🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
📚وقتی که کوه گم شد
* #قسمت_88 *
□منزل مرتضی رضاييان
حميده و فريبا، پريشان و ناراحت، به مرتضی می نگرند و او نيز با نگاهی نافذ به آن دو.
فريبا: يعنی واقعاً شما هیچ اعتقادی به راه پدرتون ندارید؟!!!
حميده: يعنی اين دستنوشته اين قدر براتون بی ارزشه كه حتی نمی خوايد درباره اش صحبت كنيد؟!
مرتضی: بله، مگه اشكالی داره؟
حميده در حالی كه بغض كرده و صدايش می لرزد می گويد: منم هيچ اعتقادی نداشتم، نه به جنگ، نه به اون كسانی كه جنگيدن. نه به بسيجی، نه به كسانی كه اون روزها بسيجی بودن. اما نمی دونم چی شد، انگار اين دستنوشته شهری رو بهم نشون داد كه تا به حال ندیده بودم، آدم هایی رو نشونم داد که همه شون رو قبلاً هيولا می ديدم، هنوز هاج و واج موندم. نمی دونم این دستنوشته، یه قصه دروغه یا یه واقعیت پنهان شده اس. نمی دونم، نمی دونم این ماجراها و آدمها محصول یه سری تبلیغات فریبنده اس، یا یه واقعیت فراموش شده. نمی دونم، به همه چی شک کردم. یعنی شک کرده بودم، به همه حرف هایی که علیه این آدمها می زدن، به همه حرفهایی که پدرم می زد، نامزدم می گفت؛ اما... اما حالا که با فرزند نویسنده اون دستنوشته رو به رو شدم و این حرف های شما رو شنیدم، به اون شک هام، شک کردم...
مکثی کرده و نفس تازه می کند و ادامه می دهد....احساس می کنم اگه اون دستنوشته واقعیت داشت، نباید شما درباره اش این جور حرف بزنید، نباید اینقدر نسبت به پدرتون و نوشته اش بی تفاوت باشید، نباید...
حمیده دیگر نمی تواند حرف بزند، مرتضی با نگاهی نافذ به حمیده دقیق شده، اما کماکان وانمود می كند علاقه ای به شنيدن اين حرف ها ندارد. خونسردی و بی تفاوتی مرتضی، فريبا را عصبانی كرده، فريبا با صدايی بغض آلود و لحنی عصبی به حميده می گويد: بی تفاوتی ايشون به هيچ وجه نمی تونه دليل بر دروغ بودن مطالبِ اون دستنوشته باشه، ايشون عالمِ کامپیوتر و ماهواره رو به این دستنوشته و اون آدم ها ترجيح می دن، اين كه چيز مهمی نيست. اين روزا، هر كسی دنبال دلمشغولی خودشه، دلمشغولی هركسی هم معرف روح و فكر و انديششه. اون دستنوشته، می تونه تماماً واقعیت باشه؛ اما دلمشغولی ایشون نباشه. پس نبايد اين جور خودت رو ناراحت كنی عزيزم.
مرتضی، خاموش و آرام به فريبا و حميده می نگرد و كوچك ترين عكس العملی نشان نمی دهد.
فريبا: حميده جان پاشو، پاشو، نبايد بيش از اين مزاحم شون بشيم.
فريبا دستنوشته ها را از روی ميز برمی دارد و دست حميده را می گيرد تا از صندلی برخيزد. حميده همچنان كه اشك های خود را پاك می كند برمی خيزد و خطاب به مرتضی می گويد: تنها جرم ما اينه كه اون روزا نبوديم تاخودمون با چشمامون همه چی رو ببينيم و درباره شون قضاوت كنيم. به همين خاطر هم، امروز بايد از پشت پرچينِ گفته ها و نوشته ها به اون روزها نگاه کنیم... شاید هم همچین روزهایی اصلاً وجود نداشته و هر چی كه ما خونديم و شنيديم قصه خيالی بوده... معلوم نيست.
مرتضی ساكت و خونسرد از صندلی برمی خيزد. گويا از حرف حميده قدری ناراحت می شود.
