eitaa logo
،، احکام و مسائل شرعی ،،
3.5هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
3هزار ویدیو
40 فایل
برای پرسیدن سوالات شرعی به آیدی زیر مراجعه فرمایید . @Javanmardi_Ahkam
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽؛ 💎 اولین شاعر عاشورایی 👈 ام البنین ، شاعر بود . عموی او لبید ، یکی از بزرگ ترین شاعران عرب و صاحب یکی از معلقات1 بود . ام البنین ، اولین کسی بود که برای شهدای کربلا ، شعر سرود و اولین زنی بود که نوحه سرود و روضه خواند و زنان پیرامونش ، گریه می کردند . ام البنین و زینب دو زن توانایی بودند که سبک عزاداری حسین علیه السلام را بنا کردند ؛ یکی خطیب بود و دیگری شاعر و روضه خان . زینب از حماسه می گفت و ام البنین از سوگواری . 👈 او نشسته بود و در سوگ عاشورا می گریست ؛ گفتند : ام البنین ! آرام باش . گفت : لاتدعونی ویک ام البنین تذکرینی بلیوث العرین کانت بنون لی ادعی بهم والیوم أصبحت و لا من بنین؛ دیگر به من ام البنین نگویید . یاد آن شیر های کارزارم را برایم زنده نکنید . من به خاطر پسرانم ام البنین بودم ؛ ولی حالا دیگر پسری ندارم .... ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ 💎 گریه های افتخار 👈 داغ دلش در شعرهایش تراوش می کرد و روضه به راه می انداخت . این زن روضه خوان ، همان زنی بود که از شجاع ترین طایفة عرب به ازدواج علی علیه السلام درآمده بود ؛ زنی که چهار شیر جنگی تربیت کرد و بی هیچ واهمه ای ، به کربلا فرستاد . و حالا که روضه می خواند ، از شجاعت فرزندانش می گوید و گریه می کند ؛ ولی با افتخار . چقدر خوش نشسته است همه چیز در کنار هم در این زن ؛ او شجاعتش را در شهید پروری ، تواضعش را در همسری و لطافتش را در سوگواری ، نشان داد . 1. بهترین اشعار دوران جاهلیت که با آب طلا نوشته می شدند و بر دیوار کعبه آویخته می شدند . 🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سید شمس الدین جوانمردی لنگرودی 🌐
﷽؛ که ایمانی استوار و صفاتی نیکو داشت و به مقام شامخ اهل بیت آگاه بود ، چهار جوان خود را در دفاع از امام زمان خود به فرستاد . مصیبت شهادت فرزندانش را در مقایسه با شهادت فرزند زهرای اطهر سهل می‌شمرد و در بیانی فرمود : « أولادي و من تحت الخضراء کلهم فداء لأبي عبد اللّه الحسين عليه‌السلام »؛ " فرزندانم و هر کسی در زیر این آسمان است فدای علیه‌السلام ". صَلِّ عَلی وَ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Javanmardi_langarudi ستاد ملی ترویج احکام دین 🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سید شمس الدین جوانمردی لنگرودی 🌐
﷽؛ « در بزرگواری و ولایت پذیری سلام‌الله‌علیها همین نکته کافی است که پس از شنیدن خبر شهادت فرزندش ؛ جویای سلامتی علیه‌السلام شد و این جمله را تکرار می‌کرد که فرزندانم و هر آنچه زیر آسمان کبود است به فدای علیه‌السلام » . صَلِّ عَلی وَ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi 🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سید شمس الدین جوانمردی لنگرودی 🌐
