🔷 سید حسن نصرالله:
لبنانی های مستقر در ایران برای مقابله با ویروس کرونا به میدان بیایند
🔻جمهوری اسلامی ایران قلب جبهه مقاومت و قلب جهان اسلام است.
هرکس با هر توانی وظیفه دارد از این قلب حفاظت کند.
🔶حزب الله لبنان برای نابودی ویروس کرونا در کشور لبنان تمام تلاش خود را کرده و خواهد کرد اما جوانان حزب الله لبنان مستقر در ایران به میدان بیایند و در کنار نیروهای جهادی این کشور از تمام توان و امکانات خود برای مقابله و نابودی این ویروس بهره بگیرند و از هیچ تلاشی فرو گذار نباشد.
#حزب_الله
🆔 @javid_neshan
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
📚وقتی که کوه گم شد
* #قسمت_86 *
□سنگر اورژانس
دكتر به كمك پرستارها، ران #احمد را باندپيچی و بر روی آن گچ گرفته اند. دكتر آخرين گچها را به روی پای #احمد می مالد. #نيكوگفتار و راننده ساكت و آرام به دكتر و #حاج_احمد نگاه می كنند، صورت بی حركت #حاج_احمد را می بينيم. ناگاه پلك های #حاج_احمد تكان می خورد؛ سپس چشم هايش باز می شود، لحظاتی #حاج_احمد گيج و منگ به سقف سنگر می نگرد، سپس سر خود را بلند می كند و به اطراف نگاه می كند. با ديدن دكتر و پای گچ گرفته اش و #نيكوگفتار و راننده، حوادث قبل را به ياد می آورد.
چند لحظه مكث می كند. سپس به نرمی نيم خيز می شود و رو به دكتر با صدايی خفه می گويد: دست شما درد نكنه، حالا... من بايد برم، من بايد هر چه سريع تر برم.
دكتر با دست های گچی، سعی می كند جلوی #حاج_احمد را بگيرد، اما #حاج_احمد با مهربانی دست او را كنار می زند و پی در پی می گويد: يه عصايی چيزی به من بديد، من بايد برم، دير شد، عجله كنيد.
#حاج_احمد لنگان لنگان از تخت پياده می شود، تمامی اعضاء اتاق عمل از حالت #حاج_احمد يكه خورده اند و دستپاچه به او می نگرند.
دكتر: جای زخم خونريزی می كنه، بايد حداقل چند ساعت استراحت كنيد.
#حاج_احمد بی توجه به حرفهای دكتر به عصايی كه در گوشه اتاق است اشاره می كند و می گويد: برادر #نيكوگفتار، اون عصا رو بديد من، عجله كنيد.
#علی_نيكوگفتار سريع می رود و عصا را می آورد و به #حاج_احمد می گويد: صلاح نيست حركت كنيد. ممكنه زخم خونريزی كنه.
#حاج_احمد در حالی كه عصا را سريع زيربغل می گذارد، با صدايی ملتهب و خفه، زير گوشی به او می گويد: دشمن داره خون بچه ها رو می ريزه، اون وقت، تو می گی ممكنه زخمم خونريزی كنه؟!
#نيكوگفتار گيج و منگ، به #حاج_احمد نگاه می كند. #حاج_احمد به كمك عصا، لنگان لنگان به سمت در سنگر می رود. راننده نيز ناخودآگاه در پی حاجی می دود، پرستارها، هاج و واج به #حاج_احمد می نگرند. دكتر، با چشمانی حيرت زده به رفتن حاجی می نگرد، سپس از او چشم می گيرد و به تركش بزرگی كه در داخل ظرف استيل قرار دارد نگاه می كند. بر روی اين تصوير، صدای زنگ در خانه مرتضی می آيد.
□منزل مرتضی رضاييان
مرتضی در حالی که با نرمه انگشتِ شست، خيسی زير پلك های خود را پاك می كند، از جا برمی خيزد و به سمت در بازكن برقی رفته، گوشی آن را برمی دارد.
مرتضی: بله؟
صدا از گوشی: سلام، می شه چند لحظه مزاحم تون بشيم؟
مرتضی با تعجب می گويد: شما؟
صدا از گوشی: حضوراً معرفی می کنیم.
