اینو باسرعت بکشید پایین قلبها بنفش میشه. 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 💙❤️ ❤️💙 ❤️💙 💙❤️ جالب بود؟ 😉 قابل توجه زوجین 🧕🧔 اگه دوتا دل باهم باشند هرچند یکرنگ نباشند اما نوع عملکرد، آنها را یکرنگ می‌کند😊 👌 زن و مرد مکمل یکدیگرند. بفرستید برای افرادی که آرزوی خوشبختی رو براشون دارید. 🌸 http://eitaa.com/joinchat/890306572Cd4fe3f13fa

🎥 معرفی داروی استراتژیک و مؤثر در درمان کرونا #آلرگارد 🔻 این دارو یکی از دستاوردهای علمی موفق متخصصان داخلی است که می‌تواند در ظرف چند هفته شرایط کشور در موضوع کرونا را به حالت عادی برگرداند. 🔻 سوالی که کمیته علمی ستاد کرونا باید پاسخ دهد چرا در حالی که بسیاری از داروی های خارجی در پروتکل درمانی گنجانده شده است این دارو ایرانی مؤثر و مجرب در پروتکل درمانی بیماران کرونایی جایی ندارد؟!!! نشرحداکثری #پایان_کرونا #آلرگارد https://eitaa.com/javanshir_a

آیا بچه ها 7 سال پادشاه هستند و هرکاری خواستند انجام بدهند؟ ✅ پاسخ آن را در مقاله پیوست ملاحظه فرمایید. https://eitaa.com/javanshir_a

🤒 بیماران واقعی https://eitaa.com/javanshir_a

🌸#مشت_خدا_بزرگتره 🌼در شب قدر از خدا چی و چجوری بخواهیم؟ ❤️یه دختر خانوم کوچولوی ناز که چادر قشنگی هم سرش کرده بود رفت توی مغازه که یه چیزی بخره. صاحب مغازه که از حجاب این دختر خانومِ گل خوشش آمده بود از حجابش تشکر کرد و گفت: دخترم از این شکلاتها، از هر کدوم که خواستی یک مشت بردار! بابتش پول نمیخواد بدی. جایزه حجابته. اون دختر کوچولوی باهوش گفت: میشه لطفاً شما خودت بِدی؟! پیرمرد جواب داد: دخترم گفتم رایگانه! جایزه حجاب قشنگته. دختر گفت: لطفاً شما بدین. پیرمرد پرسید: چرا؟ اون دختر کوچولوی باحجاب باهوش گفت: آخه مشت شما بزرگتره!😅 🌿ما هم از این دختر یاد بگیریم، بگیم خدایا! تو خودت بده! چون اگه تو بِدی، هم بهترین رو میدی و هم بیشترش رو. آخه مشت تو بزرگتره! یا باسِطَ الیَدَینِ بِالعَطِیَّة ... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/javanshir_a

#تربیت‌فرزند...🌹 ❤️🍃چرا برای بچه هامون جشن #تولد بگیریم وقتی برای کوچولوتون جشن تولد میگیرین در حقیقت دارین یه چیزایی رو بهش یادآوری میکنین. دارین بهش یادآوری می کنین که عزیزم من و پدرت از داشتن دختر/پسری مثل تو خیلی خوشحال و خوشبختیم به خاطر همین هر سال روز به دنیا اومدن تو رو جشن میگیریم. وقتی کنار هم می‌ایستیم و همو بغل می‌کنین میخندین و عکس یادگاری میگیرین دارین بهش میگین گلم ما یه خانواده‌ایم و قرار است همیشه کنار هم باشیم. این طوری بهش احساس امنیت و آرامش میدین. با هر جشن تولد دارین بهش یادآوری می‌کنین که تو به اندازه یک سال بزرگتر شدی به اندازه یک سال قوی‌تر و باهوش‌تر شدی و کلی مهارت‌های جدید یاد گرفتی و ما به تو و این توانایی‌های جدیدت افتخار می‌کنیم و جشن می‌گیریم. والدین عزیز این روزها میگذره چیزی که توی ذهن بچه‌هامون به یادگار میمونه خاطراتیه که از کودکیش براش ساختیم. خاطره‌هایی که قراره یه عمر دوباره به یادش بیاره و هر بار یه لبخند قشنگ بذاره کنار لبش و بگه مامان بابا مچکرم خیلی دوستون دارم. نکته: ریخت و پاش و چشم و هم‌چشمی نکنیم. https://eitaa.com/javanshir_a

