eitaa logo
،، احکام و مسائل شرعی ،،
3.5هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
3هزار ویدیو
40 فایل
برای پرسیدن سوالات شرعی به آیدی زیر مراجعه فرمایید . @Javanmardi_Ahkam
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽؛ ✅ تماشای فیلم رقص 📝 سؤال : آیا جایز است ؟ 📖 جواب : تماشای فیلم رقص که مشتمل بر یا باعث می گردد ، جایز نیست .
﷽؛ ✅ احکام نموداری نماز طبق نظر مقام معظم رهبری 📝 مبطلات نماز : 1⃣ از بین رفتن یکی از چيزهايي که بايد در حال نماز رعايت شود مثل پوشش واجب يا غصبی نبودن مکان نماز . بنابراين اگر در حال نماز بفهمد که مکانش غصبی است ، يا پوشش واجب را ندارد ، نماز باطل است . 2⃣ در بين نماز عمداً يا سهواً يا از روي ناچاري چيزي که وضو يا غسل را باطل مي کند پيش آيد ، ولى كسى كه نمى‏ تواند از بيرون آمدن بول و غائط خوددارى كند ، اگر در بين نماز بول يا غائط از او خارج شود چنانچه به دستورى كه در رساله هاي عمليه گفته شده رفتار نمايد نمازش باطل نمى ‏شود . 3⃣ گذاشتن دستها بر هم (مانند کساني که شيعه نسيتند) در حال قیام . 4⃣ آمین گفتن بعد از حمد . 5⃣ رو از قبله برگرداندن ( عمداً صورت يا بدن خود را با هم يا به تنهايی از قبله بگرداند ، بطوري که بتواند طرف راست و چپ خود را به آسانی ببيند . و اگر سهواً هم اين کار را بکند بنابر احتياط واجب نمازش باطل است . ولی اگر اندکی صورت را به دو طرف بگرداند ، نماز باطل نمی‌شود ) . 6⃣ سخن گفتن عمدي (غیر از ذکر و دعا) . 7⃣ خنده عمدی و با صدا . 8⃣ گریستن عمدي با صدا برای کار دنیا ، بنابراین گریه برای خدا آهسته باشد یا بلند ، اشکال ندارد ، بلکه از بهترین اعمال است . 9⃣ بر هم خوردن صورت نماز ، (يعني کاری کند که صورت نماز برهم خورد . مانند پریدن , دست زدن به صورت ممتد و امثال آن) . 🔟 خوردن و آشامیدن . 1⃣1⃣ پیش آمدن یکی از شک های باطل کننده نماز . 2⃣1⃣ کم یا زیاد شدن رکن نماز . (اگر یکی از ارکان نمازسهواً یا عمداً کم و زیاد شود نماز باطل می شود) .
﷽؛ ✅ فروش خانه همسایه امام صادق (ع) 📝 امام صادق (ع) به کارگرِ خانه فرمودند : این همسایهٔ ما که دیوار به دیوار ماست ، می‌خواهد خانه‌ خود را بفروشد ، صدایش کن تا بیاید . کارگر به همسایه گفت : امام صادق (ع) منتظرت هست ، می‌آیی ؟ گفت : با سر می‌آیم ، امام صادق منتظر من است ، مگر من چه کسی هستم ! آمد و با ادب در کنار حضرت صادق (ع) نشست . امام فرمودند : شنیدم می‌خواهی خانه‌ات را بفروشی ! عرض کرد : بله یابن‌رسول‌الله . گفت : چند ؟ گفت : کارشناس‌ها خانهٔ من را چهل‌هزار درهم ، یعنی چهارهزار دینار قیمت کرده‌اند . 📝 امام فرمودند : چند گفته‌ای ؟ گفت : صدهزار درهم ! فرمودند : بی‌انصافی نیست ؟ گفت : نه یابن‌رسول‌الله ، عین انصاف است ؛ برای اینکه من این خانه را دارم قیمت می‌گیرم ، می‌گویند چهل‌هزار درهم و من به مشتری می‌گویم به خدا دلم نمی‌خواهد از این خانه بروم و نمی‌خواهم بفروشم . خانهٔ من دیوار به دیوار امام صادق است و شصت‌هزار درهم هم قیمت همسایگی امام صادق را به من بدهید ؛ و گرنه خانهٔ من صدهزار درهم نمی‌ارزد ، چهل‌هزار درهم می‌ارزد . امام فرمودند : خب خانه‌ات را به من بفروش . گفت : پول نمی‌خواهم و کلیدش را الآن می‌آورم . 