مرتضی لحظاتی سكوت می كند. سپس با ترديد تكمه در بازكن را فشار می دهد.
□پشت در حياط
مرتضی به پشت در حياط می رسد، با قيافه ای متعجب، آهسته در خانه را باز می كند. در كادر در، حميده و فريبا هويدا می شوند كه به محض ديدن مرتضی به او سلام می دهند. حميده: سلام عرض می كنم.
فريبا: سلام.
مرتضی: بفرماييد.
حميده به فريبا می نگرد و فريبا به مرتضی. چند لحظه سكوت حكمفرما می شود. سپس فريبا با لحنی مؤدبانه می گويد: اجازه می ديد چند لحظه مزاحم تون بشيم؟
مرتضی كه با تعجب به فريبا و حميده می نگرد. می ماند كه چه بگويد. ناچاراً از جلوی در كنار می رود و با شك و ترديد می گويد: بفرماييد.
حميده و فريبا آهسته وارد خانه می شوند، مرتضی با شك و كنجكاوی به آنها می نگرد. در خانه به روی كادر بسته می شود.
□اتاق مرتضی
حميده و فريبا در حالی كه اتاق را ورانداز می كنند، بر روی دو صندلی كه در كنار هم قرار دارد، می نشينند.
مرتضی با سه ليوان شربت وارد اتاق می شود و با كمال خونسردی سینی شربت را بر روی ميز می گذارد. فريبا و حميده زير چشمی به مرتضی می نگرند.
حميده: راضی به زحمت شما نبوديم.
مرتضی در حالی كه بر روی صندلی می نشيند، می گويد: خواهش می كنم.
لحظاتی سكوت بر اتاق حاكم می شود، سپس مرتضی با صدايی آرام می گويد: من در خدمت شمام.
فريبا به حميده می نگرد و حميده به فريبا، سپس فريبا می گويد: ممكنه اين ماجرایی رو كه برای شما تعريف می كنيم يه قدری عجيب و خنده دار باشه، اما بايد بگم كه اين ماجرا، با تمام جنبه های ظاهراً غيرواقعی اش، برای ما اتفاق افتاده. راستش موضوع از علاقمند شدن يه آقا پسری به اسم سعيد، كه تو مغازه كتابفروشی پدرش كار می كنه شروع شد. علاقه مند شدن آقا سعيد به اين دوستم. اين عشق و علاقه باعث شده بود كه سعيد برای اين دوستم پشت سر هم نامه بنويسه و به عناوين مختلف به اون ابراز محبت و علاقه كنه.
ادامه دارد...
#وقتی_که_کوه_گم_شد
#بهزاد_بهزادپور
🆔️ @javid_neshan
وزیر خارجه اسرائیل :
آمریکا بعد از کشته شدن نیروهایش در #عین_الاسد این ویروس را بوجود آورد تا به ایران ضربه بزند .
اما کنترلش از دست آنها خارج شده و به تمام جهان سرایت کرد .
جلوگیری از آن غیر ممکن است لذا #ترامپ را بابت این کار باید اعدام کرد
#کرونا
#ترور_بیولوژیک
🆔 @javid_neshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #موشن_گرافیک
رهبر انقلاب: امروز خبیثترین دشمن ما آمریکاست
🆔 @javid_neshan
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
📚وقتی که کوه گم شد
* #قسمت_87 *
□اتاق مرد ميانسال
رئيس جمع آوری، با ترس و دلهره، به سمت پنجره می رود و خطاب به مرد ميانسال می گويد: من يقين دارم! من يقين دارم كه تا اينجا تعقيبم كرد.
مرد ميانسال در حالی كه دوربين كوچكی را از كشوی ميزش بيرون می آورد، با دستپاچگی می پرسد: تو اطمينان داری؟ شايد اشتباه می كنی.
رئيس جمع آوری در حالی كه با انگشت از پشت كركره خيابان را نشان می دهد. به مرد ميانسال می گويد: نه، تو ساختمون هم دنبالم اومد، ازم عكس گرفت، يقين دارم، قيافه اش داد می زد كه مأموره.
مرد ميانسال با دوربين از لای كركره خيابان را می نگرد، از ديد دوربين مرد ميانسال، خيابان را می بينيم و ماشين پيكان احمد را.