﷽؛ علیه‌السلام در بین شیعیان و اهل‌تسنن به شهرت دارد . پس از وجود مقدس علیه‌السلام هیچ یک از شهدای کربلا تا این حد مورد آزمایش واقع نشدند که علیه‌السلام در همه آن‌ها پیروز شد . از کتاب سیّدالشهداء علیه‌السلام تجلّی عبودیت استاد حسین انصاریان صَلِّ عَلی وَ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi 🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سید شمس الدین جوانمردی لنگرودی 🌐
32.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽؛ 👈 ماه و سه ستاره در دامان همسر علیه‌السلام 👈 حکایت جالب و شنیدنی خوابی که سلام‌الله‌علیها قبل از ازدواج دید ! صَلِّ عَلی وَ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi 🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سید شمس الدین جوانمردی لنگرودی 🌐
ali_gandabi.mp3
1.39M
﷽؛ @Javanmardi_langarudi " أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ "
﷽؛ علیه‌السلام « کانَت امُّ جَعفَرٍ الکلابِیةُ تَندُبُ الحُسَینَ علیه‌السلام و تَبکیهِ و قَد کفَّ بَصَرُها امّ جعفر کلابی ، برای علیه‌السلام مرثیه می‌سرایید و می‌گریست تا این که نابینا شد » . صَلِّ عَلی وَ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Javanmardi_langarudi ستاد ملی ترویج احکام دین 🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سید شمس الدین جوانمردی لنگرودی 🌐
﷽؛ علیه السلام 💎 حضرت عباس علیه السلام هنگامى كه خواست مقدارى آب بياشامد تشنگى امام حسين عليه السلام و اهل‏ بيتش را به خاطر آورد ، آب را روى آب ريخت و چنين گفت : « اى نفس ‏ ! زندگى پس از حسين عليه السلام خوارى و ذلت است ، مبادا پس از او زنده بمانى . اين حسين است كه شربت مرگ مى ‏نوشد و تو مى‏ خواهى آب‏ سرد و گوارا بنوشى ؟! هيهات ! ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @Javanmardi_langarudi
﷽؛ علیه‌السلام 💎 حضرت على علیه‌السلام با آن عظمتى كه داشت ، در ماجرايى ، خطاب به حسين علیه‌السلام گفت : « فداك أبوك » پدرت على فدايت . آن وقت يك و دو ساعت مانده به غروب روز تاسوعا ، اين حسين علیه‌السلام به قمر بنى هاشم علیه‌السلام گفت : من فدايت ! 💎 مدرك اين حرف كجا است ؟ آرى ، من فداى قلمى بشوم كه اين جمله را نوشت : ابى عبدالله علیه‌السلام به قمر بنى هاشم علیه‌السلام گفت : « بنفسى انت » : حسين قربانت برود . آن دستى كه اين سخن را نوشته ، دست شيخ مفيد در كتاب ارشاد است ، قلم يكى از بالاترين علماى شيعه كه اهل سنت هم او را قبول دارند. به راستى ، چه كسى مى تواند بهتر از حسين علیه‌السلام مقام قمر بنى هاشم علیه‌السلام را بفهمد ؟
﷽؛ علیه‌السلام فرمودند : ، بصیرتی نافذ و ایمانی محکم داشت . او به همراه برادرش علیه‌السلام جهاد کرد و به افتخار شهادت رسید . صَلِّ عَلی وَ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Javanmardi_langarudi ستاد ملی ترویج احکام دین 🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سید شمس الدین جوانمردی لنگرودی 🌐
