#یادگار_کربلا
جان فدای آن حریم پاک تو
جنت هر شیعه باشد خاک تو
در شب شام غریبان شما
گشته ام مولای من غمناک تو
#حاج_رضا_یعقوبیان
https://eitaa.com/javdafshani
#مدح_امام_محمد_باقر
#روضه_امام_محمد_باقر
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
ای نعمت ولایت تو
بهترین نِعَم
وِی لطف بی نهایت تو
شامل اُمَم
هم باقرُ العلومی و
هم کاشفُ الغُموم
هم منبع سخایی و
هم جود و هم کرَم
ای آنکه گفت
خواجه ی اَسری تورا سلام
بپذیر هم سلامِ
منِ خسته از کرَم
#استاد_موید
( رسول خدا صلوات الله علیه و آله ، به جابر فرمود : جابر تو فرزندی از فرزندان من رو درک میکنی ، همنام منه ، لقبش باقرُ العلومِ ، شکافنده ی علمِ ، سلام منو بهش برسون ...
جابر همونیه که اربعین اومد کنار قبر ابی عبدالله ...
نابینا بود ، محضر امام باقر(علیه السلام ) رسید ، سلام پیغمبر (ص) رو ابلاغ کرد ، حضرت عنایت فرمود ، چشمای نابینای جابر بینا شد ... امشب بگیم آقا ، چشم دل ما هم نابیناست ، بر اثر گناه ، عنایتی کن یابنَ رسولِ الله ... )
گفتا نبی سلام تو ،
یا باقرَ العلوم
وین بس به احترام تو ،
یا باقرَ العلوم
#استاد_موید
اما شام غریبانشِ ، واقعا غریبه ، غریبه ، غریبه ... کسی نیست الان مدینه ، حاجیا همه رفتن مکه ، دارند آماده میشن ، تا یکی دو روز دیگه برن عرفات و مشعر و مِنا ... دیگه مدینه کسی نیست ، شب شهادت و شام شهادت امام باقر ، براش مجلس عزا بگیره ، گریه کنه ، بگیم آقا ، اگه نیستیم مدینه ، اما مدینه تو دلهای ماست ، بقیع تو قلب ماست ، الان خودمون رو مدینه می بینیم ...
#رباعی
ای بقیع ،
ای حریمِ سوته دلان
جان به قربانِ
اشکِ زُوارت
آرزو دارم ای بقیع ، امسال
سر گذارم به روی دیوارت
1396
https://eitaa.com/javdafshani
#روضه_امام_محمد_باقر
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
یه وصیت داره امام باقر (علیه السلام ) ، یکی از وصیت هایشان اینه ، روضه ام رو از همینجا شروع کنم ، وصیت فرمودند : ده سال در سرزمین « مِنا » ، وقتی حجاج جمع میشن ، ده سال مجلسه روضه به پا کنید ، این مجلس روضه و وصیت حضرت ، نشان از دل سوخته ی حضرت داره ، جگر سوخته ی حضرت داره ، آخه کربلا بوده ، دنبال قافله ابی عبدالله بوده ، تشنگی کشیده ، بدن بی سر دیده ، اسارت رفته ، تازیانه خورده ...
من خاطراتِ کربلا
در سینه دارم
داغی به دل
از آن غمِ دیرینه دارم
در کربلای عشق
بودم چار ساله
پرپر شدند در پیش چشمم
باغِ لاله ...
دیدم که اکبر
در یمِ خون ، دست و پا زد
سقای طفلان ،
ناله ی اَدرک اَخا زد
دیدم که اصغر
با گلوی پاره پاره
( همه غمهارو دیده امام باقر ، اما یه بیت ، جیگر رو میسوزانه ... مردم ، مردم ، عزادارا ... )
دستان بابای مرا
زنجیر بستند ...
خیلی سخته برای طفلی که ببینه ، باباش در غل و زنجیره ، نه یک منزل ، نه دومنزل ... چهل منزل ، پدر بزرگوارشان امام زین العابدین ، در غل و زنجیر بود ... اما در دروازه شام کاری کردند با اهلبیت ، که امام سجاد یه جمله ای فرمود ، که هیچ کجا این جمله رو نفرمود ... حتی وقتی بدن بی سر بابارو دفن میکرد این جمله رو نفرمود ... فرمود : ای کاش مادر مرا نزائیده بود ؟ آدم وقتی صحنه هایی رو می بینه ، از دنیا سیر میشه ، میگه ای کاش من نبودم ، نمی دیدم ...