صدای رئيس جمع آوری بر روی اين تصوير شنيده می شود.
صدای رئيس جمع آوری: اون پيكان قهوه ايه، سنش تقريباً بیس و نه، سی می شد، روی صورتش هم جای يه زخم قديمی بود.
مرد ميانسال چشم از دوربين می گيرد و با وحشت به رئيس جمع آوری نگاه می كند.
مرد ميانسال: برای اين كه يقين كنيم، تو بايد برگردی و بری سوار ماشينت بشی. من از اينجا همه چی رو می بينم، اگه با حركت كردن تو اين پيكانه هم حركت كرد، بايد هر چه سريع تر آژير قرمز رو بكشيم. تو برو من با موبايل باهات تماس می گيرم. فقط يادت باشه، اون قدر تو خيابون ها چرخش بده، تا گمِت كنه.
رئيس جمع آوری به سرعت كيف خود را برمی دارد و از اتاق خارج می شود. مرد ميانسال، با دوربين از لای كركره، به خيابان نگاه می كند.
□خيابان، داخل ماشين
احمد در پشت فرمان پيكان نشسته و به در ساختمان نگاه می كند و همزمان دوربين عكاسی خود را آماده می كند.
احمد: وقتی با اين عكس ها، حكم جلب شون رو گرفتم و ريختم شون تو زندون. اونوقت آقا مرتضی می فهمه كه چرا بهترين دفاع، حمله اس.
از ديد احمد، رئيس جمع آوری را می بينيم كه از ساختمان بيرون می آيد. احمد به سرعت چند عكس از او می گيرد. رئيس جمع آوری در ماشين خود را باز می كند سوار می شود، به سرعت استارت زده و حركت می كند. احمد سريع دوربين را كنار می گذارد و در حالی كه فرمان را می چرخاند و در پی آن ماشين حركت می كند، با خود می گويد: اگه قرار بود كه منتظر مرتضی و بچه ها بشم، مگه می شد اين همه آدرس ازشون گير بيارم؟
□اتاق مرد ميانسال
از ديد دوربين مرد ميانسال، حركت ماشين احمد را می بينيم، دوربين حركت می كند و ماشين رئيس جمع آوری ديده می شود، مرد ميانسال موبايلش را در كنار گوش می آورد. پس از چند لحظه با اضطراب شروع به صحبت می كند.
مرد میانسال: درست حدس زدی، داره پشت سرت می آد. فقط همون كاری رو بكن كه بهت گفتم؛ اونقدر بچرخونش تا گمت كنه، بعد با اتوبوس برو نقطه ايكس دو، تو با جايی تماس نگير، خودم آژيررو می كشم.
مرد ميانسال به سرعت دوربين را از مقابل چشمش پايين می آورد و به سمت ميزش می دود، انگشتان مرد ميانسال بر روی موبايل شماره می گيرد.
□داخل ماشين رئيس جمع آوری
رئيس جمع آوری از آينه، پشت سر خود را نگاه می كند، در آينه ماشين او، تصوير ماشين احمد ديده می شود.
□داخل ماشين احمد
حمد با چهره ای جدی، دنده عوض می كند و از آينه، به پشت سر خود می نگرد.
ادامه دارد...
#وقتی_که_کوه_گم_شد
#بهزاد_بهزادپور
🆔️ @javid_neshan
#توئیت رئیس جمهور تونس در واکنش به بیتوجهی جهانیان به مساله فلسطین
🔻قیس سعید در توئیتی اظهار داشت:
چقدر دردناک است که ببینی چین و ایتالیا دو ماه در جهنم کرونا هستند و حمایت و همبستگی تمام جهانیان را بدست آوردند، حال آنکه فلسطین بیش از 60 سال است که در جهنم جنایتکارترین اشغالگری تاریخ بشریت است و کسی با آن همبستگی نمیکند.
دنیایی منافق و دورو!
🆔 @javid_neshan
#توئیت
دکتر حسین امیرعبداللهیان دستیار ویژه رئیس مجلس شورای اسلامی :
جهان در گیرودار بحران کرونا باید به سعودی ها فشار وارد کنند تا هرچه سریعتر به تجاوز و محاصره علیه یمن پایان دهد. ایران کاملا از ملت یمن حمایت می کند.
🆔 @javid_neshan