﷽؛ ✅ وقایع روز نهم محرم در بیان ⚜ ورود شمر به کربلا 👈 در اين روز شمر همراه با نامه اى از سوى عبيداللَّه بن زياد خطاب به عمر بن سعد وارد كربلا شد كه بر حسين عليه السلام و يارانش سخت بگير ! تا تسليم شوند و وادار به بيعت گردند و در صورت امتناع ، همه آنها را به قتل برسان . ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ ⚜ محاصره خیمه ها در کربلا 👈 «شيخ كلينى» از امام صادق عليه السلام نقل مى كند كه آن حضرت فرمود : « روز تاسوعا ، روزى است كه امام حسين عليه السلام و يارانش را در كربلا محاصره كردند و دشمنان براى جنگ با آن حضرت اجتماع نمودند ، و پسر مرجانه و عمر بن سعد از زيادى لشكر خويش خوشحال شدند ، و امام حسين عليه السلام و اصحابش را در آن روز ضعيف شمردند ، و يقين كردند كه براى امام حسين عليه السلام ياورى نخواهد آمد و مردم عراق وى را كمك نخواهند كرد ؛ آنگاه فرمود : « بِأبي المُسْتَضْعَفُ الغَريبُ ؛ پدرم فداى آن ضعيفِ غريب باد ». ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ ⚜ امان نامه ! برای فرزندان ام البنین علیها السلام 👈 روز نهم محرم ، شمر براى قمر بنى هاشم حضرت عباس عليه السلام امان نامه آورد و عباس به شدت آن را رد كرد . 👈 در این حین زهير بن قين نگاهى از سر مهر و ارادت به عباس افكند و گفت : « داستانى برايت بگويم : وقتى پدرت مى خواست ازدواج كند ، به برادرش عقيل كه قبيله هاى عرب را مى شناخت فرمود : براى او از طايفه اى زنى انتخاب كند كه به رشادت و جنگاورى شهره باشند ، مى خواست فرزندى پيدا كند كه يار حسين او در كربلا باشد .  👈 عباس گفت : تو مى خواهى مرا بر يارى برادرم تشجيع كنى (من بيش از اين آماده فداكارى هستم) ». ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ ⚜ تحرک برای آغاز جنگ 👈 پس از بى نتيجه ماندن راه هاى مسالمت آميز و تسليم ناپذيرى امام حسين عليه السلام ، عمر بن سعد براى گرفتن بيعت اجبارى و يا كشتن امام و يارانش در عصر تاسوعا فرمان حمله را صادر كرد . با اين فرمان هزاران تن سواره و پياده به سمت اردوى اباعبداللَّه عليه السلام روانه شدند ، صداى همهمه آنها در بيابان كربلا پيچيد و به گوش لشكريان امام عليه السلام رسيد . ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ ⚜ سخنان زهير بن قين در عصر تاسوعا 👈 غروب تاسوعا هنگامى كه دشمن به يكباره هجوم آورد و عباس با بيست نفر از ياران در برابرشان مى ايستد ، از جمله چهره هاى ماندگار در آن صحنه ، زهير بن قين است . 👈 در آن فرصت ، زهير به عزرة بن قيس يكى از كسانى كه براى امام حسين عليه السلام نامه نوشته بود ولى اينك در سپاه ابن سعد به سوى خيمه هاى امام حمله كرده است رو كرد و گفت : « اى عزره مراقب باش از آنانى نباشى كه گمراهان را بر كشتن پاكدامنان يارى مى كنند ». 👈 عزره گفت : اى زهير ! تو تاكنون از شيعيان اين خانواده نبودى ، بلكه هواخواه عثمان بودى ! 👈 زهير گفت : « از اين موقعيت كه الان دارم با تو صحبت مى كنم ، نمى بينى كه شيعه حسين عليه السلام هستم ، به خدا سوگند كه من نه نامه اى براى حسين نوشتم و نه پيكى برايش روانه كردم و نه به او وعده يارى داده ام ، در راه با او مواجه شدم ، موقعيت او را نزد رسول اللَّه صلى الله عليه و آله ملاحظه نمودم و در پيشگاه خداوند احساس كردم كه بايد با او همراه گردم و ياريش كنم ». ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ ⚜ یک شب مهلت برای راز و نیاز 👈 امام حسين عليه السلام حاضر به پذيرش ذلّت بيعت با دشمن نشد ؛ ولى از آنان خواست كه آن شب را به وى مهلت دهند ، تا به عبادت و دعا و نماز بپردازد ، و فردا در معركه نبرد با آنان روبه رو خواهد شد . 👈 حضرت عبّاس بن على عليه السلام محضر امام عليه السلام شرفياب شد و عرض كرد : « اى برادر ! دشمن بدين سو مى آيد ». 👈 امام حسين عليه السلام برخاست و فرمود : « يا عَبَّاسُ ! ارْكَبْ بِنَفْسِي أَنْتَ - يا أَخِي - حَتّى تَلْقاهُمْ فَتَقُولَ لَهُمْ : ما لَكُمْ ؟ وَ ما بَدالَكُمْ ؟ وَ تَسْأَلْهُمْ عَمَّا جاءَ بِهِمْ ؟ ؛ اى عبّاس ! جانم به فدايت اى برادر ! سوار شو و برو از آنها بپرس ! هدف آنها چيست ؟ چه روى داده است ؟ و بپرس : چه دستور تازه اى به آنان داده شده ؟». 👈 «قمر بنى هاشم» عبّاس، با بيست سوار كه زهير بن قين و حبيب بن مظاهر از جمله آنان بودند ، در برابر سپاه دشمن آمد و پرسيد : «شما را چه شده است ؟ و چه مى خواهيد ؟». 👈 گفتند : به تازگى فرمان امير به ما رسيده است كه به شما بگوييم يا حكم او را بپذيريد (به طور كامل تسليم شويد) يا آماده كارزار باشيد . 👈 عبّاس فرمود : « شتاب مكنيد تا نزد (برادرم) ابى عبداللَّه عليه السلام بروم و پيام شما را به ايشان برسانم ». 👇👇👇
👆👆👆 👈 آنان پذيرفتند و گفتند : « پيام ما را به ابى عبداللَّه عليه السلام برسان و پاسخش را به ما ابلاغ كن ». عبّاس عليه السلام به تنهايى نزد امام عليه السلام برگشت و ماجرا را به عرض رساند و همراهانش همانجا (در برابر سپاه دشمن) ماندند و به نصيحت سپاه ابن سعد پرداختند . 👈 هنگامى كه عبّاس عليه السلام پيام ابن سعد را به عرض امام عليه السلام رساند ، امام عليه السلام به برادر خطاب كرد و فرمود : «.... أَنِّي كُنْتُ أُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَ تِلاوَةَ كِتابِهِ وَ كَثْرَةَ الدُّعاءِ وَ الْإِسْتِغْفارِ ؛ نزد آنان برگرد ، چنانچه توانستى از آنان بخواه كه جنگ را تا سپيده دم فردا به تأخير بياندازند و يك امشب را مهلت بگير، تا در اين شب به درگاه خداوند نماز بگذاريم و به راز و نياز و استغفار بپردازيم . خدا مى داند كه من نمازِ براى او و تلاوت كتابش (قرآن) و راز و نيازِ فراوان و استغفار را دوست دارم ». 👈 عبّاس عليه السلام سوار بر اسب به سمت دشمن برگشت و هنگامى كه رو در روى سپاه قرار گرفت ، به آنان خطاب كرد و فرمود : « اى مردم ! ابا عبداللَّه عليه السلام يك امشب را از شما مهلت مى خواهد ». 👈 پس از اين سخن ، در ميان سپاهيان عمر بن سعد گفتگوهايى ردّ و بدل شد تا آن كه عمرو بن حجّاج زبيدى گفت : سبحان اللَّه ! به خدا سوگند ! اگر اينان از مردم ديلم (كفّار) بودند و از تو چنين تقاضايى مى كردند ، سزاوار بود كه بپذيرى . 👈 قيس بن اشعث گفت : « درخواست آنها را بپذير ، به جانم سوگند ! كه آنان بيعت نخواهند كرد و فردا با تو خواهند جنگيد ». 