📝 فرمودند : نه ، ما با مردم حساب معامله بی‌پولی نداریم ، پول می‌دهم ، چند ؟ گفت : یابن‌رسول‌الله ، طبق برآوردی که ارزیاب‌ها کرده‌اند ، چهل‌هزار درهم . فرمودند : همان قیمتی که با همسایه‌ات گذاشتی ، صدهزار درهم به من بفروش ؛ من چهل‌هزار درهم نمی‌خرم و همان قیمتی که گذاشتی و گفتی ؛ چهل‌هزار درهم خانه‌ام است و شصت‌هزار درهم هم حق همسایگی با امام ششم است . گفت : یابن‌رسول‌الله ، اقلاً پس قیمت خود خانه را بخر ، اقلاً قیمت خود خانه را چهل‌هزار درهم بخر ! فرمودند : نمی‌شود ! غلام ، کاغذ بیاور ! نوشتند : خریدار ، امام صادق و فروشنده ، فلان‌کس ؛ قیمت هم صدهزار درهم . فرمودند : امضا کن ! با شرمندگی و با خجالت گفت : خودتان می‌گویید ، چه‌کار کنم ! من که می‌خواهم به شما مفتی بدهم . 📝 علت این هم که می‌خواهم بفروشم ، بدهکار هستم و اگر بدهکار نبودم ، نمی‌فروختم ؛ کسبم نچرخید . فرمودند : مشکلی نیست ، امضا کن . ورقه را از امام صادق گرفت و امضا کرد ، امام صادق هم امضا کردند و فرمودند : این ملک شرعاً با امضای تو و من ، برای من شد ؟ گفت : بله یابن‌رسول‌الله ! قلم را برداشتند و زیرش نوشتند : جعفر صادق ملکی را خرید که شرعاً به صدهزار درهم به ملکیتش درآمد و پولش را نقد به خریدار داد ؛ یعنی به اهل خانه فرمودند صدهزار درهم بیاورید و به این صاحب‌خانه بدهید .  📝 کیسهٔ پول‌ها را آوردند ، فرمودند : پول خانه هم نقد به تو رسید . گفت : دیگر رسیده و دارم با چشمم می‌بینم . زیرش نوشتند : خانه‌ای را جعفر صادق به صدهزار درهم خرید و پولش را هم تحویل داد ، بعد نوشتند : جعفر صادق این خانه و ملکش را به این شخص واگذار کرد و نامه را به او دادند خواند ، گفت : آقا ، اقلاً بگذار پولش را بردارم و بروم ، برای چه خانه را دوباره به نام من کردی ؟ فرمودند : ما بی‌تفاوت نسبت به شما شیعیانمان باشیم ؟ شما به‌خاطر همسایگی من ، شصت‌هزار درهم خانه را بالاتر گفتی و من جواب این محبت تو را ندهم ؟ هم پول‌ها برای تو و هم خانه برای تو ؛ بودن با قرآن و اهل‌بیت(ع) صد درصد منفعت است .   http://www.erfan.ir/farsi/89991.html
﷽؛ ✅ همسايه امام صادق عليه السلام‏ 📝 مردى همسايه ديوار به ديوار امام صادق عليه السلام بود و نسبت به آن حضرت از عمق جان و دل عشق مى‌ورزيد . 📝 روزى حضرت شنيد همسايه‌اش قصد دارد خانه خود را به صد هزار درهم بفروشد ، در حالى كه خانه بيش از چهل هزار درهم ارزش نداشت . 📝 امام عليه السلام او را خواست و از او پرسيد چرا خانه‌ات را در معرض فروش گزارده‌اى ؟ پاسخ داد : دچار مشكل اقتصادى شده‌ام و براى حلّ اين مشكل چاره‌اى جز فروش خانه ندارم . 📝 حضرت فرمود : مى‌گويند ارزش خانه‌ات چهل هزار درهم است چرا مى‌خواهى آن را به صد هزار درهم بفروشى ؟ با چشم گريان گفت : پسر رسول خدا صلى الله عليه و آله ! من شيعه و عاشق شما هستم ، يك لحظه راضى نيستم از كنار شما بروم ، مشكل مادى سبب شده است كه من تن به فروش خانه بدهم و از كنار شما كوچ كنم ! چهل هزار درهم قيمت عرفى خانه من است و شصت هزار درهم اضافه را بابت حق همسايگى با شما از خريدار طلب مى‌كنم . 