حميده: مهم نيست، نهايتش به خودم می گم اون ماجراها همه اش يه خواب بود، واقعيت همين زندگيه كه داريم می بينيم.
مرتضی: می بخشيد كه نتونستم براتون كاری كنم.
فريبا: نه مهم نيست. اما اگه من جای شما بودم، دستنوشته پدرم رو حداقل به عنوان يادگاری، نگه می داشتم.
مرتضی: يادگاری پدرم، همين كامپيوترهاس كه از پول فروختن كتاب هاش خريدم.
حميده، در لحظه خروج از اتاق برمی گردد و با چشم های نمناك، مستقيم به مرتضی می نگرد. لحظه ای سكوت می كند، سپس از كيف خود كاغذ و خودكار درمی آورد و شماره تلفنی را بر روی كاغذ می نويسد. فريبا با تعجب به اين كار حميده می نگرد. حميده كاغذ را به سمت مرتضی می گيرد و با صدايی لرزان می گويد: اين شماره تلفن منزل ماست، نمی دونم؛ شايد روزی روزگاری اون دستنوشته رو پيدا كرديد. خواهش می كنم اگه براتون مقدور بود، يه اطلاعی هم به من بديد... خيلی دوست دارم ادامه اون خواب و رويارو ببينم، خيلی...
مرتضی: مانعی نداره. اما زياد اميدوار نباشيد.
حميده: نااميدهم نيستم آقا، خداحافظ.
فريبا و حميده از اتاق بيرون می روند، مرتضی در حالی كه آنها را بدرقه می كند می گويد: هيچ فكر نمی كردم نوشته های پدرم می تونه برای بعضی ها اينقدر جذاب باشه.
فريبا در حالی كه با حميده به سمت در حياط می رود، رو به مرتضی می كند و می گويد: برای بعضی ها، شايد هم خيلی ها!
ادامه دارد...
#وقتی_که_کوه_گم_شد
#بهزاد_بهزادپور
🆔️ @javid_neshan
#عکس_نوشت
🇮🇷جمهوری اسلامی از دیدگاه رهبر معظم انقلاب
مقام معظم رهبری (دام ظله العالی) در تبیین واژه جمهوری اسلامی چنین می فرمایند : «جمهوری اسلامی، از لحاظ معنای تحت اللفظی بر دو پایه استوار است: یکی جمهور مردم؛ یعنی آحاد مردم و جمعیت کشور ، این ها هستند که امر اداره کشور و تشکیلات دولتی و مدیریت کشور را تعیین می کنند ، و دیگری اسلامی ؛ یعنی این حرکت مردم ، بر پایه تفکر اسلام و شریعت اسلامی است . این یک امر طبیعی است . در کشوری که اکثریت قریب به تمام آن مسلمان هستند، آن هم مسلمان مؤمن و معتقد و عامل، که در طول زمان ، ایمان عمیق خودشان را به اسلام ثابت کرده اند و نشان داده اند، در چنین کشوری، اگر حکومتی مردمی است، پس اسلامی هم هست.»
۱۲فروردین روز جمهوری اسلامی🇮🇷
🆔 @javid_neshan
پست توییتری حساب سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به مناسبت ۱۲فروردین، روز جمهوری اسلامی
🆔 @javid_neshan
💠 پیامِ شهید همّت 💠
به جوانان بگویید که امروز چشم شهیدان به شماست؛ بپاخیزید، اسلام و خود را دریابید .
🌹 ۱۲فروردین ، سالروز تولد شهید محمد ابراهیم همت 🌹
🆔 @javid_neshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بشارتی از امام خامنهای :
🔹بدانید دشمنان همه تدبیرهایی که علیه ملت ایران انجام میدهند به توفیق الهی به ضرر خودشان تمام خواهد شد
🔹شما شکست آمریکا را خواهید دید
🔹 شما به زانو در آمدن صهیونیست را خواهید دید
🆔 @javid_neshan
#سردار تولدت مبارک
میرزا احمد، بنابر مندرجات شناسنامه، پانزدهم فروردین ماه ۱۳۳۲، در محلهی "امامزاده اسماعیل" تهران به دنیا آمد.