انشاء: درباره تلفن همراه ✍️: معصومه سعیدیان باز گرمای دستانش را حس کردم و حرکت سریع انگشتش روی صفحه نمایش؛ از اینکه هنوز انگشتانش بی‌رمق‌اند و کند، دانستم که اوایل صبح است. قطعاً هنوز در رختخواب دراز کشیده و مشغول چک کردن فضای مجازی است. بعد از دو ساعتی، صدای افراد خانواده را می‌شنوم که کم کم بیدار می‌شوند. پهلو به پهلو می‌شود تا مرا در سایه پتو پنهان کند و نیم ساعتی هم به این منوال می‌گذرد. با هیاهوی جنب و جوش خانواده، مرا روی میز گذاشته و بلند می‌شود ... چه آرامشی، لحظه‌ای سکوت و خاموشی... و این خیلی طول نمی‌کشد که دستان خیس و کودکانه‌ای مرا بلند می‌کند ... از طرز دویدنش معلوم است به گوشه‌ای دنج پناه می‌برد. وارد برنامه بازی شده و سریع شروع به بازی می‌کند. حرکات تند انگشتان او نشانه اضطراب و عجله‌ای است که دارد، مبادا مرا از دستانش بگیرند. بعد از ربع ساعتی، صدای فریاد گونه‌ای به گوشم می‌رسد و کش مکشی برای به دست آوردن من و مطمئناً که کودک بزرگتر پیروز ماجراست. صدای گریه بلندی را می‌شنوم و دخالت مادر را حس می‌کنم ... دستان گرم و خشک مادر مرا روی کمد می‌گذارد... حدود ۲۰ دقیقه در سکوت آن بالا استراحت می‌کنم. زمانی نمی‌گذرد که انگشتانی را روی کمد، جستجوگرانه به دنبال خود میبینم و لمسی که موفق به یافتنم می‌شود و التماسی که قول می‌دهد دیگر دعوا نکند. تا آخر روز صلح مسالمت‌آمیزی هر چند ناپایدار مرا بین دستانشان، دست به دست می‌کنند. فقط در مواقع اخطار خاموشی، مرا نیم ساعتی به حال خود وا می‌گذارند تا باتری‌ام شارژ شود. و می‌دانید من به چه چیز فکر می‌کنم؟ به اینکه شبکه‌های مجازی؛ باعث شده است، دیگر صدای همدیگر را نشنوند، کنار هم نَنِشینند و از گرمای وجود همدیگر لذت نبرند ... فکر می‌کنم ابراز احساساتشان را، با شکلک‌ها و استیکرها، نشان می‌دهند. به جای صحبت کردن، برای هم می‌نویسند. خنده‌هایشان، نه با همدیگر، بلکه به صورت جداگانه به فیلم‌های ارسالی یکدیگر است. آغوش گرم خانواده را، به فالورهایشان فروخته‌اند. دیگر همنشینی با خواهر و برادر هایشان، به قدر لایک خوردن، جذاب نیست. و اینجاست که فراموش می‌کنند زندگی به چه معناست ...؟ از یادشان می‌رود گرمای وجود پدر، محبت دستان مادر، خنده‌های شاد خواهر و تکیه بر اعتماد برادر ... یادشان رفته است؛ قلب‌هایشان چگونه می‌تپید! یادشان رفته است چگونه سر بالا بگیرند و نگاه به روبه رو بدوزند، تا شاید خنده شیرین پدر بزرگ نگاهشان را نوازش کند. 🌸🌸🌸🌸🌸 https://eitaa.com/javanshir_a

❤️ دعایی که مستجاب شد... #برای_مردم دولت مردمی؛ ایران قوی 🇮🇷 https://eitaa.com/javanshir_a