📝 امام صادق عليه السلام كه اخلاقش اخلاق خدا و پيامبران و پدران بزرگوارش عليهم السلام بود ، بر خود واجب مى‌دانست كه پاسخ محبت را با محبت بدهد و از طرف مقابلش با محبتش قدردانى كند و قاعده‌ [هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ‌] . آيا پاداش نيكى جز نيكى است؟ را در حق او رعايت نمايد ، به او فرمود : خانه‌ات را به من بفروش ، به حضرت گفت : با كمال ميل آن را به شما هبه مى‌كنم ، حضرت اصرار به فروش داشتند ، مالك خانه گفت : اكنون كه به فروش اصرار مى‌ورزيد همان قيمت معمولش را كه چهل هزار درهم است عنايت كنيد ، امام فرمود : به قيمتى كه به ديگران گفته‌اى به همان قيمت كه صد هزار درهم است مى‌خرم ، آنگاه به غلام خود فرمود : صد هزار درهم براى مالك خانه بياور ، غلام صد هزار درهم در اختيار مالك خانه گذاشت ، او هنگامى كه خواست از نزد امام صادق عليه السلام بيرون رود ، حضرت به او فرمودند : علاوه بر اين صد هزار درهم كه ارزش خانه است ، عين خانه را هم به تو تمليك كردم . 📝 آرى ؛ انسان از همنشين با كمال و مثبت خود در دنيا بهره معنوى و مادى مى‌برد و در آخرت در كنار مقام و مرتبه او به فيوضات خاصه حضرت حق مى‌رسد و در كنار همنشين بى‌كمال و منفى ، عمرش را تباه مى‌كند و هدر مى‌دهد و ارزش‌هاى انسانى‌اش را از دست مى‌نهد و خود را به خوارى دنيا و عذاب آخرت دچار مى‌سازد . http://www.erfan.ir/farsi/89249.html
﷽؛ ✅ داستان اصحاب الفیل 📝 مفسران و مورخان این داستان را به صورت های مختلفی نقل کرده اند ، و در سال وقوع آن نیز گفتگو دارند ، اما اصل داستان آن چنان مشهور است که در ردیف اخبار متواتر قرار گرفته ، و ما آن را طبق روایات معروف که از "سیره ابن هشام" و "بلوغ الارب" و "بحارالانوار" و "مجمع البیان" خلاصه کرده ایم می‌آوریم : "ذو نواس" پادشاه یمن ، مسیحیان نجران را که در نزدیکی آن سرزمین می‌زیستند تحت شکنجه شدید قرار داد ، تا از آئین مسیحیت بازگردند ، (قرآن این ماجرا را به عنوان اصحاب الاخدود در سوره "بروج" آورده ، و ما آن را در تفسیر همان سوره مشروحاً بیان کردیم) . 📝 بعد از این جنایت بزرگ مردی بنام "دوس" از میان آنها جان سالم به در برد ، و خود را به "قیصر روم" که بر آئین مسیح بود رسانید ، و ماجرا را برای او شرح داد . 📝 از آنجا که فاصله میان "روم" و "یمن" زیاد بود "قیصر" نامه ای به "نجاشی" سلطان "حبشه" نوشت تا انتقام نصارای نجران را از "ذو نواس" بگیرد ، و نامه را با همان شخص برای "نجاشی" فرستاد. 📝 " نجاشی" سپاهی عظیم بالغ بر هفتاد هزار نفر به فرماندهی شخصی بنام "اریاط" روانه یمن کرد "ابرهه" نیز یکی از فرماندهان این سپاه بود . "ذونواس" شکست خورد ، و "اریاط" حکمران یمن شد ، بعد از مدتی ، ابرهه بر ضد او قیام کرد و او را از بین برد و بر جای او نشست . 📝 خبر این ماجرا به نجاشی رسید ، او تصمیم گرفت "ابرهه" را سرکوب کند ، ابرهه برای نجات خود موهای سر را تراشید ، و با مقداری از خاک یمن به نشانه تسلیم کامل نزد نجاشی فرستاد و اعلام وفاداری کرد . نجاشی چون چنین دید او را بخشید و در پست خود ابقا نمود . 📝 در این هنگام "ابرهه" برای اثبات خوش خدمتی کلیسای بسیار زیبا و مهمی بنا کرد که مانند آن در آن زمان در کره زمین وجود نداشت ، و به دنبال آن تصمیم گرفت مردم جزیره عربستان را به جای "کعبه" به سوی آن فرا خواند ، و تصمیم گرفت آنجا را کانون حج عرب سازد ، و مرکزیت مهم مکه را به آنجا منتقل کند . 