ولی یکی از این روزا میام دم خونتون و میگم بیا این دست من برای گریه کردن ، دیگه چی میخوای ؟
محبوبم من تو پیچ و خم زندگی دارم جون میکنم که تو زودتر بیای منو نجات بدی بعد تو میگی من حالا حالاها قرار نیست سر و کلم پیدا بشه؟ بنظرت این منصفانست؟
میدونید همه ی آدما یه بد بودن درونی ای دارن ولی من دیگه مرز بد بودن رو دریدم .
به بدترین درد تاریخ دچار شدم ؛
وقتی فکر میکنم که تو زندگیم با زندگیم ، با خودم و با بقیه چیکارا کردم دلم میخواد هرچی لیوان قهوه هست رو سر بکشم تا از شدت سردیش بمیرم .
محبت کردن و اهمیت دادن به آدما اشتباهه کیامرث تو رکب نخور و همین مسیرو برگرد .
راستشو بخواید من از پس دلیل گریه بقیه نبودن برنیومدم .
_پس زخم هایمان چه ؟ همانا من همراه با نمک پاش وارد میشودم .