eitaa logo
جزیره‌بدونِ D
455 دنبال‌کننده
323 عکس
99 ویدیو
8 فایل
گیرم میان فراز و فرود های الکی که باید برای ماندن و رفتن یکی را انتخاب کنم ، بمانم؟ -مانده ام فعلا. برای کلمه های قبر شده؟ https://daigo.ir/secret/912082725
مشاهده در ایتا
دانلود
مامانم فکرمیکنه من همه چیزو فراموش کردم و هر وقت صدای گریه هامو میشنوه یا هر وقت میرم ی گوشی از درد هامو دستش بدم فکر می‌کنه همه این چیزا و این صحبتا مال همین چندتا اتفاق اخیره ولی می‌خوام بهت بگم مادرمن فراموشی به همین سادگی نیست و همچنین جایگزین کردن، اصلا تو منطق من هیچ چیزی جایگزین چیز دیگه ای نمیشه فقط همه چیز ی دور عوض میشه ولی سناریو همون سناریو ی قبله با ی سری آدم دیگه . مامان من نیاز دارم محکم بغلم کنی جای همه اون بغل هایی که خیلیا بهم بدهکارن و کمک کنی هیچ چیزی دیگه برام مهم نباشه .
96.7K
_مگه شوخی؟
برگردن من دین کسی نیست، بگو هست نشنیده‌ام از مست بخواهند ضمانت -غرامت
‏چه‌ میدونم مثلا تکست بده بگو دلم برات یه ذره شده. [سباستین]
_شهریور هر کسی یه جوری گذشت ؛ شهریور ماهم با دست گل و حرم حبیب و تولد های متعدد و پاساژ گردی گذشت . [از حق نگذریم شهریور افتضاحی بود]
یادمه پارسال اول مهرو خیلی با استرس و نگرانی شروع کردم امسالم هیچ تفاوتی با سال قبل نداره ولی تنها فرقش اینکه دیگه اونایی که همه حال خوبیامو باهاشون تقسیم میکردم پیشم نیستن ، الانم نمیدونم اون آرامشی که بهم می‌دادین رو باید از کجا پیدا کنم ولی خواستم بهتون بگم دلم براتون تنگ میشه نمی‌دونم چرا همه چیز رو سپردیم دست باد نمیدونم چرا زمان تو همون روز های خوب قفل نشد ولی بهم قول بدید هیچ وقت دستامو ول نمیکنید .
به راستی که آدمها "با دهانی که کاربرد اصلیش بوسیدن است"نیشت میزنن .
هدایت شده از آقای‌امام‌رضا.
خوشحالی بهم بده آقای امام رضا. مثل خوشحالی اون لحظه ای که رو شونه های بابام، دستای کوچیکم واسه اولین بار به ضریحت رسیدن:)
تو مغزم کلمه ها دارن رژه میرن و همچین پاشونو محکم رو پیچ و تابای مغزم میکوبن که دیگه سر دردم برامون طاغچه بالا میندازه ؛ دستمم تا می‌ره برای یاداشت و نوت برداشتن هیچ کلمه درخوری پیدا نمیکنم و دوباره بیخیال نوشتن میشم . [از ی سوی دیگه توجیهی برای نبودنم] من خیلی حرفا برا گفتن دارم فقط اون کلماتی که باید احساسات رو تو خودشون جا بدن نیست نیست شدن اما بقولی : مگر احساس گنجد در کلامی؟
نظریه نامحبوب ؛ برای هرچیزی جلوجلو ذوق کنی خراب میشه .
از پارسال که نشد و هیچی باب میل نبود خیلی فکر کردم که امسال چی میشه/چطوری میگذره/چه اتفاقی میوفته و چطوری قراره خوشحالم کنی . ولی امسال دیگه هیچ خبری از خوشحالی نیست ؛ مگه اصلا میشه خوشحالی رو بدون آدمای مهم زندگیت تجربه کنی؟ مگه اصلا اون خنده هایی که اونا باعثش میشن بدون خودشون محقق میشه؟ مگه اصلا یادگاری هایی که از خودشون به جا میزارن فراموش میشه ؟ تا اینجا بگم که همه اون آرزوهایی که قبل از فوت کردن شمع تولد داشتم دوباره قراره مثل خود شمع بسوزن و حسرت بشن ، حسرت نشدن ها و حسرت رفتن ها خلاصه که جونم برات بگه امسالم هیچ خوشحالی ای وجود نداره .