📝 برای همین منظور مبلغان بسیاری به اطراف ، و در میان قبائل عرب و سرزمین حجاز فرستاد ، اعراب که سخت به "مکه" و "کعبه" علاقه داشتند و آن را از آثار بزرگ "ابراهیم خلیل" می‌دانستند احساس خطر کردند . 📝 طبق بعضی از روایات گروهی آمدند و مخفیانه "کلیسا" را آتش زدند ، و طبق نقل دیگری بعضی آن را مخفیانه آلوده و ملوث ساختند ، و به این ترتیب در برابر این دعوت بزرگ عکس العمل شدید نشان دادند و معبد "ابرهه" را بی اعتبار کردند . 📝 "ابرهه" سخت خشمگین شد ، و تصمیم گرفت خانه "کعبه" را به کلی ویران سازد ، تا هم انتقام گرفته باشد ، و هم عرب را متوجه معبد جدید کند ، با لشگر عظیمی که بعضی از سوارانش از "فیل" استفاده می‌کردند عازم مکه شد . هنگامی که نزدیک مکه رسید کسانی را فرستاد تا شتران و اموال اهل مکه را به غارت آورند ، و در این میان دویست شتر از "عبد المطلب" غارت شد . 📝 "ابرهه" کسی را به داخل مکه فرستاد و به او گفت بزرگ مکه را پیدا کند ، و به او بگوید : "ابرهه" پادشاه "یمن" می گوید : من برای جنگ نیامده ام ، تنها برای این آمده‌ام که این خانه کعبه را ویران کنم ، اگر شما دست به جنگ نبرید نیازی به ریختن خونتان ندارم ! 📝 فرستاده "ابرهه" وارد مکه شد و از رئیس و شریف "مکه" جستجو کرد ، همه "عبد المطلب" را به او نشان دادند ، ماجرا را نزد "عبد المطلب" بازگو کرد "عبد المطلب" نیز گفت : ما توانایی جنگ با شما را نداریم ، و اما خانه کعبه را خداوند خودش حفظ می‌کند . 📝 فرستاده ابرهه به عبد المطلب گفت ، باید با من نزد او بیایی ، هنگامی که عبد المطلب وارد بر ابرهه شد ، او سخت تحت تاثیر قامت بلند و قیافه جذاب و ابهت فوق العاده عبد المطلب قرار گرفت ، تا آنجا که "ابرهه" برای احترام او را از جا برخاست و روی زمین نشست ، و "عبد المطلب" را در کنار دست خود جای داد، زیرا نمی خواست او را روی تخت در کنار خود بنشاند ، سپس به مترجمش گفت از او بپرس حاجت تو چیست ؟ مترجم گفت : حاجتم این است که دویست شتر را از من به غارت برده اند دستور دهید اموالم را بازگردانند . 📝 ابرهه سخت از این تقاضا در عجب شد ، و به مترجمش گفت : به او بگو هنگامی که تو را دیدم عظمتی از تو در دلم جای گرفت ، اما این سخن را که گفتی در نظرم کوچک شدی تو در باره دویست شترت سخن می‌گویی ، اما در باره "کعبه"که دین تو و اجداد تو است و من برای ویرانیش آمده‌ام مطلقا سخنی نمی گویی ؟! "عبد المطلب" گفت : انا رب الإبل ، و ان للبیت ربا سیمنعه !: " من صاحب شترانم ، و این خانه صاحبی دارد که از آن دفاع می‌کند " (این سخن ، ابرهه را تکان داد و در فکر فرو رفت). 👇👇👇
👆👆👆 📝 "عبد المطلب" به مکه آمد ، و به مردم اطلاع داد که به کوه‌های اطراف پناهنده شوند ، و خودش با جمعی کنار خانه کعبه آمد تا دعا کند و یاری طلبد ، دست در حلقه در خانه کعبه کرد و اشعار معروفش را خواند : لا هم ان المرء یمنع رحله فامنع رحالک لا یغلبن صلیبهم و محالهم ابدا محالک ! جروا جمیع بلادهم و الفیل کی یسبوا عیالک لاهم ان المرء یمنع رحله فامنع عیالک و انصر علی آل الصلیب و عابدیه الیوم آلک " خداوندا ! هر کس از خانه خود دفاع می‌کند تو خانه ات را حفظ کن "! " هرگز مباد روزی که صلیب آنها و قدرتشان بر نیروهای تو غلبه کنند ". " آنها تمام نیروهای بلاد خویش و فیل را با خود آورده اند تا ساکنان حرم تو را اسیر کنند ". خداوندا ! هر کس از خانواده خویش دفاع می‌کند تو نیز از ساکنان حرم امنت دفاع کن". " و امروز ساکنان این حرم را بر آل صلیب و عبادت کنندگانش یاری فرما ". 