👈 ابن سعد گفت : به خدا سوگند ! اگر بدانم كه چنين كنند هرگز اين شب را به آنان مهلت نمى دهم ! 👈 در روايتى از على بن حسين عليه السلام آمده است كه فرمود : « فرستاده عمر بن سعد نزد ما آمد و در جايى كه صدايش به گوش مى رسيد ايستاد و گفت : « ما تا فردا به شما مهلت مى دهيم ، اگر تسليم شديد شما را نزد عبيداللَّه بن زياد خواهيم برد و اگر سرباز زديد ، از شما دست نخواهيم كشيد ». ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ ⚜ خطابه امام حسین علیه السلام برای اصحابش 👈 پس از بازگشت سپاه ابن سعد ، امام ياران خود را نزديك غروب به نزد خود فراخواند . 👈 على بن الحسين عليه السلام مى گويد : من نيز در حالى كه بيمار بودم ، نزديك امام رفتم تا سخنان او را بشنوم . شنيدم پدرم به اصحاب خود مى فرمود : « خداى را ستايش مى كنم بهترين ستايش ها و او را سپاس مى گويم در آسايش و سختى . بار خدايا ! تو را سپاس مى گويم كه ما را به پيامبرى (حضرت محمد صلى الله عليه و آله) گرامى داشتى و به ما قرآن را آموختى و ما را فقيه در دين ساختى و گوشى شنوا و چشمى بينا و دلى آگاه به ما عطا فرمودى و ما را در زمره مشركين قرار ندادى ». 👈 امّا بعد ، من يارانى برتر و بهتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بيتى نيكوكارتر ، و به خويشاوندى پاى بندتر از اهل بيتم نمى شناسم ؛ خداوند به همه شما پاداش خير عنايت فرمايد ! 👈 من مى دانم كه فردا كار ما با اين دشمنان به كجا خواهد انجاميد . من به شما اجازه دادم كه برويد و بيعت خود را از شما برداشتم ، هيچ عهد و ذمّه اى از جانب من بر عهده شما نيست. سياهى شب شما را در برگرفته است، از اين تاريكى همچون يك مركب استفاده كنيد (و از محلّ خطر دور شويد) ». 👈 ولى ياران امام عليه السلام يك صدا گفتند : « نه به خدا سوگند ! هرگز چنين چيزى مباد !» (ما مى مانيم و در ركابت شربت شهادت مى نوشيم) امام چون وفادارى اصحاب را تا مرز شهادت ملاحظه كرد فرمود : « إِنَّكُمْ تُقْتَلُونَ غَدَاً كَذلِكَ، لا يَفْلِتُ مِنْكُمْ رَجُلٌ ؛ فردا همه شما همانند من به فيض شهادت نائل خواهيد شد و كسى از شما باقى نخواهد ماند ». 👈 ياران با شادمانى گفتند : « الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذي شَرَّفَنا بِالْقَتْلِ مَعَكَ ؛ خداى را سپاس كه افتخار شهادت در راهش را در ركاب تو نصيب ما كرد !». 👈 امام عليه السلام در حقّ همه آنان دعا كرد و آنگاه فرمودند : « ارْفَعُوا رُؤُوسَكُمْ وَ انْظُرُوا ؛ سرهاى خود را بلند كنيد و جايگاه خود را ببينيد !». 👈 ياران و اصحاب نظر كرده و جايگاه و مقام خود را در بهشت برين مشاهده كردند و امام عليه السلام جايگاه رفيع هر كدام را به آنها نشان مى داد و مى فرمود : « هذا مَنْزِلُكَ يا فُلانُ ، وَ هذا قَصْرُكَ يا فُلانُ، وَ هذِهِ دَرَجَتُكَ يا فُلانُ ؛ اى فلان كس ! اين جايگاه از آن توست و اين قصر تو و آن درجه رفيع تو ». 👈 اين بود كه اصحاب با سينه هاى گشاده و چهره هاى باز (با شادى و افتخار) به استقبال نيزه ها وشمشيرها مى رفتند تا سريعتر به جايگاهى كه در بهشت دارند، برسند . 👇👇👇