⬅️«تاریخ اصلی تولد حاج احمد آقا، اول بهمن ۱۳۳۱ است که متأسفانه پدر مرحومم این تاریخ را در شناسنامهی برادرم اشتباه قید کردهاند. ولی دایی مرحومم اصل تاریخ را در پشت یک قرآن نفیسی که داشتیم به این گونه رقم زدهاند که "تاریخ تولد نور چشمی میرزا احمد متوسلیان در اول بهمن ماه هزار و سیصد و سی و یک." یزدیها فرزندان پسر خود را که مادرانشان سید و پدرانشان عام هستند، میرزا مینامند.» (فریده متوسليان)
🆔 @Javid_Neshan
🔹 ماجرای قوطی کمپوت در عملیات فتح المبین 🔹
من ، #حسین_قجهای و #محسن_وزوایی برای یافتن بهترین سیر هدایت گردان به پشت جبهه دشمن و تصرف توپخانه آنها به مأموریت رفتیم .
پس از اتمام كار شناسایی برای استراحت دور هم نشسته ، كمپوتی را باز كردیم و در حالیكه آرام صحبت میكردیم مشغول خوردن شدیم و به یكدیگر تأكید میكردیم كه قوطی خالی را با خود ببریم تا نشانی از خود به جا نگذاشته باشیم . با خوشحالی به مقر بازگشتیم و پس از ارائه گزارش كار ، ناگهان به خاطر آوردیم كه غفلت كرده و قوطی را همانجا گذاشته ایم . دیگر كاری نمیتوانستیم بكنیم و فقط به خدا توكل كردیم .
اوایل شب بعد ، چند ساعتی پس از حركت گردان، محسن وزوایی با بیسیم اعلام كرد كه راه را گم كرده است. همه نگران بودند حتی فرماندهمان #حاج_احمد_متوسلیان به سجده رفته و با گریه به پروردگار التماس میكرد .
چند لحظه بعد خبر داده شد كه گردان راهش را پیدا كرده و عملیات با رمز فاطمه الزهرا (س) آغاز شد. بعدها فهمیدم فرمانده گردان مسیر را از روی همان قوطی جامانده پیدا كرده است . همیشه میگفتم خداوند اینگونه شری را به خیر رقم زد.
راوی: خود شهید
شهید عباس کریمی
جاوید نشان/متوسلیان
🆔 @javid_neshan
شهيد چراغي ، #حاج_احمد_متوسليان را استاد خود مي دانست .
خصوصيات بارز اخلاق و رفتار نظامي او را الگوي خويش قرار داد و از همان اولين روزهاي حضورش درمريوان، با نشان دادن شجاعت و رشادت ، جوهر خويش را نمايان ساخت .
با تشكيل تيپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) توسط حاج احمد، #رضا_چراغی نيز از آن به بعد همراه تيپ ۲۷ در عمليات هاي مختلف شركت كرد.
وي در طول حضور در كردستان و جنگ، مسئوليت هاي مختلفي بر عهده داشت. مدتي جانشين سپاه دزلي بود و زماني مسئول محور مريوان .
از اواسط سال۱۳۶۰ تا اواخر تير ماه سال ۶۱ ، فرماندهي گردان حمزه (ع) را در عمليات فتح المبين و بيت المقدس بر عهده داشت .
🌹سالروز شهادت شهید رضا چراغی🌹
🆔 @javid_neshan
#توئیت
پاسخ وقیحانه صفحه اسرائیل به فارسی به توئیت یکی از کاربران
🔸 انشاءالله به زودی نیروهای مقاومت در فلسطین ، لبنان و یمن مثل ایران انتقام خونهای بر زمین ریختهشدهیِ مظلومان را از غاصبانِ صهیونیستی و سعودی میگیرند.
#اسرائیل_نابود_خواهد_شد👊
🆔 @javid_neshan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
به مناسبت ســالروز شکست آمــریکا در صــحرای طــبس
🆔 @javid_neshan