📝 سپس عبد المطلب به یکی از دره‌های اطراف مکه آمد و در آنجا با جمعی از قریش پناه گرفت ، و به یکی از فرزندانش دستور داد بالای کوه ابو قبیس بروند ببیند چه خبر می‌شود . 📝 فرزندش به سرعت نزد پدر آمد و گفت : پدر ! ابری سیاه از ناحیه دریا (دریای احمر) به چشم می‌خورد که به سوی سرزمین ما می‌آید ، عبد المطلب خرسند شد صدا زد : یا معشر قریش ! ادخلوا منازلکم فقد آتاکم اللّٰه بالنصر من عنده : " ای جمعیت قریش ! به منزلهای خود بازگردید که نصرت الهی به سراغ شما آمد" این از یک سو . از سوی دیگر ابرهه سوار بر فیل معروفش که "محمود" نام داشت با لشگر انبوهش برای درهم کوبیدن کعبه از کوه‌های اطراف سرازیر مکه شد ، ولی هر چه بر فیل خود فشار می‌آورد پیش نمی رفت ، اما هنگامی که سر او را به سوی یمن بازمی گرداندند به سرعت حرکت می‌کرد ، ابرهه از این ماجرا سخت متعجب شد . و در حیرت فرو رفت . 📝 در این هنگام پرندگانی از سوی دریا فرا رسیدند ، همانند پرستوها و هر یک از آنها سه عدد سنگریزه با خود همراه داشت ، یکی به منقار و دو تا در پنجه ها، تقریبا به اندازه نخود ، این سنگریزه‌ها را بر سر لشگریان ابرهه فرو ریختند ، و به هر کدام از آنها اصابت می‌کرد هلاک می‌شد ، و بعضی گفته اند : سنگریزه‌ها به هر جای بدن آنها می‌افتاد سوراخ می‌کرد و از طرف مقابل خارج می‌شد . 📝 در این هنگام وحشت عجیبی بر تمام لشگر ابرهه سایه افکند ، آنها که زنده مانده بودند پا به فرار گذاشتند ، و راه یمن را سؤال می‌کردند که بازگردند ، ولی پیوسته در وسط جاده مانند برگ خزان به زمین می‌ریختند . 📝 خود "ابرهه" نیز مورد اصابت سنگی واقع شد و مجروح گشت ، و او را به صنعاء (پایتخت یمن) بازگرداندند و در آنجا چشم از دنیا پوشید . 📝 بعضی گفته اند اولین بار که بیماری حصبه و آبله در سرزمین عرب دیده شد آن سال بود . 📝 تعداد فیلهایی را که ابرهه با خود آورده بود بعضی همان فیل"محمود" و بعضی هشت فیل و بعضی ده، و بعضی دوازده نوشته اند . 📝 و در همین سال مطابق مشهور پیغمبر اکرم (ص) تولد یافت ، و جهان به نور وجودش روشن شد ، و لذا جمعی معتقدند که میان این دو رابطه ای وجود داشته . 📝 به هر حال اهمیت این حادثه بزرگ بقدری بود که آن سال را "عام الفیل" (سال فیل) نامیدند و مبدأ تاریخ عرب شناخته شد " . صَلِّ عَلی وَ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ @Javanmardi_langarudi 🌐 کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سید شمس الدین جوانمردی لنگرودی 🌐
1_12742604.mp3
2.81M
🌷 سختی شب اول قبر 🎆💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }💎🎆 https://eitaa.com/Javanmardi_langarudi