مگه حضرت چی دید ؟ شاید یه نگاه میکرد ، می دید عمه هاشو سنگ باران میکنند ، خواهراشو با تازیانه میزنند ... سرهای بریده بالای نیزه ، آتش پرتاب میکنند ، فرمود ای کاش مادر مرا نزائیده بود ...
بگم آقا جان ، دست بستن و زدن و جسارت کردن ، تازگی نداشت ، تازگی نداشت ... یه روزی هم تومدینه ، دستای علی رو بستند ، جلوی چشمای امیرالمومنین ، مادرتون فاطمه رو میزدند ... ؟ یه بیت از زبان بی بی بخونم ، این هم مظلومیت امیرالمومنینِ ، زبان حال بی بی اینه :
دلم بهر علی میسوخت
چون قنفذ مرا میزد
( چرا ؟ ... من بارها گفتم ، گفتم الهی هیچ مردی ، روز امیرالمومنین رو نبینه ، بی جهت نیست میگن اول مظلوم عالم .. )
دلم بهر علی میسوخت
چون قنفذ مرا میزد
(آخه ) نگاه دردناکش
بیشترمیداد آزارم ...
#استاد_سازگار
جلو بابا زدن ، یه طرف ... اما الهی اگه مادر رو میزنند ، جلو دخترش نزنند ...
بیش از همه ،
به حالت زینب دلم بسوخت
مادر، کسی مقابل دختر نمیزند
#استاد_موید
فدای همه شما ، که این حضورتون در مجلس عزای امام باقر ، ندا بود ، لبیک بود ، به آیه ی قرآن ، که پیغمبر خدا (ص) ، اجر رسالت نخواست ..
قُل لا أَسأَلُكُم عَلَيهِ أَجرًا
إِلَّا المَوَدَّةَ فِي القُربىٰ
( سوره شوری ، آیه 23 )
من اجر رسالت نمیخام ، اجر رسالت من ، دوستی با اهلبیت من باشه ... شما نشستید دوستی خودتون رو ابراز کنید ، در غم امام باقر بسوزید ... بگم آقا جان ، آقا جان ، آقا جان ... مدینه جلوی چشم امیرالمومنین ، فاطمه رو میزدند ، کربلا هم ، کنار بدنِ بی سر ابی عبدالله ... اونقدر عمه سادات ، زینب رو زدند ... ؟ که وقتی سکینه آمد صدا زد : بابا بابا :
بابا بابا ...
اُنظُر إلی عَمَّتیَ الْمَضروبَة
(مقتل مقرم ، ص491
العیون العبری ، ص198 )
ببین دارن عمه ام رو میزنند ..
1396
https://eitaa.com/javdafshani
#یادگار_کربلا
تسليت صاحب شيعه
كه غمي ديگر شد
برگ مژگان ملائك
زِ سِرشكش تَر شد
بس كه بر ساقهي گل
ريخت عدو زهر جفا
پنجمين گل ز گلستان علي
پرپر شد
#رباعی_حسن_فطرس
https://eitaa.com/javdafshani
5. زمینه.mp3
4.93M
#نوحه_امام_محمد_باقر
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
#زمینه
سرتاسرِ مدینه را
ماتم گرفته
ازداغِ باقرُالعلوم
عالَم گرفته
( آجَرکَ الله
بقیهَ الله ... ) تکرار
از این غم و داغ عظیم
آه و واویلا
حضرت صادق شد یتیم
آه و واویلا
( آجَرکَ الله
بقیهَ الله ... ) تکرار
#شعر_دوم
یک جهان گُل
در درونِ پیرهن دارد بقیع
دردِ دلها از برایِ
مرد و زن دارد بقیع
نام گلهایش اگر
خواهی بگویم یک به یک
سوسن و نسرین و یاس و یاسمن
دارد بقیع
#مرحوم_ژولیده_نیشابوری
#شعر_سوم
گرچه می تابد بر او
خورشیدِ سوزان حجاز
از پر و بالِ ملائک
سایبان دارد بقیع
این مبارک بُقعه را
حاجت بنور ماه نیست
در دلِ هر ذره
خورشیدی نهان دارد بقیع
شب که تاریک است و در
بر روی مردم بسته اند
زائری چون مهدیِ
صاحب زمان دارد بقیع
راز مخفی بودن قبر تورا
با ما نگفت
تا به کی مُهر خموشی
بر دهان دارد بقیع ؟
سالها بگذشته از این ما جرا
اما هنوز
داغ هجده ساله
زهرای جوان دارد بقیع ...
