، ای اباصلت! من محمد بن علی الجواد هستم » سپس به طرف پدر گرامیش رفت و فرمود:« تو هم داخل شو !»  ➖ تا چشم مبارک حضرت رضا علیه السلام به فرزندش افتاد، او را در آغوش کشید و پیشانی‌اش را بوسید .  ➖ حضرت جواد (ع) خود را روی بدن امام رضا انداخت و او را بوسید . سپس آهسته شروع کردند به گفتگو که من چیزی نشنیدم . اسراری بین آن پدر و پسر گذشت تا زمانی که روح ملکوتی امام رضا علیه السلام به عالم قدس پر کشید.
👆👆👆 ✅ تغسیل امام به دست امام جواد علیه السلام   ➖ امام جواد علیه السلام فرمود : ای اباصلت ! برو از داخل آن تخت و لوازم غسل و آب را بیاور » . ➖ گفتم : « آنجا چنین وسایلی نیست ». ➖ فرمود : « هر چه می گویم، بکن !» من داخل خزانه شدم و دیدم بله، همه چیز هست . آنها را آوردم و دامن خود را به کمر زدم تا در غسل امام کمک کنم .  ➖ حضرت جواد فرمود : « ای اباصلت ! کنار برو . کسی که به من کمک می کند غیر از توست ». سپس پدر عزیزش را غسل داد . بعد فرمود : « داخل خزانه زنبیلی است که در آن کفن و حنوط است. آنها را بیاور » . ➖ من رفتم و زنبیلی دیدم که تا به حال ندیده بودم . کفن و حنوط کافور را آوردم .  ➖ حضرت جواد پدرش را کفن کرد و نماز خواند و باز فرمود : « تابوت را بیاور » . ➖ عرض کردم : « از نجاری ؟» ➖ فرمود : « در خزانه تابوت هست.» داخل شدم . دیدم تابوتی آماده است . آن را آوردم .  ➖ امام جواد ، پدرش را داخل تابوت گذاشت و سپس به نماز ایستاد . ✅ پرواز تابوت به سوی آسمان   ➖ هنوز نمازش تمام نشده بود که ناگهان دیدم سقف شکافته شد و تابوت از آن شکاف به طرف آسمان رفت . ➖ گفتم : « یا ابن رسول الله ! الان مأمون می آید و می گوید بدن مبارک حضرت رضا چه شد؟»  ➖ فرمود : « آرام باش ! آن بدن مطهّر به زودی برمی گردد . ای اباصلت ! هیچ پیامبری در شرق عالم نمی میرد ، مگر آنکه خداوند ارواح و اجساد او و وصی‌اش را به هم ملحق فرماید، حتی اگر وصیّ اش در غرب عالم بمیرد » . در این هنگام دوباره سقف شکافته شد و تابوت به زمین نشست .  ➖ سپس حضرت جواد ، بدن مبارک پدرش را از تابوت خارج کرد و به وضعیت اولیّه خود در بستر قرار داد . گویی نه غسل داده و نه کفن شده بود . بعد فرمود : « ای اباصلت ! برخیز و در را برای مأمون باز کن » .  ✅ مأمون در کنار پیکر مطهر امام   ➖ ناگهان مأمون به همراه غلامانش با چشمی گریان و گریبانی چاک کرده داخل شد. همان طور که بر سر خود می زد ، کنار سر مطهّر حضرت رضا علیه السلام نشست و دستور تجهیز و دفن امام را صادر کرد .  ➖ تمام آنچه را که امام رضا به من فرموده بود ، به وقوع پیوست . مأمون می گفت : « ما همیشه از حضرت رضا در زنده بودنش کرامات زیادی می دیدیم . حالا بعد از وفاتش هم از آن کرامات به ما نشان می‌دهد ». ➖ وزیر مأمون به او گفت : « فهمیدید حضرت رضا به شما چه نشان داد؟»  ➖ مأمون گفت : « نه ». ➖ گفت : « او با نشان دادن این ماهی‌های کوچک و آن ماهی بزرگ می خواهد بگوید سلطنت شما بنی عباس با تمام کثرت و درازیِ مدت ، مانند این ماهی های کوچک است که وقتی اجل شما رسید ، خداوند مردی از ما اهل بیت را به شما مسلّط خواهد کرد و همه شما را از بین خواهد برد ». ➖ مأمون گفت : « راست گفتی ». بعد مأمون به من گفت : « آن چه دعایی بود که خواندی؟»  ➖ گفتم : « به خدا قسم ، همان ساعت فراموش کردم ». واقعاً هم فراموش کرده بودم .  ✅ آزادی اباصلت از زندان به دست مبارک امام رضا علیه السلام   ➖ ولی مأمون مرا حبس کرد و تا یک سال در زندان بودم . دیگر دلم به تنگ آمده بود . یک شب تا صبح دعا کردم و خدا را به حق محمد و آل محمد خواندم که ناگاه حضرت جواد علیه السلام داخل زندان شد و فرمود : « ای اباصلت ، دلتنگ شده ای؟» ➖ گفتم : « به خدا قسم، آری.» ➖ فرمود : « بلند شو !» زنجیر را باز کرد و مرا از زندان خارج فرمود . محافظین مرا می‌دیدند ولی نمی‌توانستند چیزی بگویند. ➖ فرمود: « برو در امان خدا که دیگر دست مأمون به تو نخواهد رسید ». و تا کنون من دیگر مأمون را ندیده ام .   👈 بحار الانوار، ج 49، ص 300، ح 10. از عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 242.  👈 بحار الانوار، ج 49، ص 145، ح 22. از غیبت شیخ، ص 52.  👈 بحار الانوار، ج 49، ص153.  👈 بحار الانوار، ج 49، ص 189، ح 1. از عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 184- 185. 🎆💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }💎🎆 @Javanmardi_langarudi 🌧 شبهات احکام و مسائل شرعی را از این کانال به دست آورید 🌧
﷽؛ " ای راهب ، دیگر مزن به خاموش کن را ، نقاره می‌زند آیا مسیح ، کم داده مرده را جانی دوباره ، با ما بیا به ".
﷽؛ بجا آورد ، به این نحو که : " در پس از سوره سوره را بخواند سپس از خداوند متعال بخواهد که او را از هر و هر ایمن گرداند ". ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ " خواندن که آن است ، در بعد از سی مرتبه سوره و در بعد از سی مرتبه سوره بخواند و بعد از نماز ای در راه خدا بدهد ، هر کس چنین کند ، را در آن ماه از گرفته است ". ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi 🔎💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }💎🔍