✅ احکام نموداری نماز (بخش سیزدهم) 1⃣ اذان واقامه : 📝 مستحب است پيش از نمازهای واجب شبانه روز ، اذان و اقامه گفته شود و اين استحباب در مورد نمازهای صبح و مغرب و مخصوصاً نماز جماعت ، مورد تاکيد است . ولی در ديگر نمازهای واجب مانند نماز آيات اذان و اقامه وارد نشده است . 2⃣ قنوت : 📝 در همه‌ی نمازهای واجب و مستحب ، مستحب است که در رکعت دوم پس از پايان حمد و سوره و پيش از رکوع ، دستها به دعا برداشته شده و دعا خوانده شود . اين عمل قنوت نامیده می شود . 📝 ولی در نماز جمعه اين عمل را در رکعت اول ، پيش از رکوع و در رکعت دوم بعد از رکوع ، بجا می‌آورد . 📝 و در نماز عيد فطر و قربان در رکعت اول پنج قنوت و در رکعت دوم چهار قنوت بجا می‌آورد . * در قنوت می‌تواند هر ذکر يا دعا يا آيه‌ ای از قرآن را بخواند و حتی می‌تواند به يک صلوات يا سبحان الله يا بسم الله الرحمن الرحيم اکتفاء کند ، ولی بهتر است دعاهائی که در قرآن آمده است خوانده شود . ربنا آتنا فی الدنيا حسنة و فی الآخرة حسنة و قنا عذاب النار ، يا ذکرها و دعاهائی که از ائمه (عليهم السلام) نقل شده است ، لااله الاالله الحليم الکريم، لااله الاالله العلیّ العظيم، سبحان الله رب السماوات السبع، و رب الارضين السبع، و ما فيهنّ‌ و مابينهنّ، و ربّ العرض العظيم، والحمد لله رب العاليمن . *در قنوت جايز است به زبان فارسی يا هر زبان ديگر دعا کند و استغفار و طلب حاجت نمايد . 3⃣ تعقیبات نماز : 📝 پس از تمام شدن نماز ، مستحب است که نمازگزار مقداری دعا يا ذکر يا قرآن بخواند ، اين عمل را تعقيب نماز می‌نامند . و بهتر است که اين کار را در همان حال که نشسته و رو به قبله و با وضو (يا غسل و تيمم) است انجام دهد . تعقيب نماز لازم نيست به عربی باشد ولی بهتر است دعاها و ذکرهائی را بخواند که از ائمه عليهم السلام رسيده است ، و از جمله‌ی بهترين آنها ، ذکری است که به تسبيح حضرت زهرا سلام الله عليها معروف است، و آن عبارت است از : 34 مرتبه الله اکبر ، 33 مرتبه الحمدالله، و 33مرتبه سبحان الله . * در کتابهای دعا تعقيباتی با مضامين عالی و عبارات زيبا از ائمه عليهم السلام نقل شده است . 4⃣ سجده شکر : 📝 مستحب است پس از نماز سجده‌ی شکر کند ، يعنی به قصد شکر همه‌ی نعمتها و نعمت توفيق الهی بر نماز ، پيشانی را بر زمين بگذارد و بهتر آن است که سه مرتبه يا بيشتر بگويد : شکراً لِله . 💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجتع الاسلام والمسلمین سید شمس الدین جوانمردی لنگرودی }💎 @Javanmardi_langarudi ❄️ أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ ❄️
﷽؛ 🌧 مذهبى است كه آن و آن است و سفر انسان در اين طريق بالحق الى الحق است و اين آئينى است كه { لا يَاتيهِ الباطِل مِن بَين يَديْه ولا مِن خَلْفه }.¹ ۱. قرآن كتابى است كه باطلى از پيش و پس [ گذشته و آينده ] در آن نمی‌آيد . (فصلت/۴) 📚 برگرفته از کتاب به یاد آن‌که مذهب حق یادگار اوست ؛ آیت الله العظمی وحیدخراسانی .
﷽؛ 📝 عنْ أَبِي عَبْدِاللهِ (علیه السلام) قَالَ : «إِنَّ الْمُسْلِمَيْنِ يَلْتَقِيَانِ فَأَفْضَلُهُمَا أَشَدُّهُمَا حُبّاً لِصَاحِبِهِ». 📖 امام صادق (علیه السلام) فرمود : " قطعاً دو كه به هم مى‌رسند ، ، آن‌ها به ديگرى است ".
﷽؛ " تمام بیست و سه ساله پیامبر (صلےالله علیه و آله) بود که ارواح را از و ظاهر انسان را از و پاک کند ".