#محمد_جواد_شفق
( شهید وا اماما
مظلوم وا اماما ) تکرار
وای حسین ...
1396
https://eitaa.com/javdafshani
#یادگار_کربلا
دیدی که چگونه
اسرا را بُردند
انگشتریِ دست خدا را بُردند
تسکین سکینه بود
بر عهدهی تو ...
آن لحظه که
گوشواره ها را بُردند
#رباعی_حامد_تجری
#لینک_کانال_تلگرم :
https://t.me/javdafshani
22.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سخنرانی_امام_باقر
( علیه السلام )
حجه الاسلام والمسلمین
#حاج_شیخ_حسین_انصاریان
معنای « خیرالعمل » درکلام امام باقر علیه السلام ...
#جمادی_الثانی1399
#قم_منزل_استاد
https://eitaa.com/javdafshani
1. از سن کودکی.mp3
6.96M
قسمت اول :
#روضه_امام_محمد_باقر
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
از سن کودکی
شده غم آشنای من
16/5/1398
#اجرا_در_مکه_مکرمه
https://eitaa.com/javdafshani
#روضه_امام_محمد_باقر
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
از سن کودکی
شده غم آشنای من
بادِ خزان وزیده
به دولت سرای من
بغض و شرر گرفته
مسیر صدای من
بالا گرفته کار دل و
گریه های من ...
خاک مزار من
ز جفا بی نصیب نیست
زائر نمانده دور حریمم ،
عجیب نیست
مانند من امام غریبی ،
غریب نیست
گریه کنید اهل مَنا
در عزای من ...
( چرا اهل منا ؟ چون حضرت وصیت کرد به امام صادق علیه السلام ، فرمود : تا ده سال در سرزمین منا ، وقتی حاجی ها میان و دور هم جمع میشن ، برای من عزا بگیرید ، برای من روضه بخونید .. )
اهل زمانه
غُصه به قلبم رسانده اند
بر روح و جانِ من
غم و غربت چشانده اند
من را به رویِ
مَرکبِ سمّی نشانده اند
( زین مَرکب رو سم آلود کردند ، حضرت رو سوار کردند ، وقتی از مرکب پیاده شد ، پاهای مبارکشون وَرم کرده بود ، دیگه نمیتونست راه بره ... )
اهل زمانه
غُصه به قلبم رسانده اند
بر روح و جانِ من
غم و غربت چشانده اند
من را به رویِ
مَرکبِ سمّی نشانده اند
از زهرِ زینِ اسب
وَرم کرده پای من ...
( آی اون هایی که میخواهید برای مصیبت های امام باقر گریه کنید )
از کودکی رسیده به من
چهره ای کبود
در کربلا و کوفه و
جولانگه یهود
از بس که زخم های تنم
در فشار بود
مانده نشان سلسله
بر جای جای من
یادم نرفته
چشم ترِ عمه زینبم
آتش گرفته بود ،
پَرِ عمه زینبم
یاد لباس شعله ور
عمه زینبم
فریاد می کِشد
جگر مبتلای من ..
( تو بیابون ها میدویدم من ، وقتی خیمه ها رو آتش زده بودند ، یکی یکی بچه ها رو جمع میکرد ، اگه میخواستند بچه هارو تازیانه بزنند ، خودش رو سپر بچه ها میکرد ، میفرمود بچه ها رو نزنید ، زینب رو بزنید ...)
یاد غروبِ کرب و بلا
زار و مضطرم
آن خاطرات می گذرد
از برابرم
یک عمر یاد تشنگیِ
جدِ اطهرم
ذکر حسین گشته
دعا و نوای من ...
شاعر :
#محمد_جواد_شیرازی
16/5/1398
#اجرا_در_مکه_مکرمه
https://eitaa.com/javdafshani