جمعه یِ غیرقابلپیشبینی تو پرهیجان ترین روز این هفتم بودی با اینکه اشکمو در آوردی ولی بازم جای شکر داری .
زندگیِ پوشالیه من وقتش نیست که خودتو از این همه یکنواختی در بیاری و یکمی رنگ و لاعاب به خودت بدی؟
هدایت شده از کرگدنوحشی
خودم را بی تو دلخوش میکنم جانا به هر نوعی.
+ولی مگه میشه..؟
کاش در خونمونو بزنن و بگن خانم ما میدونیم خیلی سخت میگذره و گناه داری. بیا این بسته پستی مال تو .
میخوام برم یه کتاب قرآنِ جیبی بخرم باترجمه علی ملکی و هرآیه ای که ب دلم نشست رو هایلایت کنم_اصن از همین الان حس خوب>>>>>
اگر با من نبودش میلی، چرا هی پیام میداد خیلی؟
اگه با همه بودش میلی، خاک تو سرش خیلی.
[راغده]